پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چند نکته درباره جشنواره سینما حقیقت مصائب حقیقت!


چند نکته درباره جشنواره سینما حقیقت مصائب حقیقت!
دومین جشنواره بین المللی فیلم مستند: سینما حقیقت، با رشدی کمی نسبت به دوره گذشته طی چند روز در تهران برگزار شد. جشنواره ای که محصول نگاه مثبت مدیریت سینمایی فعلی به قالب هایی چون «مستند» است. اما در مورد این جشنواره چند نکته قابل ذکر است:
۱) سینمای مستند در ایران بدون نام شهید سیدمرتضی آوینی بی اعتبار است. این مستندساز رزمنده بود که با مستندهای منحصر به فرد خود بین «سینما و حقیقت» پیوندی بی واسطه ایجاد کرد. آوینی برای نخستین بار -و فعلاً آخرین بار- با «روایت فتح» مستندی را خلق کرد که به جای خواص، مردم عادی مخاطب آن بودند و با آن ارتباط برقرار می کردند. این شهید، بدون این که در دام شعارزدگی یا روشنفکرگرایی عوام فریبانه افتد، مستند بومی و هویتمند را آفرید که با موضوع خود نزدیکی داشت. با این اوصاف، آوینی، حق بزرگی به گردن سینمای مستند ایران دارد و اشتباه نیست اگر او را پدر مستند نوین در کشورمان بدانیم. براین اساس، کم لطفی است اگر جشنواره ای رسمی و سراسری برای مستند ساخته شود و یادی از آوینی در آن نشود. هر چند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یک جشنواره دوسالانه مستند به نام این شهید بزرگوار راه اندازی کرده، اما باز هم جای چنین مهمی در جشنواره سینما حقیقت خالی بود. حداقل می شد در برنامه های افتتاحیه و اختتامیه از شهید آوینی یاد کرد.
۲) جشنواره ای چون سینما حقیقت، با توجه به برد مناسبی که در داخل و خارج از کشور دارد، از قابلیت راهبردی ویژه ای برخوردار است. در این زمینه می توان از مستندهایی که دارای رویکردهای ضد سلطه و اعتراضی نسبت به غرب هستند بیشتر دعوت کرد. در جشنواره امسال هم معدود فیلم هایی در این راستا دیده شد. اما در بین آثار خارجی، مستندهایی هم بودند که با مواضع بین المللی ایران در تضاد بودند. فیلم هایی که محتوای آن ها به نوعی موافق با حضور نظامی آمریکا در منطقه بود.
۳) هر چند یکی از وظایف مستند، بازنمایی و افشای برخی واقعیات پنهان و ناگفته است. امان آنجا که واقعیات دستکاری شوند و در نحوه چینش آن ها طوری دست برده شود که خلاف حقایق به کار روند، دیگر نام آن حقیقت نمی ماند، بلکه ضد حقیقت می شود. برخی از فیلم های این دوره از جشنواره نیز مصداق استثمار واقعیات برضد حقیقت بودند. مثل فیلم «۴۴۴ روز» که درباره واقعیت تاریخی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان است، اما بسیاری از حقاق در مورد آن ناگفته ماند. واقعیت به گونه ای در این فیلم تجلی یافته که تناسب چندانی با حق ندارد. هیچ ایرادی ندارد که یک فیلم نظرات متفاوت درباره یک مسئله را بازگو کند، حتی بین آنها بی طرف بماند. اما در «۴۴۴ روز» به کارگردانی محمد شیروانی، این باطل است که یک طرفه به قاضی رفته.
۴) فیلم دیگر درباره دیدگاه شاعران نسبت به تهران است که آن هم با چینش تعمدی برخی واقعیت ها، حقیقت را نگفته است. این فیلم که کار پیروز کلانتری است، در انتخاب شاعرها انحصارطلبانه رفتار کرده.
فیلم مجسمه های تهران، اثر بهمن کیارستمی نیز هر چند ارزش پرداختن و نقد را ندارد، اما یک نمونه گویای دیگر برای تحریف حقایق است.
۵) یکی از گرایشات مهم فیلم مستند، سینمای مردم شناسانه یا قوم نگار است که یک حوزه مطالعاتی با اهمیت در علم انسانشناسی محسوب می شود. در این شاخه، مستندساز باید به نوعی تبدیل به یکی از اعضای جامعه مورد مطالعه شود تا بتواند تمام زوایای فرهنگی و قومی آن را باز بتاباند. اما آنچه که سم مهلک این گونه و به طور کلی مردمشناسی است، نگاه روشنفکرانه به سوژه است. چون با این نگاه، بسیاری از نکات و رفتارهای مردم درک نمی شوند و فیلمساز یا محقق به احتمال زیاد یا به تحقیر یا به تمسخر موضوع دست می زند. یکی از ابتکارات این جشنواره می تواند این باشد که از نگاه درست به مردم، قومیت ها و خرده فرهنگ ها حمایت نماید.

آرش فهیم
منبع : روزنامه کیهان