سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

من هکر نیستم!


من هکر نیستم!
خودش را امیرسام بهادر معرفی میکند؛ متولد سال ۱۳۶۵ در شهر تهران. از این که چنددقیقه ای را معطل من ماند تا وسایلم را مرتب کنم، اصلاً ناراحت به نظر نمی آید. از آن جوانانی است که از همان لحظه اول، با تو گرم میگیرد و با صداقت، همه حرفهایش را میزند. در ابتدای مصاحبه، پس از معرفی خود میگوید: من هکر نیستم. مرا به یاد نوشته هایی می اندازد که در سایتهای مختلف، پس از جست و جوی نامش در اینترنت پیدا کردم. تمام راه، این کلمات و جملات را در ذهنم چرخ میدادم و به آنها فکر میکردم. با فرو ریختن نظم فکری ام، سعی میکنم به روی خود نیاورم و همچون دروازه بانی که در دقایق اول بازی گل میخورد، دلم را به ۹۰ دقیقه بازی خوش میکنم و سؤالاتم را شروع می کنم.
▪ ماجرای نوشتن سیستم عامل از کجا شروع شد؟
ـ برای این که بتوانم ماجرا را توضیح دهم، باید برگردم به گذشته و یک پیشینه کامل از مراحل زندگی کامپیوتری خودم را توضیح دهم. من در سن ۷ سالگی، پدرم را از دست دادم و به دلایلی، همراه خانواده به منزل پدربزرگم به فرانسه رفتم. ابتدای آشنایی من با کامپیوتر، در فرانسه به وسیله بازیهایی بود که در اختیارم قرار داشت؛ وسیله ای شبیه ویدئوگیم که با آن سرگرم میشدیم. پس از مدتی بازی با آنها به این فکر میکردم که من چگونه میتوانم یک بازی تولید کنم. این سؤال همیشه در ذهنم مطرح بود؛ تا این که یکی از دوستان پدربزرگم به نام پروفسور پاستور - که آن زمان مهندس کامپیوتر بود - علامت سؤال ذهن مرا به علامت تعجب تبدیل کرد؛ زیرا تا آن زمان فکر میکردم این بازیها از کنار هم قرار گرفتن یک سری قطعات، درست شده اند؛ ولی پروفسور پاستور برایم توضیح داد که این بازیها توسط برنامه نویسی تولید میشوند. به خاطر علاقه به این کار، با زبان برنامه نویسی آشنا شدم؛ چون در آن زمان، حروف انگلیسی را به خوبی نمیشناختم و همچنین عملکرد عملگرها و دستورات را نمیتوانستم حفظ کنم؛ از این رو، سعی میکردم دستورات و نحوه عملکرد آنها را با علائم و نشانه های ساده، برای خودم مشخص کنم؛ برای مثال، برای دستورات ورودی و خروجی، از یک علامت مخصوص استفاده میکردم. کمکم نوشتن بازی از سرم بیرون رفت و خود برنامه نویسی، موضوع مهم فکری من شد. این وضع ادامه داشت و هر چه بزرگتر میشدم، اطلاعات بیشتری به دستم میرسید تا این که در سن ۱۲ سالگی به ایران برگشتیم.
▪ سرانجام بازی کامپیوتری تولید کردید یا خیر؟
ـ نه، متأسفانه بازی کامپیوتری ننوشتم و یادگیری از پروفسور پاستور در آن زمان، محدود به اعمال ساده بر روی داده بود. برنامه نویسی c را ادامه دادم تا با java آشنا شدم. هر برنامه نویسی، وارد هر شاخه ای که میشود، شاید خیلی کم آن شاخه را ادامه میدهد؛ چون یاد میگیرد و ارضا میشود.
▪ آیا این ارضا شدن، به دلیل آن نیست که دیگر نیازی به ادامه دادن ندارد؟
ـ بله، ولی این بهانه است. قبول دارم که ما تحریم هستیم و با دنیا ارتباط نداریم و از نظر خارجیها ما همه چیز هستیم و هزار تا مشکل داریم؛ ولی اگر کسی بخواهد داوطلبانه مثل من عمل بکند، میتواند. زمانی که من به ایران برگشتم، ما تحریم بودیم. آن زمان، اینترنت هم وجود نداشت. من وقتی در فرانسه بودم، شبکه اینترانتی وجود داشت که من میتوانستم داخل آن بروم و دنبال کتاب و منابع مختلف بگردم؛ داخل سایتهایی که عضو میپذیرفتند، بروم و عضو شوم و از آنها اطلاعات بگیرم.
پس نمیتوانیم بگوییم منابع نیست و نیز نمیتوانیم بگوییم نیاز نیست. شما در آفریقا هم که باشید، هم منابع وجود دارد و هم میتوانید رشد کنید. منابع هست؛ امّا یک شخص باید جوری تربیت بشود که بتواند به صورت فعال عمل کند؛ یعنی خودش به تنهایی فعال باشد و فعالیتش خاموش نشود.
▪ به نظر شما، این مشکل از کجا به وجود آمده است؟
ـ به عنوان کسی که حداقل با نظام آموزشی ایران آشنایی دارم و تجربه تدریس در چند دانشگاه را دارم، احساس میکنم این مشکل، به آموزش دانشگاهها برمیگردد. یکی از مشکلات، این است که وقتی من در یک دانشگاهی جاوا درس میدهم، همه میپرسند چرا جاوا درس میدهد؛ باید همان C را درس بدهد. زبان C ، یک دانش قدیمی است و شاید پایه ای برای دیگر زبانها باشد؛ ولی چیزی که الان توی دنیا به روز است، یا دات نت است یا جاوا؛ کسی دیگر با C کار نمیکند. مشکلات دیگری هم در نظام آموزشی ما وجود دارد؛ مثلاً اگر طرح درس دانشگاه را نگاه کنید، میبینید که در هیچ کجای آن، چیزی درباره رابطه دیتابیس (پایگاه داده) و زبان برنامهنویسی وجودندارد. ۹۰ درصد از کاربردهای زبان برنامه نویسی، مربوط به بانک اطلاعاتی است. شما هر سیستمی بخواهید بنویسید، نیازتان به دانش رابطه بانک اطلاعاتی است. در دانشگاهها، از این مقولات، غفلت شده است.
▪ یعنی خروجی دانشگاه با نیاز بازار منطبق نیست؟
ـ نه تنها خروجی دانشگاه آن چیزی نیست که در بازار داخلی و خارجی مورد نیاز است، بلکه نیازمندیهای بازار ایران هم محدود است. بیشتر دانشجویانی که پیش من جاوا یاد گرفته اند، یا در ایران نمانده اند و یا اگر هم مانده اند، شغلشان را عوض کرده اند؛ مثلاً شخصی جاوا یاد گرفته، ولی در بازار کامپیوتر، CD میفروشد.
یک مثال ساده درباره نیاز محدود بازار، بانکهای کشور هستند. دیتابیس بانکهای خیلی معروف ایران، هنوز بر روی سیستم اینفومیکس است. یک سری از بانکها هنوز از سیستم اکسز استفاده میکنند و به ندرت بانکهایی هستند که روی مقوله اوراکل یا اس کیو ال سرور کار کنند.
▪ یعنی شما میگویید نیازی نیست که مهندس برای آن تلاش کند و یا این که مهندس توانایی وجود ندارد که سطح توقع و نیاز را بالا ببرد؟
ـ به نظر من، این مشکل، به مدیریت نرم افزاری و انفورماتیکی در سطح کلان کشور باز میگردد. متولی امور انفورماتیک در ایران، شورای عالی انفورماتیک است و مجموعه های دیگری هم هستند که این امور را بر عهده دارند. در حقیقت، حیطه اصلی را مجموعه های انفورماتیکی بزرگی مثل سازمان IT شهرداری و دیگر شرکتهای بزرگ درست میکنند و آنها هستند که حدود را مشخص میکنند. مطمئناً اگر جنس خوب ارائه شود، حتی اگر گران قیمت هم باشد، مشتری حاضر به خرید آن میشود؛ همان طور که نمونه هایی در ایران وجود دارد.
▪ من شنیده ام که شما تحصیلات دانشگاهی ندارید. چرا دانشگاه نرفته اید؟
ـ من دانشگاه میروم و هم اکنون ترم آخر رشته مهندسی نرم افزار دانشگاه علمی کاربردی هستم و چون مدارک مرا هیچ جا قبول ندارند، من در دانشگاه جامع علمی کاربردی مشغول به تحصیل هستم.
▪ چرا مدرک شما در داخل کشور معتبر نیست؟
ـ چون در ایران، این تخصص، تعریف نشده است؛ مثلاً ما تخصصهایی به نام جاوا آرشیتکت و دات نت آرشیتکت نداریم.
پس این جور که از صحبتهای شما مشخص است و مدرک شما هم آن را تأیید میکند، سیستم عامل شما به زبان Java تهیه شده است.
اکنون که بحث به اینجا رسید، اجازه بدهید یک توضیح کامل خدمتتان ارائه کنم؛ سیسم عامل من در دو نسخه تهیه شده است که هر دو نسخه web based هستند؛ یعنی این که تا امروز از ویندوز یا لینوکس استفاده میشد؛ ولی من یک سیستم عامل طراحی و تولید کردم که به صورت شبکه ای و تحت وب فعالیت میکند. از زمانی که وب، بسیار گسترده شد، همیشه در این فکر بودم که چرا ما برای سیستم عامل، از منابع شبکه ای استفاده نکنیم؟ زمانی که شما این سیستم عامل را بر روی یک pc نصب میکنید، در حقیقت، سیستمتان را به یک personal server) ps) تبدیل میکنید؛ حالا با هر وسیله ای که امکان اتصال به شبکه را داشته باشد (مثل موبایل، پیجر و یا هر وسیله دیگر) و در هر مکانی که بتوانید به شبکه متصل شوید، میتوانید از امکانات سیستم عامل و سرورتان استفاده کنید؛ مثلاً اگر موبایل شما قابلیت نصب سیستم عامل را ندارد، ولی قابلیت اتصال به یک شبکه را دارد، شما با موبایلتان میتوانید تمام کارهایی را که یک سیستم عامل میتواند انجام دهد، را انجام دهید؛ مثلاً میتوانید یک ربات را کنترل کنید؛ یک موسیقی را از روی هارد کامپیوترتان اجرا کنید و یا یک برنامه کامپیوتری را کامپایل کرده، آن را بر روی سیستمتان و یا موبایلتان اجرا کنید.
▪ یعنی یک وب سایت که از طریق آن کارهایتان را انجام دهید؟
ـ خیر، این وب سایت نیست؛ ولی برای ساده انگاری، میتوان گفت وب سایت. شما با اتصال به شبکه، با یک اینترفیس روبه رو میشوید که شبیه یک وب سایت است؛ ولی فاقد platform است و بدون هیچ سیستم عامل و هیچ امکانات خاصی، اجرا میشود. از دیگر مزایای این سیستم عامل، جدا کردن کامل دو لایه فیزیکی و منطقی از یکدیگر است. این ویژگی باعث میشود که با از بین رفتن لایه فیزیکی یک فایل، لایه منطقی آن از بین نرود؛ مثلاً اگر دو کاربر با یک ps کار کند، اگر یکی از آنها یک فایل را پاک کند، کاربر دیگر میتواند از آن فایل استفاده کند. مزیت دیگر این سیستم، سازگاری آن با باقی سیستم عامل هاست.
یکی از آرزوهایم این است که بتوانم این سیستم عامل را به عنوان یک سیستم عامل ملی ثبت کنم و بتوانم نسخه های بهتری از آن را در داخل ایران ارائه کنم. هم اکنون پیشنهادهایی از شرکتهای معروف نرم افزاری، جهت توسعه وجود دارد؛ ولی من مایل به همکاری با آنان نیستم.
▪ آقای بهادر! به عنوان یک نخبه، چه انتظاری از کشور دارید؟
ـ من نباید به عنوان نخبه از کشور انتظار داشته باشم؛ بلکه کشور باید از من انتظار داشته باشد؛ امّا به نظر من، این آرزوی همه نخبه هاست که سطح سواد عمومی جامعه، بالاتر برود و مردم به گونه ای آگاه باشند که خودشان بتوانند تصمیم بگیرند و روزی بیاید که لغاتی مثل جاوا آرشیتکت، لغاتی آشنا برای همه مردم باشند. نخبه، کار خودش را انجام میدهد و اگر امکان مناسبی برایش به وجود آید، بهتر میتواند رشد کند؛ ولی اگر حمایت نشود، متوقف نمیشود. اگر دولت و نظام، سعی بر بالا بردن سطح فکری مردم داشته باشند، نخبگان، راحت تر به اهداف خود میرسند. یکی از دلایل ماندن من در ایران، این است که با تمام وجود میخواهم این را بالا ببرم. من همیشه به این فکر میکنم که این گربه ای که در آن ساکن هستیم، یک روز ببری بزرگ بوده است و حالا که به این اندازه کوچک شده است، باید قدرت همان ببر بزرگ را داشته باشد. به نظر من همه باید کار و تلاش کنیم تا ایران به اعتلا برسد. وطن، آن جایی است که آدم در آن کار میکند. درست است که من به دلایلی مجبورم برای شرکتهای خارجی کار کنم و نمیتوانم به جز نظارت، تدریس و مشاوره، کار دیگری در ایران انجام دهم؛ ولی مطمئن هستم که هر زمانی که احساس کنم شرایط برای کار در ایران فراهم شده است، میتوانم کار را برای ایران آغاز کنم.
من امیدوارم به هر ترتیب، در پیشرفت ایران تأثیرگذار باشم و تقاضای من از جوانان این است که به خودشان تکیه داشته باشند و سعی خودشان را ادامه بدهند و منتظر هیچ چیز نباشند و خودشان تصمیم بگیرند که چگونه عمل کنند. درست است که در دانشگاههای ما درسهای c یا c++ درس میدهند، ولی اگر کسی جاوا بیاموزد، توبیخ نمیشود؛ همان طور که من خواستم و به هر طریق ممکن، به منابع مورد نیازم رسیدم.
به کوشش: حمید اسکندری
منبع : پرسمان