یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اوباما و قدرت مداران پشت صحنه!


اوباما و قدرت مداران پشت صحنه!
بالا خره اوبامای سیاه پوست آفریقایی تبار رئیس جمهور آمریکا شدو تحلیف ریاست جمهوری را به جا آورد و در کاخ سفید امپراتوری آمریکا مستقر شد. اما هنوز به این پرسش اساسی یک پاسخ قانع کننده داده نشده است که چگونه چنین امر بی سابقه، این خرق عادت ممکن گردید و قدرتمندان «وال استر یت» و گروه های سفید پوست نژاد پرست آمریکا به چنین اتفاقی رضایت داده اند؟! هر چند جسته و گریخته نویسندگانی اشاراتی حاکی از شگفتی خود در این خصوص داشته اند، اما این پرسش همچنان بی پاسخ مانده است. چون روال عادی و همیشگی این بوده که اگر نه همیشه افراد ثروتمند درجه اول مثل خاندان فورد و کندی و بوش حداقل از افراد طبقه متوسط نزدیک به طبقات ثروتمند و با قدرت به مقام ریاست جمهوری دست یابند تا مورد تایید خانواده های شرکت ها و کنسرن های عظیم مالی و صنعتی قرار گیرند.
در این خصوص راقم این سطور هر چه فکر کردم که دریابم که چه ارتباط تنگاتنگی بین رئیس جمهور جدید و هیات حاکمه آمریکا وجود دارد، فکرم به جایی نرسید. زیرا که اکثریت سفید پوستان صاحب قدرت و موقعیت اقتصادی بی چون و چرا، روسا، مدیران کارتل ها، تراست ها با شرکت های عظیم فراملیتی و سیاستمداران وابسته به آنها به اتفاق رهبران مذهبی متعصب پروتستانها و کلیساهای پرقدرت وابسته به آنها و ... جز به منافع فردی و گروهی خود به چیز دیگری نمی اندیشند که رئیس جمهور به عنوان بالا ترین مقام اجرایی آن کشور باید سیاستی اتخاذ کند که تامین منافع آنان راهبردی ترین آن باشد آنان نمی توانند به یک فرد سیاه پوست که جزو خانواده های درجه اول آمریکا محسوب نمی شود و از بوته آزمایش آنها سربلند بیرون نیامده است اطمینان کنند، هر چند او در دوره سناتوری علا ئمی در خدمت گذاری و نشان دادن علا قه لا زم به رعایت «منافع ملی آمریکا» که در حقیقت همان منافع گروه های مورد بحث است، بروز داده شده باشد اما حدود اختیارات و تاثیر یک سناتور در امور داخلی و خارجی با یک رئیس جمهور قابل مقایسه نیست. به علا وه گروه های سفید پوست مافوق نژاد پرست که دسته جات تروریست و کوکلس کلا نها از آن جمله اند که سیاه پوستان و رنگین پوستان آمریکا را غیر قابل تحمل می دانند، تا چه رسد به اینکه به آنها حکومت کنند! دستجاتی که دست قدرتمندان در پشت آنها قرار دارد و هر ازگاهی به صورت های مختلف ضرباتی به آنها وارد می کنند از جمله ماموران پلیس برخی ایالات سیاه پوست نشین به بهانه های مختلف جوانان سیاه پوست را به رگبار می بندند و ابائی از چنین جنایاتی ندارند و پیوسته این اعمال نیز تکرار می شود. با این وجود آن جنایتکاران با کمال آزادی به فعالیت می پردازند و تلا ش می کنند به سیاه پوستان و رنگین پوستان ساکن ایالا ت متحده اجازه ندهند اظهار وجود کرده به عنوان قدرتی در گستره سیاسی و اقتصادی ایالا ت متحده عرض اندام کنند (ترور رهبران سیاه پوست نظیر اسقف لوترکینک و رهبران و فعالا ن کارگری و اجتماعی و سیاسی مخالف نظام وایجاد محدودیت همه جانبه برای آنها در اموری که به رشد و اعتلا ی آنها می انجامد، از جمله در امور مربوط به تحصیل در مدارس و دانشگاه ها و ورود به صحنه مبارزات اجتماعی و سیاسی)و... همه و همه گویای این است که پدیده ای به نام «باراک حسین اوباما» در پست ریاست جمهوری یک چنین کشوری یک پدیده عادی و متناسب با چنین وضعی نیست. بنابراین باید به دنبال شواهد و دلایلی بود که موجودیت چنین شخصیتی را در چنین پستی میسر کرده است.
تاریخ موجودیت ایالات متحده که از قرن هفده شکل گرفت و اکثریت مردمش را مهاجران سفید پوست اروپایی تشکیل می داد و از لحاظ سیاسی تحت حاکمیت دولت های قدرتمند اروپا، همچون انگلستان، فرانسه، اسپانیا و... قرار داشتند و در اواسط قرن هجده (۱۷۶۶ م) به استقلال رسیدند، نشان می دهد که پیوسته یک سیاست راهبردی در توسعه اقتصادی و سیاسی - داخلی و خارجی و تهیه بازار برای تجارت و فروش کالاهای تولیدی خود و تهیه مواد خام را در تمام نقاط عالم پیگیری کرده است. ابتدا در آمریکای لاتین که سیاست «آمریکا برای آمریکائیان» را مونروئه، رئیس جمهور در اواسط قرن نوزدهم به کار گرفت و با آن قدرتمندترین رقیب خود یعنی اسپانیا و فرانسه را از آمریکای لاتین بیرون راند تا دوره بسط نفوذ و دست اندازی در دیگر کشورها و جهان و تهیه مواد اولیه ارزان و بازار فروش برای کالاهای تولیدی خود میسر شود تا سیاست توسعه طلبی در ایالات متحده به هر قیمتی بود، به اجرا درآمده و در می آید در هر شرایطی پیگیری شده است و البته بسته به شرایط و موقعیت های مختلف و نوع رقیبانی که او با آنها روبه رو بود سیاست متناسبی در این خصوص اتخاذ می کرد. اگر در قرن نوزده برای بیرون راندن اسپانیا و فرانسه از آمریکا شعار «آمریکا برای آمریکائیان را به کار گرفت، در دوران جنگ اول جهانی با ریاست جمهوری وودرو ویلسن به شکل حامی کشورهای اروپا و دیگر قاره ها و در «جامعه ملل» خودنمایی می کرد و مواد «چهارده گانه صلح» را بر ضد کشورهای شکست خورده در جنگ مانند آلمان، امپراتوری اتریش، مجارستان و عثمانی، تدوین کرد تا دست آنان را از بازارهای اروپا و آسیا کوتاه و خود به اتفاق انگلستان جانشین آنان شد.»
از این تاریخ به بعد است که کارشناسان آمریکا که به عنوان کارشناس اقتصادی در خیلی از کشورها از جمله در کشور خودمان مشغول به اصطلاح سرو سامان دادن به امور اقتصادی و گمرکی یا مالیات و غیره شدند از جمله شوستر بعد از انقلاب مشروطه و میلسپو در اواخر سلطنت احمدشاه، از آن جمله اند که بعدها دولت آمریکا مستقیما جای پای آنها قدم گذاشت و مستقیما به سیاست استعماری در آسیا روی آورد که باز کشور خودمان بهترین نمونه آنست که در دوره دکتر مصدق این سیاست به صورت کاملا آشکار در برابر دولت مصدق و ملت ایران قرار گرفت و با کودتا، دولت دست نشانده محمدرضا شاه پهلوی را بر ایران مسلط کرد. سیاست دولت آمریکا در جنگ دوم جهانی و پس از آن که این بار از ایجاد کودتاها و تشکیل جوخه های اعدام برای مخالفان سیاست آمریکا تا محاصره اقتصادی و عقب نگه داشتن ملت های جهان، سیاست استعماری خود را پیش برده و می برد، همان سیاست تجاوز و استعمار ادامه یافته است. بنابراین حاکمیت هیات حاکمه آمریکا که در حقیقت حاکمیت همان شرکت های عظیم فراملیتی و چند ملیتی و کارخانه داران و بانک داران و کلیسای گروه های متنفذ مذهبی آمریکا را شامل می شوند، باید تشخیص داده باشد که اوباما در شرایط کنونی بهترین فردی است که می تواند منافع آنها را تامین کند. اما پرسش اساسی اینجاست که چه عواملی تاثیرگذار غیر قابل برطرف کردنی در برابر حاکمیت آمریکا قرار داشته و دارد که به ریاست جمهوری یک چنین شخصیتی رضایت دهد، که ممکن است گاهی به اعمال و سیاست هایی دست بزند که مورد تایید آنان نباشد؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید یادآوری کرد که قدرتمندان ثروتمند و سیاست چیان هم پیمان آنها در برخی برهه هایی که نتواسته اند منافع و سیاست همیشگی خود را به صورت آشکار اعمال کنند موقتا میدان را برای کسانی که تا حدودی حاکمیت همیشگی آمریکا را به شکل افراطی اش به اجرا در نیاورده و نظراتی معتدل تر داشته اند باز گذاشته اند تا اوضاع دوباره برای چنان اقتدار حکومتی آماده شود که نمونه اش یکی آبراهام لینکلن است که در دوره جنگ النفصال به ریاست جمهوری رسید، زیرا رقیبان جنوبی قدرتمندان شمال که آبادترین ایالا ت متحده را در اختیار داشتند و خطر بزرگی برای گروه های الیگارشی صنعتی و مالی تجاری آمریکای شمالی بودند، او که از میان توده زحمتکش آمریکا برخاسته بود و حتی هیزم شکنی می کرد(بگذار هیزم شکن بیدار شود که پاپلو نرودا درباره او سروده است و مورد قبول توده های زحمتکش شمال و زارعان سیاه پوست جنوب، بردگان سیاه پوست بود) مناسب ترین شخصیتی بود که می توانست در آن موقعیت برای آنان مفید واقع شود بگذریم که در این اواخر حاکمان و سیاستمداران «وال استریت» چند سیاه پوست را به بازی گرفته اند.(نمونه اش کالین پاول رئیس ستاد ارتش آمریکا و وزیر خارجه بوش، کاندو لیزارایس است تا نشان دهند که تفاوتی بین سفید پوستان و سیاه پوستان در خدمتگزاری و اشغال پست) وجود ندارد، اما برای آشنایان به سیاست راهبردی آمریکا شکی وجود ندارد که یک سیاست تبعیض نژادی تفاوت طبقاتی شدید در داخل و سیاست استعماری در خارج سیاست همیشگی آمریکاست، و به این حرکات مصلحتی و نمایشی ارجی قایل نمی شوند و قسم های آنها را باور ندارند زیرا دم خروس بیرون زده از جیب قدرتمندان و توسعه طلبان را مشاهده می کنند.
حالا که تا حدودی دریافتیم که مصلحت و منافع الیگارش مالی- صنعتی- تجاری ایالا ت متحده ایجاب می کرده است که چنین فردی موقتا زمام امور را در دست گیرد تا اوضاع فعلی که به نفع قدرتمندان پشت صحنه آمریکا نیست قدری التیام یابد (از جمله اوضاع وخیم و بحران اقتصادی- مالی- صنعتی- تجاری که زمامداران توسعه طلب آمریکا را به سیاست انفعال کشانده است; کسری عظیم تجاری تا کسری بودجه که تمام نیروی آنها را صرف مبارزه برای ترمیم این وضع مشغول کرده است تا تنفر بی سابقه مردم جهان از دولت و شرکت های فراملیتی آن، که نمونه آشکار آن روی گردانی کشورهای آمریکای جنوبی، که مدت دو قرن حیاط خلوت آمریکا محسوب می شدند، از سیاست آن دولت و همین طور مردم خاورمیانه که در برابر سیاست های یک جانبه گرایی و توسعه طلبی دست به مقاومت زده اند و آمریکا و هم پیمان منطقه ای اش اسرائیل را به مبارزه می طلبد تا رویارویی آشکار روسیه که در حادثه گرجستان نمود پیدا کرد و در استقرار موشک های هسته ای آمریکا در اروپای شرقی قویا در برابر آمریکا صف آرایی کرده و جواب تهدید را با تهدید می دهد و...) موجب این انتقال موقتی قدرت بوده است، اکنون به این آخرین پرسش پاسخ بدهیم که آیا رئیس جمهور جدید آمریکا در صورتی که تمایل داشته باشد می تواند به یک اصلا حات(رفورم) نسبتا قابل ملا حظه ای دست بزند؟ پاسخ همان طور که آگاهان جهان پیش بینی کرده اند منفی است و قدرت مانور اوباما از یک اقدامات جزئی و غیر موثر به ویژه در حوزه سیاست خارجی آمریکا در بعد جهانی تجاوز نخواهد کرد. در این خصوص پژوهشگر مطالعات جنگ در دانشگاه کینز کالج انگلیس- آناتول لیون می گوید:«بیشتر مردم جهان اعتقاد دارند که اوباما نمی تواند تغییرات جدیدی که به آن متعهد شده را ایجاد کند، چرا که سیاست اعلا م شده وی ادامه همان سیاست قبلی خواهد بود.» وی تصریح کرد: «نشانه این پیوستگی در انتخابات اوباما و گروه مشاوران وی مشهود است». پوتین رئیس جمهور سابق و نخست وزیر فعلی روسیه نیز در این باره در سفر برلین در پاسخ به سوالی درباره اوباما گفت:
«من عمیقا معتقدم که بزرگترین نومیدی ها از دل امیدهای بزرگ متولد می شوند.»
نویسنده : حیدر علی شاه حسینی
منبع : روزنامه مردم سالاری