چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


کتک‌، خواهرخوانده‌ کاریکاتور


کتک‌، خواهرخوانده‌ کاریکاتور
بهمن‌ رضایی‌، كاریكاتوریست‌ ساده‌ و بی‌ادعای‌ ایرانی‌، از خراسان‌ برخاسته‌ است‌. رضایی‌ در سال‌ ۱۳۱۳ در روستای‌ نامق‌، در ۳۰ كیلومتری‌ كاشمر، به‌ دنیا آمد و تا ده‌ سالگی‌ در این‌ روستا بود. پدربزرگش‌ در سال‌ ۱۳۲۴ اولین‌ دبستان‌ دولتی‌ را به‌ نامق‌ آورد و او در همان‌ دبستان‌، چهارسال‌ اول‌ ابتدایی‌ را در دو سال‌ خواند و از دوازده‌ سالگی‌ به‌ مشهد رفت‌.
خودش‌ از كودكی‌ به‌ خاطر دارد كه‌ علاقه‌ وافری‌ به‌ كشیدن‌ «آدم‌» داشت‌. ولی‌ چون‌ پدر و مادرش‌ معتقد بودند كه‌ «با نقاشی‌ آدم‌، نمی‌توان‌ آدم‌ شد و زندگی‌ درست‌ و حسابی‌ ایجاد كرد»، سبب‌ شدند كه‌ بهمن‌، كار نقاشی‌ را در خفا انجام‌ دهد و به‌ اصطلاح‌ امروزی‌ها «زیرزمینی‌» كار كند.
این‌ «آدم‌كشی‌» بهمن‌ (با آدم‌كشی‌ اشتباه‌ نشود) به‌ صورت‌ زیرزمینی‌ آنقدر ادامه‌ یافت‌ تا به‌ قول‌ خودش‌ وقتی‌ در كلاس‌ ششم‌ طبیعی‌ در مشهد درس‌ می‌خواند، روزی‌ كاریكاتور چهره‌ یكی‌ از همكلاسی‌ها را روی‌ تخته‌ سیاه‌ كشید و كتكی‌ كه‌ بلافاصله‌ از صاحب‌ چهره‌ خورد، باعث‌ خوشحالی‌اش‌ شد زیرا عملا دریافت‌ كه‌ توانسته‌ است‌ شباهت‌ چهره‌ را نگه‌ دارد و در اغراق‌ نقطه‌ضعف‌ها موفق‌ باشد.
بعدها، آن‌ كتك‌، برای‌ رضایی‌ مبدا تاریخ‌ كاریكاتورسازی‌اش‌ شد و نتیجه‌ مهمی‌ كه‌ با توجه‌ به‌ تفوق‌ فاشیسم‌ و دیكتاتوری‌ در دوران‌ كارش‌، از آن‌ كتك‌ گرفت‌ این‌ بود كه‌ هر وقت‌ كاریكاتور موفقی‌ ساخت‌، باید منتظر نوعی‌ «كتك‌»باشد!
رضایی‌، كار جدی‌ كاریكاتور را از سال‌ ۱۳۳۸ از مجله‌ روشنفكر آغاز كرد. در آن‌ زمان‌، سردبیری‌ مجله‌ با مجید دوامی‌ بود و رضایی‌ كاریكاتورهایش‌ را با پست‌ برای‌ مجله‌ فرستاد. اما بعد از یكی‌ دو هفته‌ به‌ دفتر مجله‌ دعوت‌ شد و از آن‌ به‌ بعد، كار موظف‌ كاریكاتورسازی‌ برای‌ روشنفكر را قبول‌ كرد و هر هفته‌ كاریكاتورهایی‌ با سوژه‌های‌ خودش‌ می‌كشید و به‌ مجله‌ می‌داد.
پس‌ از مدت‌ كوتاهی‌، مانند بسیاری‌ از طنزنویسان‌ و كاریكاتوریست‌های‌ آن‌ روز ایران‌، چون‌ روزنامه‌ توفیق‌ را تنها جای‌ ابراز وجود و راه‌ یافتن‌ به‌ خانه‌های‌ مردم‌ می‌دید، به‌ توفیق‌ رفت‌ و تا سال‌ ۱۳۴۳ در توفیق‌ ماند، اما حضورش‌ در توفیق‌ سبب‌ شد كه‌ مانند بسیاری‌ از كاریكاتوریست‌ها و طنزنویسان‌ اسیر انحصارطلبی‌ و استانداردگرایی‌ توفیق‌ شود و در این‌ دوران‌ نه‌ تنها پیشرفتی‌ نكند، بلكه‌ تصویرگر سوژه‌های‌ دستوری‌ توفیق‌ باشد و همواره‌ با این‌ شكایت‌ توفیق‌ مواجه‌ باشد كه‌ چرا سبك‌ كارش‌ «توفیقی‌» نیست‌ و استاندارد توفیق‌ را در فرم‌ و محتوا نمی‌پذیرد.
خروج‌ رضایی‌ از توفیق‌، خروج‌ انفرادی‌ نبود بلكه‌ با انشعاب‌ گروه‌ ۱۰ نفری‌ كاریكاتوریست‌هاو طنزنویسان‌ صورت‌ گرفت‌ و این‌ انشعاب‌ كه‌ به‌ علامت‌ اعتراض‌ به‌ انحصارطلبی‌ توفیق‌ انجام‌ پذیرفت‌، آن‌ روزنامه‌ را به‌ كلی‌ فلج‌ كرد.
رضایی‌ از سال‌ ۱۳۴۳ به‌ بعد، با رهایی‌ از بند انحصارطلبی‌ توفیق‌، بر كار در مطبوعات‌ پرداخت‌ و تا سال‌ ۱۳۴۶ بیشترین‌ كارهایش‌ در مجله‌ فردوسی‌ و هفته‌نامه‌ و بعدها ماهنامه‌ كشكیات‌ انتشار یافت‌.
از سال‌ ۱۳۴۹ با شروع‌ انتشار مجله‌ كاریكاتور، رضایی‌ نیز با سایر اعضای‌ گروه‌ طنزنویسان‌ حاجی‌ فیروز به‌ این‌ مجله‌ رفت‌ و تا سال‌ ۱۳۵۱ و انشعاب‌ گروه‌ از این‌ مجله‌ نیز در آنجا قلم‌ می‌ زد. از آن‌ پس‌ نیز كارهای‌ رضایی‌ در مطبوعات‌ مختلف‌ منتشر می‌ شود، اما بیش‌ از همه‌ در مجله‌ زن‌ روز بخش‌ لبخند پارتی‌ و روزنامه‌ كیهان‌ در روزهای‌ انقلاب‌ كار می‌كرد و نیز بخش‌ عمده‌یی‌ از فرصت‌های‌ رضایی‌ صرف‌ كار برای‌ روزنامه‌ پرتیراژ و جنجال‌برانگیز آهنگر می‌شد. از فعالیت‌های‌ متفرقه‌ رضایی‌ در سال‌های‌ دهه‌ ۱۳۵۰كار در برنامه‌ ۲(۲ تلویزیون‌ بود.
رضایی‌ در سال‌های‌ ۱۳۴۹ در نمایشگاه‌ جمعی‌ یكی‌ نمایشگاه‌ كاریكاتور در موزه‌ مردم‌شناسی‌ و دیگری‌ نمایشگاه‌ كاریكاتور در انجمن‌ ایران‌ و امریكا در سال‌ ۱۳۵۷ شركت‌ كرده‌ و یك‌ نمایشگاه‌ اختصاصی‌ نیز داشته‌ است‌. نمایشگاه‌ اختصاصی‌ رضایی‌ در آذر سال‌ ۱۳۵۶ در نگارخانه‌ نیازی‌ بود و از موفق‌ترین‌ نمایشگاه‌های‌ كاریكاتور در آن‌ سال‌ها بود.
بهمن‌ رضایی‌ برخلاف‌ بسیاری‌ از طراحان‌ زمان‌ خود كه‌ از زندگی‌ مردم‌ دور مانده‌اند و با سوژه‌های‌ جدا از زندگی‌ مردم‌ خود را سرگرم‌ می‌كنند، هرگز نتوانست‌ از مردم‌ جدا باشد و این‌ شاید برمی‌گشت‌ به‌ كارهای‌ ژورنالیستی‌ او. مقابله‌ با ظالم‌ و دفاع‌ از مظلوم‌ یا دفاع‌ از ضعیف‌ در مقابل‌ قوی‌ در كارهایش‌ به‌ خوبی‌ نمایان‌ است‌. كاریكاتورهای‌ تلخ‌ و سیاه‌ او به‌ هنگام‌ پیروزی‌ ظلم‌ بر مظلوم‌ و كاریكاتورهای‌ شاد و شوخش‌ تصویر پیروزی‌ حق‌ بر باطل‌ است‌. او همواره‌ نگاهی‌ زیركانه‌ به‌ مسائل‌ روزمره‌ دارد و مسائلی‌ كه‌ به‌ هر حال‌ انسان‌ امروز با آنها درگیر است‌ و در قید و بند آنها خود را فراموش‌ كرده‌ است‌.
او قلمش‌ را برای‌ بیان‌ مسائل‌ پیش‌پا افتاده‌ به‌ كار نمی‌گیرد. می‌بیند، تعمق‌ می‌كند و سعی‌ می‌كند كه‌ در ریشه‌ دردها توجه‌ داشته‌ باشد و آنچه‌ را كه‌ لازم‌ می‌بیند در قالب‌ خطوط‌ كج‌ و معوج‌ بر روی‌ كاغذ مقابل‌ دید قرار می‌دهد. در طرح‌هایش‌ هیچگاه‌ مخاطبش‌ را به‌ عالم‌ خیال‌ یا هپروت‌ نمی‌برد بلكه‌ او را با دردهایش‌ آشنا می‌كند و او را وادار می‌كند كه‌ در جست‌وجوی‌ درمان‌ آن‌ باشد تا اینكه‌ ذره‌ ذره‌ خودش‌ را نابود كند به‌ همین‌ خاطر نمی‌تواند جماعت‌ به‌به‌ گو و چهچه‌گوی‌ گالری‌ها را راضی‌ كند، با نگاهی‌ اخلاقی‌ و انتقادی‌، مسائل‌ و مشكلات‌ روز جامعه‌ و انسان‌ را می‌شكافد و زشتی‌ها و كجی‌ها را در زیر ذره‌بین‌ طنز و شوخی‌ می‌برد، او در عین‌ آنكه‌ بیننده‌ را به‌ لبخند وامی‌دارد، آینه‌یی‌ تمام‌نما به‌ دستش‌ می‌دهد تا انعكاس‌ یك‌ تصویر زشت‌ اجتماعی‌ یا انسانی‌ را درون‌ آن‌ تماشا كند و به‌ خود آید و عبرت‌ بگیرد.
رضایی‌ در كارهایش‌ بدون‌ رمز و پیچیدگی‌، با زبانی‌ ساده‌ بسیاری‌ از دردهای‌ انسان‌های‌ دوران‌ خود را نشان‌ می‌دهد. ارتباط‌ تملق‌آمیز و چاپلوسانه‌ رییس‌ و مرئوس‌، اطاعت‌ كور كورانه‌ توام‌ با حس‌ حقارت‌، اثرات‌ شیطانی‌ تكنولوژی‌ بر خلق‌ و خوی‌ انسان‌، رنج‌ و رسم‌ زندگی‌ كردن‌ در شهرهای‌ پرجمعیت‌، از بین‌ رفتن‌ حس‌ اعتماد و اطمینان‌ در بین‌ مردم‌ و بسیاری‌ از مسائل‌ دیگر را با ظرافت‌ طبع‌ مجسم‌ و آشكار می‌كند و می‌گوید: بدون‌ انسانیت‌ و راستی‌ درخت‌ زندگی‌ هرگز به‌ بار نخواهد نشست‌.
منبع : روزنامه اعتماد