جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چپ‌ها در قدرت


چپ‌ها در قدرت
موضوع کتاب من، با نام «چپ، راست، حکومت» این است که هر دوی این جناح‌های سیاسی، تهدید خطرناکی برای آزادی هستند، اگرچه خطر هر یک از اینها، تاحدی متفاوت است. اینها، مانند کسانی هستند که استخوان جناغ پرنده‌ای را به شدت می‌کشند، که آن پرنده آزادی است و آن استخوان، شمایید.
هشت سال تهدید از سوی راست‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم. تنها چیزی که ‌دیدیم، اینها بودند: ناسیونالیسم، میلیتاریسم، جنگ، شکنجه، حمله به حریم خصوصی، استفاده از مالیات‌های پرداخت شده برای حمایت از «ارزش‌های محافظه‌کارانه»، برون سپاری دولت در مشارکت فاشیستی میان دولت و شرکت‌ها، ممنوعیت کالاها و خدماتی که مورد علاقه دولت نیستند، انضباط شدید در دوران آموزش، سوءاستفاده‌های دولت تحت عنوان برقراری امنیت و ... .
بسیاری از این خطرات، با پایان دوران بوش، هرچند به صورت جزیی، کاهش یافته‌اند. به عنوان نمونه، مساله ناسیونالیسم را در نظر بگیرید. نئومحافظه‌کارهایی که آمریکا را طی دو دوره ریاست جمهوری بوش اداره کردند، این انگیزه خطرناک وطن‌پرستی را تا حد مورد نیازشان مورد سوءاستفاده قرار دادند.
اگر کسی موافق جنگ‌هایی که اینها به راه انداختند، نبود، در مقابل آمریکا به حساب می‌آمد. بنابراین سزاوار آن بود که بدون محاکمه، راهی زندان شود. ابزارهای ایدئولوژیکی که در دوران حکومت بوش استفاده می‌شد، همگی عمیقا ضد روشنفکری بودند و اگرچه هر کس که حکومت نئوکان‌ها را با دوران رایش سوم یا موسولینی مقایسه می‌کرد، با مخالفت آنها روبه‌رو می‌شد، اما این مقایسه از نظر ایدئولوژیکی کاملا به جا و مناسب بود، چرا که قدرت دولت‌های راستی، از عواملی همچون تفوق امنیت،‌نظم و شوونیسم بر آزادی سرچشمه می‌گیرد.
با این حال، این خصلت‌ها، طی یک دوره کوتاه دو ماهه فروکش کرده‌اند و تهدید چپ‌ها، جایگزین آن شده است. اصلا اینکه اوباما رییس جمهور خواهد بود، اسف‌بار است. اگر منصبی تحت عنوان «هوادار ملی»، «استقبال کننده ملی» یا «نماد ملی موفقیت» وجود می‌داشت، او بهترین فرد برای تصدی آن بود. اوباما، متین، باوقار و فصیح است و به گونه‌ای غیرمعمول، به افراد الهام می‌کند. با این وجود، در مقام سیاست‌گذاری، چیزی بیشتر از یک سوسیالیست بی‌ارزش نیست.
ممکن است فکر کنید که بعد از آرمانگرایی بیمار گونه دوره بوش، چپ از قدرت برای رسیدن به اهدافش استفاده نخواهد کرد. اما برعکس، آنها به هیچ وجه عبرت نگرفته‌اند. چپ منتظر فرصت بوده است وقتی که افراد کابینه اوباما به کاخ سفید راه یافتند، گویی قفسه‌ای پیدا کردند که این عبارت روی آن نوشته شده است: «ایده‌های ناکام گذشته». آنها در این قفسه را باز کردند و آنچه درون آن بود، در همه جا پخش شد این افراد، روی محتویات قفسه که پخش شده بودند، چنگ انداخته و آنها را در کتاب‌های تنظیماتی و در قوانین قرار دادند.
چه توده عجیبی از ایده‌های سیاستی مزخرف، پوسیده و ساختگی‌ای!
پرداخت برابر برای کار برابر، هزینه برای زیرساخت‌ها، پول بیشتر برای مدارس عمومی، بهداشت اجتماعی، نرخ‌های بهره در پایین‌ترین سطح، رفاه! حمایت دولت از تمامی آرزوها و خواسته‌ها، مرگ بر کسب‌وکار، مرگ بر ناکامی‌های کسب‌وکار، مهار پرداخت‌های کله گنده‌ها، مرگ بر وال استریت، باز کردن شیر لوله‌های پول، مصادره مصادره‌ها، حمایت از هرگونه شیوه زندگی که در مقابل تعصب‌های بورژوا باشد.
پس، دوباره به یاد تهدید خطرناکی می‌افتیم که چپ برای آزادی به وجود می‌آورد. بیشتر از ۱۰ سال، از روزی که این تهدیدها در عمل وجود داشته‌اند، گذشته است. کلینتون، دردسر بزرگی بود، اما آنقدر با هوش بود که چارچوب ایدئولوژیکی‌اش را خیلی جدی نگیرد. او، در عمل، گاه گاهی به واقعیت‌ها احترام می‌گذاشت.
اما اعضای کابینه اوباما، فرق دارند. آنها به شکل تاسف‌باری، از علم اقتصاد غافل هستند. به نظر می‌رسد که واقعا همه آنها به چرندیات سوسیالیستی اعتقاد دارند که توجیهی برای دیکتاتورهای بی‌شمار بوده‌اند. آنها معتقدند که دولت، منشا ثروت است و می‌تواند با فشار یک دکمه، هر کاری انجام دهد.
آنها هیچ محدودیتی در مقابل این که دولت می‌تواند جامعه‌ای کامل به وجود آورد و هرگونه بی‌عدالتی را اصلاح کند، نمی‌بینند. از نظر آنها دولت می‌تواند با دزدیدن از اغنیا و دادن به فقرا، برای همه رفاه به ارمغان بیاورد. آیا نابرابری وجود دارد؟ دستور به برقراری برابری دهید! آیا محرومیت وجود دارد؟ آنچه لازم است را فراهم آورید! آیا به رکود دچار شده‌ایم؟ صدها میلیارد دلار خرج کنید!
آنچه شاهدیم، تنها علاقه‌ای شدید و عمیق به حکومت نیست. بلکه اعتمادی ژرف به ظرفیت نامحدود دولت برای ایجاد بهشت برروی زمین است. این اعتماد چگونه با ایده آزادی انسان، همکاری اجتماعی و حقوق همگانی سازگاری دارد؟ پاسخ این سوال، به رمز بزرگ چپ گرایی باز می‌گردد. به نظر می‌رسد که چپ، از رابطه میان اهداف خود و ابزارهایی که انتخاب کرده است، اطلاعی ندارد. اینگونه نیست که چندان از آزادی متنفر باشند. بلکه آنها معتقدند که آزادی، باید در مقابل دیگر اولویت‌های اجتماعی، مثل برابری، کنار زده شود. در نهایت، آنها گرایش به این دارند که حکومتی مطلق ایجاد کنند و آن گاه، وقتی که کل جامعه در قفس محبوس شود، مات و مبهوت خواهند ماند.
طرفداران اوباما، بسیار مهربان، با محبت، مترقی و جهان نگر هستند. تنها مشکل آنها این است که همفکران ایدئولوژیکشان، به فکر نابود ساختن تمامی تمدن‌ها بودند. وفاداری به اصول اعتقادی آنها، به معنای مرگ است، چرا که ایدئولوژی آنها، معبری است به سوی گولاگ و دلیل نیز تنها یک مطلب ساده است. ابزار مورد علاقه چپ‌ها برای تغییرات اجتماعی، دولت است. دولت، همیشه و همه جا، تهدیدی است برای آزادی، در حالی که آزادی، جزء اصلی و اساسی در رفاه و تمدن است.
با وجود تمامی شعارهای مطرح شده درباره پیشرفت، ماحصل دولت اوباما به همان اندازه عملکردهای بوش واپس گرایانه خواهد بود و با وجود همه جار و جنجال‌ها، آنچه اوباما ارایه کرده، اصلا چیز تازه‌ای در خود ندارد. برنامه اوباما، به ایجاد دولت دزد و سختگیری در جامعه خواهد انجامید و رفاه و شرایط لازم برای ایجاد آن را نابود خواهد کرد.
جمهوری‌خواهان حق دارند که با این روند، در هر جایی مخالفت و مبارزه کنند، چرا که حاکی از حمله‌ای شدید به همه چیزهایی است که واقعا آمریکایی هستند. با این وجود، از این بدتر، آن است که روند سیاست‌گذاری که منجر به بازی کردن با ارزش دلار می‌شود به شدت خطرناک خواهد بود. این روند می‌تواند دلار را در سطح داخلی و بین‌المللی، نابود کند و جرقه‌های ابر تورمی را بزند که در صورت بروز، هیچ کس قادر نخواهد بود که آن را کنترل کند. تنها باید آرزو می‌کردیم زمانی که جمهوری‌خوا‌هان در قدرت بودند، حداقل به این اندازه به اصول خود پایدار می‌ماندند.
اعضای کابینه اوباما چنین می‌گویند که باید به محرک‌ها، زمان بدهیم تا تاثیر خود را عملی کنند. اصلا نیازی به این کار نیست. محرک‌ها موثر نخواهند بود. اگر بتوانیم از این رکود خارج شویم، به خاطر این بسته محرک نخواهد بود، بلکه «با وجود آن»، موفق به چنین کاری شده‌ایم. وقتی که در حال تدوین کتابم بودم، به این مساله فکر می‌کردم که از بین چپ و راست، کدام یک تهدید خطرناک‌تری برای ما بوده‌اند. هنوز در این باره مطمئن نیستم، چرا که سوسیالیسم ملی گرا و سوسیالیسم انترناسیونال، در رقابت شدیدی با یکدیگر قرار دارند. در نهایت به این نتیجه رسیده‌ایم که باید توجه خود را به هر دو معطوف کنیم. اینکه هیچ گروهی در واشنگتن، نمی‌خواهد از علایق آمریکایی‌ها محافظت کند، واقعیتی تلخ است که مردم این کشور باید با آن روبه‌رو شوند. این، چیزی است که مواجهه با آن اجباری است. چرا که آزادی به حمایت از شهروندان خواهد پرداخت تا بتوانند از خود محافظت کنند.
لیولین راک ول*
مترجم: محسن رنجبر
* رییس موسس لودویگ فان میزس دراوبرن، ایالت آلاباما، سردبیر lewRockwell.com و نویسنده کتاب «چپ، راست، حکومت».
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد