پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

نعل های وارونه


نعل های وارونه
«می دانم که درباره جسورتر کردن ایران بسیار شنیده ایم، اما اگر شما به جای ایران بودید، عراق دمکراتیک را می دیدید که سربلند کرده و فشار حضور آمریکا و احتمال توافق راهبردی درازمدت با آمریکا را می دیدید و به دیگر سوی مرز خود نگاه می کردید و افغانستان دمکراتیک را با حضور نیروهای آمریکایی و ناتو با قرارداد درازمدت همکاری راهبردی می دیدید و روابط قوی آمریکا در منطقه و آسیای مرکزی را می دیدید، می دانستید که راهبرد کنونی، راهبرد جالبی در مدت طولانی برایتان نیست.»
این سخنان را رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، در ارتباط با سفر اخیر بوش به خاورمیانه در حالی بر زبان آورده که اغلب سیاستمداران و تحلیل گران، سیاست های رئیس جمهور آمریکا در دوره کنونی را مهمترین عامل بی ثباتی منطقه خاورمیانه و خصوصاً افغانستان و عراق معرفی کرده اند.
بوش هنگام حمله به عراق و سقوط دولت صدام گفته بود که کشورهای غیردمکراتیک منطقه یکی پس از دیگری باید سقوط کنند. امروز همه می دانند که حیات حکومت صدام بسته به حمایت آمریکا بود. آمریکا برای آنکه مهره سوخته خود را از صفحه معادلات سیاسی و منطقه ای خاورمیانه حذف کند، اساساً نیازی به لشکرکشی و تحمل هزینه های نظامی سنگین جنگ با عراق که تاکنون ۴۲۹ میلیارد دلار صرف آن شده است، نداشت. کافی بود تیول حمایت خود را از سر حاکم ظالم بغداد بردارد تا پیکره ای که صدای خرد شدن استخوان هایش به راحتی شنیده می شد، فروریزد.
اما، آمریکا با تمسک به دلایلی که خیلی زود به بهانه هایی واهی تبدیل شدند، از هزاران کیلومتر دورتر و از آن سوی دنیا لشکر نظامی خود را با سلاح هایی که حالا نوبت آزمایش آنها در میادین واقعی جنگ بود، روانه عراق کرد؛ آن هم نه به خاطر سقوط دولت بغداد، بلکه برای ایجاد پایگاه و جای پای محکم در منطقه و در همسایگی با ایران که آن را دشمن واقعی و شماره یک خود می داند و هم چنین امکان دسترسی به آب های خلیج فارس و بسط نفوذ سیاسی و نظامی خود در کشورهای حاشیه آن و البته اعطای «آسودگی خیال» به رژیم صهیونیستی، چرا که آمریکا، متحد و حامی اصلی رژیم غاصب فلسطین با اندیشه به ثمر نشاندن طرح «خاورمیانه جدید» در دل منطقه و کنار کشورهای ایران و سوریه لانه کرده بود.
یکی از دلایل عمده حمله آمریکا به عراق بنابر اعتراف مقامات ارشد این کشور، دسترسی به منابع عظیم نفت و انرژی بود. «جان ابی زید» فرمانده نظامی سابق آمریکا در منطقه چند ماه پیش در دانشگاه استنفورد اعلام کرد؛ نمی توان منکر شد که جنگ عراق به منظور نفت نبوده است. ما با کشورهای عربی همچون منابع سوخت معامله کردیم. «آلن گرینسپن» رئیس سابق شورای عالی خزانه داری آمریکا نیز در کتاب «دوران تلاطم»، خود که آن را در روزهای پایانی سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، می نویسد؛ «من از این مسئله غمگینم که جنگ با عراق برای نفت بوده است. این را همگان می دانند.»
بهرتقدیر و بنابه دلایلی که در پیش آمد، صدام سقوط کرد، اما موقعیت داخلی عراق همچنان ناخوشایند باقی مانده و با گذشت ۵ سال از اشغال این کشور، اوضاع هنوز مصیبت بار است. گزارش های صلیب سرخ جهانی و دیگر سازمان های بشردوستانه، وضع این کشور را از لحاظ آب آشامیدنی، کمبود دارو و مراکز بهداشتی، نبود برق و مشتقات نفتی، کاهش سطح آموزش، وجود یک میلیون زن بیوه و میلیون ها کودک و یتیم و... فاجعه آمیز توصیف کرده اند. اینها همه گوشه هایی تلخ از ارمغان دموکراسی آمریکایی است. مرکز مطالعات راهبردی عراق در گزارشی اعلام کرده که اوضاع این کشور در زمان حال تقریباً مشابه اوضاع عراق در یک قرن گذشته یعنی بعد از جنگ جهانی اول است! جالب است بدانید با همه این تفاسیر، بوش اصرار می کند که حمله به عراق موفقیت آمیز بوده است!
از سوی دیگر، مذاکرات صلح خاورمیانه نیز نتیجه ای در برنداشته است. آمریکا با برگزاری اجلاس آناپولیس قصد داشت که حرکتی تازه را در روند صلح خاورمیانه ایجاد کند اما نتیجه آن نه تنها باعث بی ثباتی بیشتر منطقه و بویژه عراق، بلکه موجب افزایش ارزش سیاسی ایران در منطقه نیز شد و این، برای آمریکا قابل تحمل نبود.
یکی از اهداف حمله نظامی آمریکا به عراق به ظاهر کاهش فشارهایی بود که در اثر حادثه ۱۱ سپتامبر بر واشنگتن وارد شده بود. پس از حمله نظامی به عراق نه تنها این فشارها کم نشد، بلکه با افزایش قدرت سیاسی ایران، این فشار بیشتر هم شد و در عین حال درخواست برای افزایش تولید نفت نیز عملاً جای اعمال فشار برای اجرای دمکراسی مورد نظر بوش را گرفت.
بوش در سفر اخیر خود به خاورمیانه به عربستان نیز سفر کرد، کشوری که بن لادن و تفکر گروه تروریستی القاعده به ظاهر زاییده آنجاست. همان بن لادن و القاعده ای که آمریکا حادثه خود ساخته ۱۱ سپتامبر را به آنان چسباند و به بهانه مبارزه و نهضت جهانی علیه تروریسم، دست به لشکرکشی به منطقه خاورمیانه زد و با حمله نظامی مستقیم به افغانستان و عراق، مردم مظلوم و ستمدیده آنان را به خاک و خون کشید و غرق در فقر و عقب ماندگی کرد.
تصویری که آمریکا از تهران در منطقه، خصوصاً بین کشورهای حوزه خلیج فارس، القاء کرده آن است که ایران غالباً در منطقه مزاحم و مشکل آفرین بوده و قصد دارد در مقابل عربستان صف آرایی کند. قراردادهای بزرگ و سنگین تسلیحاتی و نظامی که بین این کشورها و آمریکا طی ماه های اخیر منعقد شده و هم چنین قرارداد همکاری اتمی آمریکا و عربستان سعودی که در جریان دیدار آخر بوش با ملک عبدالله صورت گرفت، حکایت از آن دارد که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس فریب آمریکا را خورده و در دام قراردادهایی که میلیاردها دلار به جیب کمپانی های آمریکایی سازنده تسلیحات جنگی و ادوات نظامی می ریزد، گرفتار آمده اند.
این، در حالی است که ملک عبدالله، پادشاه عربستان، سال گذشته در دیدار محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران از آن کشور گفت که هرگز به هیچ نیروی خارجی اجازه نخواهد داد تا برنامه های آینده منطقه را طراحی کند؛ اما حالا تن به قراردادی داده که مستقیماً منافع کشورهای منطقه، خصوصاً ایران را تهدید می کند؛ قراردادی که ظرفیت ایجاد یک مناقشه بزرگ را در منطقه خلیج فارس داراست. چرایی این امر یک دلیل ساده دارد؛
نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، که به مناسبت روز نکبت و سالگرد اشغال سرزمین های فلسطین توسط رژیم غاصب اسرائیل به تل آویو سفر کرده بود، در مصاحبه با یکی از روزنامه های رژیم صهیونیستی با متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی می گوید: واشنگتن باید حجت را با همه کشورهای جهان تمام کند. اگر می خواهند دوست آمریکا باقی بمانند، راهی جز تلاش بیشتر برای ممانعت ایران از دستیابی به سلاح هسته ای ندارند. آمریکا باید به کشورهای جهان از جمله روسیه، چین و کشورهای مسلمان آسیایی اعلام کند که یکی از ستون های سیاست خارجی این کشور متوقف ساختن تکثیر سلاح های کشتار جمعی در جهان و از سوی هر کشوری است. رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در حالی این چنین لاف می زند که در کشوری که زرادخانه های هسته ای آن یکسره مشغول فعالیت می باشند و طبق اعلام مقامات این کشور بیش از ۲۰۰ کلاهک هسته ای در اختیار دارد، به سر می برد. وی در سخنانی مضحک مدعی شد که «اسرائیل، سلاح های کشتار جمعی را نه فقط برای دفاع از منافع امنیتی خود، بلکه برای دفاع از منافع امنیتی سایر نقاط جهان می خواهد.»!!
در چنین تقسیم بندی، خیلی دور از ذهن نیست که رژیم عربستان سعودی، پشت سر آمریکا قرار بگیرد. اما نباید از یاد برد که طرح امپراتوری آمریکا در خاورمیانه با جبهه مخالفی نیز روبروست که ایران هسته اصلی آن را شکل می دهد. ایران می داند که پرونده مسالمت آمیز هسته ای، هدف حقیقی تلاش آمریکا علیه این کشور نیست، بلکه تصمیم های سیاسی ایران و مبارزه حق طلبانه ای که علیه منافع آمریکا دارد، اصل است و حتی اگر این پرونده را تسلیم کند -که هرگز چنین نخواهد کرد- پرونده دیگری گشوده خواهد شد تا ایران را وادار به کرنش مقابل آمریکا و منافع این کشور در جهان، خصوصاً منطقه خاورمیانه کند.
در همین حال و علیرغم تلاش بی وقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران و برنامه های اتمی کشورمان، انگیزه های رو به افزایش هسته ای و اجماع و اتحادی که بر سر این مسئله در کشور بین مردم و مسئولان وجود دارد، همگی نشانگر محدودیت های قدرت آمریکا و شکست برنامه های آن است. در حالی که بوش یکی پس از دیگری اقدام به تهدید می کند و وزرای امور خارجه غربی در نشست های خصوصی و علنی مختلفی با موضوع هسته ای ایران شرکت می کنند، ایران همچنان به گسترش توانایی های هسته ای خود ادامه می دهد.
محتوای بسته های مشوق نیز که هرازگاهی از سوی غرب ارائه می شود، تبادل قراردادهای تجاری با حقوق هسته ای است. در فضای سیاسی امروز کشور، نه تحریم های غربی و نه مشوق های آن نمی توانند ما را از حقوق مسلم هسته ای خود محروم نمایند. مقام معظم رهبری ضمن آنکه هرگونه مصالحه با غرب در این زمینه را رد می کنند، می فرمایند: «ما با قدرت به مسیر خود ادامه خواهیم داد و به ظالمان اجازه نخواهیم داد حقوق ما را پایمال کنند.»
بوش فقط ۶ ماه دیگر رئیس جمهور آمریکا خواهد بود. نباید از یاد ببریم که این زمان، برای آنکه وی مرتکب حماقت های جدیدتری شود، کافی است.
حمید امیدی
منبع : روزنامه کیهان