یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چند خط روی دیوار


چند خط روی دیوار
من محمدعلی طالبی را فیلمسازی صاحب‌سبک می‌دانم. بدین معنا که اگر قسمت‌هایی از یکی از فیلم‌هایش را که قبلا‌ ندیده باشم و ندانم که مال اوست، ببینم با درصد کمی از خطا می‌توانم حدس بزنم که کار او است. آنچه وی را از دیگرانی که در همان ژانر کار می‌کنند متمایز می‌کند چند ویژگی است که گرچه برخی از آنها در کار فیلمسازان دیگر هم وجود دارد اما مجموعه‌شان را فقط در فیلم‌های این فیلمساز می‌توان دید و همین مجموعه است که سبک او را می‌سازد؛ نگاهی هوشمندانه و عمیقا اجتماعی، پرداختن به محرومیت‌ها و مظلومیت‌ها در حالی که از آوردن اشک به چشم تماشاگر اکراه دارد و لبخندهای همدلا‌نه بر لبش می‌نشاند، روزنه‌هایی که در لحظات تاریک بر نور گشوده می‌شوند، ظرافت‌های بسیار صوتی و تصویری، فرم و فضایی ساده و صمیمانه، انسانیت و عواطفی شفاف که به تماشاگر نفوذ می‌کند و جوهره کودکی و معصومیت را در وی برمی‌انگیزد، آزادگی و استقلا‌لی که پساپشت هر پلا‌ن و سکانسی وجود دارد و نشان می‌دهد که فیلم از مهر و نشان هر ایدئولوژی و گروه و حمایت خاصی عاری است و ... از جمله اجزایی هستند که با ترکیب خود سبک مشخصی برای او به وجود می‌آورند. ‌
من، محمدعلی طالبی را نه‌تنها فیلمسازی صاحب‌سبک، که هنرمندی بااصول می‌دانم. چراکه عقبگرد ندارد، زیگزاگ نمی‌زند، چشمش را نمی‌بندد، از ریزها نمی‌گذرد، فراموشکار نیست، نان به نرخ روز نمی‌خورد، حرفش را نمی‌چرخاند تا مخاطب را بپیچاند، تماشاگر را گول نمی‌زند، با تهیه‌کننده قرارداد تجاری نمی‌بندد، اتکایش به اعتقادش است و روراست است. ‌
<دیوار>، آخرین ساخته این فیلمساز، در جشنواره سینمایی فجر به سال ۱۳۸۶ به نمایش درآمد. پس از آن اکران عمومی داشت و احتمالا هنوز هم دارد.
این فیلم، نگاه بر بعضی دیوارهای جامعه دارد و بر دور زدن آنها، که گاه می‌شود و گاه نه؛ دیوارهایی که شکل‌های گوناگون می‌پذیرند تا زن را از حرکت و سرعت بازدارند و در شرایطی که بر اساس قابلیت‌هایش در کنار مرد یا جلوتر از او ایستاده است، او را به عقب برانند و پشت سر وی قرارش دهند.
در این عقب راندن همه به نوعی مانند هم عمل می‌کنند. پدری که دختر بااستعدادش را دوست دارد اما تمامی خیر و صلا‌ح آینده او را تنها در <شوهر کردن> می‌بیند، برادری که هم علا‌قه‌مند به خواهر و هم نیازمند به فعالیت اجتماعی و اقتصادی او است اما به نام <غیرت> دیوارکشی می‌کند، مرد روزنامه‌نگار نسبتا روشنفکری که در برابر دیوار بلند خط قرمز خیلی زود کوتاه می‌آید (و پاسخ زن نقش اول فیلم به وی، با انداختن روزنامه‌ها در سطل زباله، از درخشان‌ترین صحنه‌های فیلم است) و بسیاری کسان دیگر که تفاوت‌های صوری و ظاهری‌شان مانعی برای همسانی نتایج عملکردشان نیست، همه و همه سازندگان این دیوارها طبق معماری برخی سنت‌های غلط و جاافتاده اجتماعی هستند.
<دیوار> در زمره فیلم‌هایی است که همدلا‌نه به زن می‌نگرند. گرچه این نگرش در سینمای ایران این روزها بیشتر و ژرف‌تر شده است اما آنچه این فیلم را چونان فیلم‌هایی نظیر خود، نسبت به برخی دیگر قابل تامل‌تر می‌سازد این است که در آن، پرداختن به محدودیت‌های زن از چارچوب خانه و خانواده فراتر می‌رود و واحدهای بزرگ‌تر اجتماعی را هم نشانه می‌گیرد. محور آن که ممنوعیت موتورسواری برای زنان است و همچنین ویژگی‌های ظاهری و اخلا‌قی و رفتاری زن نقش اولش در سینمای ما تازگی دارد. کمتر زنی شبیه او در فیلم‌های ایرانی دیده شده است.
پایان غیرمنتظره و با طراوت <دیوار>، فیلمبرداری هنرمندانه‌ای که داخل دیوار مرگ عظمت خلق می‌کرد، تدوین ماهرانه‌ای که نماهای بدلکار را در دیوار مرگ به نماهای هنرپیشه اصلی آنچنان پیوند می‌زد که تماشاگر وجود بدلکار را احساس نمی‌کرد، دیالوگ‌های طنزآمیز و برخاسته از دردی که مخاطب را از پرده سینما به متن جامعه ارجاع می‌داد و نهایتا احساس احترام به مرام و مشی محمدعلی طالبی در کارش، سبب این خطوط روی <دیوار> بود که به گمان من آنگونه که باید، به حقش نرسید. به سهم خود، خواستم ادای دینی کرده باشم نسبت به کسی که در زنجیره کارهایش پیوسته دیده بر دردها و دیوارها دوخته و دغدغه‌اش عبور از آنها بوده است.
نفس این دیدن و داشتن این دغدغه، برای من بسیار قابل تقدیر و ارزشمند است، حتی اگر در قالب سینمایی از این نوع عرضه شود که به نوع سینمای مورد علا‌قه‌ام خیلی نزدیک نباشد.

فهیمه غنی‌نژاد
منبع : روزنامه اعتمادملی


همچنین مشاهده کنید