یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


خط کش فقر


خط کش فقر
استفاده از تعاریف در علوم مختلف و نحوه کاربرد آن یا مشروعیت تعاریف و ارجحیت یکی بر دیگری همواره از موضوعات مورد مناقشه فلاسفه علم بوده است. با این وصف اینکه تعریف از اصول علم است و بدون داشتن مفاهیم و تعریف آن مفاهیم، نه می توان فکر کرد و نه می توان عمل کرد، چندان مورد مناقشه نیست.
تاکید بر این اصول ساده تنها یک دلیل دارد. عبدالرضا مصری، وزیر رفاه، روز ۲۴ تیرماه در جمع خبرنگاران در محل نمایشگاه هفته بهزیستی، درباره خط فقر در ایران گفته است؛ «فقر ۵ تا ۱۰ درصد بیشتر از رقم ۱۸۳ هزار تومانی خط فقر در سال گذشته است، اما اعلام این عدد هیچ مشکلی از مشکلات مردم حل نمی کند.» (نقل قول ها از خبرگزاری فارس است)
وی درباره بی اهمیت بودن خط فقر و تعریف آن می افزاید؛ «در هیچ جای قانون نوشته نشده که بر مبنای خط فقر تصمیمی گرفته شود و اگر خط فقر را هر مقداری اعلام کنیم، مثلا ۲۰۰ هزار تومان یا ۳۰۰ هزار تومان، ۵۰۰ هزار تومان یا یک میلیون تومان، هیچ مشکلی از مردم حل نمی کند.» چنین رویکردی به تعریف ها و مفاهیم یک علم از زبان بلندپایه ترین مسوول سیاستگذاری های رفاهی البته دلالت های خاصی دارد.
از جمله اینکه احتمالاً ایشان با مفاهیم علم مورد نظر آشنا نیستند و کاربردهای موضوعی آن مفاهیم را نمی دانند یا اینکه با تاریخچه آن علم آشنایی کافی ندارند و مثلاً نمی دانند که تعداد بسیار زیادی طی قرون ۱۹ و ۲۰ در سراسر جهان تلاش بی وقفه ای در ارائه شیوه ای دقیق برای تعریف و اندازه گیری خط فقر انجام داده اند.
اگر بپذیریم که فقر نیز همچون اعتیاد، سالمندی و ازکارافتادگی از آسیب های اجتماعی است و این آسیب ها را جرم تلقی نکنیم، آنگاه باید بپذیریم که مبنایی برای تمایز فقیر از غیرفقیر، معتاد از غیرمعتاد، سالمند از غیرسالمند و... می خواهیم.
این مبنا را راهبردهای نظری علم اجتماعی مشخص کرده و رشته آکادمیک «سیاستگذاری اجتماعی» نیز در جهان به صورت خاص برای حل این معضلات تاسیس شده است.
مبنای دولت های رفاهی نیز اساساً چیزی جز تکیه بر این مفاهیم و تعاریف و بنیادهای راهبردی نیست. با این وصف یک نهاد رفاهی یک سیستم رفاهی نمی تواند دستاوردهای علمی را نادیده گرفته و مثلاً خط فقر را خصوصاً در شکل مطلق آن که ملاک تمیز فقیر از غیرفقیر است باطل و پوچ بداند.
فراموش نکنیم که تعریف آمارتیا سن از خط فقر بر اساس تکیه بر قابلیت ها بود که باعث شد او جایزه نوبل در اقتصاد را به دست آورد و فراموش نکنیم که وقتی تعداد زیادی اقتصاددان و جامعه شناس و نظریه پرداز اجتماعی وقت خود را صرف بهبود یک مفهوم (مانند خط فقر) می کنند بی شک کاربردی خواهد داشت. کاربردهای این تعریف به قدری روشن است که شاید نیازی به بیان آن نباشد. اهمیت خط فقر در ساده ترین و ابتدایی ترین شکل تعیین تعداد افرادی است که زیر خط فقر زندگی می کنند. این معیار مشخص می کنند که چه تعدادی از افراد یک جامعه در برآورده کردن ابتدایی ترین نیازهای خود با مشکل مواجه هستند و نهادهای ذی ربط باید چه سیاست های اجتماعی را برای بهبود وضعیت این افراد تدارک ببینند.
نقد این سخن که «اگر خط فقر را هر مقداری اعلام کنیم، مثلاً ۲۰۰ هزار تومان یا ۳۰۰ هزار تومان، ۵۰۰ هزار تومان یا یک میلیون تومان، هیچ مشکلی از مردم حل نمی کند.» البته چندان ضروری نیست، زیرا کاملاً مشخص است که اگر خط فقر در یک کشور ۲۰۰ هزار تومان باشد، تعداد افرادی که زیر خط فقر هستند مثلاً می شود ۱۰ درصد و این تعداد اگر به ۳۰۰ هزار تومان برسد، می شود ۴۰ درصد.
اینکه بین این دو تفاوتی قائل نشویم تنها به دو دلیل ممکن است. یکی اینکه فکر کنیم خط فقر یک قرارداد صوری است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارد و دوم اینکه خط فقر را به دست نیاورده باشیم و بخواهیم چنین وانمود کنیم که خط فقر یک مفهوم بی کارکرد است.
اگرچه فرض دوم محتمل تر است، اما در مورد فرض اول واقعاً عده ای بر این پندارند که تعریف خط فقر قراردادی است و منظور از قراردادی بودن نیز این است که هیچ مبنایی در واقعیت ندارد، در حالی که تعریف خط فقر اصولاً بر اساس شاخص هایی چون تامین نیازهای نخستین و ضروری از جمله کالری کافی در روز، مسکن، آب سالم و بهداشتی و... صورت می گیرد.
با این وصف اینکه بگوییم «درهیچ جای قانون نوشته نشده که بر مبنای خط فقر تصمیمی گرفته شود» مغلطه ای بیش نیست. زیرا درست است که در قانون سخنی از خط فقر نیامده است، اما از بهبود شاخص هایی سخن رفته است که همگی در مجموع شاخص های تعریف خط فقر هستند. کافی است به اصل ۲۹ قانون اساسی و فصل هفتم و هشتم قانون برنامه چهارم توسعه (که ماده ۸۴ تا ۱۰۳ این سند قانونی را شامل می شود) مراجعه کنیم.
سعید راعی
منبع : روزنامه شرق