دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


آن مادیان سرخ‌یال


آن مادیان سرخ‌یال
نویسنده : دولت‌آبادی - محمود
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۲/۱۴
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۶۸
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PIR۸۰۴۷/و۷آ۷۷
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۴۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۵۱-۲۰۱-۰

این داستان, توصیف فضا و زمانه‌ای بس دور است‌؛ هنگامه عصر جاهلی‌؛ زمانه امروالقیس ـ شاعر عرب ـ و سرگذشت زندگی, عشق, جنگ, بی مهری, تفاخر, و حکایت بیابان, شتر, و آن 'مادیان سرخ یال امروالقیس, و روایت 'زرقائ'. '... از آن میان قیس پدیدار شده بود در عشق, ستوده و کامل‌؛ مثل سادگی, مثل آب و مثل شب صحرا, و این بار فرود آمده بود برکنار برکه دمون از آن مرکب سرخ یال و دستان عطش در خنکای آب فرو برده بود مگر جرعه‌ای بر آن آتش نهفته دل...'. معشوق قیس 'زرقا' نام دارد. 'و نام زرقا از یمامه فرا رفت تا از بادیه الشام برگذشت و بادها کشانیدش سوی روم و پاریس‌؛ وز آن پس... همگان چشم‌ها به در کردند به جست و جوی دو چشم کبود؛ زنی کبود چشم در جزیره العرب‌!' زنی چنین, زیبنده همسری قیس است‌؛ 'آن ترکیب زیبایی و برنایی را'. زرقا در طلب قیس به همرهان می‌گوید:ح 'در اقلیم انقره [آنکارا] به قیس خواهیم رسید. پس بتازید با من راهیان, دلیران‌! آبله زدگان را فرو گذارید و بتازید و بپرهیزید از دام مرض'. .... اما مرگ قیس 'از درون می‌آمد, از درون بافت جامه زربفت, از آن نرم جامه تن پوش شبانه, و از سحر مغز و روان و انگشتان طماع و از تار و پود افتخار و بزرگی که نخست از پوست گذر کرده و در گوشت می‌خلید یکپارچه و می‌شد تا از مویرگ‌ها با شتاب نور به شریان‌ها درون شود و آن تندیسوار آدمی را فرو بنشاند بر گرده کوه عسیب در بهت نگاه چشمان کبود زرقا که عروسوار جامه‌ای از حریر به تن پوشیده بود, چونان شهبانوی سلطانی که قیس او می‌بود از آن پس در گمانی گوارا...'.