پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا
مولفههای سهگانه سیاست خارجی
بسیاری در حوزههای آکادمیک، سیاسی و رسانهای بر این اعتقاد هستند که آمریکا در هزاره جدید سیاستهایی را در خاورمیانه دنبال کرد و شیوههایی را مورد استفاده قرار داد که نهتنها منجر به تضعیف جایگاه ارزشی این کشور در منطقه گردید بلکه توجیه منطقی برای اشاعه رادیکالیسم و اعتبار یافتن هنجاری آن را فرصت حیات داد. جمهوریخواهان در هشت سال آغازین هزاره جدید قدرت را در اختیار داشتند و در جایگاه ترسیم مبانی اهداف، گزینهها و روشهای مطلوب در خاورمیانه بودند. منتقدان داخلی و خارجی سیاستهای آمریکا در دو دوره حاکمیت جمهوریخواهان در پهنه سیاست خارجی، نقد خود را متوجه چارچوب تئوریک که بر اساس آن خطمشیها، توجیهات و شیوهها شکل گرفتند، قرار میدهند و به همین روی ورود دموکراتها به کاخ سفید را مثبت ارزیابی میکنند.
تیم سیاست خارجی که در آغازین هزاره سوم مسوولیت هدایت سیاست خارجی آمریکا را بر عهده گرفت در شرایطی در این جایگاه قرار گرفت که دنیایی بهشدت متفاوت در مقام مقایسه با نیمه دوم قرن بیستم فضای عملیاتی را تشکیل میداد. الگوهای توزیع قدرت در شروع قرن بهگونهای بودند که آمریکا از نقطهنظر نظامی چالشناپذیری فزایندهای را به نمایش گذاشته بود. سرمایهداری بهعنوان ساختار اقتصادی بهوسیله تمامی قدرتهای مطرح جهانی چارچوب تولید ثروت قرار گرفته بود و نظریه ثبات هژمونیک و پیامدهای آن از مشروعیت فراگیر در بین بازیگران قابل اعتنای صحنه بینالملل برخوردار گشته بود. لیبرالیسم بهعنوان یک معیار تفسیری، ارزیابی و هویتی، ارزشی بلامنازع از نقطهنظر عدم وجود چالش معتبر جهانی(به مانند کمونیسم) برخوردار بود.
در چارچوب این مولفهها بود که بستر نظری بهوسیله طراحان سیاست خارجی آمریکا برای جهت دادن و هویت بخشیدن به اهداف در صحنه بینالمللی، استقرار یافت. چارچوب تئوریک برای هدایت سیاست خارجی در طول هشت سال آغازین هزاره سوم را بدون توجه به اینکه چه بنامیم بهشدت متاثر از رد تئوری واقعگرایی و لیبرالیسم باید قلمداد کرد. برای نخستینبار ترکیبی از این دو نظریه حیات یافت که به نامهای متعدد مشهور گشت. بعضی آن را واقعگرایی لیبرال، عدهای نومحافظهکاری و گروهی نیز آن را لیبرالیسم با لجهه قدرت نام نهادند اما آنچه همگان بر سر آن توافق داشتند عناصر حیاتبخشی قالب فکری بود که سیاست خارجی آمریکا در هشت سال اول قرن بیستویکم در متن آن طراحی شد و به اجرا درآمد. مولفههای شکلدهنده تئوری توجیهکننده خط مشی پیش گرفته شده بهطور کلی در سطح جهان و بهطور اخص در خاورمیانه را میبایستی در سه مفهوم جستوجو کرد. آمریکا تحقق منافع ملی را در مطلوبیت جهانی ارزشی و ساختاری آشنا یافت. ترویج دموکراسی سرلوحه سیاست خارجی در این دوران قرار گرفت. رهبران آمریکا اعلام کردند که اعتبار کشور ناشی از برازندگی ارزشهایش است و یکی از برترین ارزشها همانا مقوله دموکراسی است.
دموکراسی از آن روی میبایستی ترویج شود که به دنبال استقرار، زمینه مناسب برای توسعه اقتصادی، تحول سیاسی و دگرگونی مدنی را فراهم میآورد. برای نخستینبار جمهوریخواهان سنت حاکم بر حزب و تفکر حیاتبخش دیدگاههای بینالمللی آن را از زمان آغاز بینالمللگرایی در آخرین سالهای قرن نوزدهم که تاکید بر مقولههای مادی بود را جایگزین با گفتمان ارزشی نمودند. مسئلهای که مطرح بود این نکته بود که بسیاری از جوامع محققا خواهان دموکراسی به شیوه آمریکایی یا اصولا دموکراسی به علت اینکه آمریکا آن را میخواهد رواج دهد، نیستند و نبودند. برای پاک کردن این واقعیت نظریه مشروعیت استفاده از قدرت نظامی برای تحقق دموکراسی کاملا اعتبار یافت. با توجه به اینکه ضرورت استفاده از قدرت نظامی نه بهعنوان آخرین گزینه بلکه یکی از گزینههای مطرح بود تاکید فراوان بر این قرار گرفت که برتری چالشناپذیر نظامی میبایستی شکل بگیرد. آنچنان حجمی از توان نظامی باید وجود داشته باشد که در هر زمان که ضروری بود، توسل به جنگ ممکن باشد و در عین حال این اطمینان خاطر همهگیر وجود داشته باشد که نتیجهای جز پیروزی نظامی در صورت توسل به جنگ قابل تصور نیست. در کنار این مفهوم دوم نظریه حاکم بر سیاست خارجی، مقوله سوم حیات بخش نظریه یعنی یکجانبهگرایی بهوجود آمد. پرواضح است که بسیاری از بازیگران، اینکه آمریکا برای ترویج دموکراسی و دیگر سیاستها به جنگ متوسل شود را مطلوب نمییابند و همراه آمریکا نخواهند شد.
در طول جنگ سرد آمریکا در اکثر اوقات در چارچوب حمایت متحدین و همکاری آنها بود که سیاستهای خود را پیاده میکرد، چرا که سیاستها کاملا ملموس و نتایج مادی آن واضح بود. با توجه به این واقعیت بود که آمریکا اعلام کرد که هر زمان ضروری تشخیص دهد بهطور یکجانبه اهداف را دنبال خواهد کرد و مخالفت متحدین و رقبا او را مانع نخواهد بود. حمله به عراق تجسم پرتلالو یکجانبهگرایی بود. ترویج دموکراسی، جنگگرایی و یکجانبهگرایی سه عنصر شکلدهنده چارچوب تئوریک قوامدهنده سیاست خارجی آمریکا بالاخص در خاورمیانه در دو دوره حکومت جمهوریخواهان بود. اینکه دموکراتها چه چارچوب فکری را مبنای تصمیمگیری قرار خواهند داد، تنها این جواب را بهدنبال خواهد داشت که محققا نامی متفاوت را یدک خواهد کشید.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات سیدابراهیم رئیسی دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی روز دختر رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب مجلس
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش سیل فضای مجازی سلامت قوه قضاییه
گاز دولت مسکن خودرو قیمت دلار مالیات قیمت طلا قیمت خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون ازدواج کتاب محمدمهدی اسماعیلی سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
هواپیما دانشجویان دانش بنیان اینوتکس
رژیم صهیونیستی اسرائیل جنگ غزه فلسطین آمریکا رفح حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه مصر
رئال مادرید فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران ذوب آهن نساجی
تبلیغات اینترنت اپل سامسونگ ناسا عیسی زارع پور آب گوگل مایکروسافت
سرطان هندوانه کنسرو بیماران خاص آسم سنگ کلیه بیمه سبزیجات اعتماد به نفس