شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

امام خمینی(ره) در لحظه اکنون


امام خمینی(ره) در لحظه اکنون
آیا امام خمینی در حوزه نظر و اندیشه صاحب نظر بودند؟ آیا امام خمینی(ره) را می توان در حوزه تفكر فیلسوف و حكیم شمرد، همان گونه كه فارابی و ابن سینا و شیخ اشراق و آخوند ملاصدرا و ابن عربی و مولانا، صاحب تئوری هستند؟ آیا امام خمینی در حوزه فقه و اصول، دارای مبانی خاصی است كه وی را از اصولیین و فقهای بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی و نائینی متمایز كند؟آیا امام خمینی در حوزه فقه، كلام، فلسفه، عرفان صاحب مبناست یا شارح آرای فقها و متكلمین و فلاسفه و عارفان قبل از خود محسوب می شود؟ اگر امام خمینی را بتوان در برخی حوزه های علمی تئوری پرداز و صاحب ابداع دانست، آن حوزه ها و موضوعات كدامند؟ آیا فقه، كلام، فلسفه و اقتصاد و سیاست امام از مبانی خاصی نشأت می گیرد یا تلائم و تناسبی میان فقه و فلسفه و عرفان امام نیست؟ این سئوالات و نظایر آن علیرغم آثار متعددی كه از امام خمینی و درباره امام خمینی(ره) منتشر شده است، همچنان بدون پاسخ مانده است. البته از اشارات برخی بزرگان می توان فهمید كه پاسخ به سئوالات فوق كاری بجاست و افكار امام خمینی این قابلیت و توان را دارد كه به صورت یك سیستم فكری نگریسته تهیه شود.
از جمله مرحوم علامه آشتیانی در كتاب شرح مقدمه قیصری بر نصوص، درخلال دو صفحه نسبت به اندیشه های عرفانی و تفسیری امام خمینی آن هم قبل از انقلاب اسلامی داوری كرده است. وی با آنكه سالیان متمادی شاگرد مرحوم علامه طباطبایی بوده است، اما تسلط امام خمینی در تدریس اسفار را بیش از علامه طباطبایی دانسته و حتی امام را از علامه در تفسیر قرآن نیز عمیق تر ارزیابی نموده اند.اگر امام خمینی متفكر طرح نشده جای تعجب نیست، درباره سایر شخصیت های فكری نیز چنین كاری صورت نگرفته است. مگر درباره علامه طباطبایی و مرحوم مطهری كتابی یا كتابهایی كه ریشه و تنه و شاخه و میوه های درخت اندیشه این بزرگواران را ترسیم كرده باشد می توان یافت؟ حقیقتاً چرا در حوزه علمیه یكی مانند امام خمینی(ره) با ویژگیهای خاص خویش می اندیشد و دیگری مانند مطهری و دیگری همچون آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی. روشن است كه حتی اگر مطهری و مصباح یزدی از نظر مبانی فكری در كلیات، مشابهت های فكری داشته باشند، اما در بسیاری از موضوعات و جزئیات اختلاف دارند.
پس از انقلاب اسلامی جدیت و اهتمامی برای ترسیم مبانی این نوع اندیشه ها مشاهده نمی شود. شاید از آن رو كه افرادی كه بتوانند فی المثل امام خمینی عارف و فقیه و متكلم را به درستی بشناسند و بر آرای وی تسلط یابند و از طرفی اشرافی بر نظریات سابقین داشته باشند تا بتوانند از طریق مقایسه، آراء ابتكاری و تئوری های جدید را كشف كنند، به عدد انگشتان دست هم نباشد. این دلیل اگرچه حقیقت دارد، اما در بعضی موضوعات افراد خبره ای را می توان یافت كه شایستگی این كار سترگ را دارند اما بسترهای لازم برای چنین تحقیقاتی فراهم نشده است.
علی تاجدینی
منبع : روزنامه همشهری