دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به وضعیت دوبله در سینما و تلویزیون ایران


نگاهی به وضعیت دوبله در سینما و تلویزیون ایران
باید این حقیقت تلخ را بپذیریم كه دوبله سینمای ما نسبت به دوران اوج خود افت چشمگیری پیدا كرده و حتی نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ هم سیر نزولی پیموده و متأسفانه این روزها، این روند سقوط به سرعت هر چه تمام طی و دوبله ایران كه روزی در جهان باعث افتخار و سربلندی بود، با سرعت وحشتناكی روز به روز ضعیف تر از قبل می شود.
علتهای مختلف و فراوانی را می توان برشمرد كه در این سقوط نقش اساسی را بازی می كنند و پیش از هر چیز همان فاكتورهایی كه روزی باعث قوت این حرفه بودند، حالا عامل ضعف و در واقع پاشنه آشیل دوبله سینما و تلویزیون ایران هستند.
در دوره اوج دوبله در ایران كه مربوط به دهه های ۴۰ و ۵۰ و یا ۶۰ می شود، صداهای متنوع و زیبایی با حس و حال شخصیتهای مختلف جوان، میانسال و پیر وجود داشت كه دست مدیران دوبلاژ را باز می گذاشت كه با توجه به فضای فیلم بعضی از این صداها را كه به شخصیتهای فیلم نزدیكتر بودند، انتخاب كرده تا فیلم به طور كامل و حرفه ای دوبله شود.
افرادی كه هر كدام به تنهایی بار جذابیت یك فیلم را با صدا و بیانشان تضمین می كردند و با وجود رقابتی سالم و قرار گرفتن هر صدایی در سر جای خود، دوبله یك فیلم به اوج خود می رسید، اما متأسفانه امروزه، چند تن از ارزشمندترین چهره های این عرصه یا به دلیل فوت (ایرج ناظریان/ عزت ا... مقبلی/ ایرج دوستدار/ حسین معمارزاده/ آذر دانش/ بدری نورالهی/ مهدی آژیر/ حسن عباسی/ عباس سلطانی و...) و یا مهاجرت به خارج از كشور (سیمین سركوب/ آرشاك قوكاسیان/ منصور غزنوی/ حسین رحمانی/ نصرت حمیدی/ فرشید فرزان/ معصومه فرخنده حال/ منوچهر زمانی و...) عرصه دوبله را خالی از چهره های باتجربه و ارزشمند كرده، رنگ و تنوع صداها را از بین برده و متأسفانه جایگزینی برای هیچكدام هم پیدا نشده و كسانی كه به تازگی وارد عرصه دوبله شده اند به توانمندی آنها نیستند و جای خالی آنها را نتوانسته اند به طور شایسته ای پر كنند.
پیش از رسیدن به این نكته باید پاسخی برای این سؤال یافت و آن این كه آیا در طی این سالها، شرایط برای جایگزینی این بزرگان مهیا بوده است؟ آیا از میان این همه استعدادهای بیشمار در میان علاقه مندان دوبله به طور مثال یكی پیدا نشده كه صدایی شبیه به زنده یاد ایرج ناظریان، ایرج دوستدار و یا حسین معمارزاده داشته باشد؟ متأسفانه یك عامل مهم در رخ ندادن چنین اتفاقی، فضا و محیط به وجود آمده در عرصه دوبله است.
دوبلورها و دست اندركاران این عرصه همه ادعا می كنند كه درهای دوبله بسته نیست و شرایط برای جذب استعدادهای تازه مهیاست، اما این یك اظهارنظر سطحی بیش نیست. واقعیت امر آن است كه برای تازه واردها آنقدر برخوردها نامناسب و فضای كار محدود است كه اگر كسی هم مقداری ذوق و استعداد این كار را داشته باشد، عطای دوبله را به لقایش می بخشد. دوبلاژ كاری بسیار مشكل و فنی است كه سرعت عمل بالا، درك فوق العاده و البته بازیگری با صدا را می طلبد و مطمئناً تمام اینها از ابتدا در وجود یك نفر نیست. شخص مستعد باید به مرور زمان و كسب تجربه لازم در كنار پیشكسوتان، این تواناییها را فرا گیرد، اما بزرگان و پیشكسوتان این عرصه صبر و حوصله همراهی با جوانان را دارا نیستند.
البته در سالهای اخیر به همت انجمن گویندگان جوان اوضاع كمی بهتر شده و لااقل بعضی از جوانان مستعد این عرصه، فضا و جا برای فعالیت پیدا كرده اند ولی به جای آن كه دوبلورهای قدیمی و خصوصاً انجمن گویندگان كه متشكل از دوبلورهای قدیمی به سرپرستی "محمود قنبری" هستند از این حركت فرهنگی حمایت كنند، سعی در تخطئه این انجمن تازه تأسیس دارند و با جبهه گیری در برابر این گروه، اعلام اعتصاب می كنند!
اما "محمود قنبری" در پاسخ به این سؤال كه چرا مخالف جذب نیروهای تازه نفس هستید، می گوید كه: "ما طبق شیوه خودمان گوینده جذب می كنیم". این شیوه از این قرار است كه یك نفر را ابتدا بعد از تستهای اولیه و گذراندن آزمون، ۲ سال تحت تعلیم قرار می دهند و سپس اگر استعدادی از خود نشان داد این اجازه را پیدا خواهد كرد كه در یك فیلم و در كنار بزرگان دوبله، فقط مثلاً یك كلمه از دیالوگهای فیلم را بگوید و یا در صورت استعداد داشتن مثلاً كلمات یك یا دو سیلابی را ادا كند! این روش آیا ذوق و شوق یك آدم مستعد را از بین نمی برد؟ اگر كسی بخواهد با این شیوه و به قولی پله پله بالا بیاید، حداقل ۴۰ سال طول می كشد كه او گوینده مثلاً یك نقش مهم فیلم شود!
یك عامل دیگر در جذب نكردن نیروهای مستعد و جوان این است كه اكثر استودیوهای خصوصی و تلویزیونی، دوبله را همچنان به شیوه آنالوگ انجام می دهند. یعنی یك سكانس فیلم را باید همه گویندگان در یك برداشت دوبله كنند و طبیعی است كه افراد تازه كار نمی توانند به سرعت دوبلورهای كهنه كار و با تجربه قدیمی دیالوگ بگویند و بعد از مدتی خود به خود از ادامه كار منصرف می شوند.
عامل مهم دیگر در این مسأله یعنی افت كیفی سطح دوبله در ایران، بی انگیزه شدن دوبلورهای درجه یك قدیمی است، همان گوینده هایی كه زمانی صدایشان بر تارك دوبلاژ می درخشیده و صداهای زیبا و پر حس و حالشان رنگ و جلای خاصی به یك فیلم می بخشیده. واقعیت این است كه دیگر نمی توان آن شادابی و طراوت گذشته را در صدای دوبلورهایی چون منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، جلال مقامی، خسرو خسروشاهی، سعید مظفری، حسین عرفانی، نصرت متقالچی و... حس كرد.
آنان چون دوران جوانی و اوج خود را پشت سر گذاشته و بقدر كافی درخشیده اند حالا دیگر به نوعی اشباع شده هستند و البته دلایل خاص خودشان را هم دارند. واقعیت این است كه فیلمهای جدید به هیچ وجه غنای ساختاری و جذابیت فیلمهای قدیمی را ندارند كه به آنها شور و انگیزه ببخشد. آیا می شود دوباره بازیگرانی چون همفری بوگارت، جیمز استوارت، گریگوری پك، رابرت ردفورد یا داستین هافمن را یافت كه عرفانی، طهماسب، اسماعیلی، مقامی و خسروشاهی با جان و دل دوبله آنان را در فیلمهایی چون كازابلانكا، مردی از لارامی، اسب كهر را بنگر، نیش یا دونده ماراتن به عهده بگیرند؟
برای آنها كه این فیلمها و آن فضاها را تجربه كرده اند چگونه می شود انگیزه ای مهیا كرد كه به راحتی توانمندیهای خود را نشان بدهند؟ آیا فیلمها و بازیگران فیلمهای جدید آنقدر جذابیت دارند كه دوبلورهای قدیمی را وادار به ارایه كاری در خور توجه كنند؟ مثلاً فیلم "بیمار انگلیسی" جزو فیلمهای مهم سالهای اخیر است، اما آیا می تواند تأثیر همچون "بر باد رفته" یا "سرگیجه" داشته باشد؟ آیا "جیم كری" (استعداد جدید كمدی) می تواند حتی به گرد پای "لورل و هاردی"، "برادران ماركس"، "جری لوئیس" و یا حتی "دنی كی" و "باب هوپ" برسد كه دوبله فیلمهای او كاری ارزشمند باقی بماند؟
تازه اگر هم فیلمی با ساختار محكم و سینمایی خریداری شود متأسفانه به دلیل دخل و تصرف و سانسور و تحریف روابط آدمهای فیلم به دلیل پاره ای از ملاحظات فرهنگی فیلم، آن چنان به نسخه ای بی در و پیكر تبدیل می شود كه عملاً دوبله آن هیچ مزیت خاص و مهمی برای دوبلورهای فیلم ندارد، همچون فیلم "بهشت بر فراز برلین" ویم وندرس كه از ۱۳۰ دقیقه به ۷۵ دقیقه تبدیل شد كه چنین امری مطمئناً نمی تواند اتفاق مهمی در پرونده كاری دوبلوری چون "ناصر طهماسب" كه گوینده یكی از نقشهای اصلی فیلم بود به حساب آید.
سؤال این است كه چرا از بین این همه فیلمهای قدیمی و جدیدی كه از لحاظ سانسوری بی اشكال است و یا با اندكی سانسور به راحتی قابل پخش، چنین فیلمهایی انتخاب می شود؟ به دلیل این عوامل خیلی از بزرگان عرصه دوبله، كم كار، منزوی و تلخ اندیش شده اند، مگر در مواردی خاص كه نقش جذابیت ویژه ای داشته باشد یا فیلمی با ساختار محكم و صحیح دوبله شود تا این انگیزه را در آنها به وجود آورد تا دوباره خودی نشان دهند و بگویند كه چه توان استثنایی دارند و هنوز هم دود از كنده بلند می شود.
مثل گویندگیهای درخشان اسماعیلی در فیلمهایی چون "سلطان كمدی" (به جای رابرت دنیرو) و "جان اف كندی" (به جای جو پشی) و یا صداهای جلال مقامی (به جای تیم رابینز) و "حسین عرفانی" (به جای مورگان فریمن) در فیلم خوش ساخت "فرانك دارابونت" یعنی "رستگاری در شاوشنگ" و یا صدای ناصر طهماسب به جای كوین اسپیسی در فیلم "هفت" و جك نیكلسون در فیلم "درخشش" استنلی كوبریك كه خاطرات گذشته طلایی شان را دوباره زنده كرد. ولی اینها فقط مواردی معدود از دوبله های با كیفیت این سالهاست كه ساختارهای درخشان و فضاسازیهای حرفه ای اصل فیلمها هم فاكتوری غیر قابل انكار در ارتقای سطح كیفی دوبله آنها بوده است.
همان طور كه پیشتر ذكر شد یكی از علتهای ضعف دوبله در سالهای اخیر، مهاجرت تنی چند از بهترین گویندگان آن زمان بود، اما در طی این سالها، بازگشت عده ای از آنها هم، دردی را از دوبله دوا نكرد. یكی از مهمترین این افراد "چنگیز جلیلوند" بود كه بعد از ۲۵ سال به وطن بازگشت و خیلی سریع سرپرستی استودیویی را به عهده گرفت و با توجه به پیشینه پربارش به سرعت به جای نقش های اول بسیاری از فیلمها حرف زد. اما آیا این چنگیز جلیلوند و صدایش، همان جلیلوند دوران اوج بود؟
بی تردید او یكی از هنرمندان غیر قابل انكار عرصه دوبله بوده و كارنامه درخشانش در گذشته غیر قابل چشم پوشی است و از این رو احترامش به عنوان یك پیشكسوت عرصه دوبله واجب، ولی آیا صدایی كه هم اكنون از وی به جای بازیگرانی چون "كوین اسپیسی" و "رالف فاینس" می شنویم همان حس و حال صدایی را دارد كه معمولاً آن را بر چهره "مارلون براندو"، "پل نیومن"، "ریچارد برتون" و "پیتر اوتول" می شنیدیم؟
متأسفانه گویش و جنس صدای تازه او، فقط زیبا و گوش نواز است و تلاشی برای ارایه تصویری تازه و قابل اعتنا از صدای خود بروز نمی دهد. او بیشتر حواسش معطوف به درست و زیبا ادا كردن كلمات و جمله هاست تا انتقال حس بازیگر و فضای فیلم. لحن كلام و آهنگ گفتارش در تمامی فیلمهایی كه جدیداً حرف زده یكنواخت و یكدست است و او در دوبله های اخیرش، اگر چه به جای بازیگران بسیاری صحبت كرده، اما متأسفانه لحنی یكنواخت و تكراری را برای آنها انتخاب كرده است.
و در گذشته های دور، او به جای دو هنرپیشه، همزمان با حسهای متفاوت و فوق العاده ای صحبت می كرد و برای هر شخصیتی یك جنس صدای عالی و مخصوص به او را داشت. به یاد بیاورید صدای او را بر چهره دو شخصیت "ماكسیملیان شل" و "جیمز كابرن" در فیلم "صلیب آهنین" (سام پكین پا) و مقایسه كنید او را بر چهره "شون كانری" فیلم تازه دوبله شده "مارنی" را با صدای همین بازیگر در فیلم "مردی كه می خواست سلطان باشد" كه دومی را در سالهای درخشان و اوج خود دوبله كرده است.اما به هر حال بازگشت او كه جزو سرمایه های هنری این مملكت محسوب می شود اتفاق فرخنده ای است و تلاش او برای پیدا كردن استعدادهای جدید در زمینه دوبله قابل تحسین. بقیه دوبلورهایی كه به ایران برگشته اند، وضعیت به مراتب اسفناك تری دارند، مثل "صادق ماهرو" با آن صدای شفاف و پر قابلیتش در زمینه دوبله فیلم و انیمیشن كه حالا نقشهای بسیار كوچك را می گوید و "مظفر گرایی" (گوینده نقش علی بابا در مجموعه انیمیشن سندباد) كه زمانی نقشهای جوان اول فیلمها و كارتونها را می گفت.
یكی از كارهای بیهوده در عرصه دوبله طی سالهای اخیر، دوبله مجدد فیلمهایی است كه در گذشته به طور درخشانی دوبله شده اند و معلوم نیست چرا و به چه نیت مجدداً دوبله می شوند. روزگاری در دوبله، یك صدای خاص برای یك هنرپیشه انتخاب می شد كه از هر حیث مناسب بود و پس از مدتی در اثر تكرار، مخاطب با آن صدا خو گرفته و فقط همان صدا را روی چهره بازیگر خاص قبول داشت و آن گوینده براساس شناخت تواناییها و ریزه كاریهای بازی آن هنرپیشه به بهترین وجهی، حس و حال بازی بازیگر را به بیننده انتقال می داد.
مثلاً بر چهره "كرك داگلاس" انتخاب صدای "عطاء ا... كاملی" و آن صدای بم خاصش بهترین گزینه است و یا تصویر ماندگار ذهن ما از بازیگری چون "جان وین" با صدای گرم، رگه دار و طناز "ایرج دوستدار" گره خورده و هیچ صدایی بر چهره "چارلز برانسون" و "رابرت میچام" به خوبی صدای زنده یاد "ایرج ناظریان" نمی نشیند. ولی امروزه متأسفانه خیلی از فیلمها مجدداً دوبله می شوند و از گویندگان تازه كاری در آنها استفاده می شود كه هم ارزش و حرمت هنرمندان قدیمی را از بین می برند و هم با انتخاب نادرست صدا، باعث سرخوردگی مخاطب می شوند و هم به فضای فیلم و ریزه كاریهایش لطمه می خورد.
واقعاً وقتی فیلمی مثل "شكارچی گوزن" در اواخر دهه ۱۳۵۰ به خوبی توسط "مرحوم ناظریان" دوبله شده، چرا باید مجدداً دوبله شود و یا چرا مثلاً مجموعه های لورل و هاردی كه قبلاً با صداهای درخشان زنده یادان "عزت ا... مقبلی" و "حسن عباسی" و به عنوان یك دستاورد هنری به یادگار باقی مانده (و این دوبله ها همچنان در آرشیو صدا و سیما موجود است) مجدداً توسط دیگران دوبله می شود؟ كی و چه موقع "تورج نصر" و "جواد پزشكیان" می توانند حتی به اندازه ذره ای از دنیای شیرین "لورل و هاردی" را به اندازه "مقبلی" و "عباسی" با حس صدایشان منتقل كنند و به راستی چرا فیلمی مثل "كله پوكها" ی لورل و هاردی با آن دوبله درخشان قدیمی مجدداً دوبله و پخش می شود؟
خب یك دلیل محكم و منطقی برای دوبله مجدد بعضی از فیلمها ممكن است نابود شدن باند صوتی و یا خراب شدن و موجود نبودن باند صدای آن فیلمها باشد. این درست، ولی چرا در دوبله مجدد بعضی از آنها، از همان گویندگان قدیمی كه در حال حاضر هنوز مشغول كارند و به كارشان تسلط كافی دارند، استفاده نمی شود؟ مثلاً هیچ صدایی جز "جلال مقامی" برای چهره "رابرت ردفورد" مناسب نیست، پس به چه علت در حالی كه او هنوز توان صحبت كردن به جای او را دارد از گوینده دیگری برای این بازیگر استفاده می شود؟
پس می بینیم كه در دوبله جدید بعضی از فیلمها، آن نكته سنجی و احترام به شخص خاصی كه سالهاست نقشی را با مهارت گفته، دیده نمی شود.
در دوبله فیلم "سینما پارادیزو" برای "فیلیپ نوآره" به جای صدای پراحساس و مهربان "ایرج رضایی" كه صدایش به چهره "نواره" خیلی خوب می نشیند و قبلاً هم جای او صحبت كرده و اصولاً جنس خاص صدای رضایی انگ نقش "سالواتوره" این فیلم است، از صدای بم و حجیم "حسین عرفانی" استفاده می شود، در حالی كه قابلیت "عرفانی" در نقشهای دیگری است. همه ما می دانیم برای چهره شرور "جك نیكلسون" كه هیچ صدایی مناسب تر از صدای "ناصر طهماسب" نیست (به یاد بیاورید فیلم "دیوانه از قفس پرید" (میلوش فورمن) را و خصوصیات شیطانی چهره و رفتار نیكلسون كه فقط با صدای طهماسب قابلیت واقعی خود را می یابد) اما در دوبله فیلم "گرگ" باز هم از "حسین عرفانی" به جای ناصر طهماسب استفاده شده است.
مسأله مهم دیگر این كه به دلیل سرعت زیاد در كار، دیگر همچون زمان گذشته بر روی دوبله ها توجه و تمركز كافی نمی شود و در نتیجه دوبلورها جملات را كتابی و فاقد هر گونه حسی می گویند و دیگر از آن حس قوی و غنی دوبله خبری نیست و به خاطر همین، خیلی از فیلمهای دوبله شده جدید آن حس لازم برای همذات پنداری با شخصیتها را در مخاطب بر نمی انگیزد. اغلب دوبلورهای قدیمی معتقدند بیشتر افرادی كه به دوبله می آیند، به تقلید صدای دیگران بسنده می كنند و صدای اصلیشان آن قابلیت لازم را ندارد و به اصطلاح از دست رنج دیگران استفاده می كنند و محصول خلاقیت دیگران را درو می كنند.
البته در مقابل دیدگاهی می توان گفت درست است كه بسیاری از افراد هستند كه هم توانایی تقلید صدا و هم ذوق و استعداد دوبله را دارند، اما چه اشكالی دارد حالا كه دیگر مقبلی، عباسی و آژیر نیستند، از این افراد كه قادر به تقلید صدایشان هستند و می توانند تیپهای آنها را به خوبی تقلید كنند، در دوبله بعضی از فیلمها استفاده شود؟ آخر مگر نه این كه خود دوبلورهای بزرگ هم همین كار را می كنند. مثلاً ابوالحسن تهامی برای صحبت به جای "ویتوریو دسیكا" از تیپ ساخته شده حسین سرشار كه قبل از او به جای دسیكا صحبت می كرد استفاده می كند كه این مطلب را خود وی هم اذعان دارد و یا جواد پزشكیان كه بارها در كارتونها و یا حتی فیلمهای كمدی، ادای حمید قنبری برای "جری لوئیس" و یا محمدعلی زرندی برای "نورمن ویزدم" را در می آورد و یا حسین عرفانی كه در سری فیلمهای كمدی "دی دی" از تیپ سازی "منوچهر زمانی" الگو گرفته است.
حالا كه مطلب به این سمت و سو آمده، بد نیست اشاره ای هم به كم بود خلاقیت و نوآوریهای گذشته مخصوصاً در دوبله فیلمهای كمدی و یا انیمیشن های جدید كنیم. بعضی طرز تفكرهای محدود كننده مدتی در دوبله خوشمزگی و تكه پرانی دوبلورها و استفاده از اصطلاحات "پس كله گی" (جملاتی كه معمولاً دوبلور بنا به ضرورت یا غیر از آن، وقتی بازیگر در كادر نیست فی البداهه می گوید) ممنوع شده بود، در حالی كه در فیلمهای كمدی و یا انیمیشن، اصطلاحات "پس كله گی" و مزه پرانیهای خلاقانه، تا جایی كه به اصالت مضمون خدشه وارد نكند و در ضمن به ورطه ابتذال هم نیفتد، ارزشمند است و به این دسته از فیلمها روح و طراوت می بخشد.
یادتان می آید كه فیلمهای كمدی "چیچو و فرانكو" كه در گذشته های دور این قدر مخاطب داشت، بیشتر از اصالت نداشته خود، از هنر و خلاقیت دوبلورهای این دو نقش یعنی افضلی و اسماعیلی بهره می گرفت.
در سالهای اخیر فیلمهای كمدی و كارتونهایی كه از تلویزیون پخش می شود بسیار خشك، نچسب و بی روح دوبله می شود و هیچ گونه نشاطی در مخاطب ایجاد نمی كند، در حالی كه در سالهای دور مثلاً دوبله دوم انیمیشن "رابین هود" كه در سالهای ابتدایی دهه شصت انجام شد، با حضور دوبلورهای با سابقه ای چون اصغر افضلی (پرنس جان)، صادق ماهرو (داروغه ناتینگهام)، جواد پزشكیان (سرهیس)، ژرژ پطرسی (رابین هود)، شهروز ملك آرایی (جان كوچولو)، مهدی آرین نژاد (پدر تاك) و كنعان كیانی یك شاهكار به تمام معنا در عرصه دوبله رقم خورد، به طوری كه هم مبتذل نبود و هم ارزشهای ساختاری اثر نه تنها حفظ شده بلكه در نزد مخاطب چند برابر نمودار شده بود. یا مثلاً به یاد بیاورید دوبله های فوق العاده مجموعه های انیمیشنی چون "پلنگ صورتی"، "پینوكیو"، "سندباد"، و سریال تلویزیونی "زورو" را كه به مدد خلاقیت و تیپ سازی و اصطلاحات پس كله گی حسن عباسی، پرویز نارنجیها، مرتضی احمدی، كنعان كیانی، نادره سالارپور، ناهید امیریان و غلامعلی افشاریه همچنان، پس از گذشت سالها جذاب و باطراوت هستند، به طوری كه مخاطب می تواند بارها آنها را دیده و لذت ببرد و اینها هستند كه كارهایی ماندگار محسوب می شوند.
مرتضی احمدی دوبلور و بازیگر با سابقه سینما می گوید كه برای دوبله انیمیشن "پینوكیو" هیچ ترجمه ای از متن مجموعه را در اختیار نداشته و با اتكا به خلاصه داستان آن، هشتاد درصد آن را با بداهه دوبله كرده اند. پس می بینید محدودیت اگر همراه با خلاقیت باشد به چه نتایج درخشانی می رسد. به یاد بیاورید كارتون "گالیور" و شخصیت "گلام" را در آن با تكیه كلام "من می دونم" كه نوعی كلام یأس انگیز و منفی بود كه با هنر "اكبر منانی" شكل گرفت. منانی در خاطرات خود می گوید كه این جمله را او از یك گدا در محله خود به عاریه گرفته و این جاست كه دید تیز و خلاقانه او در استفاده از این تكه كلام و آن نوع صدا و گویش برای شخصیت دائماً منفی باف "گلام" قابل ستایش می شود.
ممكن است عده ای بگویند كارتونهای جدید تلویزیون مثل گذشته آن طراحی و گرافیك ویژه را ندارند، اما مگر از لحاظ ساختاری پینوكیو، سندباد یا آن نقاشیهای ژاپنی خیلی غنی بودند؟
این نوع خلاقیتها را ما در دوبله جدید كارتونها نمی یابیم، البته به جز دوبله های فوق العاده انیمیشنهای جدید دیسنی مثل "شگفت انگیزها"، "عصر یخبندان"، "نمو"، "مورچه ای به نام زی" و "كبوتر بی باك" كه در دو سال اخیر در انجمن گویندگان جوان صورت می گیرد. این انجمن این گونه كارتونها را كه از ارزشهای گرافیكی و ساختاری خوب هم بهره مند هستند با اتكا به خلاقیتهای افراد جوان و با انگیزه و باز بودن دست آنها برای بداهه سازی و تكه پرانیهای به موقع و به جا و البته با دقت و وسواس تحسین انگیز با مهارت قابل توجهی دوبله می كند كه بسیار هم مورد توجه بچه ها و دوستداران كارتون قرار گرفته و یك بار دیگر ضرورت استفاده از نیروهای تازه و جوان و با انگیزه را در عرصه دوبله یادآوری می كند.
مطلب دیگر آن كه عدم نمایش فیلمهای مطرح روز سینمای جهان بر پرده سینماها به دلیل پاره ای ملاحظات فرهنگی، یكی دیگر از عوامل افت دوبلاژ محسوب می شود در حالی كه در گذشته های دور آثار با ارزشی چون "دكتر ژیواگو"، "پدر خوانده"، "اشكها و لبخندها"، "این گروه خشن" و ... همزمان با اكران بین المللی در دنیا در ایران هم اكران می شد. البته در حال حاضر با تلاشهای استودیوهای خصوصی و یا حتی برنامه های تلویزیونی مثل "سینما۴" و "صد فیلم"، این فیلمها قابل دسترسی هستند، اما به هر حال تأثیری كه این فیلمها بر روی پرده سینما بر مخاطب دارد، چیز دیگری است.
یكی از مهمترین معضلات عرصه دوبله، چند دستگی بین گویندگان است كه متأسفانه در گذشته هم دیده می شد و خود دوبلورها از باند و باند بازی در این وادی سخن می گویند كه این باعث می شود بعضی از گویندگان خیلی پر كار شوند و برخی خیلی كم صدایشان شنیده شود و این باعث تكراری شدن صداها نزد مخاطب می شود ضمن این كه آرام آرام جنس صداها در ارایه نقشهای مثبت و منفی در نزد مخاطب لو می رود و كاركردی كلیشه ای می یابد. به طور مثال منوچهر والی زاده، بهرام زند، كیكاوس یاكیده، افشین زینوزی، زهره شكوفنده، نصرت متقالچی، سعید مظفری و ... (كه البته خیلی از آنها از گویندگان طراز اول هستند و قابل احترام) صدایشان بسیار در فیلمها و سریالها شنیده می شود، اما بزرگانی همچون عطاء ا... كاملی، منصوره كاتبی، ایرج رضایی، ژرژ پطروسی، ناصر نظامی، خسرو شایگان و مینو غزنوی خیلی كم كارترند و صدایشان كمتر شنیده می شود، در حالی كه هر صدایی ارزش و جایگاه خاص خود را دارد و اگر همه گویندگان به طور منظم پر كار باشند، در نهایت به غنای این صنعت می افزایند.
كلام آخر این كه درهای دوبله همچون همیشه فقط بر روی جوانان علاقه مند بی پارتی بسته است و در این جا هم مثل همه جاهای دیگر "روابط" جایگزین "ضوابط" شده كه فقط با اتكا به این امر می توان وارد این حرفه شد و پیشرفت كرد!
در پایان باید گفت كه درست است روند نزولی دوبله به سرعت در سرزمین ما مشغول پیموده شدن است، ولی شرایط برای نجات آن مهیاست. الآن خوشبختانه فضای فرهنگی بازتر از گذشته شده و فیلمهای روز و ارزشمند به همت استودیوهای خصوصی قرن ۲۱، سیكا و انجمن گویندگان جوان دوبله شده و وارد بازار می شوند.
یكی از عوامل اصلی و مهم در افت دوبله، كمبود نیروهای جوان علاقه مند و پرشور است كه با راهكارهایی درست می توان آنها را كشف و دعوت به كار كرد. همچنین باید حرمت، قدر و جایگاه دوبلورهای قدیمی كه به هر حال از پیشكسوتان این فن هستند، حفظ شود و نقش آنان در به ثمر رساندن و پروراندن دوبلورهای جدید با توجه به داشته ها و تجارب ارزشمندشان نادیده گرفته نشود.
خوشبختانه كشور ما هنرخیز و منبع خودجوشی از استعدادهای كمیاب است و از لحاظ سرمایه هیچ وقت جامعه هنری ما دچار مضیقه نبوده است. به هر حال باید هر چه سریعتر، این حركتها صورت بگیرد و دوبله از این دلمردگی و بی طراوتی نجات یابد. باور كنیم كه این كار می تواند عملی شود و آرزویی دور از دسترس نیست.
فقط كمی همت و سعه صدر و تلاش هر چه سریعتر را می طلبد، زیرا كه در شرایط حاضر این دستاورد ارزشمند فرهنگی و هنری كه طی ۶دهه دوام آورده و باعث افتخارات این سرزمین بوده با روزهای اوجش فاصله گرفته و باید آن شكوه از دست رفته را به آن برگرداند.
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید