دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


تنگه پر هیاهو


تنگه پر هیاهو
شاید آبگیری هیچ سدی به اندازه سد سیوند پرحاشیه نبوده است؛ همه اینها بر می‌گردد به اینكه تنگه باستانی بلاغی با شروع كار این سد به زیر آب می‌رفت، به اضافه نزدیكی این پروژه به محوطه باستانی پاسارگاد كه مقبره كورش در آن واقع شده است.
بین این هیاهو و دعوا كمتر كسی خبر داشت كه آنجا واقعا چه خبر است و قبل از حاد شدن قضیه هم جز معدودی از كارشناسان و باستان‌شناسان، كسی از اهمیت این منطقه خبری نداشت. چرخی بزنیم در این تنگه و ببینیم واقعا آنجا چه خبر است.
بد نیست بدانید تنگه بلاغی در جنوب دشت مرغاب در استان فارس كه پاسارگاد نیز در آن قرار گرفته، واقع شده است.
رود پلوار از دشت مرغاب می‌گذرد و در ادامه مسیرش از این تنگه عبور می‌كند تا در دشت مرودشت به رود كر ملحق شود.
بلاغی، اسم گیاهی است كه در این تنگه و در كنار رود، می‌روید. از نام كهن‌تر این تنگه اطلاعی در دست نیست.
قبل از اینكه جاده اصلی فعلی شیراز ساخته شود، در گذشته راه عبوری سراسری شمال - جنوب از داخل تنگه بلاغی عبور می‌كرد.
در میانه‌های تنگه بلاغی، دشتی بزرگ و سرسبز هست كه به آن دشت بلاغی می‌گویند. سد سیوند پس از این دشت و در ابتدای بخش بعدی تنگه، ساخته شده است. فاصله مدخل تنگه بلاغی تا سد سیوند ۹كیلومتر است.
در بخش‌هایی از تنگه كه بسیار باریك می‌شود و به هنگام پرآبی رود، نمی‌شود از آن عبور كرد، راهی فرعی در ارتفاع بالاتر و در دامنه سنگی كوه ساخته شده است. بازمانده‌های بخشی از این راه هنوز در محل وجود دارد.
تنگه بلاغی به خاطر زمین حاصلخیز، آب فراوان و اقلیم سرسبز، از زمان‌های قدیم مورد توجه بوده است. در این تنگه آثاری از زندگی و استقرار جوامع هزاره پنجم پیش از میلاد تا سده اخیر به دست آمده. این تنگه از معدود جاهایی است كه زندگی و استقرار در آن به مدت ۷ هزار سال دوام داشته و به‌جز زمان‌های كوتاه، هیچ‌گاه قطع نشده است.
تا به حال در پژوهش‌های فشرده و گسترده باستان‌شناسان ایرانی و خارجی، بازمانده‌های روستاهای هزاره پنجم، بناهای هخامنشی، كارگاه‌های سفال‌گری و كوره‌های سفال‌پزی، مكان‌های صنعتی و شراب‌گیری و نیز محل اتراق‌های موقت كوچ‌نشینان و عشایر در تنگه بلاغی به‌دست آمده است.
برخلاف این نظر كه آرامگاه كورش از آب یا رطوبت سد آسیب می‌بیند، آخرین حد آب دریاچه چند كیلومتر تا محوطه باستانی پاسارگاد فاصله دارد و رطوبت هوا هم نمی‌تواند تأثیری منفی بر آن بگذارد چون این مقبره از سنگ‌های آهكی ساخته شده كه خود منشأ آلی دارند و در زیر دریاها به وجود آمده‌‌اند.
آسیب‌دیدگی محوطه‌های باستانی به خاطر ساخت سد، فقط خاص تنگه بلاغی نیست. اصولا تمدن‌های باستانی در كنار رودخانه‌ها گسترش یافته‌اند و پدیده تقابل سدسازی با حفظ آثار باستانی، یكی از مهم‌ترین معضلاتی است كه همه كشورهایی كه دارای پیشینه تاریخی و آب و هوایی خشك و كم‌آب هستند، با آن مواجه‌اند.
تنها دو كتاب علمی توسط پژوهشكده باستان‌شناسی درباره تنگه بلاغی منتشر شده كه بخشی از اطلاعات و تصاویر این شماره از این كتاب‌ها گرفته شده است.
حدود ۱۳۰ محوطه باستانی در تنگه بلاغی شناسایی شده است كه بعضی‌هایشان اهمیت فراوانی برای مستندسازی و حفاظت دارند؛ از جمله محوطه ۹۱ به‌خاطر سابقه استقراری ۶ هزار ساله (۵۰۰۰ پیش از میلاد تا ۱۰۰۰میلادی) و محوطه‌های ۳۴ و ۸۵ كه شامل تنها بازمانده‌های سكونتگاه‌های غیرشاهانه از عصر هخامنشی است.
به خاطر اهمیت تنگه بلاغی از نظر وجود گونه‌های متعدد و متنوع آثار باستانی و قطعی بودن احتمال غرق‌شدن بسیاری از آنها در دریاچه سد سیوند با وجود مخالفت‌های گسترده در زمینه آبگیری سد، در ۳ سال گذشته تحت عنوان «طرح نجات تنگه بلاغی» كاوش‌های باستان‌شناسی فشرده و گسترده‌ای در محل انجام گرفت كه طی آن آثار گوناگونی نیز كشف شد.
● داستان‌ما‌و‌این میراث كهن
بنای تاریخی با باغ‌وحش فرق دارد. درست است كه هر دو تایشان می‌توانند تبدیل به جاهایی تفریحی شوند تا ملت بروند تماشا كنند و حالش را ببرند اما یك بنای تاریخی مثل دفترچه یادداشت‌، هویت و گذشته یك ملت را به یادشان می‌آورد، پشتشان را به جایی بند می‌كند و مثل یك پدر مایه‌دار، ‌ثروتی برایشان دست و پا می‌كند تا بتوانند كسی باشند و كسی شوند.
ولی خب، آن‌‌قدر كه باید دل كسی برای چنین چیزهایی نمی‌سوزد. باور كنید كم نیستند آدم‌هایی كه اگر فرصت و قدرت پیدا كنند، تمام این خرابه‌ها را خراب می‌كنند تا یك نواش را بسازند. توسعه اصلا چیز بدی نیست.
اینكه جلو برویم و در گذشته گیر نكنیم، عالی است. اما بعضی وقت‌ها توسعه بوی عقده می‌دهد؛ عقده یك كشور عقب‌افتاده بودن. در اروپا جنگ جهانی دوم كه تمام شد فرصت خوبی به دست آمد تا كشورها سراغ ساخت‌و‌ساز بروند و جالب است كه از همان اول به فكر این بودند كه هوای میراث فرهنگی كشورشان را داشته باشند.
آنها نه تنها حواسشان به مثلا حفظ یك بنای تاریخی بود، بلكه مواظب این هم بودند كه یك ساختمان قدیمی در محاصره جدیدترها نیفتد. آنها به چیزی به اسم بافت شهری فكر می‌كردند. حواسشان به این بود كه هوای یك منطقه را داشته باشند.
یكهو جلوی یك بنای قدیمی یك برج سر از زمین در نیاورد یا مثلا نگذارند كه ماشین‌های سبك و سنگین لا‌به‌لای یك میدان قدیمی برای خودشان گاز بدهند و رفت‌وآمد كنند.
چند سالی است كه همه در جریان حمله توسعه به بافت قدیمی شهر اصفهان هستیم. قصه برج جهان‌نما را حتما می‌دانید كه گردن‌كلفتانه بزرگی‌اش را به رخ مجموعه نقش جهان می‌كشید.
تازگی‌ها هم مترو همین‌طور زیرپوستی تا آنجا كه توانسته به این بافت نزدیك شده و از چیزی هم باكش نیست.
قبول كه اصفهانی‌ها می‌خواهند مثل تهرانی‌ها مترو و برج و پاساژهای شیك داشته باشند اما به چه قیمتی؟ اصلا چرا همان اول كار،‌ كسی حواسش به این چیزها نبوده؟ چرا نگاهمان به ارث و میراثمان این‌قدر بی‌رحمانه است؟ چرا هنوز فرق باغ‌وحش و میراث فرهنگی را نمی‌دانیم؟
میراث‌ایران - رضا مرادی غیاث‌آبادی
رضا مختاری
منبع : روزنامه همشهری