جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رئیس‌جمهوری بی‌شرم


رئیس‌جمهوری بی‌شرم
مالوینا شوارتز در جوانی از اردوگاه آشویتس آلمان نازی جان به در برد. او توانست به امریکا برود و سرانجام در لس‌آنجلس مستقر شد که من در آنجا شرح حال او را در سال ۱۹۷۷ در لس‌آنجلس‌تایمز چاپ کردم. اطمینان دارم که مالوینا دیگر زنده نیست اما اگر تا امروز زنده بود مطمئنم درباره سوءاستفاده جورج بوش از هولوکاست برای بهره‌برداری سیاسی در سخنرانی خود در پارلمان اسرائیل چیزی می‌گفت.
مارک کلمپنر در کتابش «قلب‌ها دلایلی دارند» درباره ۵ هلندی مهربان و درستکار حرف می‌زند که یهودیان را نجات می‌دادند. یکی از آنان به نام میکه ورمیر از تشابهات تاریخی بین هولوکاست و جامعه معاصر و این که چگونه اشتباهات یک عصر می‌تواند در عصری دیگر تکرار شود، سخن می‌گوید: «مردم می‌گویند دیگر هرگز تکرار نخواهد شد اما صرف اینکه چنین می‌گویند به این معنی نیست که آنان آگاه‌تر از آلمانی‌ها در زمان شروع کار هیتلر هستند. چه تعداد از مردمی که روزنامه می‌خوانند، می‌توانند تفاوت بین تبلیغات سیاسی و حقیقت را تشخیص دهند؟ چه تعدادی می‌توانند فریب سیاستمداران بد را نخورند؟ امروز صحنه سیاست بسیار کثیف است.»
بعضی از هلندی‌ها ... سیاهان را با اسامی نژادپرستانه توصیف خواهند کرد. وقتی می‌گویم دامادی سیاهپوست دارم، آنان سکوت می‌کنند. به آنان می‌گویم ما و آن‌ها نداریم. همه ما جزیی از یک خانواده بشری هستیم.
همسرم در آلمان نازی رنج‌های وحشتناکی را تحمل کرد اما او از همه آلمانی‌ها متنفر نبود او از کسانی متنفر بود که رنجش داده بودند. وقتی درباره هولوکاست با فرزندان خود حرف می‌زنیم، کافی نیست که فقط درباره رنج‌ها بگوییم. ما باید به آنان بگوییم جنایات نژادپرستانه نباید تکرار شود. بگوییم که نفرت صلح نمی‌آورد و این که باید از نظر فکری قوی باشید و پیش از استفاده از اسلحه علیه کسی که او را دشمن خود می‌پندارید، درست فکر کنید.
جورج بوش قطعا از خواندن کتاب کملپنر سود خواهد برد. شاید کتاب خوبی نباشد اما خواندنش ضرر ندارد.
نمی‌توانم وانمود کنم،می‌دانم دوستم مالوینا نسبت به سخنان بوش در پارلمان اسرائیل چه واکنشی نشان می‌داد اما به عنوان یک یهودی که درباره دوره فوق مطالعه کرده‌، تحقیقات تاریخی انجام داده‌ و با بازماندگان هولوکاست گفتگو کرده‌ام از این که بوش کشورهای عرب را که از سال ۱۹۴۸ با اسرائیل اختلاف ارضی داشته‌اند به نازی‌ها تشبیه کرده، ناراحت و رنجیده‌ام.
از این که بوش جنبش ملی فلسطین را با آلمان هیتلری مقایسه کرده و برابر دانسته خشمگین هستم. از جانب مالوینا از این که به نظر می‌رسد بوش بر این باور است که امریکا و اسرائیل بر حق‌ترین و درستکارترین ملت‌های جهان هستند و دنیای عرب چیزی جز تجسم بربریت نیست، آزرده‌خاطر شده‌ام.
نمی‌خواهم بگویم که استفاده از واژه هولوکاست به عنوان مشابهی تاریخی برای بحث درباره مسائل سیاسی و اخلاقی معاصر کاری ناروا و نابجا است بلکه می‌خواهم بگویم در انجام این کار انسان باید بی‌نهایت دقیق و ظریف باشد. استفاده از هولوکاست برای منافع حقیر سیاسی با لفاظی‌کاری آسان و حقیر است.
نتانیاهو و همفکران او در حزب لیکود مدام این کار را می‌کنند. در حقیقت بوش در سخنرانی خود عملا حرف بی‌معنای نتانیاهو را تکرار کرد «که حالا سال ۱۹۳۸ و فلان رهبر مشابه هیتلر است.»
چندی پیش در مقاله‌ای به شوخی نوشتم که روزهای بوش به عنوان رئیس‌جمهوری شاید به آخر نرسیده باشد و نوشتم اگر نتانیاهو در انتخابات بعدی (اسرائیل) پیروز و نخست‌وزیر شود بوش در صورتی که بخواهد می‌تواند در انتخابات بعدی به ریاست‌جمهوری اسرائیل برسد.
یک چیز قطعی است: اسرائیلی‌ها با او خیلی خوشحال‌تر از مردم امریکا با او خواهند بود.
بوش در سخنان خود در کنست از دموکراسی اسرائیل تمجید کرد و حتی تا آنجا پیش رفت که مدعی شد «پیشینیان پاک‌آئین ما همان صهیونیست‌ها بودند» (نویسنده سخنان بوش این قسمت حرف‌هایش را از آخرین کتاب مایکل اورن کارشناس مورد علاقه نتانیاهو که درباره ریشه‌های صهیونیسم در اندیشه سیاسی امریکا نوشته) برداشته است.
روایت بوش از اسرائیل رنگ‌آمیزی شده و عاری از هرگونه عیب و نقص و جنایتی بود. در این روایت حرفی از اقلیت درجه دوم اعراب اسرائیلی نبود همچنان که از فلسطینی‌هایی که می‌کوشند آرزوی ملی خود را در کشور خودشان تحقق بخشند، نشانی نبود. بوش بدون توجه به این دو موضوع، اسرائیل را یک دموکراسی غربی نمونه توصیف کرد. آنچه را که رئیس‌جمهوری درک نمی‌کند این است که دموکراسی‌های واقعی، تمامی شهروندان خود را برابر می‌دانند نه فقط اکثریتی ممتاز که صهیونیست‌ها باشند.
بوش البته در سخنان خود به یک کشور فلسطینی هم اشاره کرد اما واضح است که چنین کشوری از نظر او کشوری سربزیر و مطیع اسرائیل، با یک نقش منطقه‌ای درجه دوم بود. البته ‌وی کوچکترین اشاره‌ای به هیچ یک از خطاها و نقایص اسرائیل در تاریخ آن نکرد. از نظر بوش اسرائیل از ایجاد آن در ۱۹۴۸ تا امروز یک معجزه محض بوده است.
نه اشغالی در کار است (در حالی که حتی آریل شارون به اشغالگری اسرائیل اعتراف کرده است) نه ساخت شهرکی، نه بالا کشیدن و غصب زمین مردم فلسطین، و قطعا چیزی به نام نکبت وجود ندارد. من از او انتظار نداشتم از اسرائیل در پارلمان آن به شدت انتقاد کند اما یک سیاستمدار ماهر می‌توانست به آسانی به کاری انجام نشده اشاره کند.
انور سادات در سخنرانی سال ۱۹۷۷ خود (در اسرائیل) توانست چنین کاری را انجام دهد. بوش هیچ کدام از این کارها را نکرد.
یکی از ناخوشایندترین عناصر سخنرانی بوش توسل مکرر او به دین و خدا برای توجیه موجودیت اسرائیل بود. بوش جنبش شهرک‌نشینی را که پس از اشغال اراضی فلسطینی در سال ۱۹۶۷ آغاز شد و بازگشت اسرائیلی‌ها به سرزمین‌هایی که (حضرت) ابراهیم در آنها زندگی کرده بود، به عنوان تایید اراده خداوند مبنی بر اینکه یهودیان اسرائیل بزرگ را تحقق بخشند، منعکس کرد.
درست همانطور که در آمیختن دین و علم در برخورد با مسائلی مانند سقط جنین یا تحقیقات درباره سلول‌های بنیادی زمینه را برای سوءاستفاده از علم آماده می‌کند، در آمیختن دین و سیاست زمینه‌ساز سوءاستفاده از سیاست می‌شود.
مناقشه اعراب – اسرائیل از نظر ماهیت اساسا سیاسی است و نه دینی و با سازش سیاسی حل خواهد شد و نه توسل به دین و سوءاستفاده از آن. این نکته‌ای است که بوش باید بداند.
نوشته: ریچارد سیلورستاین – گاردین
ترجمه: علی کسمایی
منبع : روزنامه جام‌جم