جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مبانی رفتار سیاسی بزرگان شیعه در آغاز استیلای مغولان


مبانی رفتار سیاسی بزرگان شیعه در آغاز استیلای مغولان
● چكیده: رفتار سیاسی بزرگان و اندیشمندان نیز می‏تواند در شمار منابع اندیشه سیاسی قرار گیرد، مشروط بر آنكه با ژرفكاویهای تاریخی همراه باشد. در نیمه دوم قرن هفتم هجری و در پی هجوم بی‏امان مغولان، تحولی مهم در جهان اسلام واقع شد. با سقوط بغداد بساط خلافت دیر پای عباسیان برچیده شد، و تیره‏ای از مغولان-ایلخانان- در ایران و عراق حكومت‏یافتند. در این دوره و حتی پیش از اسلام آوردن حاكمان مغولی، دانشمندان پر آوازه شیعه مانند ابن علقمی، خواجه نصیرطوسی، سید بن طاووس، ابن میثم بحرانی و علامه حلی همدلیها و همكاریهایی با آنان از خود نشان دادند. كاوشی در منابع تاریخی آن روزگاران، ما را به این باور می‏كشاند كه عوامل ذیل در این رویكرد ویژه مؤثر بوده است: آمادگی ذهنی علمای شیعه برای سقوط عباسیان و استیلای مغولان، اعتقاد به لزوم تلاش برای تبدیل مدینه‏های غیرفاضله به مدینه فاضله، اعتقاد به بهتر بودن سلطان عادل كافر از سلطان ظالم مسلمان، اعتقاد به جواز پذیرش ولایت از حاكم جائر برای اقامه حق، و سرانجام بهره‏گیری از تسامح مذهبی ایلخانان برای پراكندن تفكر شیعی.
● مقدمه
حمله گسترده مغولان به قلمرو خلافت اسلامی، خاستگاه تحولی شگفت و همه جانبه در جهان اسلام شد. با وجود تحقیقاتی كه تاكنون در این زمینه انجام شده است،
۱) هنوز پرسشها و ابهامهایی فراوان، پژوهشگران را به جستجو و كند و كار فرا می‏خواند. هجوم ویرانگر مغولان در سال‏۶۱۶ه ق با حمله چنگیزخان به ایران آغاز شد،
۲) و ۴۰ سال بعد در سال‏۶۵۶ ق با فتح بغداد به دست هلاگو، نواده چنگیز،
۳) تقریبا از تب وتاب افتاد.
۴) با كشته شدن خلیفه و بر چیده شدن بساط خلافت از قسمت‏بزرگی از جهان اسلام، مسلمانان كه واهمه درهم پیچیده شدن جهان بدون خلیفه را داشتند،
۵) زندگی در سایه اقتدار خان مشرك مغول را آغاز كردند. با سیطره مغولان - كه به تسامح دینی نیز شناخته می‏شوند
۶) شیعیان فرصتی یافتند تا با نزدیك شدن به مركز قدرت سیاسی و بهره جستن از آن، به صورتی چشمگیر اندیشه‏های كلامی و فقهی خود را بپراكنند و گامهایی مهم به سوی تفوق علمی و سیاسی بر ایران و عراق بردارند.
بدون تردید سیطره بلامنازع صفویه و گسترش دیر پا و عمیق تشیع در سراسر ایران، از سراتفاق چهره نبست، بلكه زمینه‏های فكری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در مقطع تاریخی پیش از قرن دهم هجری، از جمله در عصر سیطره مغولان، فراهم آمده بود. این تلاش ثمربخش شیعیان كه تدبیر و هدایت آن در دست دانشمندان پرآوازه آن روزگاران بود، از زوایای مختلف شایسته تامل و ژرفكاوی است. این مقاله، تلاشی برای پاسخ به یكی از پرسشهای مربوط به این موضوع است. مقطع تاریخی این بررسی، نیمه دوم قرن هفتم هجری و سالهای نزدیك به سقوط بغداد و روی كار آمدن ایلخانان است. در خلال مقاله، تلاش شده است‏به این پرسش پاسخ داده شود كه روی آوردن دانشمندان شیعه به دستگاههای حكومتی و همكاری تقریبا گسترده‏شان با حاكمان، چه توجیهی داشته، و مبانی این رفتار سیاسی چه بوده است؟
برای پاسخ به این پرسشها، نخست این موضوع بررسی می‏شود كه اصولا جایگاه رفتار سیاسی در منابع اندیشه سیاسی چیست؟
● رفتار سیاسی، یكی از منابع اندیشه سیاسی
مفاهیم مربوط به اندیشه سیاسی شیعیان را نمی‏توان تحت همین عنوان، در متون تاریخی گذشته یافت، زیرا این عنوان و دیگر عنوانها مربوط به روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن، در دهه‏های اخیر و در پی گسترش روابط علمی و فرهنگی با غرب به جوامع شرقی و اسلامی راه یافته است. (۷) با این حال، مسلم است كه مفاهیم و مضامین مربوط به آن را به فراوانی- هر چند به طور پراكنده - در متون مختلف اسلامی و شیعی می‏توان یافت.
قرآن و سنت، نخستین و مهمترین منبع اندیشه سیاسی نزد مسلمانان است. در آیات زیادی از قرآن ، از مسائل سیاسی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم سخن به میان آمده است (۸) و در سخنان پیامبر(ص) (۹) و ائمه اطهار(ع) (منتظری، ۱۴۰۸ ق،ج ۱،صص‏۸۹-۱۶۰) نیز آموزه‏هایی فراوان در این زمینه به چشم می‏خورد. تقسیم بندی‏های مختلفی برای منابع مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی و شیعی، در آثار نویسندگان معاصر مطرح شده است. (۱۰) به نظر می‏رسد غیر از متون اصلی دینی(قرآن و حدیث)، دیگر منابع را بتوان این‏گونه دسته بندی كرد:
۱) متون كلامی
مباحث اندیشه سیاسی در منابع كلامی شیعی، بیشتر در دو بحث: نبوت و امامت آمده است; زیرا رهبری جامعه و امت‏بر عهده نبی و پس از او بر عهده امام است، و سخن گفتن در باره ویژگیها و وظایف نبی و امام به عنوان یك رهبر سیاسی و معیار مشروعیت‏یك حاكم اسلامی، در حقیقت‏سخن گفتن در باره محوری‏ترین مسئله علم سیاست و اندیشه سیاسی است. امامت فصل ممیز شیعه از دیگر فرق اسلامی است. با وجود بحثهایی بر سر فقهی بودن یا كلامی بودن آن، (۱۱) حجم كتابها ،مقاله‏ها و رساله‏های كلامی شیعیان در این زمینه فراوان است.الباب الحادی عشر، (۱۲) كشف‏المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (۱۳) و منهاج الكرامهٔ فی الامامهٔ، (۱۴) تالیف علامه حلی (۷۲۶ق) از مهمترین متون كلامی در مقطع تاریخی این مقاله هستند.
۲) متون فقهی
مسئله حكومت و حاكم اسلامی- كه از محوری‏ترین مسائل اندیشه سیاسی است - در شماری قابل توجه از مباحث فقهی مورد عنایت قرار گرفته است. طرح این مسئله در متون فقهی، در مواردی است كه اجرای یك حكم اسلامی منوط به حضور حاكم است. عموم فقیهان اهل سنت هیچ قید و شرطی برای حاكم قایل نیستند و ضمن لازم دانستن اطاعت از حاكم جامعه - كه هر كسی می‏تواند باشد- اجرای احكام فقهی را نیز از اختیارات و وظایف او می‏دانند. (۱۵) اما فقیهان شیعه یكی از مهمترین شرایط حاكم را عدالت می‏دانند، واز جمله مقومات عدالت را تشیع می‏شمرند.
البته، برداشت فقیهان شیعه از حاكم عادل - به عنوان شرط اجرای برخی احكام - یكسان نیست. گروهی از آنان، مصداق آن را فقط امامان معصوم (:) می‏دانند. شماری دیگر، مصداق آن را علاوه بر امام معصوم، نایبان خاص و عام او (فقیهان واجد شرایط) بر می‏شمرند. گروه اول اجرای احكامی را كه شرط آن حضور حاكم عادل است، در عصر غیبت جز به هنگام اضطرار یا مصلحت جایز نشمرده‏اند. اما گروه دوم با شرایطی، قایل به لزوم اجرای این احكام شده‏اند. بر این اساس، نگرش فقیهان در باره نقش حاكم عادل در اجرای احكام و مسائل مربوط به آن، یك اندیشه سیاسی است. در نتیجه، متون فقهی نیز جایگاهی مهم در منابع اندیشه سیاسی می‏یابد. مهمترین مباحث فقهی كه می‏توان این موضوع را در آن جستجو كرد، عبارت است از: اقامه نماز جمعه، گردآوری زكات، دریافت‏خمس، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر، قضاء، افتاء، مسئولیت‏پذیری در صورت در خواست‏حاكم، اجرای حد،وصیت و ارث.
كتاب شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، نوشته محقق حلی (۶۷۶ ق)، و آثار فقهی علامه حلی، از مهمترین نمونه‏های متون فقهی نگاشته شده در دوره تاریخی مورد بررسی این مقاله است.
۳) اندرزنامه‏ها و آیین نامه‏های حكومتی
بخشی از اندیشه‏های سیاسی مسلمانان، در اندرزنامه‏ها، آیین‏نامه‏ها و سیاستنامه‏ها منعكس است. این كتابها بیشتر از پند نامه‏ها، وصیتها و سخنان حكیمان و آداب درباری ایران پیش از اسلام تاثیر پذیرفته، و گاه با آیات قرآنی، احادیث و سخنان بزرگان علم و سیاست اسلامی همراه و مزین شده است. (۱۶)
فصل نخست از كتاب الفخری فی الآداب السلطانیهٔ، نوشته صفی‏الدین محمدبن طقطقی (۷۰۹ق)، نمونه‏ای از این متون در نیمه دوم قرن هفتم هجری است. (۱۷)
۴) متون حكمت عملی و اخلاقی
مسلمانان تقسیم بندی ارسطویی حكمت‏به حكمت نظری و حكمت عملی، و سپس تقسیم حكمت عملی به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن را پذیرفته، و بخشی از اندیشه‏های سیاسی خود را در كتابهای حكمت عملی نگاشته‏اند. مباحث‏حكمت عملی كه به گفته خواجه نصیرالدین طوسی: «به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلتی تعلق ندارد» (طوسی، ۱۳۶۰، ص ۳۵)، (۱۸) معمولا بدون استناد به آیات و روایات، مسائل اصلی حكومت و قدرت سیاسی را بررسی می‏كند. كتاب اخلاق ناصری نمونه بسیار مهم این دسته از منابع در نیمه دوم قرن هفتم هجری، نوشته دانشمند پر آوازه شیعی خواجه نصیرالدین طوسی، است. البته، خواجه این كتاب را پیش از سقوط بغداد و در ایام حضور خود در قلعه اسماعیلیه و به پیشنهاد و به نام ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور نوشت. ولی پس از سقوط بغداد، تغییراتی در خطبه كتاب داد و آن را از نو مطرح كرد( طوسی، ۱۳۶۰، ص ۳۵). خواجه در مقاله سوم این كتاب و طی هشت فصل هم از مباحث نظری علم سیاست‏سخن گفته، و هم رهنمودها و دستورالعمل‏هایی را برای حسن سلوك پادشاهان بر شمرده است. (۱۹)
۵) متون تاریخی
كتابهای تاریخی افزون بر اطلاعات مربوط به روش عملی حاكمان در اداره سرزمینهای اسلامی، گاه در بردارنده اظهار نظرها و تحلیلهایی درباره شاخه‏های مختلف دانش و اندیشه سیاسی‏اند. كتاب تجزیهٔ الامصار و تزجیهٔ‏الاعصار،معروف به تاریخ وصاف نوشته فضل الله بن عبدالله شیرازی، (۲۰) و كتاب تاریخ اولجایتو، نوشته ابوالقاسم قاشانی (قاشانی، ۱۳۴۸، ص ۴۸)، از نمونه‏های جالب توجه این دسته از منابع در دوره تاریخی مورد نظر این مقاله است.
۶) رساله‏ها و كتابهای مستقل درباره فلسفه و اندیشه سیاسی
بخشی دیگر از منابع اندیشه سیاسی در اسلام، رساله‏هایی است كه بی اینكه به تقسیم بندی حكمت‏یا حكمت عملی اشاره داشته باشد، مستقلا به بحث و بررسی در باره یك یا چند جنبه از جنبه‏های مسائل سیاسی پرداخته است. (۲۱) رساله كوتاه و پر نكته ساز و پیرایه شاهان پر مایه، به قلم باباافضل مرقی كاشانی،نمونه‏ای خوب برای این دسته از منابع در نیمه دوم قرن هفتم به شمار می‏رود.
۷) رفتارهای سیاسی
افزون بر شش دسته منابع مكتوب پیشین، باید از رفتارهای سیاسی نیز به عنوان یكی از منابع مستقل و ارزشمند اندیشه سیاسی اسلامی نام برد. اگر چه گزارش رفتار سیاسی عالمان و حاكمان در منابع تاریخی ذكر شده، ولی طبیعی است كه رفتار سیاسی می‏تواند به عنوان منبعی مستقل هم مورد توجه قرار گیرد; زیرا بررسی، تحلیل‏و تعلیل این رفتارها، پژوهشگر را به یافتن مبانی فكری و نظری آن هدایت می‏كند، كه فراتر از منابع تاریخی است واز ارزنده‏ترین منابع اندیشه سیاسی به شمار می‏رود. البته، بر تحلیل رفتار سیاسی عالمان دینی فایده‏ای دیگر نیز مترتب است و آن، سنجش پایبندی عملی آنان به مبانی فكری خود و تطابق اندیشه و سخنانشان با رفتارشان است; كه در جای خود موضوعی مهم است ، ولی در مجالی دیگر باید به آن پرداخته شود.
این مقاله، زوایایی پنهان از اندیشه سیاسی شیعی را در نیمه دوم قرن هفتم هجری بر پایه تبیین و تحلیل رفتار سیاسی دانشمندان برجسته شیعی در این دوره، در معرض داوری اندیشمندان قرار می‏دهد.اگر رابطه دانشمندان شیعه با حاكمان مغول - حتی پیش از اسلام آوردن آنان - و وزیران و امیرانشان بررسی شود، نمونه‏هایی فراوان از حسن ارتباط و حتی همكاری میان آنان به چشم خواهد خورد. با مطالعه خطبه و مقدمه كتابهای شیعی تالیف شده در این دوره و بیرون آوردن نام ممدوحان، سیاهه‏ای بلند از نام وزیران و امیران مغولی یا منصوب از طرف مغولان به دست می‏آید. ابن میثم بحرانی (۶۷۹ق) در مقدمه شرح نهج‏البلاغه خود، علاءالدین عطاملك بن محمد جوینی (۶۸۱ق)، سیاستمدار و حاكم عراق عرب و خوزستان در عهد هلاگو، را ستوده است (ابن میثم، ۱۳۷۸ق، ج‏۱، صص‏۲-۳). (۲۲) خواجه نصیرالدین طوسی نیز كتاب اوصاف الاشراف (طوسی، ۱۳۷۰، ص‏۴) (۲۳) و محقق حلی كتاب المعتبر فی شرح المختصر (محقق حلی ، ۱۳۶۴ش، صص ۲۰- ۲۵) را به محمدبن محمد جوینی، حاكم اصفهان، تقدیم كردند. (۲۴) عمادالدین حسن‏طبری نیز در دیباچه كتاب مهم خود به نام كامل بهائی (طبری، بی‏تا، ج‏۱، ص‏۱۱) كه در سال ۶۷۵ق نگاشته شد، از محمدبن محمدجوینی و پدرش به بزرگی تمام یاد كرده است (طبری، بی تا، ج ۱، صص ۱۲-۱۳و۱۶).
برای همكاری و حسن ارتباط علمای شیعه با خانها و دربار مغولان، نمونه‏های زیادی در دست است. صرف نظر از خالت‏یا عدم دخالت‏خواجه نصیرالدین طوسی در فتح بغداد، (۲۵) وی همكاری و همفكری گسترده‏ای با هلاگوخان داشت، و همو در روی كار آمدن جانشین هلاگو، اباقاخان، نقشی مهم ایفا كرد. (۲۶)
مؤید الدین ابوطالب محمدبن احمد بن علقمی (۶۵۶ ق)، وزیر شیعی مذهب (۲۷) مستعصمم آخرین خلیفه عباسی، كه در شدت تعصب او در تشیع گفته‏اند كه اقامه نماز جمعه را متوقف ساخت تا مدرسه‏ای برای شیعیان بنا نهد و نماز جمعه را در آن به پا دارد(دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج‏۴، ص‏۳۲۷)،پس از سقوط بغداد، به حكم هلاگو بر منصب اداره بغداد ابقا شد(طهرانی،۱۳۶۶ش، صص‏۱۴۹-۱۵۲).
رضی‏الدین علی بن موسی بن طاووس (۶۶۴ ق) محدث، ادیب و شاعر پر آوازه شیعی با وجود ارتباط خوبی كه با دستگاه خلافت عباسی داشت (۲۸) و پانزده سال هم در بغداد زیست، ولی هیچگاه دعوت خلیفه را برای پذیرش نقابت علویان در عراق نپذیرفت. ولی همو پس از سیطره مغولان بر بغداد، دعوت هلاگو را برای پذیرش نقابت علویان پاسخ مثبت داد و تا پایان عمر هم بر این منصب باقی ماند.
مجدالدین محمد بن عزالدین حسن بن طاووس به حضور هلاگو رفت، و كتاب البشارهٔ را به او هدیه كرد. به همین دلیل، حله، نیل و مشهدین (نجف و كاظمین) از قتل و غارت در امان ماندند، و حكم نقابت‏سر زمینهای اطراف فرات (البلاد الفراتیه) را- كه از قبل در اختیار داشت - باز یافت(ابن عنبه، بی‏تا، ص ۲۲۰).شماری از شخصیتهای شیعی همچون: امیر طرمطاز، (۲۹) خواجه سعدالدین آوجی (۳۰) و سید تاج الدین آوی (۳۱) در دربار اولجایتو-پیش از شیعه شدن او و پس از آن- حضور داشتند. متكلم و فقیه پر آوازه و كم نظیر شیعی، علامه حلی، ضمن و اهتمام به تعلیم و تدریس بویژه در مدرسه سیاره (۳۳) كتابهای سه‏گانه: نهج‏الحق و كشف الصدق (طهرانی، ۱۳۹۸ق، ج‏۲۴، ص‏۴۱۶)، منهاج الكرامهٔ فی الامامهٔ(حلی، بی‏تا، ص‏۹) و كشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (حلی،۱۴۱۳ق، صص ۲۱-۲۲). را برای اولجایتو تالیف كرد. (۳۴) مؤلف كتاب ارزشمند عمدهٔ الطالب نیز نمونه‏هایی زیاد از منزلت‏یافتن علویان و شیعیان نزد اولجایتو و همكاری با او را گزارش كرده است (ابن عنبه، بی‏تا، صص‏۱۰۰-۱۰۱، ۱۶۸-۱۶۹، ۱۷۱و۳۸۳).
● دلایل رویكرد علمای شیعه
بدون تردید این تلاشها و اقدامات بر پایه‏های نظری استوار بوده است، كه با كاوش در منابع آن دوره می‏توان آنها را به صورت ذیل بیان كرد:
۱) آمادگی ذهنی برای سقوط عباسیان و استیلای مغولان
علامه حلی در كتاب كشف الیقین در شمار فضیلتهای امیرالمؤمنین(ع)، از پیشگویی آن حضرت در قدرت یافتن مغولان و گرفتن بغداد از عباسیان یاد نموده، و سپس به این مناسبت ماجرایی را به نقل از پدرش این گونه ذكر كرده است (حلی، ۱۴۱۳ق، صص‏۱۰۰-۱۰۲):
«در آستانه سقوط بغداد، مردم حله را ترس و وحشت فرا گرفت. بیشتر مردم، شهر را ترك كردند و به بیابانهای اطراف رفتند. فقط اندكی از آنان در شهر ماندند. پدرم، سید مجدالدین‏بن طاووس و فقیه‏ابن ابی العز در شمار این افراد اندك بودند. این سه نفر متفقا تصمیم گرفتند با هلاگو مكاتبه كنند، و اطاعت و فرمانبرداری خود را از او اعلام دارند. آنان نامه‏ای از طریق فردی غیر عرب زبان برای هلاگو فرستادند. هلاگو نیز دو نفر به نامهای تكلم و علاءالدین را نزد آنان روانه داشت، كه اگر آنان براستی به آنچه نوشته‏اند معتقدند، نزد او حضور یابند. ابتدا این سه نفر ترسیدند، زیرا از سرانجام كار آگاه نبودند. ولی پدرم از سفیران هلاگو پرسید: اگر من به تنهایی نزد او حاضر شوم، كفایت می‏كند یا نه؟
آنان پذیرفتند كه تنها وی را با خود ببرند. وقتی پدرم نزد هلاگو رفت هنوز نه بغداد فتح شده و نه خلیفه كشته شده بود. هلاگو از او پرسید، چگونه برای من نامه نوشتید و نزد من حاضر شدید، قبل از اینكه بدانید سرنوشت من و خلیفه به كجا خواهد انجامید؟ و اگر من و او مصالحه كنیم، چگونه از انتقام او خود را در امان نگاه خواهید داشت؟ پدرم گفت: ما ست‏به این كار زدیم، زیرا روایتی از اماممان علی بن‏ابی طالب(ع) به ما رسیده است، كه در یكی از خطبه‏هایشان چنین فرموده‏اند: «زوراء، و شما چه می‏دانید كه زوراء چیست؟ سرزمینی سخت و استوار [مراد زمین بغداد است ] كه در آن ساختمانهایی محكم بنا نهاده خواهد شد، و ساكنانی فراوان خواهد یافت. و در آن، مردمانی كهنسال و دارای ثروت زیاد خواهند زیست. فززندان عباس آنجا را وطن خویش و محل تجملات و دلخوشیهای خود قرار دهند وآنجا سرزمین لهو و لعب آنان خواهد شد. در آن، ستم ستمگری و بی‏عدالتی ویرانگری خواهد كرد. پیشوایان گناهكار، قاریان قرآن فاسق و وزیران خیانتكاران و ایرانیان و رومیها در خدمت آنان خواهند بود. آنچه را نیكو می‏شمرند، بدان امر نمی‏كنند; و از آنچه آن را ناپسند می‏دانند، دست نمی‏كشند. در آنجا مردان را مردان بسنده است، و زنان را زنان. و آنگاه است كه اندوهی سخت و فراگیر، گریه‏هایی دراز، مصیبت و ناله‏های بلند از سیطره و قدرت تركان، به مردم زوراء روی خواهد آورد. تركان كیستند؟ آنان مردمی با حدقه‏های كوچكند. چهره‏هایشان مانند سپرهای كوبیده شده‏است. لباسی آهنین بر تن دارند. مردانی بدون ریش و سوار بر اسبانی بی‏مویند. پادشاهی دارند كه از آنجا كه ظهور كرده‏است، به سراغ آنان می‏آید. پادشاه آنان صدایی رسا، هیبتی بزرگ و همتی بلند دارد. او از هیچ شهری عبور نمی‏كند، مگر اینكه آن را فتح كند. هیچ پرچمی در مقابل او بر افراشته نمی‏شود، مگر اینكه آن را به زیر كشد. وای و وای بر هر كه با او دشمنی ورزد. و چنین است تا به پیروزی رسد. » (۳۵) و ما وقتی این ویژگیها را شنیدیم، آنها را در شما یافتیم و به امید (لطف) شما به سراغ شما آمده‏ایم. هلاگو با شنیدن این سخنان، دل راست داشت و فرمانی به نام پدرم نوشت كه مردم حله و اطراف آن را خشنود می‏ساخت... روایات زیادی در این زمینه در دست است.» (۳۶)
این ماجرا، آمادگی روحی علمای شیعه را برای روی كار آمدن حتمی مغولان و بیهوده بودن هر نوع مقاومتی در برابر آن، نشان می‏دهد. علمای شیعه مجبور بودند استیلای مغولان را به عنوان یك واقعیت‏بپذیرند، و خود را با آن وفق دهند; و با توجه به این واقعیت، به چگونگی حفظ و گسترش فرهنگ شیعی بیندیشند و در عمل هم چنین كردند.
۲) لزوم تلاش برای تبدیل مدینه‏های غیر فاضله به مدینه فاضله
خواجه نصیرالدین طوسی در مقاله سوم كتاب اخلاق ناصری- كه پیش از این نیز به آن استناد شد- ضمن برشمردن انواع اجتماعات بشری، شناخت مدینه‏های غیر فاضله را ابزاری برای شناخت‏بهتر مدینه فاضله و تلاش برای رسیدن به آن معرفی كرده است. وی در این باره می‏گوید (طوسی، ۱۳۶۰، ص‏۲۸۰):
«اجتماعات نیز منقسم باشد بدین دو قسم:... مدینه فاضله ...و ....مدینه غیر فاضله. و مدینه فاضله كه یك نوع بیش نبود... و اما مدینه غیر فاضله، سه نوع بود: یكی ...مدینه جاهله... و دوم ...مدینه فاسقه ... و سیم مدینه ضاله ... و هر یكی از این مدن، منشعب شود به شعب نامتناهی ...و غرض از این مدن، معرفت مدینه است تا دیگر مدن را بجهد بدان مرتبه رسانند. »
از سیاق عبارات و اشارات خواجه در همین كتاب، چنین بر می‏آید كه در فقدان مدینه فاضله، باید به نزدیكترین مدینه به مدینه فاضله داخل شد و برای رساندن آن به مدینه فاضله كوشید (طوسی، ۱۳۶۰، ص‏۲۸۹):
«انشای مدن فاضله (۳۷) و ریاست افاضل از مدن ضروری (۳۸) و مدن جماعت (۳۹) آسانتر از آن بود كه از دیگر مدن و به امكان نزدیكتر.»
این دیدگاه نیز مبنا و محلی برای رفتار سیاسی علمای شیعه در آن دوره، بویژه زندگی سیاسی خواجه نصیرالدین و پیوستن او به هلاگو- كه بر آیین اسلام نبود-، به شمار می‏آید. اكنون، با نگاهی واقع بینانه به نقش خواجه نصیر در ساماندهی جامعه اسلامی در روزگار ایلغار مغول و حفظ و انتقال فرهنگ اسلامی و شیعی، به نظر می‏رسد كه وی در تحقق عملی اندیشه خود تا حد زیادی كامیاب بوده است. (۴۰)
۳) اعتقاد به بهتر بودن سلطان عادل كافر از سلطان ظالم مسلمان
گفته می‏شود كه وقتی هلاگو بغداد را فتح كرد، علما را به اجبار در مستنصریه گرد آورد. وی در اجتماع آنان، این پرسش را مطرح كرد كه آیا حاكم عادل كافر بهتر است‏یا حاكم ظالم مسلمان.
در آن میان نخستین كسی كه در نوشته‏ای حكم به برتری حاكم عادل كافر داد، رضی‏الدین علی بن موسی بن طاووس بود. چنین اقدامی شاید به این دلیل بود كه وی سرآمد دیگر دانشمندان حاضر در مجلس به شمار می‏رفت، و دیگران به احترام او پیشقدم نشدند. سپس، دیگران به تبعیت از او، نوشته‏اش را امضا كردند. (۴۱)
این اعتقاد نیز می‏توانست‏یكی از مبانی همكاری علمای شیعه با خانهای مغول باشد. پیش از این نیز اشاره كردیم كه رضی‏الدین علی بن موسی بن طاووس، معروف به سیدبن طاووس، با وجود احترام و منزلت نزد خلفای عباسی، دعوت و اصرار مستنصر را برای پذیرش منصب قضاء، نقابت علویان و حتی سفارت نزد مغولان نپذیرفت. وی در نوشته‏ای خطاب به فرزندش، اصرار مستنصر- كه گاه با تهدید و فشار همراه بود - و افكار خود را به تفصیل شرح داده، و در ضمن آن از آفات نزدیك شدن به حاكمان و عزم جزم خود برای روی خوش نشان ندادن به هیچ یك از این گونه درخواستها و پیشنهادها، داد سخن داده بود. حتی وی به شریف رضی و سید مرتضی برای همكاری با آل بویه، معترض شده بود (ابن طاووس، بی‏تا، صص‏۱۳۷-۱۴۸). اما پس از سقوط بغداد وبا تكیه بر فتوایی كه صادر كرده بود واز سر رغبت (ابن فوطی، ۱۳۵۱ق، ص ۳۵۰) یا به تشویق خواجه نصیرالدین طوسی (طهرانی،۱۳۶۶، ص‏۱۱۶) یا حتی به اكراه (ابن عنبه،۱۳۶۳، صص ۱۳۱-۱۳۲)، در خواست هلاگو برای پذیرش نقابت علویان را پذیرفت و تا پایان عمر نیز بر این منصب باقی ماند. (۴۲)
۴) جواز پذیرش ولایت‏حاكم جائر برای اقامه حق
با وجود اعتقاد ویژه شیعیان در باره ویژگیهای حاكم و جایز نبودن همكاری با حاكمان غیر شیعه، این پرسش مهم همواره در متون فقهی شیعه بوده است كه اگر حاكمی جائر از فقیه شیعه‏ای برای پذیرش مسئولیتی بویژه منصب قضا دعوت كرد، آیا پذیرش این دعوت جایز است‏یا نه؟ و در هر صورت، شرایط آن چیست؟ بخشی خاص از كتب فقهی ویژه این بحث نیست، ولی به طور پراكنده و در بخشهای مختلف مطالبی در این زمینه مطرح شده است. فقیه نامور این دوره محقق حلی(۶۷۶ ق) این مسئله را در بحث متاجر و در زمره مسائل مربوط به مكاسب محرمه مطرح كرده است.وی دو حالت كلی را برای این موضوع در نظر گرفته، سپس برای هریك از آن دو نیز دو حالت دیگر فرض كرده و حكم هر یك از حالتهای چهارگانه را به شرح ذیل بیان كرده است:
۱) حاكم جائر فقیه شیعی را مجبور به پذیرش مسئولیت نكند، و فقط از او برای این كار دعوت كند:
الف) اگر فقیه نداند در صورت پذیرش مسئولیت از ارتكاب حرام در امان می‏ماند، در این صورت پذیرش آن حرام است.
ب) اگر فقیه بداند كه مرتكب حرام نخواهد شد و خواهد توانست امر به معروف و نهی از منكر كند، در این صورت پذیرش مسئولیت مستحب است.
۲) حاكم جائر فقیه شیعی را به پذیرش مسئولیت وادار كند:
الف) اگر فقیه آن را نپذیرد و خطر كمی -مانند چند روز زندان -متوجه او شود، پذیرش مسئولیت جایز ولی مكروه است.
ب) اگر فقیه آن را نپذیرد و خطر بزرگی -مانند كشته شدن- متوجه او شود، پذیرش مسئولیت جایز است. در این حالت، فقیه می‏تواند به آنچه حاكم امر می‏كند گردن نهد، جز در مورد ریختن خون بیگناهان كه تقیه در آن روانیست(محقق حلی،۱۴۰۳ ق، ص‏۲۶۶; همو، ۱۳۶۴، ص ۱۱۸).
در یكی دیگر از منابع فقهی این دوره به نام الجامع للشرائع، نوشته نجیب الدین یحیی بن احمد بن سعید هذلی(۶۸۹ یا۶۹۰ ق)، همین احكام با اختلافی جزئی بیان شده است. ولی به فتوای او، فقیهی كه ناچار از پذیرش ولایت قضاء از سوی حاكم جائر است، باید نیت كند كه گویی از حاكم عادل حكم دریافت كرده است (حلی هذلی، ۱۴۰۵ق، ص ۵۲۲).
دیگر فقیه پرآوازه این دوران، علامه حلی (۷۲۶ ق)، اگر چه در كتاب ارشاد الاذهان خود حتی در صورت امكان اقامه حد می‏گوید: «احوط (۴۳) ممنوعیت قبول این مسئولیت است‏» (شهید اول، ۱۴۱۴ق، ص ۵۱۰) و در كتاب دیگر خودبه نام قواعد الاحكام نیز با ذكر: «ففی جواز ...نظر»، نظر خاصی در این باره نداده و فقط پذیرش منصب را در حالت اجبار جایز شمرده است(علامه حلی، بی‏تا، ج‏۱،ص ۵۲۵)، ولی در پاره‏ای دیگر از آثار خود همچون تبصرهٔ‏المتعلمین با تفاوتهایی اندك تقسیم بندی محقق حلی را پذیرفته است(علامه حلی، ۱۴۱۱ ق، ص ۱۸۸). همچنین، وی در كتاب مختلف الشیعهٔ پس از نقل آرای فقهای شیعه در جواز یا عدم جواز پذیرش ولایت و نمایندگی از سلطان ظالم برای اقامه حد، می‏گوید (علامه حلی، ۱۳۲۳ ق، ج ۲، ص‏۱۵۹):
« چون تعطیل حدود موجب ارتكاب حرام و شیوع فساد می‏شود، با شرایط پیشگفته و به شرط اعتقاد به اینكه این كار را (گویی) از سوی حاكم عادل انجام می‏دهد، پذیرش مسئولیت جایزاست.»
همو در تحریر الاحكام اظهار می‏دارد (علامه حلی، بی‏تا، ص‏۱۵۷):
«بر هیچ فقیه شیعی جایز نیست كه خود را برای پذیرش مسئولیت‏بر سلطان عرضه كند، مگر آنكه یقین بدارد مرتكب خطا نخواهد شد.»
این فتوا در باره چگونگی همكاری با حاكم غیر عادل، از ویژگیها و نوآوریهای این دوره نیست. فقیهانی بزرگ پیش و پس از این دوره نیز به آن فتوا داده‏اند. به نظر می‏رسد این دیدگاه فقهی، محمل اصلی و مبنای همكاری بزرگان شیعه با حاكمان در طول تاریخ بوده است. (۴۴)
بر اساس آنچه گذشت، فقیهان و علمای شیعه با توجه به شرایط و زمینه‏های فراهم آمده در نیمه قرن هفتم هجری بویژه بر چیده شدن بساط خلافت دیر پای عباسی و تسامح مذهبی جانشینان مغولی آنان، از این فرصت‏بهره جستند و با تلاشی گسترده توانستند به نشر و پراكندن تفكر شیعی دست زنند. یكی از راههایی كه دانشمندان شیعی برای بهره‏برداری از این فرصت پیش گرفتند، قبول درخواست همكاری مغولان بود. قبول این در خواست‏بر مبانی و پایه‏هایی استوار بود كه بازیابی آنها از یك سو روشن كننده زوایایی پنهان از اندیشه سیاسی شیعه در یكی از مهمترین مقاطع حیات خود می‏باشد، و از سویی دیگر بیانگر چگونگی تطبیق پذیری اندیشه شیعه با شرایط دگرگون شونده زمان و مكان بدون دست‏برداشتن از محوری‏ترین مسئله در اندیشه سیاسی شیعه بلكه محوری‏ترین مسئله در تفكر شیعی، یعنی امامت و ولایت،است. داشتن تصوری روشن و تحلیلی درست از مقاطع مهم و مراحل تطور اندیشه سیاسی شیعه، می‏تواند دستمایه‏ای شایسته برای پژوهشگران اندیشه سیاسی اسلامی و شیعی باشد،كه در شرایط كنونی با پرسشهایی فراوان روبرویند.
دكتر محسن الویری
كتابنامه
۱. ابن‏ابی الحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهج‏البلاغهٔ،۲۰ج، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: داراحیاء الكتب العربیهٔ (افست القاهره: عیسی البانی الحلبی وشركاهٔ)، ط‏۲، ۱۳۸۵ ق / ۱۹۶۵م
۲. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی‏بن محمد، الكامل فی التاریخ،۱۳ج، بیروت: دارصادر و داربیروت،۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م
۳. ابن‏طاووس، رضی الدین علی بن موسی، برنامه سعادت (ترجمه وصیت عالم ربانی سیدبن طاووس ۱ به فرزند خود به نام كشف المحجهٔ لثمرهٔ المهجهٔ)،ترجمه: سید محمدباقر شهیدی گلپایگانی، بی جا: المرتضویهٔ، بی‏تا
۴ همو، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم: امیر،۱۳۶۳
۵. ابن طقطقی، محمدبن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیهٔ و الدول الاسلامیهٔ،[قم]:الشریف الرضی، ط ۱، ۱۴۱۴ق/ ۱۳۷۲
۶. ابن عنبهٔ، جمال الدین احمدبن علی‏بن الحسین (۷۴۸-۸۲۸ ق)، عمدهٔ الطالب فی انساب آل ابی‏طالب، اشرف علی مراجعته و مقابلهٔ الاصول: لجنهٔ احیاء التراث، بیروت: دار مكتبهٔ الحیاهٔ،بی‏تا
۷. همو، الفصول الفخریهٔ، به اهتمام: جلال الدین محدث ارموی، تهران: علمی و فرهنگی،۱۳۶۳
۸. ابن الفوطی البغدادی، ابوالفضل عبدالرزاق، الحوادث الجامعهٔ و التجارب النافعهٔ فی المائهٔ‏السابعهٔ، مصدر بمقدمتین، الاولی: بقلم العلامهٔ محمد رضاالشبیبی و الثانیهٔ: بقلم الاستاذ مصطفی جواد، وقف علی تصحیحه و التعلیق علیه: الاستاذ مصطفی جواد، بغداد: المكتبهٔ العربیهٔ،۱۳۵۱ق
۹. ابن كثیر، اسماعیل بن‏عمر، البدایهٔ والنهایهٔ، ۱۴ج،۷مج، دقق اصوله و حققه: احمدابوملحم(ودیگران)، بیروت: دارالكتب العلمیهٔ، ۱۹۸۸م
۱۰. ابن میثم البحرانی، كمال‏الدین میثم بن علی (۶۷۹ق)، شرح نهج‏البلاغهٔ، ۵ج، عنی بتصحیحه: عدهٔ من الافاضل، قوبل بعدهٔ نسخ موثوق بها، طهران: مؤسسهٔ النصر، ۱۳۷۸ق
۱۱. اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، سیاست، حكومت و فرهنگ دوره ایلخانان، ترجمه: محمود میر آفتاب، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چ‏۴،۱۳۷۲
۱۲. الماسیه، رسول،«اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی‏» (پایان نامه)، تهران: دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)، استاد راهنما: دكتر علی اصغر حلبی، آبان ۱۳۶۸
۱۳. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعهٔ، ۱۰ج، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات،۱۴۰۳ق
۱۴. بیانی، نسرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج‏۲، تهران: مركز نشر دانشگاهی، ،۱۳۷۰
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس