پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


زیستن در رودخانه سرکش


زیستن در رودخانه سرکش
مهمترین ویژگی کار مطبوعاتی در ایران (مانند همه عرصه های دیگر حیات سیاسی، اقصادی و اجتماعی ...) بی ثباتی دائمی در این حوزه است. معمولاً بی ثباتی دشمن نهادینه شدن، دشمن استقرار نظمی مشخص و دشمن انباشت تجربه است. در واقع زمانی که یک نظم مشخص و نهادینه شده در کنار انباشت تجربه وجود نداشته باشد، هیچ چیز واقعی شکل نمی گیرد.
برای مثال اگر ما جویباری داشته باشیم که چه در فصل سرد و چه در فصل گرم جریان داشته باشد و از یک «دبی» مشخصی هم برخوردار باشد، بر اساس این جریان می توان برنامه های زیادی برای استفاده از این آب ریخت. امروز ما با یک بستر رودخانه مواجه هستیم که یکبار رعد و برق می شود و سیل عظیم راه می افتد و همه داشته ها بر باد می رود و بعد از آن بستر رودخانه خشک می شود و تمام چیزهایی که روییده بوده به یک زمین خشک و کویری بدل می شود. قاعدتاً کشورهایی که مطبوعاتشان از حدود۳۰۰-۲۰۰ سال پیش همواره از ثبات نسبی برخوردار بوده مانند همان جویباری قابل برنامه ریزی و رشد هستند، اما در کشور ما که این حوزه دستخوش بی ثباتی بوده و درگیر تلاطم های عجیب و غریب است داستان مانند همان آمدن سیل ناگهانی و بعد خشکسالی است. بنابراین هیچ چیزی را نمی توان پیش بینی و برنامه ریزی کرد.
این آفتی است که دامن جامعه مطبوعاتی ما را گرفته اما منحصر به این حوزه نیست. در اقتصاد خصوصی و در سیاست هم با همین بی ثباتی مواجه هستیم، اما در مجموع وقتی که از یک نگاه کلان می نگریم می بینیم که امکان نهادینه شدن هیچ چیزی در ایران وجود ندارد و نسبت به بقای هیچ چیزی نمی توان مطمئن بود. خواه ناخواه روزنامه نگاران هم به شکلی خود را با این شرایط تطبیق داده اند. بعضی ها به علت بی ثباتی ها این حوزه را رها می کنند، بعضی ها در مسیر این سیل ناگهانی همه چیز خود را از دست می دهند، بعضی ها امکان تحمل آن وضعیت لم یزرعی را که بعد از فرو نشستن سیل به و جود می آید ندارند که یا در این مقطع از این حوزه خارج می شوند و یا در همانجا تلف می شوند. فقط بعضی افراد هستند که مانند گونه های خاص گیاهی و جانوری که توانایی تطبیق با شریط را دارند، می مانند. اینها به هر زجر و زحمتی هست سال ها با همان عنوان روزنامه نگار و خبرنگار می مانند. اگرچه این دست از روزنامه نگاران به دلیل این شرایط پیچیدگی ها و ظرافت هایی پیدا می کنند، اما عمده نیروی فکری و تلاش قلمی شان صرف مبارزه با همین محیط و توضیح دادن آن می شود و نمی توانند فارغ از این موضوع اندیشه خود را در حوزه های دیگر به کار بگیرند. از همین رو مجموعه کسانی که در مطبوعات ایران فعالیت می کنند به نسبت یک روزنامه نگار یا خبرنگار غربی قاعدتاً پیچیدگی ها و ظرافت ها را بهتر حس می کنند اما به اندازه این روزنامه نگاران نمی توانند موثر باشند.
روزنامه نگار غربی فارغ از مشکلاتی که ما درگیر آن هستیم می تواند یک زمینه مشخصی را انتخاب کند و روی آن عمیق شود و نهایتاً چیزی را ارائه کند که می تواند تاثیر بگذارد. چون همه انرژی یک فرد صرف یک گزارش در حوزه یی شده که سال ها انرژی و وقت صرف آن موضوع خاص شده و از طرفی روزنامه ها به قدری متنفذ هستند که نمی توان حرف روزنامه نگار را نادیده گرفت، پس هم مردم و هم حاکمان نمی توانند تاثیر چنین گزارشی را متوجه نباشند. در اینجا اما همه ما مجبوریم دائما به حوزه های مختلفی سرک بکشیم و راجع به همه مشکلات و معضلات قدری اظهارنظر کنیم و کوچکترین خلاقیت ها نیز چون تند باد کوتاهی امکان استقرار نمی یابد. در واقع ما هم به این نوع زندگی عادت کرده ایم. زندگی که ثبات ندارد، احساس امنیت نباید کرد، چشم انداز و برنامه ریزی در آن بی معنی است و ... هر پیش بینی نیز به راحتی می تواند غلط از آب درآید.
برای نمونه بعد از اینکه مطبوعات دوم خردادی به طور فله یی تعطیل شدند و بعد هم خلاء یک روزنامه در ایران حس شد و روزنامه ها منحصر شدند به چند روزنامه حکومتی، ظاهراً خود سیستم احساس کرد که این وضعیت بروز و ظهور بدی در پی دارد و تصمیم گرفت تا حدی به روزنامه ها اجازه دهد تا در بعضی حوزه ها حرف های متنوع تری بزنند و البته پا فراتر از خطوط قرمز نگذارند. تا آنجا که من به یاد می آورم روزنامه «شرق» نیز با همین فرمول انتشار یافت و تصمیم گرفت در همان چارچوب های تعیین شده در حوزه مدنی فعالیت کنند. به هر حال روزنامه منتشر شد و اقتصادی در حاشیه آن شکل گرفت و عده یی مشغول به کار شدند. ظاهراً می شد این چنین فکر کرد که اوضاع یک ثبات نسبی دارد که می شود در آن این وضعیت فعلی را ادامه داد.
اما همین روزنامه یکباره توقیف می شود و آن تیم از هم می پاشد و اقتصادی که به زحمت پیرامون آن شکل گرفته بود متلاشی می شود و هرکدام از این افراد به سویی می روند و روزنامه نگاران آن تسلسل فکری را که برای پیگیری اخبار و تحلیل ها داشتند به کلی از دست می دهند. مدت ها در این حالت سر کردن و بعد به دنبال روزنامه یی رفتن که نمی دانی حتی دوام خواهد یافت یا نه و هر کس در این باره اظهارنظری می کند، از نظر قانونی به هیچ چیزی نمی توان اعتماد کرد، روشن است که تاثیر این مسائل بر قوام و انباشت تجربه مطبوعات تا چه حدی است. به طور کلی مسائلی مثل مجلس، تفکیک قوا، مطبوعات، رسانه و بسیاری از این دستاوردهای مدرن چون در جوامع شرقی به طور خودجوش شکل نگرفته است، بیشتر برای کشورهایی مثل ما جنبه دکوری یافته که از یک سو نمی توانیم اینها را نداشته باشیم چون مضحکه دنیا می شویم و از سویی نمی گذاریم «کار ویژه» خاص خود را انجام دهند چون معمولاً صاحبان قدرت حاضر نیستند تن به مقرراتی دهند که از قدرتشان کاسته شود. بنابراین حضور مطبوعات در حالی است که نمی توانند کار ویژه اصلی خود را بازی کنند. همه اینها زندگی بغرنجی برای ما رقم زده که مشابه زیستن در همان رودخانه غیرقابل پیش بینی است. البته تنوع زیستی هم جاذبه های خود را می تواند داشته باشد، اما اینکه مدعی شویم جامعه از این وضعیت سودی خواهد برد، چندان منطقی به نظر نمی رسد.
منبع : هوای تازه