شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


زندگی و اندیشه دکتر فاطمه سیاح‏


زندگی و اندیشه دکتر فاطمه سیاح‏
دكتر فاطمه رضازاده محلاتی (معروف به فاطمه سیاح) در سال ۱۹۰۲ م برابر ۱۲۸۱ ه.ش و ۱۳۲۰ ه.ق در شهر مسكو متولد شد.تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسكو گذراند و از دانشكده ادبیات اونیورسته مسكو در ادبیات اروپایی به گرفتن درجه دكترا نایل شد. رساله دكترای خود را درباره آناتول فرانس به رشته تحریر در آورد و سپس در سال ۱۳۱۳ ه.ش (بعضی‏ها گفته‏اند در اواخر سال ۱۳۱۲ ه.ش) یعنی در سن ۳۲ سالگی به ایران آمد.[۱] بدر الملوك بامداد نوشته است: وی در سال ۱۳۱۲ ه.ش به ایران آمد؛ بدرالملوك بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید ص ۷۵
از زندگی زناشویی او و اینكه در چه سالی ازدواج كرده، اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ تنها طبق اطلاعات به‏دست آمده مشخص شده است كه او با پسر عمویش، حمید سیاح پیمان زناشویی بست،[۲] نام خانوادگی فاطمه سیاح، رضازاده محلاتی است و به علت اینكه مدتی همسر حمید سیاح بوده است، او را فاطمه سیاح خوانده‏اند ولی در زندگی شكست خورد و پس از سه سال به جدایی انجامید.[۳] فخری قویمی (خشایار وزیری)، كارنامه زنان مشهور ایران (كتاب‏های جیبی) ص ۱۷۱.
جمال‏زاده در نامه‏ای به محمد گلبن آورده است كه: «خود من هم فاطمه سیاح را می‏شناختم. اول، زن حمید سیاح،[۴] حمید سیاح، پسر میرزا محمد علی محلاتی معروف به حاجی سیاح می‏باشد. پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ سمت معاون سفارت ایران در مسكو را داشته است؛ نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات دكتر فاطمه سیاح، به كوشش محمد گلبن، ص ۴۰ پسر عموی خود بود و بعد طلاق گرفت و در تهران چند بار ایشان را دیدم و با سعید نفیسی رفت و آمد داشت.»[۵] محمد گلبن، نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات دكتر فاطمه سیاح، ص ۳۹
دكتر سیاح در ایران بزرگ نشده بود و لذا زبان فارسی را خوب نمی‏دانست و مطالب خود را به زبان روسی می‏نوشت و دیگران به فارسی ترجمه می‏كردند.[۶] دائره المعارف زن ایرانی، ج ۲، ص ۷۲۸ تنها آشنایی [مختصر] او با خوی و خصلت مردمان ایران تا آن حدّ بود كه از پدرش آموخته بود.
وی در روز پنج‏شنبه ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۶ ه.ش در تهران بر اثر بیماریِ ممتد قند و سكته قلبی، دار فانی را وداع گفت و در روز جمعه ۱۴ اسفند در ابن بابویه به خاك سپرده شد.[۷] محمد گلبن، همان، ص ۴۲
● وضعیت خانوادگی‏
پدر فاطمه سیاح، میرزا جعفر رضازاده محلاتی (سیاح) است و مادرش «گویا آلمانی و بزرگ شده روسیه بوده است».[۸] همان، ص ۲۹ پدر او در ابتدای جوانی به روسیه مسافرت كرده و همان‏جا رحل اقامت می‏افكند. خودش در مقدمه‏ای بر كتاب «محاوره فارسی و فرانسه و روسی»، تاریخ مهاجرت خود را چیزی حدود ۱۲۹۰ ـ ۱۲۹۱ قمری نقل می‏كند.[۹] میرزا جعفر رضازاده محلاتی، المحاوره الفارسیه الروسیه الفرانسویه ، ج ۱، ص ۹ خانم سیاح درباره پدرش می‏گوید: «پدرم مرحوم جعفر رضازاده سیاح مدت ۴۵ سال در دانشكده زبان شرقی در مسكو، پروفسور زبان و ادبیات فارسی بودند.»[۱۰] مجله تعلیم و تربیت، سال چهارم، شماره‏های آذر و دی ماه ۱۳۱۳؛ به نقل از: نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات
در مورد دین، مرام و مسلك پدر ایشان، اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی با توجه به خدمت به روسیه تزاری، زندگی در پترزبورگ و ازدواج با زن آلمانی الاصل روسی، می‏توان حدس زد كه احتمالاً چندان مقید به آداب مسلمانی نبوده است. و الله العالم.
از جملات فوق و همچنین از كلمات خود فاطمه سیاح كه قبلاً ذكر شد، چنین برمی‏آید كه پدرش بعد از ۴۵ سال اقامت در روسیه، همراه با دخترش (حدود سال ۱۳۱۳ ه.ش) به ایران آمده و بین سال‏های ۱۳۱۴ ـ ۱۳۲۳ ه.ش، بنا به قول فاطمه سیاح، بدرود زندگی گفته است.[۱۱] محمد گلبن، همان.
● فعالیت‏های سیاسی ـ اجتماعی‏
فاطمه سیاح به محض ورود به ایران، فعالیت‏های سیاسی ـ اجتماعی خود را آغاز كرد. در مصاحبه‏ای با مجله عالم زنان در سال ۱۳۲۳ گفته است: از اولین سال ورود به ایران با یك عده از زنان روشنفكر به اقداماتی برای آزادی و نهضت بانوان دست زده‏ام و هنگامی كه وزارت فرهنگ... «كانون بانوان» را تشكیل داد، جزو هیئت مدیره این انجمن شده‏ام. در همان سال، پس از برداشته شدن حجاب در ایران از طرف دولت ایران به سمت عضویت هیئت نمایندگی ایران در هفدهمین دوره جامعه ملل، تعیین و به ژنو رهسپار شدم.[۱۲] مجله عالم زنان، سال اول، شماره ۱، تیرماه ۱۳۲۳؛ به نقل از: نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات دكتر فاطمه سیاح، به كوشش محمد گلبن، ص ۳۵۲
به‏طور خلاصه و فهرست‏وار می‏توان فعالیت‏های سیاسی ـ اجتماعی ایشان را چنین برشمرد:
▪ در سال ۱۳۱۳ ه.ش به ایران آمد.
▪ در همان سال در كنگره هزاره فردوسی شركت كرد.
▪ در سال ۱۳۱۴ ه.ش در وزارت فرهنگ استخدام شده، معاون اداره تعلیمات نسوان گردید.
▪ در همان سال به عضویت هیئت مدیره «كانون بانوان ایران» انتخاب شد.
▪ در سال ۱۳۱۵ ه.ش در دانشسرای عالی به تدریس زبان‏های خارجی پرداخت و در همان سال از طرف وزارت امور خارجه به ژنو رفت و در هفدهمین دوره جامعه ملل شركت كرد.
▪ در سال ۱۳۱۷ ه.ش به مقام دانشیاری ارتقا یافت. كرسی درس ایشان عبارت بود از: سنجش ادبیات و ادبیات روسی، زیرا برای تدریس سنجش ادبیات، آشنایی به ادبیات چند زبان بیگانه لازم است.[۱۳] نقد و سیاحت، مجموعه مقالات و تقریرات دكتر فاطمه سیاح، به كوشش محمد گلبن، ص ۴۳
▪ در سال ۱۳۲۲ ه.ش كه حزب زنان ایران تشكیل یافت، به عضویت دبیرخانه و منشی انجمن برگزیده شد.[۱۴] فخری قویمی، همان، ص ۱۶۹ و نیز در همین ایام به عضویت انستیتوی ایران و انگلیس در آمد.[۱۵] نقد و سیاحت، همان، ص، ۴۷ خودش دراین باره می‏گوید: «در سال ۱۳۲۲ كه انجمن فرهنگی ایران و شوروی تشكیل گردید، به عضویت هیئت مدیره آن انتخاب شدم و علاوه بر آن، منشی كمیته موسیقی و تئاتر و سینمای آن انجمن می‏باشم. در حزب زنان ایران كه در سال ۱۳۲۲ تشكیل گشت، سمت عضویت دبیر خانه و منشی گری را عهده‏دار می‏باشم و همچنین عضو انستیتوی ایران و انگلیس نیز می‏باشم».[۱۶] مجله عالم زنان، همان او همچنین در این سال به عضویت هئیت مدیره «انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی» درآمد.
▪ در سال ۱۳۲۳ ش از طرف حزب زنان ایران به اتفاق «بانو هاجر تربیت» به تركیه رفت و مدت یك ماه و نیم سفر او به طول انجامید.[۱۷] روزنامه اطلاعات، ش ۱۵۵۸۴، ۱۶ اسفند ماه ۱۳۲۶ ه.ش، ص ۱
▪ در سال ۱۳۲۴ ه.ش برابر با ۱۹۴۸ م به اتفاق «صفیه فیروز» به نمایندگی از طرف شورای زنان ایران به فرانسه رفت و در «كنگره زن و صلح» در پاریس شركت نمود.[۱۸] نقد و سیاحت، همان، ص ۴۹ وی همچنین در این سال، نخستین شماره مجله «حزب زنان ایران» را در دی‏ماه منتشر كرد.
▪ در سال ۱۳۲۵ ه.ش به ریاست هیئت مدیره «انجمن معاونت عمومی زنان» شهر تهران، به عضویت «جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران»، كمیته مركزی «سازمان زنان ایران» و نخستین كنگره «نویسندگان ایران» انتخاب گردید.
▪ در سال ۱۳۲۶ ه.ش روز پنج‏شنبه ۶ اسفند، آخرین سخنرانی خود را به زبان فرانسه در تالار سخنرانی انجمن روابط فرهنگی ایران و فرانسه درباره تأثیر و نفوذ داستایوسكی (یك نویسنده روسی) در ادبیات فرانسه ایراد كرد.[۱۹] همان
● نقش فاطمه سیاح در كشف حجاب زنان ایران‏
همان‏طور كه بدرالملوك بامداد می‏نویسد: كانون بانوان، هشت ماه قبل از فرمان كشف حجاب و با هدف زمینه‏سازی برای آن در سال ۱۳۱۴ ه.ش (درست یك سال بعد از آمدن خانم سیاح به ایران) تأسیس شد. وظیفه اولیه كانون این بود كه هر روز افرادی را به طرایف الحیلی راضی كنند تا چادر از سر بردارند كه البته با توجه به عكس العمل شدید عموم زنان ایرانی كه ترك حجاب را بزرگ‏ترین بی‏ناموسی و بی‏آبرویی می‏دانستند...، كار به‏جایی رسید كه زنانِ پیش‏قدم در برداشتن حجاب هرگاه در محلات پایین شهر سكونت داشتند، ناچار می‏شدند از خانه با چادر خارج شده و در گوشه خلوتی از كوچه‏ها و خیابان‏های بالای شهر چادر را برداشته و در كیف دستی پنهان كنند و هنگام مراجعت، دوباره نزدیك خانه چادر بر سر كنند.[۲۰] ر.ك: بدرالملوك بامداد، همان، ص ۹۱
در چنین شرایطی، خانم سیاح با همكاری گروهی از زنان غرب زده، اقدام به زمینه‏سازی كشف حجاب در ایران نمودند كه نقش او با توجه به دانستن زبان‏های روسی و فرانسه، از همه چشمگیرتر بود، چرا كه این كانون وقتی در مسئله كشف حجاب با ناملایمات عدیده مواجه شد، برای اینكه از تجربیات ترك‏ها در این خصوص استفاده كند، ایشان را همراه با خانم تربیت به مدت ۴۵ روز به تركیه روانه نمودند.
برای روشن شدن بسیاری از حقایق، به سخنان خودش توجه می‏كنیم كه در پاسخ به این سؤال: مقصود از مسافرت شما به تركیه چه بود و به چه ترتیب انجام شد؟ می‏گوید:
«حزب زنان ایران در صدد برآمده بود كه برای برقراری روابط مستقیم با زن‏های تركیه و ایجاد مناسبات دوستی و تماس با آنها و همچنین برای مطالعه در اطراف پیشرفت زنان [مراد بی‏حجابی زنان است‏] و مؤسسات فرهنگی و اجتماعی آنان در كشور دوست و همسایه، یك هیئت نمایندگی به تركیه بفرستد... و حزب زنان ایران نیز دو نفر را به نمایندگی برای رفتن به آنكارا فرستادند.»[۲۱] مجله عالم زنان، سال اول، شماره ۷، دی ماه ۱۳۲۳؛ به نقل از: همان، ص ۳۵۴
اما چرا تركیه انتخاب شده بود؟ در پاسخ باید گفت: با توجه به مسلمان بودن و سابقه حجاب داشتن، زنان تركیه می‏توانستند الگویی برای برداشتن حجاب از زن ایرانی باشند. برای تحقق بخشیدن به این نیت، دكتر سیاح سعی می‏كند در سخنانش زنان تركیه را به عنوان الگویی از یك زن مترقی و متمدن معرفی كند؛ بنابراین می‏گوید:
زنان ترك از حیث فرهنگ و تمدن پیشرفت بسیار شایانی كرده‏اند... طرز فكر و تعلیم و تربیت آنها، كاملاً غربی و اروپایی است. آنان برای پیشرفت خود و در نتیجه كشورشان، روش بانوان روشنفكر غربی را سرمشق قرار داده‏اند، ولی درباره صنایع ملی و احیای هنرهایی كه به تاریخ آنها بستگی دارد، از برنامه سیاسی دولت تركیه پیروی می‏كنند ... زنان ترك از سال ۱۹۲۵ موفق شدند تساوی حقوق اجتماعی و سیاسی كامل به دست بیاورند، در سال ۱۹۲۶ تساوی حقوق در ازدواج و طلاق و ارث به آنها داده شد از سال ۱۹۳۵ در تمامی حقوق با مردان، مساوی شدند.[۲۲] همان، ص ۳۵۵ ـ ۳۵۶، با اندكی تغییر
● تمجید از رضا شاه‏
یكی از نكات تاریك و ابهام‏آمیز در گفتارهای دكتر این است كه با آنكه در نوشته‏های خود بسیار از دموكراسی و تمدن دم می‏زند و در همه جا مردم ایران را تشویق به پیروی از آزادی‏های غربی می‏كند، ولی چرا از حكومت منحط و مستبد رضا شاه طرفداری می‏نماید، او حداقل می‏توانست در این مورد سكوت كند، اما می‏گوید:
«ما زنان ایرانی پس از ملاحظه راهی كه زنان مغرب زمین برای كسب حقوق خود پیموده‏اند، باید از جان و دل، رهبر بزرگ خویش، اعلی‏حضرت همایون شاهنشاه پهلوی را ستایش كنیم و مراتب حق‏شناسی خود را نسبت به این شاهنشاه بزرگوار فراموش نداریم، زیرا آنچه این شاهنشاه به رایگان به ما عطا فرموده، خواهران غربی ما در راه كسب آن، سال‏های متمادی رنج و شكنجه برده‏اند. برای سپاس‏گذاری در مقابل این عطیه بزرگ شاهانه، بانوان ایران باید با حرارت و جنبشی بی‏پایان، قدم‏های سریع در شاهراه ترقی و كمال بردارند تا هرچه زودتر به سر منزل مقصود برسند.»[۲۳] مجله ایران امروز، سال اول، شماره اول، اسفند ۱۳۱۷؛ به نقل از: همان، ص ۷۲
شاید ایشان فراموش كرده‏اند آنچه كه خواهران غربی به‏دنبال آن بودند، نه تنها مطلوب زنان ایرانی نیست، بلكه منفور زنان ایران زمین می‏باشد و برای همین است كه بسیاری از زنان ایران به دلیل این حكم استبدادی، تا آخر عمر از خانه خارج نشدند و وقتی رضا شاه تبعید شد، بسیاری از زنان دوباره چادر به سر كردند.[۲۴] موسسه فرهنگی قدر ولایت، حكایت كشف حجاب، صص ۱۹ ـ ۱۳۴ و ۲۸● توجیه اصلاحات ارضی محمدرضا شاه‏
ظاهراً خانم سیاح طرفداری از سیاست‏های القا شده به محمد رضا شاه را رسالت اصلی خود می‏دانسته است، لذا برخود لازم می‏دید تا به هر نحوی از آنها حمایت كند. وی در حمایت از اصلاحات ارضی كه از طرف آمریكا دیكته شده بود، می‏گوید:
«این اصلاحات، امروز به طرق مختلف در دنیای متمدن انجام شده است. یكی از آنها همان است كه اخیراً در آذربایجان اقتباس شده است. در این پروژه، دولت تمام املاك ملّاكین را به قیمت عادلانه بالاجبار خریداری نموده و به نوبه خود آنها را به قطعاتی تقسیم كرده، بر مبنانی یك قرضه طولانی به زارعین واگذار می‏كند.»[۲۵] مجله گل‏های رنگارنگ، سال چهاردهم، شماره اردیبهشت ۱۳۲۵؛ به نقل از: همان، ص ۳۶۶
● نظری گذرا به اندیشه‏های علمی و اجتماعی‏
با توجه به اینكه خانم سیاح تمام دوران تحصیلات و هم‏چنین ۳۲ سال اول زندگی خود را در بیرون از مرزهای ایران گذرانده، به‏طوری كه حتی زبان فارسی را به خوبی نمی‏دانسته، طبیعی است كه افكار او متأثر از غرب و آموزه‏های غربی باشد. لذا وقتی به مقالات علمی او مراجعه می‏كنیم می‏بینیم كه از مجموع ۳۶ مقاله‏ای كه از ایشان یافت شده، تنها هفت مقاله (۴/۱۹ درصد) آن به نحوی به ایران مربوط بوده و مابقی (۶/۷۹ درصد) ترویج افكار اندیشمندان غربی بوده است.
● القای دشمنی ایرانیان با اعراب‏
در زمان رضا شاه، برای جدا كردن مردم از دین اسلام، یك نوع جوّ ملی‏گرایی افراطی در دشمنی با اعراب (نه همه بیگانگان) در كشور ایجاد شد. فاطمه سیاح نیز در تأیید این حالت در نوشته هایش به نحوی تلاش می‏كند به مردم ایران بقبولاند كه حتی ادبیات ایرانیان نیز به‏وسیله اعراب دچار انحطاط شده است. او می‏نویسد:
«به طوری كه می‏دانیم نفوذ اعراب، ضربت كشنده‏ای به پیشرفت ادبیات ملی ایران در زبان پهلوی زده بود، زیرا این ادبیات، ارتباط كامل با روحانیون زردشتی داشت. زبان عربی در تمام مدت دو قرن، از اواسط قرن هفتم تا آخرین ثلث قرن نهم میلادی، یگانه زبان ادبی و اداری در ایران بوده است... سلطنت سامانیان، اولین دوره با شكوه تاریخ ادبی ایران را افتتاح می‏نماید و سلاطین آن ضمن اینكه سیاست استقلال نسبت به خلیفه بغداد را تعقیب می‏نمودند، تجدید ادبی ملی را تشویق می‏كردند.»[۲۶] مجله سخن، سال دوم، شماره ۱۰۵، آبان ۱۳۲۴؛ به نقل از: همان، ص ۴۵
این درحالی است كه عموم ادبا قائلند نفوذ ادبیات عرب موجب پرباری و غنای زبان فارسی شد. البته این مطلب به حدّی واضح است كه خود سیاح مجبور شده در صفحه بعد به آن اعتراف نماید:
«اما ادبیات جدید در زبان پهلوی نمی‏توانست به وجود بیاید، زیرا زبان آن چنان‏كه قبل از تسلط اعراب تشكیل شده بود، بدون اصلاح كاملی قابل قبول و مناسب نبود و بایستی به وسیله اخذ لغات از عربی كه از حیث كثرت، جدید و از لحاظ اشكال ادبی، بسیار غنی‏تر از زبان پهلوی بود، تكمیل شود. بنابراین، اوزان عروضی و قافیه عربی كه ابداً در شعر ایرانی زبان پهلوی وجود نداشت، قبول شد و لغات زیادی از عربی در زبان فارسی وارد گردید.»[۲۷] همان، ص ۴۶
اما در ادامه برای اینكه این اعتراف را كم‏رنگ جلوه دهد، می‏گوید:
«این تعریب، نتیجه تأثیرات محو نشدنی‏ای بود كه تسلط اعراب در عالم سیاست و فرهنگ ایرانی باقی گذاشت و ادبیات كلاسیك ما نتوانست هیچ وقت كاملاً از نفوذ عربی رهایی یابد و زبان ادبی ایرانی تا كنون هم پر از اصلاحات عربی است كه اگر چه زبان ادبی فارسی را غنی ساخته، غالباً یك نوع تاریكی و ابهام به آن داده است.»[۲۸] همان
لكن او نمی‏گوید كه این نوع تاریكی و ابهام چیست؟ او حتی سعی می‏كند كه فرودسی را منادی استقلال ملی ایران بداند.[۲۹] نشریه انجمن آثار ملی، شماره ۸ تهران، ۱۳۱۳؛ به نقل از: همان، ص ۱۲
ما هم به نوبه خود نباید فراموش كنیم كه قدر و منزلت فردوسی، محدود و منحصر به مقام علم و ادب نیست ... با كمال اطمینان می‏توان گفت كه كتاب شاهنامه‏اش تا امروز، پیوسته بیرقِ ملت دوستی و پرچم وطن پرستی ایرانیان بوده و بنابراین می‏گوییم كه جشن حاضر نه تنها تولد فردوسی است، بلكه جشن احیای ادبیات ایران به شمار می‏رود.[۳۰] همان، ص ۲۰
● اعتراف به تحقیر زن در تاریخ اروپا
یكی از مواردی كه خانم سیاح بسیار روی آن تكیه دارد، مسئله تحقیر زن در تاریخ اروپاست. او در این‏باره می‏گوید:
«تا پنجاه سال پیش، به موجب قانون مدنی، در اغلب كشورهای آمریكا اصول قیمومت شوهر حكمفرما بود و زنان پس از ازدواج، تمام حقوق مدنی خود را از دست داده، اختیار مال و حقوق خود را به شوهر تفویض می‏نمودند. در انگلستان و ایرلند نیز این قانون تا سال ۱۳۸۳ برقرار و مجری بوده است. در آن روزگار، زن، شخصیت حقوقی نداشت و تمام حیثیت او منوط به وجود شوهرش بود و طفیلی او محسوب می‏شد و چون شوهر در می‏گذشت، زن، بیچاره و بدبخت و ناتوان می‏گشت. زنی كه شوهر داشت، اگر استخدام می‏شد، دستمزد او را به شوهرش می‏دادند و اگر سرمایه‏ای داشت و به بازرگانی می‏سپرد، در آمد آن به شوهرش می‏رسید و حتی اگر زن بر اثر سانحه‏ای دچار نقصان و آفتی می‏شد، حقوق تقاعد او را شوهرش دریافت می‏كرد.»[۳۱] مجله ایران امروز، همان، به نقل از: همان، ص ۶۵
در آن روزگار، بانوان باریكی كمر را برای خود بزرگ‏ترین زیبایی می‏پنداشتند و حتی مسابقه‏های مخصوصی به عنوان مسابقه باریك‏ترین كمر تشكیل می‏شد و حتی در یكی از این مسابقه‏ها كه در كشور فرانسه یعنی مركز وجاهت و ظرافت زنان عالم تشكیل شد، گوی سبقت را زنی ربود كه محیط كمرش ۳۶ سانت بود.[۳۲] همان، ص ۶۵
● نظریه فاطمه سیاح درباره زن‏
كلمات دكتر فاطمه سیاح درباره زن، مضطرب و متناقض می‏باشد. او در جایی زن را موجودی می‏شمارد كه از حیث وجودی ناقص‏تر از مرد است و در جایی دیگر، كمال زن را در همانندی او با مردان می‏داند. باز در مواردی، زن را موجودی متفاوت از مرد به حساب می‏آورد و سرانجام خواهان تساوی مرد و زن است. این تناقض گویی، ما را بر آن می‏دارد كه هر یك از این موارد را به دقت بررسی كنیم.
▪ آیا زن از مرد پست‏تر است؟
ایشان در بسیاری از موارد قائل است كه زن در بسیاری از عرصه‏های زندگی، در مقایسه با مرد، دچار نقصان است و خواسته بگوید كه زنان همواره مقلّد مردان بوده‏اند و كمتر توانایی خلاقیت و ابتكار دارند و این امر، ریشه در طبیعت زنانه آنان دارد.
خانم سیاح ابتدا مواردی را كه زنان در آن عقب‏تر از مردان هستند برمی‏شمارد و سپس از جواب دادن به مسئله طفره می‏رود و آن را به فرصتی دیگر موكول می‏كند. مواردی از گفته‏های وی عبارت‏اند از:
ـ «در درام باید بگوییم كه روحیه زن با مردانِ هنر پیشه همان پیروی و تقلید را پیش گرفته، جنبه ایجاد و خلاقیت را فاقد است؛ بدین معنا كه كمتر زنانی را می‏شناسیم كه در مورد تحلیل و تركیب نمایش و صحنه چینیِ تئاتر، شركت جسته باشند.»[۳۳] ایران امروز، سال او، شماره ۲ و ۳، ادریبهشت ۱۳۱۸، به نقل از: همان، ص ۸۰
ـ «بدون تكلف باید اقرار كنیم كه قریحه زن در مرحله نقاشی و موسیقی به مرد نمی‏رسد؛ خاصه از لحاظ ایجاد، در مقابل مرد هیچ است. همچنین در مرحله تئاتر گرچه از حیث تقلید با مرد برابری می‏كند، ولی از جنبه ابتكار، تقریباً بی‏بهره می‏ماند.»[۳۴] همان، ص ۷۹
ـ «باید گفت تمام قوای نبوغ زنان برای تقلید و پیروی ارتكاز یافته و متوجهِ ایجاد نگشته است.»[۳۵] همان، ص ۸۰
ـ «حتی در رقص هم كه از هنرهای مخصوص و محبوب زن محسوب می‏شود، باز قواعد فنی آن در نتیجه فكر و نبوغ مرد ترتیب یافته است؛ در صورتی كه بزرگ‏ترین رقاصان، همیشه زن‏ها بوده‏اند. از این رو می‏بینیم كه زن در میدان وسیع هنرهای زیبا همیشه حالت قبولی و تقلیدی داشته است.»[۳۶] مجله ایران امروز، سال دوم، شماره ۸ آبان ۱۳۱۹؛ به نقل از: همان، ص ۱۳۲
ولی با این همه چنین نتیجه می‏گیریم كه نبوغ زن در موسیقی، بیشتر جنبه تقلیدی دارد تا ابتكاری.»[۳۷] همان، ص ۱۳۱
همان‏طور كه قبلاً گفته شد، خانم سیاح سرانجام پس از برشماری مواردی از عدم نوآوری و ابتكار در زنان، سعی می‏كند یك قاعده كلی و یك نظریه برای این مشكل ارائه كند. او در اینكه علت عقب ماندگی زنان چیست، می‏گوید:
«علت چیست؟ تحلیل این قضیه اكنون بسیار مشكل است، زیرا هنوز نتیجه‏ای را كه باید از بحث در ادبیات بگیریم، به دست نیاورده‏ایم. پس از این بحث خواهیم دید كه نتیجه حاصل در این قسمت كاملاً با نتایج مأخوذ در قسمت‏های گذشته، متناقض و عكس آنهاست. اگر بخواهیم علت این واماندگی را علل و شرایط اجتماعی قلمداد كنیم، كاملاً بی‏انصافی است. تا هر اندازه این علل و شرایط را سنگین بگیریم، باز هم مجال استثنا باقی است و لازم نمی‏آید كه یك فرد خلاق هم در میان زنان به وجود نیامده باشد. از طرف دیگر این امر را به چه می‏توان تعبیر كرد كه زن در راه تئاتر و نمایش، با سوء نظری كه طبقه اول بلكه طبقه دوم و سوم جامعه نیز به این قسمت داشتند و این را از معایب غیرقابل اغماظ زنان می‏شمردند، توانسته است خود را به پایه مردان برساند.»[۳۸] مجله ایران امروز، سال اول، شماره ۲ و ۳، اردیبهشت ۱۳۱۸، ص ۸۱
«آیا از این جمله باید چنین نتیجه بگیریم كه علل حیاتی، موجب این تغییر فاحش میان زن و مرد شده است؟ آیا نواقصی در ساختمان روحی زنان وجود دارد؟ آیا شوپنهاور و اتوواینینگر حق داشته‏اند كه برای زنان مرتبه‏ای دون مرتبه مردان قائل شوند؟ از پاسخ گفتن به این پرسش، چشم می‏پوشیم.»[۳۹] همان
رضا رمضان‏نرگسی
منبع : نشریه حورا