پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سوره‌های جفت


سوره‌های جفت
برگی از راه حق (دمّا پادا) بودا
آن‌چه هست پدیدآمده از پندار است،
زاده‌ی پندار،
آفریده‌ی پندار.
آن را که گفتار و کردار از پندار پلید برخاست،
رنج از پی آمد،
چنان‌که چرخ ارابه از پی گام اسب.
آن‌چه هست پدیدآمده از پندار است،
زاده‌ی پندار،
آفریده‌ی پندار.
آن را که گفتار و کردار از پندار پسندیده برخاست،
نیک‌بختی از پی آمد،
چنان‌که سایه‌ها
از پی موجودات.
«دشنام شنیدم، ضربت دیدم، شکست خوردم، باختم.»
چنین است اندیشه‌ی آن کس که نفرتش فرو ننشیند.
«دشنام شنیدم، ضربت دیدم، شکست خوردم، باختم.»
آن را که چنین اندیشه نباشد نفرتش فرو نشیند.
در این جهان
هیچ‌گاه نفرت به نفرت فروننشیند
(بل) با دوری از نفرت آرام یابد.
چنین است حکم ازلی.
گروهی نمی‌دانند که ما هر آن در پیشگاه مرگیم.
فرزانگان دانستند و به آرامش رسیدند.
مارا چیره گشت بر آن‌کس که زیست
چشم‌دوخته به زیب و زیور جهان،
عنانِ احساس از کف داده،
خوراک زیاده خورده،
تن به کاهلی سپرده،
و نیرو به هرزه صرف کرده
–آن‌چنان که بادها بر درختی سست‌بنیان.
مارا چیره نگشت بر آن‌کس که زیست
و چشم به زیب و زیور جهان ندوخت،
و احساس را مهار کرد،
خوراک به اندازه خورد،
ایمان داشت،
و نیرومند ماند
–آن‌چنان که بادها چیره نشدند بر کوه‌های سنگی.
آن کس که جامه‌ی زرد به بر کرد
و ناپاک بود
و بر خود چیره نشد
و عاری از حقیقت ماند
–نه، آن کس جامه‌ی زرد را سزاوار نیست.
آن کس که از آلودگی‌ها پاک شد
و به راه راست، به فضیلت رسید
و سرشار شد از حقیقت
و پارسایی
–چنان کس جامه‌ی زرد را سزاوار است.
آنان که در بی‌گوهر، گوهر دیدند
و در گوهر بی‌گوهری، به حقیقت نرسیدند
و در مزرع دروغ سرگردان ماندند.
آنان که در گوهر، گوهر دیدند،
و بی‌گوهری را در بی‌گوهر شناختند،
به گوهر رسیدند،
و در مزرع حقیقت ماندند.
باران خانه‌ی بی‌بنیان را درهم شکند
و شهوت اندیشه‌ی خام را.
باران خانه‌ی استوار را زیان نرساند،
هم‌چنان که شهوت اندیشه‌ی پرداخته را.
خطاکار اندوه خورد در این جهان،
اندوه خورد پس از مرگ،
اندوه خورد در هر دو جا،
اندوه خورد
زیان برد
و رنج کردار خویش کشد.
آن کس که خیر کرد،
شاد شد در این جهان
شاد شد پس از مرگ
شاد شد در هر دو جا
شاد شد
و شادی کرد
چون اخلاص اعمال خویش دید.
خطاکار بسوخت در این جهان
بسوخت پس از مرگ
بسوخت در هر دو جا،
که آگاه بود بر کردار پلید خویش،
و بیافزود رنج او
هرگاه که گمراه شد.
آن کس که خیر کرد،
شادمان شد در این جهان
شادمان شد پس از مرگ
شادمان شد در هر دو جا
شادمان شد
و شادی کرد،
که آگاه بود بر کردار نیک خویش،
و بیافزود شادمانیش
چون به راه نیک رفت.
آن کس که بسیار خواند
و به آن عمل نکرد،
کاهل است
چوپانی است که گاوهای گله‌ی دیگران را می‌شمرد.
او در شمار طالبان راه نیست.
آن کس که کم خواند،
ولی به راه راست‌آیین (نیک) قدم نهاد،
و از شهوت و نفرت و وهم دست شست،
به معرفت راستین رسید.
فکرش آزاد شد و لذت جهان بنهاد،
و در شمار طالبان درآمد.


تنظیم: امیرهوشنگ ناظریان
منبع : مجله آفتاب