یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

تکثّرگرایی در روش و شریعت


تکثّرگرایی در روش و شریعت
چالش و تنش های برخاسته از تنوع و تعدد ادیان و نابسامانی های متعدد و حتی كشتارهای فردی و جمعی ریشه دار در اختلافات دینی و مذهبی، یكی از اتهاماتی است كه همواره دین و دین باوران با آن رو به رو بوده اند.
ابعاد منفی تأثیرهای سوء اجتماعی، چنان بوده كه جریان های ضد دینی به راحتی و به كمك پیشینه تاریخی، مردم را به سوی جریان های سكولاریزم و بی دینی سوق می دهند; با توجه به چنین ابعادی هر یك از دین باوران ناچار به پس نشینی و پذیرش نقاط ضعف می باشند به گونه ای كه موضوع دین گریزان و دین ستیزان بدان تقویت می گردد.
چنین بازدهی منفی دین و دینداری همواره موجب می شود تا دین و دین باوران در بحران هویت، چالش درونی و تنش بیرونی قرار گیرند. در جستجوی رهیافتی باشند تا راه برونشوی از این بحران فردی و اجتماعی را فراهم آورد و باورهای درست را به برهان و سلطانی استواریی بخشد.
پاسخ هایی كه از سوی برخی از اندیشوران غربی ارایه شده است تا دین بتواند به حیات اجتماعی خود ادامه دهد و رقیب شكست خورده علم و دانش نوین روز قرار نگیرد، بسیار متعدد و متنوع است، ولی مهم ترین جریان و رهیافت نظری را بسیار از اندیشمندان، پذیرش تكثرگرایی و پلورالیزم دینی دانسته اند، تا بدین روش، تضادها و چالش ها و تنش اجتماعی میان ادیان و مذاهب را كاهش دهند و آنان را به سوی همزیستی مسالمت آمیز بكشانند، این پاسخ ها از سوی بسیاری دیگر به نقد و چالش كشیده شد، به گونه ای كه بسیاری از دینداران پذیرش پلورالیزم را برابر با انكار دین دانسته و در حقیقت راهبرد نهایی چنین جریانی را جز استواربخشی به بی دینی و كنار نهادن دین در فرایندی ندانسته اند. آنان بر این باورند كه پذیرش پلورالیزم و تكثرگرایی دینی مساوی با پذیرش نسبی حقایق است. بنابراین هیچ حقیقت كامل و تام و تمامی نیست تا بر آن بنیادهای معنوی و دینی خویش را استوار گردانیدیم، بنابراین در نهایت حقانیت دین را نیز باید بوسیده و كنار نهاد.
این اختلافات موجب می شود كه یك ناظر درونی و دیندار كه بر این باور است كه دین او حق است و همین حقانیت به دنیا و زندگی اش معنا می بخشد، می بایست با تكثرگرایی برخورد كند و ناسازواری میان حقانیت دین و تكثرگرایی را بپذیرد و آن دو را دو اندیشه و نظریه متضاد و متعارض بداند.
یك ناظر درونی به مسأله همگرایی و همسویی میان دو اندیشه ـ حقانیت دینی و تكثرگرایی ـ یا ناهمسازواری، راه حل را در نگرش دینش به این مسأله می بیند، از این رو چون یقین و باورهایی دارد، نمی خواهد پیش از یافتن باورهای درست دیگر، باور و یقین موجود را كناری نهد، پس می كوشد تا با بهره گیری از یقین و باور موجود به نگرش دینش ـ به عنوان یقین موجود ـ نسبت به مسأله سازواری یا ناسازواری میان حقانیت دین و تكثرگرایی دینی، دست یابد.
چنین نگرشی در حوزه اسلام و مسلمانان نیز وجود دارد. از این رو باورمند مسلمان با رجوع به قرآن به عنوان كامل ترین و جامع ترین تبیین كننده مسایل از دیدگاه اسلام، می كوشد تا با پاسخ درستی در این مقوله دست یابد. پس قرآن را می گشاید و از او می پرسد كه آیا تكثرگرایی در دین را می پذیرد؟
پیش از هر چیز قرآن به مفهوم دین توجه می دهد و از پرسشگر می خواهد تا دین را توضیح دهد، زیرا تفاوت معانی و مفاهیم واژه در آن حدّ و اندازه است كه پاسخ های دوگانه ای را ـ سلب و ایجاب ـ موجب می شود. بنابراین پرسش نخست این است كه مفهوم دین چیست؟
● دین چیست؟
دین، از نظر لغوی دارای معنای چندی است. این تفاوت لغوی از سویی و تفاوت برداشت های جامعه شناسان، فیلسوفان دین و دیگر اندیشوران در حوزه دین پژوهشی و مردم شناسی، چنان ماهیت دین را در هاله ای از ابهام فرو برده است كه با هر تعریفی از دین، قضاوت، داوری و پاسخ متفاوتی از پرسش بنیادین داده می شود; پاسخ هایی كه در جهات مختلف حركت می كنند و نتایج بسیار مختلفی را به بار می آورند.
دو معنای اصلی این واژه از نظر لغت یعنی، پاداش و جزا و نیز مجموعه آموزه ها و گزاره ها، بایدها و شایدهاست.
دین به معنای دوم یعنی مجموعه گزاره ها و آموزه های سازوار كه با ایمان نبوی و هدایت فطری عقلانی برای فراهم آوردن زمینه های كمال و سعادت دنیوی و اخروی انسان از سوی خدا به او ابلاغ شده است، بهترین تعریفی است كه می تواند تا حدی ما را با مفهوم و ماهیت دین آشنا سازد، و در یك جمع بندی یار و یاور ما باشد.
بنابراین مراد از دین، گزاره هایی است كه از هست ها و هستی خبر می دهد و نیز با توجه به این هستی شناختی دارای آموزه ها و دستوراتی است.
عناصری كه دین را تشكیل می دهند عقاید و گزاره ها و امور اخلاقی و آموزه های ارزشی و نیز آموزه های دستوری یعنی احكام هستند. در حقیقت دین از سه مؤلفه بنیادین عقاید (گزاره های هستی شناسانه) اخلاق و ارزش ها و آموزه های ارزشی و نیز احكام و شریعت و آموزه های دستوری تشكیل می شود.
با تبیین این مطالب، ماهیت دین برای ما روشن تر شده است و دانستیم كه در این جا از چه دینی و با چه مفهومی سخن می رود.
اكنون این پرسش مطرح می شود كه قرآن به عنوان یك مانیفست چه دیدگاهی را درباره تكثرگرایی دینی دارد و چه موضع گیری را در برابر آن اتخاذ می كند؟
قرآن به عنوان آورنده و در بردارنده یك دین، به نام اسلام خود دو موضع گیری خاص در برابر مفهوم اسلام دارد تبیین و تحلیل هر یك از دو مفهوم متفاوت می تواند ما را در فهم و درك درست دیدگاه و موضع گیری قرآن و اسلام نسبت به مسأله تكثرگرایی دینی یاری رساند; چون به نظر می رسد كه یك مفهوم از واژه اسلام هیچ گونه سازواری با مسأله تكثرگرایی دینی ندارد، در حالی كه مفهوم دیگر آن كمال سازواری را با آن دارا می باشد.
مفهوم و تصور اسلام مفهوم بنیادین است. برای آن دو معنا و مفهوم جداگانه می توان در قرآن یافت. یكی به معنای فرهنگ دینی، عینی و تاریخی، یعنی اسلام به عنوان نتیجه ای از فرایند تجسم; دوم به معنای اصلی آن یعنی تسلیم شدن و خود را به صورت قطعی به خواست خدا واگذار كردن; یعنی گام قاطعی كه هر كس به عنوان مسأله شخصی و وجودی خویش به طرف واگذاشتن نفس خویش به خدا بر می دارد.
اسلام از اصطلاحات كلیدی قرآن است و تاریخ پیش از اسلامی نیز دارد. در جاهلیت به معنای ترك كردن و دست كشیدن به معنای عام آن بود. اسلام به معنای آن بود كه شخص از چیزی كه برای او عزیز بوده دست بر دارد و آن را به كسی كه خواستارش بود واگذارد. این چیز عزیز و گرانبها ممكن بود خود شخص باشد كه البته در اغلب موارد گران بهاترین چیزی است كه شخص در تصرف و تملك خود دارد.
در این صورت طبیعتاً به معنای اطاعت كلی و خود را تسلیم كرده است; و ممكن است آن چیز عزیز كس دیگری از خویشان و بستگان باشد كه در این حالت به معنای خیانت بود. در هر دو مورد معنای اساسی آن همان دست كشیدن از چیزی گران بها و واگذار كردن آن به دیگری است.
اسلام در معنای جمله «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّه» به معنای «چهره خویش را تسلیم و واگذار كردن به خداست». در اصل بدان معنا بوده است كه كسی خود را به اراده خدا تسلیم كرده و تنها تكیه و اعتمادش به خدا باشد. در اصل بدان معنا بوده است كه كسی خود را به اراده خدا تسلیم كرده و تنها تكیه و اعتمادش به خدا باشد. به صورت خلاصه، به معنای گونه ای از تسلیم كردن خویش است، چنان چه قرآن می فرماید: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَك; پروردگارا! ما را تسلیم شدگان خودت قرار بده!».
بنابراین معنای اسلام در قرآن به معنای یك تجربه درونی در هر شخص است، یعنی به معنای پیش آمدن یك تحول درونی و حادثه ای مهم است كه نماینده نقطه ابتدایی برای فرمانبرداری واقعی، فروتنی، خضوع و خشوع در برابر خداست. نماینده نقطه عطفی در زندگی انسان و تحول بنیادین روحی و دگرگونی شخصیتی اوست; یعنی آغاز وضعی تازه و به دنیا آمدن طبیعی تازه است. مسلم كسی است كه این جهش در او صورت گرفته و متحول شده است.
معنای دیگر اسلام، همان تجسم و عینیت بخشی به مفهوم نخست و نام تاریخی است. نام تاریخی دینی است كه خداوند آن را به عنوان نام دین جدید و دارای كتاب عربی قرآن برگزیده است.
به هر حال كلمه دین را به صورت كلی می توان به دو معنای متفاوت و در عین حال دارای ارتباط نزدیك با یك دیگر در نظر گرفت; یكی از آن دو دین به عنوان موضوع عمیق شخصی است; فعل وجودی هر شخصی منفرد از لحاظ باورداشتن به چیزی، یعنی همان ایمان و اخلاص: «أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّین; من به آن فرمان دارم كه خدا را بپرستم و دین خود را خالص و محض برای او قرار دهم»; «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّه; من خودم راتسلیم او گردانیدم».
و دیگری دینی به معنای تجسم یافته، یعنی چیزی مشترك میان یك جامعه و امت و یك موضوع عینی اجتماعی است كه مشتمل بر همه گزاره ها، عقاید، اخلاق و احكام و شعایری است كه همه افراد آن جامعه و امت به آن اعتقاد دارند و بدان عمل می كنند. «وَرَضِیتُ لَكُمُ الاِْسْلَـمَ دِینًا ; اسلام را دین شما پسندیدم» و یا «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاِْسْلَـم» هر چند كه معنای نخست در این جا بیشتر تقویت می شود.
به هر حال قرآن به هر دو معنا توجه دارد; یعنی دین به دو گونه به شكلی روشن صورت بندی شده است. ۱) یكی دین به معنای فعل شخصی وجودی ۲) و دیگر دین به معنای مجموعه آداب و شعایر عبادی. این تمایز در قرآن به خوبی صورت بندی شده است.
علامه طباطبایی می فرماید كه دو معنای اسلام مطرح است، معنایی كه از لفظ فهمیده و به ذهن تبادر می كند، اولین مراتب عبودیت است كه با آن شخص دیندار از كسی كه دینی نپذیرفته، مشخص می شود; و این اسلام عبارت از ظاهر اعتقادات و اعمال دینی است چه همراه با واقع باشد و چه نباشد; و به همین جهت شخصی را كه دعوی ایمان می كند ولی در واقع ایمان ندارد، شامل می شود... .
اسلامی كه در آیه: «قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْت» به معنای اسلام متداول نیست; بلكه به معنای تمام عبودیت و تسلیم كردن بنده خدا آن چه دارد برای پروردگارش است... پس مراد از اسلام، اسلام واقعی است كه حقیقت تسلیم باشد.
به هر حال قرآن آشكارا واژه دین اسلام را به هر دو معنای تجسم یافته و غیر تجسم یافته آن به كار برده است. بهترین و ساده ترین مثال از این گونه غیر تجسم یافته تعبیر «خالص ساختن دین»«مُخْلِصًا لَّهُ الدِّین» است; كه در آن كلمه دین نمی تواند جز ایمان شخصی به خدا بوده باشد، خواه به صورت موقتی باشد یا پایدار و دایمی.
مثال از معنای تجسّم یافته دین آیه ۷۳ سوره آل عمران است كه در آن یهودیان میان خود با یك دیگر چنین سخن می گویند: «لاَ تُؤْمِنُواْ إِلاَّ لِمَن تَبِعَ دِینَكُم» یعنی به كسی جز آنان كه پیروی دین شما را می كنند، ایمان و اعتقاد نداشته باشید. چنان چه ظاهر از آیه ۳ سوره مائده كه می فرماید: اسلام را دین شما پسندیدم، دین به معنای كیش و آیین عینیّت و تجسم یافته باشد.
از همین دین تجسم یافته گاه به ملّت تعبیر می شود، ملت دین هم چون چیزی عینی به معنای كامل واژه است، یعنی یك نظام رسمی از اصول عقاید، احكام و شعایر كه اساس وحدت و یگانگی را در یك جامعه دینی می سازد و هم چون شالوده زندگی اجتماعی آن به شمار می رود.
بر خلاف واژه دین كه هنوز دلالت اصلی آن در قرآن همان ایمان و اعتقاد شخصی وجودی است و هر اندازه هم كه در جهت تجسم دادن آن در قرآن پیش برویم، مفهوم نخستین خویش را حفظ می كند; حتی در عبارت «قَالَتِ الاَْعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَـكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الاِْیمَـن» كه اعراب ادعای ایمان كرده و قرآن آن را نفی می كند و اسلام را اثبات می كند; این اسلام نیز مفهوم نخستین و غیر تجسمی خود را تا اندازه ای حفظ كرده است. به هر حال ملت در قرآن دلالت بر چیزی محكم، عینی و رسمی دارد و همیشه وجود اجتماعی بنا شده بر یك كیش مشترك را به خاطر می آورد. در حالی كه دین بیشتر از حالت اطاعت شخصی محض خبر می دهد و كمتر حالت تجسم یافته را باز می تاباند هر چند كه بعدها در میان مسلمانان وضع دگرگون شد و مفهوم دین اسلام همان مفهوم ملت اسلام را پیدا كرد.
خداوند در قرآن از اسلام به عنوان دین بلكه ملت تعبیر می كند و می فرماید: «وَ لَن تَرْضَی عَنكَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَـرَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم; و یهود و ترسایان از تو خرسند نخواهند شد مگر آن كه از ملت ایشان پیروی كنی».
البته در سوره انعام میان ملت و دین به گونه ای مترادف حكم كرده است ولی به نظر می رسد كه مراد از مفهوم دین همان، بُعد غیر تجسمی آن باشد.
خلیل منصوری