جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


سکانداری بدون نفت


سکانداری بدون نفت
پیدایش نفت در ایران، بدون تردید، سرفصل دیگری در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم این سرزمین را رقم زده است. قرارداد ناصرالدین شاه با دارسی (۱۲۸۰) فوران نفت از اولین چاه مسجد سلیمان (۱۲۸۷)، انتقال حق بهره‌برداری از دارسی به دولت انگلیس (۱۲۹۱)، کودتای (۱۲۹۹)، تمدید و تحکیم قرارداد در زمان رضا شاه (١٣١٢)، ملی شدن نفت و متعاقب آن خلع ید از انگلیس (١٣٢۹)، کودتای انگلیس و آمریکا علیه ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق (١٣٣۲)، ورود کنسرسیوم به ایران و قرارداد جدید (١٣٣۳)، افزایش اولیه قیمت نفت و ژاندارمری شاه در منطقه (١٣٥٢)، انقلاب اسلامی و دومین افزایش قیمت نفت (١٣٥٧)، کاهش شدید قیمت نفت در زمان جنگ (۶۵ -١۳۶٤)، افزایش چند سال اخیر قیمت نفت و کاهش شدید آن در چند ماه گذشته و تحولات سیاسی- اقتصادی ١٢۰ سال گذشته را در رابطه با نفت باید تحلیل کرد. در دوران بعد از انقلاب، وقوع جنگ تحمیلی، ایجاد القاعده و طالبان، جنگ‌های غرب با صدام، لشکرکشی غرب به خلیج فارس و در نهایت اشغال دو کشور همسایه – افغانستان و عراق- نیز در رابطه با نفت منطقه و ایران، قابل تبیین خواهند بود. نفت و استعمار در ایران
اگرچه آغاز نفوذ استعمار غرب در ایران را به دوران صفویه مربوط می‌دانیم ولی پس از کشف نفت در ایران، نوع و گسترش این نفوذ تغییری کیفی کرده است. اگر کیسینجر سیاستمدار مجرب و پرسابقه آمریکا در دهه ١۹٧۰ گفته است که «هر کس نفت را کنترل کند دولت‌ها و هرکس غذای جهان را کنترل نماید، مردم جهان را کنترل خواهد کرد»، امروز مابه‌ازای عملی و کارکردی این حرف را در منطقه خودمان که معادل حدود ۱۳۰۰ میلیارد بشکه نفت و گاز سهل‌الحصول دارد می‌توان مشاهده کرد. مجموع نفت و گاز ایران از رقم فوق‌الذکر حدود ۳۱۴ میلیارد بشکه (٧/۱٢ درصد ذخایر جهان) و در حدود ذخایر نفت و گاز عربستان می‌باشد. بگذریم از اینکه کل ذخایر نفت ایران (oil in place) بیش از ٥٥۰ میلیارد بشکه است که در حال حاضر۱۳٧ میلیارد بشکه آن سهل‌الحصول می‌باشد. هژمونی امپراتوری آمریکا از طریق تسلیحات پیشرفته و کنترل منابع انرژی خاورمیانه و دریای خزر توسط این کشور، در آینده میسر خواهد بود. آمریکا می‌خواهد غول‌های اقتصادی‌– نظامی رو به رشدی چون چین، هند و حتی روسیه، اروپا و ژاپن پیشرفته را فقط از طریق این دو اهرم کنترل کند. کنترل منابع انرژی منطقه، توسط آمریکا از ۱۹۱۹ که کاخ سفید تصمیم گرفت که در منابع نفت امپراتوری عثمانی خود را شریک کند، رقم خورده است.
● افزایش قیمت نفت و توسعه اقتصادی ایران
در هر سه موج افزایش فوق‌العاده نفت (۱٣٥۸ـ۱۳٥۲و سال‌های اخیر)، مدیریت کشور قادر نبوده است که با این افزایش درآمد ارزی، ایران را در مسیر توسعه درو‌ن‌زا قرار دهد و متاسفانه در هر سه مرحله، آثار و پیامدهای این افزایش نتیجه عکس داده و ضمن وابستگی بیشتر اقتصاد کشور به نفت، جامعه را بیش از پیش آسیب‌پذیر ساخته است. به عنوان مثال در ۳۰ سال اخیر مجموع درآمدهای ارزی کشور و ذخایر قبلی حدود هزار میلیارد دلار (یک تریلیون دلار) بوده است که این رقم نجومی تقریبا معادل ارزی است که کشور چین به عنوان سرمایه خارجی در این مدت جذب کرده است. نتایج حاصل از این رقم در ایران و چین احتیاج به تفسیر و توضیح ندارد. فقط دو، سه نکته گویای این تفاوت خواهد بود. چین، ذخایر ارزی خود را به رقم نجومی۲۰۰۰ میلیارد دلار، اشتغال ایجاد شده را به ٣٣۰ میلیون نفر و صادرات خود را به یکصد برابر رسانده است.
● مصرف انرژی و سوبسید آن در ایران
اگر قیمت کنونی هر بشکه نفت را ۴۰ دلار در نظر بگیریم، مجموع سوبسیدی که دولت در ایران پرداخت می‌کند (فرآورده‌های نفتی و گاز مصرفی) معادل۷۰ میلیارد دلار در سال می‌شود، یعنی هر نفر هزار و ۵۰۰ دلار در سال. این حجم از پرداخت سوبسید سبب شده است که به دلیل ضعف مدیریت، مصرف انرژی غیرتولیدی در ایران٧۰ میلیون معادل چین ١٣۰۰ میلیونی باشد و در واقع این کالای ارزشمند به هدر برود. طرفه آنکه، تمامی دولت‌های ۳۰ سال گذشته ایران، به این امر توجه داشته‌اند و کاری از آنها ساخته نبوده است.
● نفت و استقلال ایران
گروهی استقلال ایران را هنگامی محقق می‌بینند که یا نفت ایران تمام شود یا استخراج نفت متوقف شود. گروهی هم با صادرات هرچه بیشتر نفت خام به دنبال توسعه و پیشرفت مملکت بوده و در عمل هم گزینه دوم پیش رفته و اولی نیز مقدور نبوده ‌است، فقط دکتر مصدق بود که توانست در یک حکومت ۲۸ ماهه اولا از طریق ملی شدن نفت، استقلال سیاسی– اقتصادی ایران را تامین کند و ثانیا با توسعه سایر بخش‌های اقتصادی ایران تولید ناخالص ملی را افزایش و تراز بازرگانی ایران را برای اولین‌بار در ۸۰ سال گذشته بدون صادرات نفت مثبت کند. در جمهوری اسلامی هم که در پی انقلاب، استقلال سیاسی حاصل شد، با وابستگی بیشتر به نفت، وابستگی اقتصادی و تکنولوژیک تشدید گردید. اگر مصدق توانست نفت را با اقتصاد ملی پیوند زند- آن‌هم در اقتصاد عقب‌مانده آن زمان- آیا نمی‌توان نفت و گاز و پترو شیمی کنونی را با اقتصاد ملی پیوند زد و تحت عنوان صادرات پتروشیمی و فلزات و غیره عملا صادرات نفت خام را توسعه نداد و وابستگی را بیشتر نکرد؟
● وابستگی خود نفت
وزیر اسبق نفت گفته بود که برای توسعه میدان‌های نفت و گاز به تکنولوژی، سرمایه و مدیریت خارجی نیاز داریم. عملا هم توسعه این بخش‌ها در سال‌های گذشته با کمک خارجی‌ها تحقق یافته و پس از یکصد سال که از تجربه ما در امر نفت می‌گذرد، در زمینه‌های بالادستی و پایین‌دستی وابسته به خارجی‌ها هستیم! به علت فقدان تکنولوژی بومی و مدیریت توانا، در حالی‌که شرکت‌های کشورهای پیشرفته ٦۰ درصد «نفت درجا» را از مخازن خود استحصال می‌کنند و برای استخراج صددرصد نفت برنامه‌ریزی کرده‌اند، ما به زحمت می‌توانیم ۲۵ درصد «نفت درجا»ی مخازن خود را، آن هم به کمک خارجی‌ها استحصال کنیم و هر سال روزانه حدود ٤۰۰ هزار بشکه کاهش استحصال داریم. چه کسی باید از مخازن نفت ما حفاظت کند؟ عدم‌ توجه به امر «تحقیق و توسعه» در سال‌های آینده، اگر شرایط به همین منوال باشد، برای استخراج نفت باید همه مراحل روند استخراج را در اختیار خارجی‌ها قرار دهیم، چون پس از بازیابی اولیه و ثانویه، استحصال بقیه نفت مخازن بسیار مشکل‌تر خواهد شد.
● نفت و مردم‌سالاری
گروهی می‌گویند که دولت‌ها در کشورهای نفت‌خیز جنوب خود را محتاج دموکراسی نمی‌بینند، چون برای اداره کشور با پول نفت می‌توانند لقمه بخور و نمیری به مردم خود بدهند و با تقویت نیروهای امنیتی و روش‌های شبه‌قضایی، اپوزیسیون خود را سرکوب کنند. اگرچه این قضاوت واقعیت دارد ولی سرنوشت محتوم کشورهای نفت‌خیز جنوب نیست. با نفت می‌توان توسعه اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک، انسانی و علمی را به خوبی انجام داد و امنیت ملی را هم ارتقا بخشید. آیا این نفت است که حاکمان را دیکتاتور می‌کند یا ذات حاکمان و شرایط کلی جامعه است که دیکتاتوری به بار می‌آورد؟ مگر موقعی که نفت نبود، دیکتاتوری و سلطنت مطلقه نبود؟ نفت عامل دیکتاتوری نیست، وسیله قرار می‌گیرد برای دیکتاتوری. همچنانکه پوپولیسم، مذهب، پنبه، کائوچو و... در سراسر تاریخ وسیله قرار گرفته‌اند. مگر دکتر مصدق مردم‌سالاری و نفت را در خدمت استقلال و توسعه جامعه قرار نداد. پس می‌شود، برعکس، نفت را در جهت توسعه سیاسی هم به خدمت گرفت، همچنانکه مذهب را.
● نفت و آینده ایران
گفتیم ذخایر درجای ایران (oil in place) که تاکنون شناسایی شده‌اند حدود ٥٥۰ میلیارد بشکه است. در یکصد سال گذشته نزدیک به ۶۰ میلیارد بشکه آن استخراج شده است. به عبارت دیگر هنوز «چغندر بزرگ ته توبره است» ایران برای چندین دهه دیگر نفت و گاز خواهد داشت و این مواهب خدادای می‌توانند با به خدمت گرفتن تکنولوژی‌های جدید و مدیریت کارا مورد بهره‌برداری و توسعه جامعه قرار بگیرند. عملکرد یکصد ساله گذشته می‌تواند تجربه‌ای برای آینده باشد. اگر بالفرض جهان به سمتی برود که بخشی از انرژی مورد نیاز خود را از طریق انرژی‌های تجدیدپذیر (آب، باد، خورشید) یا انفجارات هسته‌ای (شکاف و هم‌جوشی) تامین کند، منابع هیدروکربوری برای سوخت خودروها و برای تولید انواع و اقسام کالاهای مصرفی رو به‌تزاید بشر، مورد نیاز می‌باشد و خواهد بود. از این‌‌رو نفت، به‌رغم هر نوع تبلیغات، با داده‌های کنونی بشر برای چند قرن آینده یکی از موضوعات اصلی و مشترک ساکنان کره زمین خواهد بود و ما ایرانیان را گریزی از پرداختن به موضوع نفت نیست و نخواهد بود. نسل کنونی و آینده ایران «گرفتار» این نعمت ارزشمند خدادادی خواهند بود. همه داده‌های امروزی نشان می‌دهند که نفت با اقتصاد، توسعه، پیشرفت، عدالت، آزادی و... ایران پیوندی محکم و جدی دارد. با همه اینها جای تاسف دارد که در دانشکده‌های شیمی ایران، شیمی نفت و فرآورده‌های وابسته چون گاز و پتروشیمی، در دانشکده‌های علوم سیاسی، سیاست نفت و در دانشکده‌های اقتصادی اقتصاد نفت به‌طور جدی، مورد توجه و دغدغه نیست! هرچند از ده‌ها سال پیش در دانشکده‌های فنی برای امر اکتشاف، استحصال و پالایش مهندس تربیت می‌شود. پژوهشگاه صنعت نفت که سابقه‌ای ۵۰ ساله دارد هنوز نتوانسته است جایگاه مناسب پژوهش در این صنعت را در جامعه پژوهشی ایران بیاید. ابعاد مربوط به نفت بسیار گسترده و پیچیده شده است، این پیچیدگی، پرداختن به تمامی ابعاد نفت؛ سیاست، اقتصاد، تکنولوژی استخراج، حفاظت از مخازن، تبدیل نفت به کالاهای مصرفی، تحولات جهانی و... را می‌طلبد.
● اداره کشور بدون نفت
در روزهای اخیر، ریاست‌جمهوری با جرأت خاص خود، دلگرمی داده‌اند که کشور را با بشکه‌ای پنج دلار و حتی صفر دلار هم می‌توانند اداره کنند. این حرف را اگر مسوولان کشور نروژ بگویند، صدق می‌کند. چون اولا نروژ کشوری صنعتی و پیشرفته است و ثانیا مسوولان آن کشور درآمد نفت صادراتی خود را از بودجه جاری جدا ساخته و آن را در «صندوق ذخیره ارزی» ذخیره و برای نسل‌های آینده نروژ در زمینه‌های سودده، در سطح جهان، سرمایه‌گذاری می‌کنند. ولی این حرف در ایران اگرچه نشانه «اعتماد‌به‌نفس» و «جرأت» یک مسوول را می‌رساند ولی مسوولی که نه روابط جهانی را مد نظر دارد و نه شرایط اقتصادی ایران را. کشوری که در سال گذشته حدود ۱۲ میلیارد دلار کالای کشاورزی وارد کرده است و امسال پیش‌بینی ۱۵ میلیارد دلار می‌شود (فقط گندم آن حدود ۳ میلیارد دلار می‌باشد) و سالی فقط دو میلیارد دلار دارو (رسمی و قاچاق) وارد آن می‌شود و در همین هشت ماهه امسال به ازای ۱۷ میلیارد دلار کالای صادراتی (که به‌شدت به قیمت نفت وابسته می‌باشد)، ۳۸ میلیارد دلار واردات داشته است، چگونه می‌توان بدون نفت آن را اداره کرد. کشوری که در سال‌های گذشته صنایع نساجی ۱۷۰ ساله، چای ۱۰۰ ساله و قند۱۱۲ ساله خود را به ورشکستگی کشانده است و با واردات عنان‌گسیخته از شکوفایی سایر صنایع خود جلوگیری کرده یا آنها را به بحران کشانده است، چگونه می‌توان بدون نفت آن را اداره کرد؟! کشوری که فرار مغز و فرار سرمایه در ۴۰ سال گذشته و مخصوصا در سه سال اخیر پدیده جاری و ساری آن بوده است، با چه پشتوانه‌ای می‌خواهد کشور را بدون نفت اداره کند؟
بلی، اگر ایران بتواند:
۱) امنیت ملی خود را با تشنج‌زدایی در سطح جهان و منطقه، توسعه سیاسی و حقوق‌بشر، توسعه علمی، فنی و تکنولوژیک و ارتباط با مردم جهان گسترش دهد.
۲) به درآمد نفت به عنوان «ثروت» نگاه کند و آن را صرف سرمایه‌گذاری سرمایه‌زا کرده و کلا از بودجه جاری خود جدا سازد‌ـ همچون نروژ.
۳) تفاهم ملی، وفاق ملی، امنیت پایدار «مغز» و «سرمایه» را فراهم کند می‌تواند امیدوار باشد که اداره کشور مستقل از نوسانات پردامنه نفت، مقدور شود.
و الا این ادعا که «کشور را بدون نفت اداره می‌کنیم» برای اهل علم و اطلاع به مثابه «حرف‌درمانی» تلقی خواهد شد، همچون آوردن نفت سر سفره مردم و تحقیقات هسته‌ای دو دانش‌آموز در خانه خود!
حسین رفیعی/عضو هیات علمی دانشگاه تهران
منبع : روزنامه کارگزاران