دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

عقل‌ انسان‌ و دانش‌ حقوق‌


عقل‌ انسان‌ و دانش‌ حقوق‌
عقل‌ یكی‌ از ابعاد وجودی‌ انسان‌ است‌ كه‌ انسان‌به‌وسیله‌ آن‌ می‌اندیشد و هیچكس‌ وجود ندارد كه‌مدعی‌ شود من‌ عقل‌ ندارم‌ و نمی‌اندیشم‌ .بی‌تردید اندیشمندان‌ و فلاسفه‌ حقوق‌ نیز از این‌قاعده‌ مستثنی‌ نیستند، پس‌ تعریف‌ معرفت‌ عقل‌ وتبیین‌ اقسام‌ آن‌ برای‌ تمام‌ گرایش‌های‌ علوم‌به‌ویژه‌ حقوق‌ حائز اهمیت‌ است‌. شناخت‌شناسی‌در عقل‌ انسان‌ برای‌ درك‌ ساختمان‌ معرفت‌ كه‌ برپایه‌ آن‌ عشق‌ و اعتقاد به‌ وجود می‌آید اقدامی‌بنیادین‌ و ضروری‌ است‌ و به‌خاطر همین‌ دلیل‌،بسیاری‌ از مباحث‌ فلسفی‌ به‌ موضوع‌ شناخت‌انسان‌ كه‌ در بعد وجودی‌ عقل‌ او رخ‌ می‌دهداختصاص‌ یافته‌ است‌. حال‌ كه‌ وجود واقعی‌ واعتباری‌ را شناختیم‌ به‌ كار عقل‌ به‌ عنوان‌ بعد سوم‌وجودی‌ انسان‌ می‌پردازیم‌ و سپس‌ رابطه‌ آنرا بادو بعد دیگر وجودی‌ انسان‌ یعنی‌ جسم‌ و نفس‌مورد بررسی‌ قرار می‌دهیم‌ و سرانجام‌ رابطه‌ عقل‌را با دانش‌ حقوق‌ مورد استنتاج‌ قرار می‌دهیم‌.
● كار عقل‌
كار عقل‌ درك‌ كردن‌ است‌ و از این‌ جهت‌ عقل‌را «قوه‌ دراكه‌» انسان‌ می‌نامند. امروزه‌ كار عقل‌ رااندیشه‌ می‌نامند و نقطه‌ مقابل‌ آن‌ اراده‌ است‌ كه‌فعل‌ نفس‌ است‌ واژه‌های‌ گوناگونی‌ مانند تصورعقل‌، تصدیق‌ عقل‌، وجود ذهنی‌، مفهوم‌ عقلی‌،اندیشه‌ انسان‌، فهم‌ انسان‌، درك‌ انسان‌ و... مربوطبه‌ عقل‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ بعد سوم‌ وجودی‌ اوست‌اندیشیدن‌ كه‌ كار عقل‌ است‌ به‌ دو صورت‌ تصور وتصدیق‌ در ذهن‌ ثبت‌ و مستقر می‌شود. كار اول‌عقل‌ تصور مربوط به‌ شناخت‌ مفردات‌ خواه‌ به‌تنهایی‌ یا به‌ طور اضافی‌ یا وصفی‌ است‌ مانند تصورسیب‌ و یا تصور سیب‌ باغبان‌ و یا تصور سیب‌شیرین‌.
تصور عقل‌ تنها مربوط به‌ حوزه‌ علم‌ (دانستن‌)است‌ یعنی‌ بدون‌ تصور، ذهن‌ انسانی‌ شكل‌ پیدانمی‌كند و انسان‌ خالی‌ از ذهن‌ در واقع‌ ذهن‌ندارد پس‌ كار اول‌ عقل‌ تصور است‌ و پایه‌ای‌ترین‌تصور مفهوم‌ وجود است‌، زیرا اگر مفهوم‌ وجود درعقل‌ انسان‌ منتفی‌ شود هیچ‌ چیز قابل‌ درك‌ نیست‌و درك‌ هر چیزی‌ متوقف‌ بر درك‌ بودن‌ است‌ .به‌طور قطع‌ تصور در جسم‌ و نفس‌ انسان‌ جایگاهی‌ندارد بنابراین‌ تصور را تنها كار عقل‌ می‌دانیم‌.
كار دوم‌ عقل‌ تصدیق‌ است‌ یعنی‌ گزاره‌ای‌ كه‌عقل‌ از دو یا چند تصور می‌سازد و این‌ كار عقل‌مربوط به‌ دو حوزه‌ علم‌ و عمل‌ انسان‌ است‌گزاره‌ای‌ كه‌ انسان‌ معرفت‌ و شناخت‌ را به‌ دیگری‌منتقل‌ می‌كند و گزاره‌ای‌ كه‌ انسان‌ جهت‌ اجرا وعمل‌ بدان‌ تصدیق‌ می‌رسد.
مثل‌ اینكه‌ هوا سرد است‌ یك‌ گزاره‌ نظری‌است‌ و اینكه‌ انسان‌ از حكومت‌ پیروی‌ كند یك‌گزاره‌ مربوط به‌ حوزه‌ عمل‌ است‌. پس‌ ضروری‌است‌ گزاره‌های‌ بنیادین‌ را در دو حوزه‌ نظر وعمل‌ مورد مطالعه‌ و تحقیق‌ قرار می‌دهیم‌ و به‌همین‌ جهت‌ اقسام‌ عقل‌ را بشناسیم‌.
● اقسام‌ عقل‌ (نظری‌ و عملی‌)
عقل‌ به‌عنوان‌ بعد وجودی‌ سوم‌ انسان‌ به‌ لحاظمدرك‌ (به‌ ضم‌ میم‌ و فتح‌ ر) خود به‌ عقل‌ نظری‌ وعقل‌ عملی‌ تقسیم‌ می‌شود گرچه‌ وجود عقل‌واحد جدای‌ از ماده‌ به‌ طور بسیط غیرقابل‌ انكار است‌ وهرگز انسان‌ دو تا عقل‌ ندارد ولی‌ به‌ لحاظحوزه‌ای‌ كه‌ عقل‌ درك‌ و تصدیق‌ می‌كند به‌ دوقسم‌ عقل‌ نظری‌ و عقل‌ عملی‌ تقسیم‌ می‌شود. عقل‌نظری‌ گزاره‌ها و قضایای‌ مربوط به‌ حوزه‌ دانش‌ ومعرفت‌ را درك‌ می‌كند و عقل‌ عملی‌ گزاره‌ها وقضایای‌ مربوط به‌ حوزه‌ عمل‌ و اجرا رامی‌اندیشد.
حوزه‌ علم‌ حقوق‌ در عالم‌ اعتبار كه‌ مربوط به‌فعل‌ها وترك‌ فعل‌های‌ انسان‌ به‌ تصدیق‌ یاتصدیق‌های‌ بنیادین‌ عقل‌ عملی‌ برمی‌گردد یعنی‌اصلی‌ كه‌ انسان‌ به‌عنوان‌ اصل‌ بنیادین‌ عقل‌ عملی‌برای‌ رفتارهای‌ شخصی‌ و اجتماعی‌ خود پذیرفته‌است‌. آنچه‌ كه‌ مسلم‌ است‌ دانش‌ حقوق‌ برای‌چگونه‌ زیستن‌ انسان‌ در حوزه‌ عمل‌ و رفتار، خواه‌در سطح‌ داخلی‌ یا در سطح‌ بین‌ المللی‌ موردمطالعه‌ و تصویب‌ و سپس‌ اجرا قرار می‌گیرد و ازاین‌ جهت‌ مبتنی‌ بر گزاره‌ای‌ بنیادین‌ است‌ كه‌ عقل‌عملی‌ آنرا درك‌ و سپس‌ حكم‌ می‌كند. پس‌ ما نیازبه‌ شناخت‌ عقلی‌ داریم‌ ولی‌ از آنجایی‌كه‌ كار عقلی‌متاخر از حواس‌ جسم‌ و فعل‌ نفس‌ است‌ ابتداشناخت‌ حسی‌ و سپس‌ فعل‌ نفس‌ را مطالعه‌می‌كنیم‌، آنگاه‌ به‌ شناخت‌ عقلی‌ و گزاره‌های‌بنیادین‌ عقل‌ نظری‌ و عملی‌ می‌پردازیم‌. عقل‌ ازطریق‌ حس‌ یا وجدان‌ نفس‌ به‌ شناخت‌ می‌رسدیعنی‌ شناخت‌ از احساس‌ حس‌ یا اعتبار نفس‌ آغازمی‌شود و با تعقل‌ پایان‌ می‌یابد.
شناخت حسی انسان‌ دو مرحله‌ دارد ابتدا مرحله‌حس‌ یا اعتبار نفس‌ سپس‌ مرحله‌ تعقل‌ كه‌ مرحله‌اول‌ مربوط به‌ حواس‌ پنجگانه‌ جسم‌ انسان‌ است‌ ومرحله‌ دوم‌ مربوط به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ عقل‌ انسان‌است‌.
شناخت‌ حسی‌ كه‌ مشترك‌ بین‌ انسان‌ و حیوان‌است‌ از طریق‌ حواس‌ پنجگانه‌، بینایی‌، شنوایی‌،بویایی‌، چشایی‌ و لامسه‌ به سبب تاثیر روی‌ جسم‌ انسان‌برای‌ او حاصل‌ می‌شود و این‌ شناخت‌ها كه‌ ازطریق‌ اندام‌های‌ حسی‌ جسم‌ انسان‌ درك‌ می‌شودچهار ویژگی‌ دارد.
▪ اول‌، آنكه‌ جزئی‌ است‌ یعنی‌ به‌ صورت‌ تك‌ تك‌و فرد فرد است‌ تصور جزئی‌ و موردی‌ از یك‌شی‌ء یا واقعه‌، شناخت‌ حسی‌ است‌ كه‌ به‌ فرد تعلق‌می‌گیرد.
▪ دوم‌، شناخت‌ حسی‌ ظاهری‌ است‌ و عمقی‌نیست‌ یعنی‌ مثلا چشم‌ رنگ‌ها و اندازه‌ها رامی‌بیند و تصویر در ذهن‌ ساخته‌ می‌شود هرگزچنین‌ شناختی‌ عمقی‌ و درونی‌ نیست‌ كه‌ به‌ ماهیت‌اشیاء و رابطه‌ بین‌ آنها پی‌ ببرد.
▪ سوم‌، شناخت‌ حسی‌ شناخت‌ كنونی‌ است‌ یعنی‌مربوط به‌ زمان‌ حال‌ است‌ و هیچ‌ تعلقی‌ به‌ گذشته‌ وآینده‌ ندارد شناخت‌ حسی‌ تا زمانی‌ كه‌ حسی‌ تنهامربوط به‌ هنگام‌ احساس‌ است‌ وجود دارد.
▪ چهارم‌، شناخت‌ حسی‌ شناخت‌ محلی‌ ومنطقه‌ای‌ است‌ یعنی‌ خاص‌ محل‌ و منطقه‌ای‌ است‌كه‌ شخص‌ احساس‌ كند در آن‌ منطقه‌ حضور دارد.
بنابراین‌ شناخت‌ حسی‌ شناختی‌ جزئی‌،ظاهری‌، كنونی‌ و محلی‌ است‌ و در نقطه‌ مقابل‌ آن‌شناخت‌ عقلی‌ است‌ كه‌ بعد از شناخت‌ حسی‌ برای‌انسان‌ حاصل‌ می‌شود.
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید