شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه‌ی دعوت و انعطاف و هماهنگی آن با جامعه‌‌ها و اعصار مختلف


فلسفه‌ی دعوت و انعطاف و هماهنگی آن با جامعه‌‌ها و اعصار مختلف
● تحقق یک آرزوی قدیمی
خداوند بزرگ را به سبب این ملاقات و این تجمع مبارک، سپاسگزارم که من در این قضیه، تحقق یک آرزوی قدیمی را می‌بینم:
هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا ...( یوسف/۱۰۰)
« این تعبیر خواب پیشین من است. پروردگارم آن را به واقعیت مبدل کرد.»
ما امروز برای بررسی و تفکر و اندیشه کردن در راه‌‌ها و اسلوب‌‌های دعوت جمع شده‌ایم و این موضوع در حقیقت هدف اصلی این مؤسسه بزرگ، از زمان تأسیس آن در حدود ۹۰ سال پیش بوده است...
راه و روش «دعوت» در قرآن کدام است؟ یا اینکه قرآن داعیان را به چه اموری وصیت می‌نماید؟ و را ه و اسلوب پیامبران«علیهم الصلوة و السلام» در دعوت چه بوده است؟ و آداب و رسومی که قرآن می‌خواهد «داعی الی الله» بدان آراسته باشد، کدام است؟ و آیا در قرآن احکام و راه حل‌‌های معین و محدودی عرضه شده است که داعی آن را در «مدرسه‌ی دعوت» بیاموزد و به کار گیرد؟... این‌‌ها موضوعات حائز اهمیتی است که با دو امر «قرآن» و «دعوت» در ارتباط است و اینکه چگونه این دو مسئله‌ی اثربخش و روشنگر با هم در موضوع واحدی، اتفاق یافته‌اند...
● قرآن کتاب دعوت
در حقیقت، قرآن پیش از آنکه کتاب احکام و شریعت باشد – با همه‌ی احترام و اهمیتی که برای آن قایل هستیم – کتاب دعوت و هدایت است. و البته از احکام و شریعت هم غفلت نکرده است. هدف و غایتی که قرآن، در اطراف آن می‌گردد و به آن توجه دارد، مسئله‌ی بسیار بدیهی و روشن است، چرا که موضوع اصلی و فطری بشر است. و من با درک و آموخته‌‌های اندکی که دارم، معتقدم قرآن کتاب هدایت و دعوت است پیش از آنکه کتاب احکام و شریعت باشد، چون هدایت اساس ایمان است و تنها وسیله و ابزار رشد و گسترش این ایمان، دعوت است.
● دعوت در دایره‌ی قوانین ویژه، محدود نمی‌شود
حال ببینیم احکامی که قرآن آن را در موضوع«دعوت» بیان می‌کند و آداب و رسومی که بر آن تأکید و داعیان را به آن فرا می‌خواند، کدام اند؟ و آیا در این خصوص قوانین و مقررات مضبوطی دارد یا خیر؟...
به نظر من ممکن نیست دعوت در دایره‌ی قوانین و مقررات رسمی محدود شود چون دعوت تابع محیط و زمان و جامعه و فضای حاکم بر آن جامعه و رسومات آن است. بنابراین، هنگامی که امر دعوت براساس واقعیات هر جامعه مطرح می‌شود، و واقعیات هم با هم متفاوت و متعدد است، و هنگامی که دعوت بر اصل «فی البداهه بودن» آنهم نه فقط در کلام و گفتار، که در عقل و منطق و آنچه اهل بلاغت آن را «حضور آنی» می‌گویند، و هنگامی که دعوت وابسته به نوع امراض، و انحرافات، و کمینگاه‌‌های آن ، و نقاط ضعف انسان و نحوه‌ی گسترش و شیوع یافتن این امراض در درون انسان‌‌ها و جوامع انسانی است، در این صورت آیا ممکن است گفته شود که داعی باید چنین و چنان کند و در مقابل فلان موضوع، فلان و بهمان شیوه و راه و روش را بکار گیرد اگرچه موضوع بلاغی هم باشد؟!
اگر ما چنین احکام و قوانینی وضع نمائیم، و چنین خط و نقشه‌ای طرح کنیم، و بگوئیم که امر دعوت، از فلان تا فلان است- اگرچه این حدود، بسیار عریض و طویل و گسترده هم باشد،- و از داعی بخواهیم که از این حدود و خطوط خارج نشده و به خطا نرود، در حقیقت داعی را با مشکلی روبرو ساخته‌ایم که در آن ماجرای معروفی که بین یک«آقا»و «خادمش» روی داده، بخوبی مشهود است! نقل کرده‌اند که:مردی خادمی استخدام کرد که فردی منظم و بسیار مقرراتی بود. او از«آقا» خواست که لیستی از کارهائی که باید انجام دهد، بنویسد! او هم لیستی برایش تهیه کرد، در فلان ساعت، چنین و چنان می‌کنی! در ساعت فلان به بازار می‌روی و مایحتاج روزانه را، اعم از گوشت و سبزیجات و ...تهیه می‌کنی و به اهل منزل چه خدمتهائی باید انجام دهی و الخ...! خادم این لیست را با خود داشت و آنرا حفظ می‌کرد تا بیادش بماند! روزی ارباب سوار بر اسبی شد و از بدشانسی پایش در رکاب گیر کرد و هر چه خواست پایش را خلاص کند، موفق نشد. از «خادم» که ایستاده و نگاه می‌کرد، کمک خواست. او هم لیست کذایی را از جیبش درآورد و گشود و به ارباب نشان داد و گفت: کجای این لیست آمده که اگر ارباب پایش در رکاب اسبش گیر کرد، من کمکش کنم! و در این حال آقا آویزان شده و چنان دچار مشکل شده بود که هر لحظه ممکن بود به شدت به زمین بیفتد و یا دچار مشکل دیگری شود با این وصف خادم با تکیه بر لیست و اعتماد به آن، و تنها به این خاطر که دستوری در این مورد در بر نداشت، خود را مکلف به یاری او نمی‌دانست! و اعراب که بهره‌ی فراوانی از سلامت فطرت و استفاده از تجارب مفید زندگی دارند، این حکایت را به صورت مثلی درآورده‌اند و می‌گویند:
«هرگاه به دلیلی می‌خواستی کسی را به جایی بفرستی، فرد خردمندی را بفرست و سفارشی به او مکن.»
● دعوت زمان و مکان خاصی دارد
کار دعوت و میدان عمل آن بسیار وسیع و گسترده است و زمان و مکان ویژه‌ای دارد. زمان دعوت که بسیار گسترده و نامحدود است، از همان ابتدای کار پیامبر(ص) -مؤسس بزرگ دعوت- آغاز و تا همیشه ادامه دارد، و مکان وسیع آن، از شرق تا غرب است. داعی گاه در شرق است و گاه باید در غرب باشد، چه اگر به طبیعت شرق خود بگیرد، دیگر نمی‌توانند وظیفه‌اش را در غرب انجام دهد.
● شگفتی و اختصار و گستردگی در آیه‌ی دعوت
این از شگفتی‌‌های قرآن است که در موضوع دعوت به بیان احکام تفصیلی نپرداخته است و این کار را به عقل سلیم و ذوق سالم و عقیده‌ی استوار و اندیشه‌ی سیار واگذار کرده است و تنها حد و مرزی که برای آن قایل شده و تنها دیواری که آن را احاطه کرده، این سخن خداوند است که می‌فرماید:
ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (نحل/۱۲۵)
« مردمان را با سخنان استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فرا خوان و با ایشان به شیوه‌ی هر چه نیکوتر و بهتر گفتگو کن؛ چرا که بی گمان پروردگارت آگاه تر به حال کسانی است که از راه او منحرف می‌شوند و یا اینکه رهنمود و راهیاب می‌گردند».
به میزان آزادی‌‌ها، محدودیت‌‌ها، و حد و مرزهایی که در این آیه آمده، توجه کنید.می‌خواهید مردم را به ایمان به خداوند یکتا فرا خوانید،و آنان را به عقیده‌ی درست و به ادای نماز و به مکارم و فضایل اخلاقی دعوت کنید یا مردم را به آگاهی از کرامت انسان فرا می‌خوانید، این آیه شامل تمامی این موارد می‌شود و میدان عمل آن بسیار وسیع و گسترده است و تنها یک ظرف زمانی و مکانی خاص را شامل نمی‌شود، بلکه کرانه‌‌های ادیان آسمانی و مرزهای زندگی بشری انسان‌‌ها را نیز در بر می‌گیرد.این اعجاز را بنگرید! هنگامی که می‌گویید:«ادع» فقط خطابه و سخنرانی، یا کتابت و نویسندگی، یا وعظ و نصیحت نیست:«ادع» دعوت عام بوده و شامل تمامی این معانی و تمامی این راه و روش‌‌ها می‌شود.و به دنبال آن می‌فرماید:«الی سبیل ربک» و چه واژه و چه کلامی این اندازه وسعت و گستردگی و شمول را بیان می‌کند.«الحکمة» که در این آیه آمده، واژه ای عربی و رسا است که به نظر من آن را نمی‌توان به راحتی به زبان دیگری برگرداند، همچنین کلمات «الموعظة» و «الحسنة» کلمات مطلقی هستند و خاص زبان عربی است. در این جا قرآن به حل این مشکل آمده، کلمات مطلقی به کار برده و سپس آن‌‌ها را مقید ساخته و در نهایت خلاصه گویی و ایجاز عالی ترین و شگفت انگیز ترین معانی را آورده است:« ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة»
این آیه، به سبک و سیاق آیاتی است که پیش از این از بزرگ ترین داعی پیش از پیامبر اسلام سخن به میان آورده است، از حضرت ابراهیم، می‌فرماید:
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ .شَاکِرًا لأنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ .وَآتَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ .ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (نحل/۱۲۳-۱۲۱)
«ابراهیم پیشوایی بود مطیع و حق گرا و او از زمره مشرکان نبوده است. او سپاس گزار نعمت‌‌های خدا بود.(خدا برای حمل رسالت) او را برگزید و رهنمودش کرد. و در دنیا نیکی بهره او کردیم و در آخرت هم از زمره‌ی شایستگان خواهد بود.سپس(قرن‌‌ها بعد از آن) به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم پیروی کن که حق گرا بود و از مشرکین نبود.»
و به دنبال آن می‌فرماید:« ادع الی سبیل ربک » یعنی این آیه ارتباط خاصی با دعوت حضرت ابراهیم دارد. یک پل ارتباطی است بین ابراهیم و کار دعوت، و آوردن این آیه به دنبال حرف و حدیث از ابراهیم بیانگر آن است که ابراهیم خود به روش عمل کرده و این راه را پیموده و دعوت او بر حکمت و موعظة الحسنة و جدال به روش احسن بنیاد نهاده شده است.
● عنصر مهم مثال و نمونه...
در این جا عنصر مهم دیگری هم وجود دارد که قرآن آن را به کار گرفته و بر آن تکیه دارد. یکی از مهمترین و مؤثرترین و ماندگارترین عناصر که به امر دعوت کمک فراوانی می‌کند، مثال‌‌ها ی عملی و نمونه‌‌های فردی و شخصیتی است.(ارئه‌ی الگو ). هنگامی که قرآن برای امر دعوت، از بیان احکام تفصیلی دقیق و پایه‌‌ها و اصول طراحی شده و معین خودداری می‌کند، به گونه ای دیگر این خلأ را پر می‌کند. (البته اگر اسمش خلأ باشد) و آن بیان نمونه‌‌هایی از زندگی انبیا و روش‌‌ها ی دعوت آنان است.نمونه‌‌هایی که بر قلوب تأثیر نهاده و درون را محور می‌کنند. این الگوها و مثال‌‌ها، چنان تأثیری دارند که هیچ عنصر دیگری اعم از عناصر منطقی، کلامی، جدل و حتی عناصر روان شناختی تأثیری همانند آن نخواهند داشت.تمامی کتب آسمانی همه و همه، بر این نمونه‌‌های عملی و الگوها، تکیه و تأکید نموده اند این الگوها ، قطعات بدیع و شگفت انگیز و مسحور کننده ای از سیره و روش پیامبران خداوند هستند که هوش از سر مستمعین می‌ربایند. و بیش تر از چهار نفر از بزرگ ترین پیامبران خدا، نقل شده اند که عبارتند از: حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسی و حضرت محمد.
● مؤمنی که ایمانش را مخفی می‌کرد
«قرآن» از این نکته مهم غفلت نکرده که اگر فقط به ارائه‌ی الگوها و مثال‌‌هایی از انبیا می‌پرداخت، ممکن بود زمانی انسان‌‌ها بگویند ما کجا آن‌‌ها کجا؟ انبیا افرادی بودند که خداوند با رسالت آسمانی و با وحی و نبوت، آن‌‌ها را بر دیگران برتری داده و فرشته خاصی آن‌‌ها را یاری می‌داد، ما چگونه می‌توانیم از آن‌‌ها پیروی کرده و راه آن‌‌ها را طی کنیم و همانند آن‌‌ها باشیم؟
به همین خاطر قرآن نمونه ای از انسانی را هم ارائه میدهد که نه پیامبر است ونه حتی از اصحاب نزدیک پیامبر.مرد مؤمنی است از میان اطرافیان فرعون ، و اینگونه از او یاد می‌کند: وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ (غافر/۲۸)
یعنی اگر چه در قله‌ی رفیعی از درجات ایمان قرار داشته، اما شرایط و موقعیت این اجازه را به او نداده که مثلا" همانند حضرت ابوبکر یا حضرت عمر یا حضرت ابوذر، ایمانش را اظهار کند، با اینحال او مؤمنی بود که پیوسته ایمانش را پنهان داشته بود، و همین عدم اظهار ایمان و روبرو نشدن با قومش، این فرصت را برای او فراهم آورده بود که نقش دوستی اندیشمند و همراهی خیرخواه را برای برادران ایمانیش ایفا نماید، فرصتی که لازم است داعی دوراندیشی که در چنین موقعیتی قرار دارد، به خوبی از آن استفاده کند، و اگر چنین موقعیتی ندارد، از سیره و روش او باید درس نرمش و لینت کلام و واقع بینی فرا گیرد...و از قصه‌ی گذشتگان فرجام کار را ببیند،«و کلا وعد الله الحسنی».
مؤلف: سیدابوالحسن علی الحسنی الندوی
مترجم: مولود مصطفایی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید