پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


خروج از بن‌بست


خروج از بن‌بست
در خصوص موادمخدر جدید یا مواد مخلوط به علت اینکه مواد شکل متفاوتی در وابستگی ایجاد می‌کنند، متاسفانه حتی متخصصین و درمانگران نسبت به علائم آن آگاه نیستند!و بعضا در تشخیص دچار مشکل می‌شوند
و این گروه از معتادان به شکل زیرزمینی مصرف می‌کنند و در حال گسترش هستند و اگر دیر تشخیص داده می‌شود دیر درمان می‌شوند.
همیشه تصور می‌کنیم این مشکل ما نیست. گاهی فکر می‌کنیم این مشکل ما را درگیر نمی‌کند، شاید اصلا به نظرمان نیاید که یک اتفاقی رخ داده که ما را همین روز به خود مشغول می‌کند. تیم اعتیاد راه‌ها و رویکردهای جدیدی را با نام‌های جذاب و فریبنده در پیش گرفته است که بازارها و مشتریان جدیدی را دست و پا کند که ارمغان آن درگیر کردن نسلی از جامعه ماست. اگر ارزیابی صحیحی از این شیوه‌ها جدید اعتیاد صورت نگیرد نمی‌توانیم تا چند سال آینده با آن مقابله کنیم.
دکتر رابرت فرنام روان‌پزشک که سالهاست در امر درمان اعتیاد، به تحقیق و مطالعه مشغول است در گفت‌وگویی، ضمن طرح نکات جدید از آثار و پیامدهای موادمخدر جدید، طرز تلقی و نگرش سنتی و جامعه و خانواده برای مقابله با این مخدرات جدید می‌پردازد.
▪ به نظر می‌رسد گروه مخاطبان موادمخدر که عمدتا جوانان هستند به سمت استعمال موادمخدر جدید می‌روند شما این موضوع را تایید می‌کنید؟
ـ ارزیابی‌هایی که در کشور در حال انجام است نشان داده موادمخدری که ما به آن موادمخدر جدید می‌گوییم، هر روز با اسامی جدید درصد بیشتری از مراجعه‌کنندگان به کلینیک و یا مراجعه‌کنندگان به مراکز درمان و بازتوانی معتادان را به خود اختصاص می‌دهند. این ارزیابی‌ها نشان داده که هم در سطح ملی و هم در سطح استانی، ما این افزایش درصد را داریم، منظورم از افزایش درصد این است که اگر قبلا در چند سال گذشته از هر۱۰۰۰نفر یک نفر به سمت موادمخدر می‌رفت این درصد روزبه‌روز بیشتر می‌شود.
موادمخدر جدید شامل چه‌گونه‌هایی است و الگوی مصرف آن در بین جوانان به چه سمت‌و‌سویی گرایش پیدا کرده است.
ما سه گروه موادمخدر تحت عنوان موادمخدر جدید در کشورمان را می‌شناسیم که مصرف آن روبه‌افزایش و گسترش است.
موادمخدر قدیم که در کشور ما اسامی جدیدی به آن اختصاص داده شده است مثلا اشگ، که همان هروئین است. بعضی از موادمخدر جدید که شامل ترکیباتی از موادمخدر قدیمی هستند مثل آمپول نورجیزک که مخلوطی از استروئیدها و هروئین که یک نوع ماده مخدر مخلوط است و شخص به حساب اینکه یک ماده مخدر مصرف می‌کند، به دو یا چند ماده مخدر همزمان وابسته می‌شود و این خیلی نگران‌کننده‌ است. و دوم، موادمخدری هستند که قبلا در کشور ما وجود نداشتند، مثل شیشه و ترکیبات محرک، آمفتامین‌ها.
خیلی مهم است که بپذیریم ۳گروه موادی که جزو مخدرات جدید هستند اعم از موادمخدر قدیمی و یا ترکیبات مواد جدید، به علل‌ مختلف در جامعه گسترش می‌یابند. مثلا موادمخدری مثل اشگ شاید تاثیرش تفاوت چندانی با هروئین نداشته باشد، اما به خاطر اسم متفاوتی که دارد، آن گروهی که ترسی از هروئین داشتند وجهه‌ای نامناسبی از یک فرد هروئینی، را در سال‌های دهه۵۰ و۶۰ در کشور ما به وجود آمده بودند، این اسم متفاوت باعث شده که به سمت‌اش بروند بدون ترس از اینکه فکر کنند دارند تبدیل به یک هروئینی می‌شوند.
▪ این تنوع و تعداد موادمخدر جدید چه هدفی را تعقیب می‌کند؟
ـ با توجه به اینکه اسامی جدیدی به موادمخدر داده شده، شرایطی را فراهم آورده که قاچاقچیان و فروشندگان بتوانند در رابطه با نقش درمانی موادمخدر جدید مطرح کنند. برای مثال در کشور ما به ندرت کسی پیدا می‌شود که بپذیرد هروئین اعتیادآور نیست یا اینکه هروئین را به عنوان درمان تریاک یا شیره بپذیرد. اما قاچاقچیان با معرفی کردن موادمخدر جدید و یا تاثیرات آن، توانستند این دیدگاه را مطرح کنند که این موادمخدر می‌توانند نقش درمانی داشته باشند و یا اصلا این مواد اعتیادآور نخواهند بود. یا به عبارت‌ ساده‌تری می‌گویند، این مواد خماری ندارد.
روند برنامه‌های پیشگیرانه در زمینه استفاده از مواد جدید در بین جوان را چگونه ارزیابی می‌کنید.
نگرانی که اکنون مطرح می‌شود این است که ما در واقع یک برنامه پیشگیرانه اساسی نداریم. برخلاف برخوردی که ما در دهه‌های قبل از ۸۰ با هروئین داشتیم، امروز مشکل ما در زمینه آگاه‌سازی خانواده‌ها و نوجوانان نسبت به آثار این مخدرات که با اسامی جدید خودشان را به آنان می‌شناسانند.
می‌توان گفت یکی از استراتژی‌های زیرکانه‌ای که توسط قاچاقچیان به کار گرفته شده این است که با آوردن موادمخدر جدید به طور مداوم برنامه‌های پیشگیرانه را دچار چالش کرده‌اند نکته‌ای که بسیار برای ما مهم است، علاوه بر اینکه اسامی عوض شدند، غالبا مواد جدید از مواد قدیمی قوی‌ترند.
یعنی مواد جدید یا مقدار منجر به وابستگی سریع‌تری از نظر جسمی و روانی می‌شوند، مخصوصا در دو گروه اول که اسامی آن عوض شده، و موادی که مخلوط شده‌اند، ما شاهد تخریب سریع و وابستگی سریع‌تر خواهیم بود. واقعیت این است که به خاطر وابستگی‌ و تخریب زیادی که در این مواد وجود دارد، تعداد افرادی که به انتهای نقطه مصرف (عجز از مواد) می‌رسند، و یا به اصطلاح جزو معتادان سخت محسوب می‌شود و درمان‌شان سال‌ها طول می‌کشد و عوارضی روانی و اجتماعی و جسمی شدیدتری را ایجاد می‌کنند، روبه افزایش است.
این افزایش تعداد معتادان موجب می‌شود که هر روز ما با هزینه‌های درمان زیادی مواجه شویم و از طریق هزینه‌های پیشگیری هم متاسفانه به تبع کاهش پیدا می‌کنند که این همان چالشی است که اگر از آن نام بردم گروه سوم، محرک‌هایی از آمفتامین‌ها هستند که از ترکیبات اکستازی(X) شیشه و... که با اسامی مختلف وارد بازار شده‌اند، نگرانی عمده‌ای متوجه گروه هدف این قبیل موادمخدر است.
▪ پرسش این است که در مورد پیشگیری و روش‌های آن ما می‌دانیم یا نمی‌دانیم! اگر می‌دانیم چرا حرکت درمان از سوی متخصصین، درمانگران، کارشناسان اهل فن ضعیف عمل می‌کند، اگر نمی‌دانیم چرا صادقانه به ندانستن خود معترف نیستیم و دانش خود را با مقتضیات به روز همسان نمی‌کنیم؟
ـ در خصوص موادمخدر جدید یا مواد مخلوط به علت اینکه این مواد شکل متفاوتی در وابستگی ایجاد می‌کنند، متاسفانه حتی متخصصین و درمانگران، با درصد بیشتری نسبت به علائم آن آگاه نیستند و بعضا در تشخیص دچار مشکل می‌شوند از این ‌رو، این گروه از معتادان به شکل زیرزمینی مصرف می‌کنند و در حال گسترش هستند و دیر تشخیص داده شده و دیر درمان می‌شوند. اتفاق بسیار نگران‌کننده‌ای که رخ داده این است که روش‌های مداخله، که به دلیل اینکه علائم موادمخدر جدید متفاوتند درمانگرها هم ناتوان هستنند.
توصیه‌های درمانی که به صورت سنتی به آنان ارائه می‌شود کاربرد و در نتیجه موفقیت آمیز نیستند.
برای مثال علائم بیماری روانی که در مصرف موادمخدر سنتی دیده شده اغلب مثل افسردگی است و در آن دسته از بیماران جز علائم حاد قطع ماده است. اما علائم روانی مثل سالکویز و یک‌توهماتی معمولا گروه مصرف‌کننده مواد جدید تجربه می‌کنند کمتر شناخته شده است و به خاطر این قضیه بسیاری از افرادی که خدمات درمانی را ارائه می‌دهند توصیه‌هایشان نامناسب است. در واقع موادمخدر صنعتی جدید یک چالش درمانی بزرگ را ایجاد کرده که عملا سیستم ما آماده‌اش نیست.
▪ آیا به این دلیل است که امروز می‌بینیم و بسیاری از سیستم‌های درمانی که در چند سال اخیر شکل گرفته در قبال موادمخدر جدید عملا ناتوان هستند.
ـ بله به همین دلیل ما در بحث آگاه‌سازی دچار اشکال و چالش هستیم. به عبارتی کسانی که این اطلاعات را می‌دهند وارد بحث موادمخدر جدید می‌شوند یا دارای اطلاعات غلط هستند. یا شدیدا افراط و بزرگ‌نمایی می‌کنند. منظورم متخصیصن این حوزه هستند در مصاحبه‌هایی که انجام می‌دهند و یا حتی فیلم‌های سینمایی شاهدیم که این بزرگ‌نمایی صورت گرفته و جالب‌توجه اینجاست که این موضوع برای خانواده‌ها یا افراد دیگر به راحتی پذیرفتنی نیست! چرا که این اطلاعات براساس تجارب کوتاه‌مدتی شکل گرفته است و در نتیجه، موضوع مصرف موادمخدر جدید چنان بزرگ‌نمایی می‌شود که این پذیرش از سمت خانواده‌ها کمرنگ به نظر می‌آید و این امر موجب می‌شود سیستم‌های پیشگیرانه به رسانه‌ای و دیدگاه کارشناسان آن چندان مورد اقبال قرار نگیرد. چرا که متاسفانه موادمخدر جدید یک خاصیت جدید دارند و آن قابلیت تکثیر و توزیع انواع متفاوت در فاصله کوتاه‌ زمانی است.
▪ به نظر می‌رسد، مشکل اساسی در اشکال متفاوت مواد جدید است. آیا این ویژگی‌ به طرز تلقی ناآگاهانه مردم از موادمخدر جدید برنمی‌گردد؟
ـ یک موادمخدر سنتی مثل تریاک، اشکال متفاوت و مختلف چندانی ندارد. اما یک موادمخدر جدید مثل آمفتامین می‌تواند به سرعت دارای انواع مختلف و غلظت متفاوت باشد و از شکل‌های متفاوت برخوردار باشد، که افراد مصرف‌کننده را بعضا منحرف می‌کند. نکته نگران‌کننده بعدی در خصوص موادمخدر جدید بحث آگاهی سیستم قضایی و حساسیت سیستم‌های انتظامی ماست. این سیستم‌ها در شناسایی علائم این ماده، فرد مصرف‌کننده و نیز شکل مواد که در اندازه‌های کوچک است دچار مشکل هستند و سیستم قضایی هم در برخورد قانونی مشکل دارد، به خاطر اینکه قانون در رابطه با مواد سنتی دقیق و واضح نیست این باعث می‌شود که موادمخدر جدید به سرعت قابلیت افزایش پیدا ‌کند.
اجازه بدهید، همین جا تاکید کنم که در تمام دنیا این اشکال وجود دارد اما در کشور ما شایع‌تر است.
به دلیل اینکه افرادی که ما با آن مواجه‌ایم، در رده سنی کودک و نوجوان هستند. متاسفانه، موادمخدر جدید طوری تهیه شده که با ساختار روانی و هیجانی این سن بسیار سازگار و نزدیک‌تر است. به دلیل اینکه جنبه کنجکاوانه، توقعات تمرکزی و توجه وی را بیشتر ارضا می‌کند.
▪ این پرسش دیگر تکراری شده که پیشگیری مهم‌تر از درمان است، اما همچنان فقدان برنامه‌های آموزشی پرنشاط و در عین حال آگاه‌کننده احساس می‌شود. نظر شما چیست؟
ـ اولین نکته مهم این است که سیستم‌های درگیر اعتیاد نقش آموزشی خود را گسترش بدهند؛ یعنی در حال حاضر به جای اینکه ما به دنبال درمان موادمخدر جدید باشیم مخصوصا آمفتامین‌ها، شدیدا انرژی‌ خود را روی آگاه‌سازی بگذاریم. در جامعه ما بسیاری از رده‌های ثانویه آگاه‌سازی مثل روان‌شناسان، مشاوران، معلمان و متخصصان درگیر در برنامه‌های آگاه‌سازی، اطلاعات دقیق از موادمخدر جدید ارائه نمی‌دهند.
مثل برنامه‌های تلویزیونی که در خصوص ماده جدیدی نظیر کراک، چیزی را به نمایش می‌گذارد (کرم‌ زدن فرد مبتلا) که اینگونه نیست و این به خاطر ضعف کارگردانی نیست، بلکه به خاطر ضعف اطلاعات حاصل از عدم برنامه‌ریزی در سطح کارشناسان تصمیم‌گیر دولتی است. ما برای آماده‌سازی کارشناسان رده میانی مشکل داریم. ضعف کارشناسان رده میانی یک آسیب جدی است که احتمالا به گسترش سریع موادمخدر جدید در جامعه منجر خواهد شد.
در چنین شرایطی پرسش‌هایی مطرح نشود که چنانچه کارشناسان رده میانی نتوانند پاسخگو باشند، این به باور غلط می‌انجامد مبنی بر اینکه این مواد درمان ندارد و آن وقت موجب سرخوردگی مردم می‌شود. اما این تفکر بدون شک ناشی از اشتباه استراتژیک برنامه‌ریزهاست!
▪ چه تمهیداتی می‌توان در زمینه پیشگیری به کار گرفت. مثلا آیا باید از سنین پایین‌تر و در سطح مدارس کار شروع شود یا در سطح دبیرستان‌ها و اساسا چه ساختار بنیادی را باید در این حوزه به وجود آورد؟
ـ برنامه‌های پیشگیرانه ما بایستی از سطح خیلی‌خیلی پایین مثل دوره پیش‌دبستانی و سا‌ل‌های اول دبستان شروع شود به دلیل آنکه ما با مصرف مواد جدید مواجهیم و سن تماس با آن خیلی پایین است. برنامه‌های آگاه‌سازی رده ثانویه یعنی شناسایی افرادی که در تماس اولیه هستند و به دنبال این تماس‌های اولیه پیش‌فرض‌های ذهنی صورت می‌گیرد باید آنها را به دوره راهنمایی بکشانیم ولی ما این‌کار را در پیشگیری انجام ندادیم؛ یعنی هنوز تصور می‌کنیم که پیشگیری ما باید درخصوص برنامه‌های مهارت‌ها در همان سطح دبیرستان و بعضا راهنمایی انجام شود که خیلی دیر است و باید برنامه آگاه‌سازی و پیشگیری را به سطوح پایین‌تر به ویژه در مورد آمفتامین‌ها و موادمخدر جدید بکشانیم و نکته مهم دیگر تغییر در برنامه‌های محتوای آگاه‌سازی و برنامه‌های پیشگیرانه برای متناسب شدن با موادمخدر جدید است که باید به آن توجه شود.
خیلی ساده‌اندیشی است که فکر کنیم اطلاعات مربوط به نوع موادمخدر را باید همزمان با برنامه‌های پیشگیرانه ارائه کنیم. به تجربه دیده شده که موادمخدر جدید، آن گروهی از نوجوانان را مورد هدف قرار می‌دهد که گروه متفاوتی از نوجوانان دیگر هستند؛ نوجوانانی که خیلی اهل تفریح، هیجان و کنجکاوی هستند. در حالی که مصرف‌کننده سنتی، افراد عضو گروه‌های اقتصادی و اجتماعی پایین جامعه را مورد هدف قرار می‌دهد که در واقع جایگزین تفریحی برای آنان به شمار می‌رود که به نوعی این موادمخدر مکمل‌های تفریحی‌ هستند یعنی فرد تفریحش را دارد و حالا می‌خواهد هیجان بیشتری را تجربه کند. پس ایجاد یک ورزشگاه نمی‌تواند این مشکل را حل کند.
بنابراین توصیه‌های ما برای نشان دادن نوع موادمخدر جدید بدون اینکه بتوانیم روش‌های تجربه هیجان را به روش غیر دارویی به نوجوانان یاد بدهیم هیچ کمکی نمی‌کند و به نظر می‌رسد برنامه‌های آموزش مهارت‌های ما با برنامه‌های آموزشی یادگیری تجربه استفاده از اوقات فراغت بایستی هماهنگ شوند که در واقع در این خصوص فکری نشده است و چون موادمخدر محرک یا جدید ما مکمل هستند، ترکیب نگران‌کننده‌ای خواهیم داشت از خانواده‌ها یا نوجوانانی که فکر می‌کنند توسط حذف یا کاهش تماس با محیط‌های بیرونی می‌توانند پیشگیری کنند و این توصیه‌ای است که در خصوص عدم ارتباط با موادمخدر می‌تواند برعکس آن را توسعه دهد. یک نوجوانی که می‌تواند در کنار دوستانش در محیط بیرونی به هیجان برسد، وقتی محدود شود می‌تواند با موسیقی موادمحرک را تجربه کند و به هیجان مورد نیازش برسد. از این‌رو بعضی از استراتژی‌ها و خیلی از برنامه‌های پیشگیرانه ما باید تغییر کنند، چون گروه‌های هدفی را که مخاطب قرار می‌دهند شخصیت‌های متفاوت و پیچیده‌ای دارند.
دلیل برخی از گرایش‌ها به سمت مواد مخدر، از سوی کارشناسان سرخوردگی‌های تحصیلی ناشی از تحمیل خواسته‌های خانوادگی یا بالا بردن توقعات پدر و مادر عنوان می‌شود. خانواده چه سهمی را در پیشگیری از این گرایش به موادمخدر ایفا می‌کند.
در کنار برنامه‌های پیشگیرانه و بحث اولویت در مخدرهای جدید باید به یک نکته مهم بپردازیم که متوجه کردن خانواده‌ها در مورد چگونگی تعیین سطح توقعات خود از نوجوانان است. موادمخدر سنتی ما تاثیر و کارایی چندانی در عملکرد نوجوان ما نداشته است و این موجب می‌شود چنانچه نوجوان ما با مشکلات تحصیلی روبه‌رو شد خیلی نگران آن نباشیم که او به سمت موادمخدری مثل هروئین برود. اما امروزه متاسفانه، موادمخدر صناعی جدید به شدت این توانایی را دارند که به عنوان یک نیروی محرک‌زا در کوتاه‌مدت استفاده شوند.
تعدیل سطح خانواده‌ها و توجه بیشتر به استرس‌های تحصیلی و توقعات بالای سیستم‌های آموزشی به عنوان عوامل توسعه‌دهنده اعتیاد بسیار پررنگ‌تر از زمانی است که موادمخدر سنتی وجود داشت.
▪ نگاه کلی به رویکرد درمان دارویی و غیردارویی در کشور چندان نتوانسته از سیستم اعتیاد پیشی بگیرد دلایل چنین نقطه ضعفی قدرت بیشتر سیستم اعتیاد است؟
ـ ما باید بپذیریم که برای بعضی از موادمخدر صناعی جدید (X، شیشه، کریستال و...) که ریشه‌های اپیدوئیدی ندارند دارای درمانی مثل درمان نگهدارنده متادون یا بوپونورفین نیستند که به سادگی قابل اجرا باشد و با توجه به اینکه درمان با متادون و جایگزین‌های دیگر جایگاه محدود خودشان را دارند و درنهایت ‌روزی باید بیماران از آن ترخیص شوند، دو نکته بسیار حائز اهمیت است، اول اینکه ما برای پیشگیری از اعتیاد به چه استراتژی کشوری و بومی نزدیک شویم.
بحث درما‌ن‌های غیردارویی است. اما در خصوص استراتژی‌های پیشگیرانه که خیلی مهم است ما باید بپذیریم که در برنامه‌های پیشگیری کشورمان، تعلل زیادی روی گسترش جامعه هدف‌مان که از تعداد محدودی به درصدی برسد که بتواند تاثیر قابل ملاحظه‌ای داشته باشد، نداشته‌ایم؛ یعنی ما حداقل عدد ۶۰درصدی جامعه هدف‌مان را تحت پوشش قرار ندادیم و فقط درصد کمی در حد طراحی و یا نمونه‌سازی باقی ماندند و اینکه آن برنامه‌ها بتواند گروه هدف را به طور قابل ملاحظه‌ای تحت پوشش قرار بدهند، انجام نگرفته است. ارگان‌های مختلف هم همیشه این نقطه ضعف را داشتند که برنامه‌ای را شروع و با توجه به محدودیت‌هایی که داشتند، نتوانستند سایر اولویت‌های برنامه‌ای به آن پوشش ۶۰درصدی گروه هدف خود برسند.
با توجه به شرایط موجود به نظر می‌رسد که برنامه‌های پیشگیرانه، عمدتا با رویکرد توانمندسازی و آموزش مهارت‌های زندگی طراحی نشده و از سوی دیگر این ضعف به چشم می‌خورد که، مسئولیت اجتماعی در قبال پیشگیری نهادینه نشده است.
در برنامه پیشگیری بزرگترین ضعف‌ها، تدوین محتوای مناسب آموزشی بوده، آنچه در دهه۶۰ میلادی در کشورهای اروپایی و آمریکا اتفاق افتاد، انواع مواد و عوارض آن را توضیح دادند که تحقیقات نشان‌ داد که این کار هیچ کمکی به آنها نکرده است. بحث آموزش مهارت‌های زندگی و رویکردهای توانمندسازی در ابتدای دهه ۷۰ میلادی اتفاق افتاده که این برنامه پیشگیرانه موثر بود. اما اشکال عمده آن تاکید صرف بر ارائه یک برنامه پیشگیرانه آموزش مهارت در یک محیط کاملا ایزوله یا محیط‌ مجازی بود و در سایر جنبه‌های پیشگیری منجر به تغییر چندانی نمی‌شود.
از سوی دیگر توصیه این است که برنامه‌های پیشگیری موثر نیاز به بسیج اجتماعی دارند که توسط هیچ‌کس غیر از مردم اتفاق نمی‌افتد. مسئولیت سیستم‌هایی مثل رسانه‌های گروهی این نیست که هر هفته یک مقاله در خصوص موادمخدر چاپ کنند و بخواهند تاثیرش را به عنوان یک عامل، کافی بدانند. گرچه بی‌ضرر هم نیست چون ذهن مردم را هم کمی درگیر می‌کند. به نظر می‌آید که رسانه‌های گروهی بایستی خودشان را باز تعریف کنند که چه‌قدر توانستند منابع کشور ما را در راستای برنامه‌های پیشگیری بسیج کنند، اینکه ارگان‌های ما نیز به نوعی از یکدیگر کپی‌برداری می‌کنند، باز موضوع مهم دیگری است که باید بدان توجه داشت. یعنی یک ارگانی با عدم توجه به مسائلی که در درون سازمان خودش وجود دارد و براساس آن طرح و برنامه‌ای ارائه نمی‌دهد، اما با کپی از مسائل دیگران و برنامه‌های آنان، در ارائه آن می‌کوشد، این خطر جدی است که جامعه ما را دچار آسیب می‌کند.
برنامه‌های طراحی شده پیشگیرانه ما، شدیدا نیاز به این دارند که به صورت مداوم مورد ارزیابی قرار بگیرند. یکی از تهدیدهای برنامه‌های پیشگیرانه در کشور ما این است که با ورود موادمخدر جدید، اطلاعات ما نسبت آن به روز نمی‌شود. گویی این اتفاق در یک دنیای مجازی رخ داده است؛ یعنی برنامه‌های مدرن شده به روز نیستند.
راهکار عملی شما برای خروج از این بن‌بست چیست و اساسا استراتژی پیشگیری مبتنی بر چه نیازهایی و داده‌هایی باید طراحی شود.
پیشنهاد من به عنوان استراتژی پیشگیری این است که در سال ۸۷ دولت به سمت طراحی یک برنامه با کمک کارشناسان خبره پیشگیری و NGOها برود؛ چیزی که در صورت عجله و عدم وجود ارزیابی دقیق از وضعیت موجود توانمندی پیشگیری می‌تواند مورد فراموشی قرار بگیرد و این آسیب شدیدی به سیستم‌های کارشناسی آسیب‌های اجتماعی وارد می‌کند، چون وقتی کارشناس استراتژی در سطوح پایین و رده میانی وجود نداشته باشد، برنامه‌های دستوری کشوری در بستری پیاده خواهد شد که هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت.
ما در بسترهای دانش‌آموزی و دانشجویی با موادمخدر جدیدی مواجهیم که به آن می‌گوییم موادمخدر دانشجویی مثل گسترش ترامادول. این مسئله تدوین برنامه جامع ملی پیشگیری را بیش از پیش از ضروری می‌سازد.
فخرالسادات کهندانی
منبع : روزنامه همشهری