پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مشکلات «دموکراسی ها» در برابر «دموکراسی»


مشکلات «دموکراسی ها» در برابر «دموکراسی»
۱) سال هاست که دموکراسی مفهومی همه گیر شده است و هر حاکمی - ناگزیر یا آگاهانه - حداقل گوشه ای از اعمالش را بر طبق آن توجیه می کند و حکومت خود را دموکراتیک و مردمی می داند. هر چند دموکراسی مد نظر هر حاکمی گاه می تواند با دیگران - حتی - متضاد باشد، اما در عین حال آنچه که مهم و قابل خرسندی است، نفوذ روح و فرهنگ دموکراتیک - به صورت کامل یا ناقص - بر جوامع و حکومت هاست.
۲) در ایران امروز به طور کلی سه دیدگاه «مشخص»در مورد دموکراسی وجود دارد. بر طبق دیدگاه اول، دموکراسی مفهومی کاملاً غربی تلقی می شود که با روح معنویت(اسلام) ناسازگار است. طرفداران این دیدگاه تشکیل یک حکومت اسلامی را چاره مشکلات جامعه می دانند. گروه دوم که «ظاهراً» اکثریت را در اختیار دارند، طرفداران دموکراسی اما مطابق و سازگار شده با دین، فرهنگ و شرایط جامعه ایران هستند.
این دسته شامل اصولگرایان تا نواندیشان دینی - به رغم اختلاف دیدگاه های عمیق با هم در مورد دموکراسی - هستند. در مورد نواندیشان دینی که ظاهراً اعتقاد واقعی تری به دموکراسی دارند می توان گفت این افراد در عین احترام به آزادی و حقوق بشر، سکولاریسم و دموکراسی غربی را یگانه مقصد همه جوامع نمی دانند و مبلغ حکومتی هستند که در عین دموکراتیک بودن، نسبت به فرهنگ و دین بی تفاوت نیست و قائل به حضور آنها در ساخت قدرت - برای اصلاح و اخلاقی کردن قدرت - هستند. از نظر این افراد حکومت دموکراتیک دینی (مومنانه)، نه منافاتی با اسلام دارد و نه سر سازگاری با دیکتاتوری. و گروه سوم طرفداران دموکراسی هستند به عنوان پدیده ای واحد در تمام کشورها که حاصل هزاران سال تکامل و رشد دموکراسی است. این گروه حل مشکلات کشورهای جهان سوم و غیردموکراتیک را - فارغ از فرهنگ، مذهب و شرایط جامعه - هدفی می دانند که جز با تکیه بر دموکراسی ناب و خالص (لیبرال دموکراسی) قابل حل نیست. جدایی دین و حکومت از اصلی ترین خطوط حرکتی این گروه است.
۳) اگر به هر دلیل دیدگاه سوم را غیرقابل قبول و غیرقابل اجرا بدانیم و از آن عبور کنیم - که اغلب چنین کاری منطقی می نماید - باید قبل از هر کار به شرایطی که قبل و بعد از برقراری چنین دموکراسی هایی وجود دارد، به جد توجه کرد.باید در این قسمت به دو مشکل اساسی در راه چنین دموکراسی هایی اشاره کرد؛
اول) ابتدا باید دید هماهنگ کردن دموکراسی با شرایط و فرهنگ جامعه به چه معناست و آیا این کار عملی و در عین حال منطقی است؟ همانطور که می دانیم دموکراسی محصول سال ها تفکر آدمیان بر چگونگی زندگی و جامعه و حکومت است و تا اطلاع ثانوی - در عین ناقص بودن - کاملترین شیوه حکمرانی و حتی زندگی است. آیا سازگار کردن و ایرانی کردن دموکراسی، باعث تکامل دموکراسی آن می شود یا معیوب شدن آن؟ در مورد فرهنگ ایرانی چطور؟ و در این صورت دموکراسی از کار نخواهد افتاد؟ و به اهدافش خواهد رسید؟
دوم) این یک واقعیت است که امروزه دموکراسی بیشتر از آنکه با مذهب مشکلی داشته باشد (نمونه ترکیه) می تواند سر ناسازگاری با قسمتی از فرهنگ ایرانی داشته باشد. طبیعی است که در جدال دموکراسی مدرن و فرهنگ هزاران ساله، افکار عمومی به سختی می تواند راضی به کوتاه آمدن فرهنگ اجدادی شان در برابر دستاوردی غربی شوند و اینجا نقطه آغاز زوال دموکراسی است.
فرهاد شکیبا
منبع : روزنامه شرق