یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جریان‌های آشتی‌ناپذیر دو جبهه فتح و حماس


جریان‌های آشتی‌ناپذیر دو جبهه فتح و حماس
توافقی كه به زحمت زیاد در فلسطین به دست آمده بود به آسانی و در یك چشم برهم زدنی ازدست رفت. كابینه ای كه خبر سقوط آن برپیشانی رسانه های جهان نشست و وزرای آن خانه نشین شدند درعصر و دوران ما تنها نشانه اتحاد اراده سیاسی فلسطینی ها وحاصل نیم قرن تجربه مبارزانی است كه برای حفظ خاكریز مقاومت در برابر رژیمی بی رحم حتی از بسیاری ارزش های خویش گذشتند.
هیچ فلسطینی از آنچه درشامگاه غزه رخ داد خشنود نیست. بیش از همه، اكنون خالد مشعل، محمود عباس واسماعیل هنیه بر اقبال بد، افسوس می خورند كه دستاورد غرورانگیز آنان در متحد ساختن گروه های پراكنده فلسطینی در آتش تعصب دستجات مسلح، فنا شد.
اكنون به ظاهردست یك گروه به نشانه پیروزی بالا رفته است ودرپایان این نبرد خونین، سخن از شكست شبه نظامیان فتح و كامیابی نیروهای حماس است، اما این تنها پیروزی ای است كه هیچ احساسی از شادی و غرور برنمی انگیزد.
درست است كه فتح وحماس به عنوان دو گروه با تفكرات متفاوت و جهان بینی سیاسی مختلف زیر سقف این دولت گردآمده بودند، اما تصمیم آنان بویژه جناح حماس در ایجاد این حكومت مشترك یك تصمیم احساسی یا آزمایشی نبود. ده ها اسباب وعلل دست به دست هم داده بود تا جنبشی انقلابی واسلام گرا به نام حماس، دراین برهه با گروهی لائیك به نام فتح دست اتحاد دهد.
در تركیب كابینه ای كه متأسفانه اكنون مجلس ختم آن برپاست، جمع بزرگی از شخصیت های مستقل، نخبه واندیشمند فلسطینی جمع بودند. بسیاری ازآنان سال ها از پذیرش پست ومنصب ومقام امتناع می كردند اما این بار بردست یابی به آرزوی بلند وحدت، حاضر شده بودند درفهرست كابینه ائتلافی هنیه وارد شوند.
تلخی بهم خوردن نخستین تجربه حكومت اشتراكی فلسطینی ها بیش ازآن است كه به توصیف آید. فتح و حماس دراین ۳۰ سال، بارها درگیر شده بودند میلیشیاهای این دوگروه همیشه دست به تسویه های خونین زده بودند اما دور تازه نزاع خیابانی آنان با همه آن تسویه ها متفاوت است. این بار تنها پیكر جوانان معصوم نبوده كه برخاك غزه افتاد یا تنها هسته های جهادی نیست كه تاوان این درگیری را پرداخته است ، بازنده اصلی این وقایع ، نخبگان سیاسی فلسطین و آرمان سیاسی بلند آنان است. همان كسانی كه دراین یك سال برای تشكیل دولت ائتلافی رنج های بسیار كشیده بودند و هفته ها و ماه ها در غزه ، دمشق ، قاهره وسرانجام ریاض برای ایجاد این بنای مشترك حكومتی بحث و مذاكره كرده بودند.
به هرحال اكنون همه چیز به نقطه صفر بازگشته است. فتح وحماس كه رهبرانشان چرخه ای طولانی از اعتمادسازی را برای پیوند این دو پیكره تشكیلاتی فلسطین طی كرده بودند، اكنون به دوران سرد زمان قراردادهای سازش بازگشته اند. نتیجه بیش از۱۰۰ كشته و د ه ها زخمی این نزاع خونین، فضای كینه و انتقامی است كه اكنون بر سرزمین های اشغالی حاكم شده است .
این جنگ عجیب كه دریكی از حساس ترین روزهای فلسطین به وقوع پیوست، افزون برتیره ساختن مناسبات دوجناح فلسطینی، بسیاری ازمعادلات سیاسی حاكم برغزه وكرانه باختری را به هم ریخته است؛ هنوز مشخص نیست كه سران نگران حماس وفتح چگونه گریبان فلسطین را از چنگ این غائله عجیب نجات خواهند داد.
اكنون پرسش های بسیاری حول ریشه ها و ماهیت این جنگ، همین طور آینده آن مطرح است كه دراین مجال به برخی ازآن پرسش ها، نظر می افكنیم.
● دوقطب سیاسی كه همدیگررامی رانند (سیراختلافات فتح وحماس)
پیمان هفتم فوریه ۲۰۰۶ كه به تشكیل دولت ائتلافی در غزه انجامید، یك پل تفاهم نمادین بود كه برای نخستین بار مردان دوسوی سرزمین اشغالی را كه حتی در دو مكان جغرافیایی جدا از هم به سرمی بردند كنار هم نشاند.
دو جریان فتح وحماس به طور سنتی بر دو بخش از قلمرو فلسطین حاكمیت دارند؛ باریكه غزه با محوریت شهرنابلس موطن سیاسی ومقر انقلابیون حماس است وكرانه باختری با مركزیت رام الله قرارگاه ومركز نفوذ فتح محسوب می شود.تاریخ جدایی و اختلاف این دوگروه شاید ازمسائل دیرپا ودرعین حال غصه آلود فلسطین باشد.
دو گروهی كه به لحاظ اعتقادی دوقطب معارض هم شناخته می شوند، یكی كه گروهی ایدئولوژیك ونماد جریان انقلابی گری است كه همه اعتبار خود را مرهون تفكرمبارزاتی ومقاومت دربرابر با رژیم اشغالگر می داند وآن دیگری كه گروهی لائیك است و موقعیت امروزخود درسرزمین های اشغالی را درگرودیپلماسی سازش با اسرائیل می بیند.
تاریخ مناسبات ۲۰ ساله این دو واحد حزبی - تشكیلاتی فلسطین در رقابت وتضاد سپری شده است.برخلاف همه تصورات ،گذشت زمان یخ های اختلاف این دو جریان را آب نكرد كه حتی بر حجم وتراكم آن افزود.
اكنون بسیاری از ناظران در ریشه یابی خصومت این دوگروه، نگاه خویش را بیشتر بر ماجرای تقسیم قدرت دردولت نوپدید هنیه معطوف كرده اند واین كه، دعوای اصلی كه به این همه خونریزی وكشتار منجر شده همانا ریشه درسهم خواهی وتوزیع ناعادلانه كرسی هاو مناصب قدرت دارد.
بی آن كه نقش این عامل را در حوادث خونین غزه نادیده بگیریم اما اختلاف حماس وفتح تاریخچه ای طولانی تر از عمر دولت ائتلافی وپیمان ۴ ماهه مكه دارد.
حتی می توان ریشه و رگه های این اختلاف را با تولد جنبش حماس یكسان گرفت و این كه سران فتح كه خود را صاحب و بنیانگذار نهضت فلسطین می دانند از اوان دهه ۸۰ كه جنبشی با پرچم سبز رنگ و شعار نابودی رژیم اشغالگر پابه صحنه گذاشت اورا به چشم رقیبی مزاحم دیده اند.گرچه برخی تاریخ تولداین رقیب فتح را به اواخر دهه ۶۰ باز می گردانند كه گفته می شود تشكیلاتی به عنوان شا خه ای از گروه اسلامی اخوان المسلمین در سرزمین های اشغالی باریكه غزه و كرانه باختری رود اردن ایجاد شد.
برای فتحی هااین تصور ناممكن بود ببینند روزی را كه این جنبش كه مخاطب خود را قشرتهیدستان قرارداده بود وبا خدمات عام المنفعه وایجاد مؤسسات خیریه به رتق وفتق امورفقرا و نیازمندان می پرداخت روزی بیرق مقاومت را ازدست همه مدعیان بستاند و حتی رهبر معنوی آن محبوبیتی فراترازقلندران سیاسی كرانه باختری رام الله پیداكند.فتحی ها آن روزها حماس را گروهی درعداد میلیشیاهای جهادی فلسطین می دیدند كه دایره نفوذ آن از سطح هسته های زیرزمینی فراتر نخواهد رفت.
فتح تا زمانی كه در اریكه قدرت بود وحاكم مطلق اردوگاه های داخل وخارج فلسطین محسوب می شد چندان قدرت حماس را جدی نمی گرفت.البته این حس سیادت فرزندان ابوعمارچندان هم بی ربط نبود. فتح درآن روزگاریك امپراتور سیاسی چریكی بود كه دامنه نفوذ آن از اردن تا لبنان و دمشق گسترده بود بنابراین این حس برتری طلبی وسیادت فقط شامل حماس نمی شد.اما تحمل حماس از زمانی برای دایره استراتژی سران فتح دشوارآمد كه این گروه سایه رهبری معنوی شیخ یاسین وطراحی تشكیلاتی امثال رنتیسی وابومرزوق ومشعل به یك جهش بزرگ پس از انتفاضه اول در۱۹۸۷ دست یافت تاحدی كه به میدان دار اصلی عملیات های متهورانه فلسطینیان درعمق سرزمین های اشغالی تبدیل شد و نام گردان های عزالدین قسام ومهندسان عملیاتی آن نظیریحیی عیاش برزبان ها افتاد.
حماس كه نیرویی مولود انتفاضه وجهاد بود دراهداف ومرامنامه خویش هیچ وجه شباهتی با حریف عملگرای خویش نداشت.شیخ یاسین هدف جنبش خود را تشكیل دولت ملی اسلامی اعلام كرده بود. حماس به تأسی ازاین اندیشه رهبرخود گفت كه موجودیت اسرائیل را به هیچ وجه به رسمیت نمی شناسد وخواهان عقب نشینی رژیم اشغالگرازهمه سرزمین های اشغالی شد و هراندازه رهبری حماس درصیقل دادن ایدئولوژی انقلابی این جریان درتنورجنگ استشهادی می كوشید رقیب فتحی آن درمسیر محافظه كاری وهمرنگی با رهبران محافظه كار وغربگرای جهان عرب گام برمی داشت.
تضاد ایدئولوژیك این دو گروه ازدهه ۸۰ و ۹۰ ساف پروژه مذاكره با اسرائیل را پیش گرفت حالتی عریان یافت.سازمان آزادیبخش فلسطین كه جنبش فتح بزرگ ترین گروه عضو آن است، در سال ۱۹۸۸ موجودیت اسرائیل را قبول كرد.یعنی درست هنگامی كه حماس بارهبری شیخ یاسین دورجدید عملیات استشهادی را تدارك می دید.
اتفاقی كه با واكنش سنگین سران فتح روبه روشد، این بود كه حماس نیروهای وفادار خود را از بریدگان و مخالفان طرح سازش گرد آورد. درواقع مسأله مهار حماس ازاین زمان به دستور كار ثابت سران ساف بویژه فتح تبدیل شد.
تا این مرحله همواره درگیری پراكنده میان هواداران دوگروه دراردوگاه ها وسكونتگاه های فلسطینی ها جریان داشته است اما سیاست تضعیف سیستماتیك حماس از دوره ای كه ساف برپایه پیمان های سازش اسلوبه تأسیس نهاد حكومتی با نام تشكیلات خودگردان درغزه مبادرت كرد، آهنگ پرشتابی پیدا كرد تاحدی كه درسال ۱۹۹۹ بیش از هزار نفر از اعضای این جنبش توسط تشكیلا ت خود گردان بازداشت شد.دراین زمان دامنه فشارهای سیاسی واقتصادی تشكیلات خود گردان بر حماس آن قدر افزایش یافت كه عده ای ازبه پایان رسیدن حیات این جنبش سخن گفتند، اما استراتژی رهبر معنوی حماس و شاگردان شیخ احمد یاسین بر پرهیز ازانتقام جویی استواربود ورهبران آن روزحماس با تدبیرومدارا موج خشم وكینه شبه نظامیان خود را مهارمی كردند.
● اپوزیسیونی با پشتوانه جهانی ( یك سال مبارزه فتح با دولتی منتخب )
ژانویه ۲۰۰۶ را باید نقطه مهم در درگیری فتح وحماس به حساب آورد. انتخابات آن روزفلسطین همه معادلات ذهنی فتح را به هم ریخت، مردم فلسطین با رأی شگفت انگیز خود به ۴دهه دوره سیادت وسلطه حزبی فتح نه تنها در غزه كه دركل صحنه سیاسی منطقه پایان دادند.رأی مردم فلسطین به حماس درداخل سرزمین های اشغالی یك پیام بیشتر نداشت؛ حماس مزد مقاومت را گرفت وفتح تاوان نرمش را پرداخت.برای فتح، این اتفاق یك شوك بزرگ بود.
جنبش فتح با ریاست محمود عباس ،به ظاهر شكست را پذیرفت، اما در عمل حاضرنشد دولت مردمی ومنتخب حماس را به رسمیت بشناسد. صائب عریقات، مذاكره كننده ارشد فلسطینی و از مقامات شاخص تشكیلات خودگردان، آن روزبا صراحت اعلام كرد كه فتح راه دولت جدید «اپوزیسیون شدن» را پیش گرفته است.
برای حماسی ها كه نخستین دولت مردمی را درتاریخ ۵۰ سال اخیر شكل داده بودند این تصمیم سران فتح حاوی بزرگ ترین پیام خصومت بود زیرا این تصمیم، فتح را دركنار دهها سازمان ودولت خارجی قرار می داد كه كمر به تحریم وانزوای دولت نوپای حماس بسته بودند. كنارآمدن با دولت انقلابی حماس از چندمنظر برای فتحی ها دشوار بود.
مشكل اصلی فتح دراین وادی ازیك نظر یك مسأله ذهنی و روانی بود، به این صورت كه برای این گروه واگذاری حاكمیت دركرانه باختری وغزه كه پس از پیمان اسلو آن را ملك ودارایی سیاسی خویش می دید، بسی دشوار بود.به عبارت دیگراگردیروز و درایام مبارزه مشكل فتح با حماس فقط این بود كه این گروه علم مقاومت دربرابراسرائیل را ازانحصارساف خارج كرده است این بار فتحی ها معتقدبودند كه حماس سواربر موج انتخابات كل قدرت سیاسی آنان را مصاره كرده اند.این سخن بارها بر زبان مقام های فتح شنیده شد كه حماس درمنزلگاهی مسكن گزیده كه به دست معماران سیاسی فتح بنا شده است.بنابراین نباید تعجب كرد كه چرا هنوز كه یكسال واندی از حیات حكومت فلسطین می گذرد نهاد دولت هم موضوع اختلاف حماس وفتح است و هم منشأ وسرچشمه نزاع .
جالب است كه درشامگاه روزی كه حماس تولد نخستین دولت اسلامی را جشن می گرفت نخستین گلوله های انتقام جویانه ازاسلحه فتحی ها شلیك شد، هنوز هم رهبران حماس خاطره روزی را كه میلیشیای فتح به روی جمعیت شادمان این جنبش آتش گشودند و شماری از هواداران جنبش حماس را نقش بر زمین كردند درذهن سپرده اند.
درگیری آن روزجشن تولد دولت جدید پیامی نمادین داشت.تیرهایی كه آن شب شلیك شد كار چند جوان احساساتی و خام دست نبود، افسرانی كه دستور این درگیری را صادركرده بودند جزو عناصر كلیدی فتح بودند وعجیب است كه این افراد درایام حكومت حماس نه تنها از صحنه كنار نرفتند كه حتی به رتبه های بالاتر درمناصب فتح ارتقا یافتند.
دریك سالی كه گذشت فتح نه تنها فاصله خود با دولت هنیه رابیشتر كرد، بلكه این شكاف داخلی خود را به شكاف جهان خارج با انقلابیون حماس پیوندزد.با این حركت روشن بود كه نتیجه رویگردانی فتح از دولت منتخب حماس به یك عهد شكنی ساده محدود نخواهدماند وعواقب استراتژیك زیادی به دنبال خود خواهدآورد.آری فتح با این تصمیم، دولت نوبنیاد حماس را برابر موج فشارها وتهدیدات جهانی تنها گذاشت.
به اعتقاد مردان حماس این تصمیم بزرگ ترین مجوز برای همه مخالفان جهانی این جنبش بود تا با تكیه بر آن سیاست تحریم خود برابر حماس را توجیه كنند.تلخ ترین بخش این راهبردی كه هنوز حماس ازآن به خیانت تاریخی یاد می كند، شروطی بود كه فتح برای مشاركت دردولت تعیین كرد.آنها دراین مدت حماس رابا چند خواسته ناشدنی روبه روكردند.
از حماس خواستند تا از ایده همیشگی خود مبنی برنابودی اسرائیل دست بردارد و باحذف ماده نابودی اسرائیل از اساسنامه خود، پیمان های سازش فتح را كه آن رژیم را به رسمیت می شناسد، تأیید كند و درمرحله سوم گروه های شبه نظامی ومجاهد را كه درگردان های عزالدین قسام تشكیل یافته اند درنیروی امنیتی تشكیلات خودگردان ادغام كند وبه این طریق سیطره نظامی فتح را بپذیرد.
اما این پیشنهادها بیش ازهرچیز غرور و ابهت یك جنبش انقلابی را به مسلخ می برد و حماس ازهمان ابتدا دریافت كه برای او این شروط مسأله مرگ وزندگی است، ازطرفی اینها شروطی بودند كه ازمدت ها قبل سناریست های غرب مانند زنجیری به وسیله آن دست وپای دولت هنیه و حماس را بسته بودند اما فتح تا پایان ماجرا ازاین شروط كوتاه نیامد وهر روزنه تفاهم و پل حسن نیت رابا پا فشاری و تكرار این پیشنهادها ازمیان برد .
این كه چرا فتح یك سال با چنین سیاستی دركنارتحریم كنندگان جهانی حماس ایستاد، پاسخش چندان سخت نیست.فتح مانند بسیاری ازطرف های خارجی امید واربود كه موج فشارها وتحریم ها، دولت حماس را از پای درآورد. فتح باور نداشت كه این جنبش حتی درمحاصره بی سابقه اقتصادی وتنگناهای نظامی وسیاسی به حیات خویش ادامه دهد.
اكنون شاید حماسی ها بر زبان نیاورند اما واقعیت این است كه چرخ دیپلماسی حماس وسلسله مذاكرات رهبران این گروه برای شكستن محاصره اقتصادی فلسطین با چوب كارشكنی فتح از كارافتاد. حماسی ها ازعمق روابط ولابی های سران فتح بویژه شخص ابومازن درمحافل عربی و غربی به طور كامل مطلع بودند ومی دانستند نگاه جهان خارج به حكومت غزه از صافی تشكیلات خود گردان عبور می كند.
● توافق مردانی كه لباس احرام پوشیدند(دولت ائتلافی چگونه فروریخت )
در چنین فضایی كه جز نوای دشمنی هیچ صدای دیگری از غزه وكرانه باختری به گوش نمی رسید، تشكیل یك اجلاس صلح وآشتی چیزی شبیه معجزه بود.در زمستان سرد غزه كه تحریم های اقتصادی همه توش وطاقت فلسطینی ها را از كف برده بود، سران فتح وحماس ۲دعوتنامه همزمان به امضای عالی ترین مقام سیاسی عرب یعنی پادشاه سعودی دریافت كردند.دعوتی كه درنهایت به امضای پیمان سازشی بی سابقه درجوارخانه خدا وتشكیل نخستین دولت ائتلافی فلسطینی ها منجرشد.
پیمان مكه آخرین فرصت برای بازگشت آرامش به فضای بشدت ملتهب غزه بود و به تعبیرناظران تنها پل تفاهم بود كه می خواست روی دره عمیق اختلاف دوجناح متخاصم فلسطینی برقرار شود.پیش از مذاكرات مكه، درگیری بین افراد مسلح وابسته به حماس و فتح حدود ۹۰ كشته و دهها زخمی برجای نهاده بود.
حماس كه با رهبری دو چهره اجرایی وتشكیلاتی خود یعنی هنیه و مشعل پای این پیمان را امضا كرد انگیزه وهدف اصلی خود را تمكین به مصلحت بزرگ ملت فلسطین یعنی شكستن تحریم ها ونیز متحد كردن صف آشفته گروه های فلسطینی خواند.در واقع حماس از حق وسهم حكومتی خود كه براساس رأی مردم كسب كرده بود، گذشت تا به هدف والاتری كه همانا نجات اوضاع اقتصادی فلسطین از بن بست و ركود بود، دست یابد.
اما سران فتح را درنشستن درپای پیمان مكه اهداف دیگری درسر بود. آنها به كسب سیادت خود درغزه واستحاله سیاسی حماس می اندیشیدند. البته همه اعراب وطرف های حامی پیمان مكه خواستار گنجاندن یك دولت انقلابی درظرف دولتی ائتلافی، مصلحت اندیش ومحافظه كار بودندكه آهنگ همسویی با غرب راداشته باشد.پیمان مكه در مرحله اجرا راهی پرپیچ وخم تا تشكیل دولت ائتلافی طی كرد وبارها دو طرف تا آستانه لغو وانحلال آن پیش رفتند.
چون پای تشكیل دولت تازه درمیان بود كانون اختلاف همانا تقسیم كرسی های قدرت بود ودرمیان این كرسی ها بیش ازهمه، نزاع بر سرمناصب كلیدی وزارت كشور و امورامنیتی و وزیرخارجه واموردیپلماسی دولت بود.
داستان اختلاف برسردوپست وزارت خارجه وداخله درواقع نسخه جدیدی از دو رشته اختلاف دیرینی بود كه حماس وفتح با خود به مكه برده بودند.در قضیه وزارت كشوردرواقع مسأله اصلی این بود كه چه كسی صلاحیت اداره امورامنیت فلسطین را دارد.
اما درمسأله انتخاب وزیرخارجه پای تصمیم گیری درباره خواسته های جهان خارج بویژه آمریكا واروپا درمیان بود واین جا بود كه دولت وحدت ملی فلسطینی باید درباره سه شرط كمیته چهار جانبه بین المللی (آمریكا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل) بویژه شناسایی رسمی موجودیت اسرائیل وانحلال گردان های شبه نظامی وبه اصطلاح نفی خشونت ونیزپیمان های سازش اعراب واسرائیل تصمیم می گرفت.
بر اساس توافق مكه، قرار بود این دو سمت كلیدی كابینه به شخصیت های مستقل از دو جناح واگذار شود اما درنهایت مشخص شد كه گرچه سران سیاسی حكم انتصاب افرادی به ظاهر ازگرو های فلسطینی را برای تصدی این مناصب امضا كرده اند اما هسته های امنیتی ونیروهای شبه نظامی این توافق را ازاساس باطل اعلام كردند.
به این صورت پیمان مكه با وجود آن كه دولتی نو و با حضور بیشتر طوایف فلسطینی برپا كرد اما خود به منشأ نزاع هاو مناقشات بی پایان جدید تبدیل شد؛ .مناقشاتی كه اكنون جلوه های آن را شاهدهستیم.درگیر ی ها و مناقشات پس از پیمان مكه آشكارساخت كه اختلاف دو جریان آن قدرعمیق وبنیادین است كه حتی چسب ضمانت عربی وامضای پادشاه عربستان یانسخه دیپلماسی سران مصرنیزنمی تواند آن را درمان كند.از این پیمان باشكوه كه برشالوده طرح موسوم به صلح عربی امیرعبدالله صورت گرفت اكنون فقط چند عكس یادگاری ابومازن درلباس احرام یا هنگام اقامه نمازمشترك با سران حماس درمسجدالحرام درذهن ها مانده است.
● زیرنقاب شبه نظامیان ( پدیده میلیشیاهای نافرمان)
حوادث خونین غزه نمایشی از ناتوانی سیاسیون و یكه تازی نیروهای مسلح است. برای درك نفوذوقدرت افسانه ای كه شبه نظامیان درسرزمین های اشغالی یافته اند لازم نیست كه درغزه یا رام الله باشید، دوربین های خبرنگاران گویای بسیاری ازاین واقعیت تلخ است.بخش زیادی ازحوادث اخیر نه تنها ازكنترل سیاستمداران دوجناح خارج بوده كه حتی ازدید واطلاع آنان دوربوده است.
متأسفانه همه چیزبه پای دوگروه پرآوازه جهادی یعنی گردان های الاقصی و عزالدین قسام تمام شده، این درحالی است كه چندین گروه شبه نظامی قارچ گونه درغزه و رام الله سربرآورده اند كه به همه نوع سلاح مجهز هستند ومنشأ انواع خشونت ها بوده اند. این گروههاكه به مانند باندهای جنایی عمل می كنند، تمكین نكردن آنان از مقررات دولت، وابستگی آنان به قبایل گوناگون نوار غزه و كرانه باختری، نه فقط موجب روند رو به رشد انتقام جویی بین آنان شده، بلكه شناسایی عاملان حمله به چهره های سرشناس را نیز دشوار كرده است.
اینان درواقع زیر تابلوی دوجنبش پنهان شده اند. دراین چند روزحركت هایی ازاین دسته ها سرزده است كه هم برضد حماس بوده، هم فتح.این دست نقاب داران می تواندیكی از حلقه های مفقوده دریافتن ردپای عوامل بیرونی باشد. البته دراین كه چگونه غزه ورام الله به تسخیرشبه نظامیان درآمد، سخن بسیاراست.
برخی ریشه شكل گیری این دسته ها را حتی به تصمیم عرفات ربط داده اند كه نزدیك ۱۰ نهادامنیتی وانتظامی درسرزمین های اشغالی شكل داد.اما قدرت نمایی این هسته های امنیتی پس ازمرگ عرفات آغازمی شود یعنی زمانی كه رهبریت فتح تضعیف می شود ونهادهای امنیتی با سردمداری افراد ماجراجویی مانند محمددحلان وابوشباك از اهرم زور برای پیشبرداهداف سیاسی شان سود می جویند.آن چه موجب رشد غول آسای این نهادها شد، سیل كمك های نظامی، آموزشی وپولی غرب، اعراب وحتی اسرائیل به این نهادهای امنیتی كه درواقع به دولتی درون دولت تبدیل شده بودند، گردید وجرقه اعتراض ودرگیری مسلحانه نیروهای حماس با شبه نظامیان فتح ازهمین جا رقم خورد یعنی ازوقتی كه ابومازن دراشتباهی عجیب دحلان ماجراجو را در رأس امور امنیتی نشاند و كشورهایی مانند مصرنیزدراشتباهی بزرگ تر محموله های بزرگ سلاح ودلار را دردست نیروهای دحلان قراردادند.
● غائله غزه ،مسأله همه ما
شاید از نظر سیاسی عده ای به نگاه عبرت دراین حوادث، پندهای مثبت بجویند به عبارتی دراین وجه حوادث مكث كنند كه بالاخره باید كشمكش خونین غزه رخ می داد تا برای همیشه سرافراد خام اندیش وخوشبین درجناح های فلسطینی به سنگ می خورد تا دریابند كه نمی توان ونباید بی اعتنا به واقعیات ومعادلات حاكم برسرزمین های اشغالی، بساط مذاكره وسازش گسترد.
این درست است كه حوادث خونین اخیر درچشم اندازآینده ممكن است به مجموعه ای ازبازنگری ها وتغییرات درتاكتیك ها و راهبرد های هردوجناح فلسطین منجرشود و رهبران دو گروه را با واقعیت های تازه ای آشنا كند.دست كم امثال هنیه ومشعل اكنون به درستی تصمیم همرزمانشان مانند رمضان عبدالله كه از ورود درمیدان رقابت برای كرسی های دولت امتناع كردند، پی خواهند برد یا فتحی ها مفهوم تصمیم سیاستمدارانی مانند سعید الصیام و هانی القواسمی را درخواهند یافت كه عطای پست وزارت رابه لقایش بخشیدند.
اماچه بخواهیم وچه نخواهیم دوگروهی كه اكنون همه توان خود را برای نابودی هم به كاربسته اند بازوهای اصلی مقاومت وخاكریز اول مبارزه با اسرائیل هستند و همه آنانی كه تاكنون جانشان رادراین جنگ بیهوده ازدست داده اند نه از طیف سیاسیون كه از طایفه مجاهدان وهسته های چریكی دو گروه بوده اند یعنی كسانی كه با نام گردان های الاقصای فتح وعزالدین قسام حماس می شناسیم.
این نزاع با دامنه ای كه اكنون پیداكرده چنان چه مهارنشود، می تواند ضربه های مهلك نه تنها برموقعیت سیاسی، اجتماعی وامنیتی فلسطین واردكند كه حتی موضع كل جهان عرب وجهان اسلام را با تنگناهای شدید روبه رو سازد.
نخستین نتیجه نامیمون این وقایع آن است كه به آرزوی همه آنان كه پهنه ۵۰ سال تاریخ فلسطین را به امید یافتن روزنه وحدت درنوردیده اند خدشه ای بزرگ وارد می كند. این واقعیت نیزقابل كتمان نیست كه ازاین ماجرا همه طرف ها حتی جناح محافظه كارعرب كه دراین مذاكرات سرمایه گذاری كرده بودند، كلافه اند به عبارتی اتحاد ازدیدآنهاتا اطلاع ثانوی تعطیل است.تا همین اندازه كه تراژدی جنگ خانگی دو جناح پیشرفته است مسأله فلسطین در محاق رفته وامتیازات فراوان عاید جبهه اشغالگران شده است.
ازدست رفتن بیش از ۸۰۰ نفر برای جنبشی كه بر توان دسته های كارآزموده چریكی متكی است اتفاقی است كه جبران آن ماه ها كه سال ها زمان نیاز دارد.اما باید به این نكته نیزاندیشیدكه هسته های درگیر بازوهای اصلی مبارزه بودند، همان نیروهای شكست ناپذیری كه آرامش را ازچشم اولمرت گرفته بودند. ازهمین روست كه یكی ازتحلیلگران عرب درهشداری ظریف گفته است كه شبكه قدرت اسرائیل كه دراثر جنگ ۳۳ روزه به هم ریخته بود اكنون با انتحارهسته های جهادی دوگروه فتح وحماس درحال بازسازی توان خویش است.
آن چنان كه شرایط زندگی یك ونیم میلیون فلسطینی درباریكه غزه با فاجعه ای تازه.آمار قربانیان هولناك است فقط در كمتر از ۳ هفته بیش از۱۰۰ نفر جان خود را ازدست داده است، حال میزان زخمی ها واثرات روانی وحیثیتی چهره های موجهی كه ربوده ویا روانه مخفیگاه هامی شوند رابه این مجموعه بیفزایید.
سرزمین های اشغالی با یك نسل كشی آن هم به دست فرزندان خویش روبه روست و اگر این خشونت بی مهار كنترل نشود، می تواند بسیاری ازدستاوردهای انتفاضه رابه باد دهد و سرزمین های فلسطینی را در غرقاب میلیتاریسم گرفتارسازد.
وقتی قدرت فلسطینی ها ازدرون دچارتلاشی شود آن وقت باید منتظرهمه نوع سناریوهای ترسناك باشیم.حتی اگر این فرضیه برخی از كارشناسان را نپذیریم كه با نشان دادن پشت صحنه حوادث به چندین زبان استدلال می كنندكه این حوادث مقدمه یك مداخله خارجی است اما این طرف دست كم تجربه تلخ لبنان پیش روی ماست.كافی است یكی از همین بازیگران سیاسی كه ازقضا نقش هایشان بسیارشبیه سنیوره لبنان است به شیوه همان ۱۴ مارسی ها شروع به نامه نگاری با سازمان ملل یا شورای امنیت بكند.غائله غزه بشدت ظرفیت تبدیل شدن به نهرالبارد دوم را دارد .
آمریكا واسرائیل هم اكنون چند طرح آماده درآستین دارند، آنها می توانند پس از موج فروپاشی كه شبكه جهادی حماس وفتح را فراگرفته است، حمله ای تازه به غزه وكرانه باختری آغازكنند وبی سبب نیست برخی ناظران عرب گفته اند غزه كه بتازگی یك جنگ سنگین را پشت سر گذاشت، جنگ بزرگ تری درراه دارد كه كابینه اولمرت در واپسین روزهای حیات سیاسی خود وبه تلافی شكست های جنگ ۳۳ روزه مایل به انجام آن است.
درهمین حال كه كابینه جنگی اولمرت خرامان ازنزاع خانگی فلسطینی ها طرح سلطه دوباره برغزه وكرانه باختری رادرسر می پروراند برخی استراتژیست های این رژیم از زاویه ای دیگرگفته اند پایان این جنگ خردشدن اراده نیروهای سرسختی است كه در هیچ شرایطی حاضربه پذیرش موجودیت اسرائیل نبودند.به عبارتی این عده بر این باورند كه شدت درگیری ها میان طرفداران فتح و حماس تا از میان رفتن یكی از دو طرف شدت خواهدگرفت.
به این صورت با طراحی هایی كه صورت می گیرد هرآن این احتمال وجود دارد كه حامیان ومتحدان منطقه ای وفرامنطقه ای تشكیلات خود گردان این بازی مغلوبه رابه یك بازی تهاجمی دیگرگره بزنند.بدون تردید آنها دراین مرحله روی اعصاب خسته مردم فلسطین وروح رنجور ساكنان غزه ازبرادركشی فراوان، حساب بزرگی بازكرده اند.نخستین و فوری ترین اقدام این خواهد بودكه دایره محاصره سیاسی واقتصادی روی كمربند غزه دوچندان افزایش یابد با این امیدكه دراین مرحله حتی اعراب نیز تمایلی برای كمك به خیل گرسنگان فلسطینی نخواهند یافت .دراین فضا بی گمان رها كردن غزه درمیان آتش اختلاف ۲ گروه فتح وحماس یعنی گشودن راه برای جناح اسرائیلی كه سال هادرانتظارچنین روزهایی بوده است.
آری نزاع امروزغزه آن قدركام اعراب ومسلمانان را تلخ كرده كه كسی اندك رغبتی برای مداخله درآن ندارد اما واقعیت این است كه این غائله باابعادی كه اكنون یافته، موقعیت همه طرف های عربی واسلامی را در چالشی غیرقابل پیش بینی گرفتاركرده است.
تردید نباید داشت كه ازدست رفتن غزه یا كرانه باختری به سقوط پایگاه نظامی یا سیاسی یكی از ۲ گروه فتح وحماس محدود نخواهد ماند.همه آنانی كه دردمشق یا مصر به توازن قدرت میان اعراب واسرائیل می اندیشند یا آنهایی كه دراین سوی خاورمیانه، هستی سیاسی واقتدارجهان اسلام رادرگرو حفظ بازوان انتفاضه می بینند، ناگزیرند برای حفظ غزه وفرونشاندن شعله های سركش جنگ درغزه همت كنند.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران