دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


ماکس وبر


ماکس وبر
«ماكس وبر» ویژگی جامعه نوین غربی را تحقق فرایند عقلانی‌شدن می‌داند
= شرایط سیاسی و اجتماعی، زمینه مساعدی برای رشد روحیه فرصت‌طلبی فراهم آورده است
= بی‌توجهی به شایسته سالاری از عوامل مهم پدیده فرار مغزهاست
=در فرهنگ فرصت‌طلبی، رانت به منزله‌ی فرصت‌ طلایی محسوب می‌شود
● اشاره:
مفهوم فرصت‌طلبی (Opportunism) در اقتصاد و سیاست مربوط است به رقابتی كه در سطح نهادی میان گروه‌ها و احزاب و مؤسسات و نظایر اینها جریان می‌یابد. در متن حاضر این مفهوم را درخصوص افراد(كنشگران اجتماعی) و در سطح خرد به كار می‌بریم. لذا این تغییر كاربرد بار معنایی مفهوم را متحول می‌سازد. بدین‌معنی كه از آنجایی كه چه بسا خیر فردی با شر جمعی و شر فردی با خیر جمعی تلازم یابد؛ نمی‌توان قواعد حاكم بر پهنه‌های خرد و عرصه‌های كلان را به یكدیگر فرو كاست بدین‌سان در متن حاضر معنی دایره‌المعارفی «فرصت‌طلبی» را مدنظر داریم كه ناظر است به جستجو و استفاده از فرصت‌ها برای كسب منافع، بی آن كه تاثیرش بر دیگران به نحوی منصفانه مورد توجه قرار گیرد.
«ماكس وبر» جامعه‌شناس بزرگ آلمانی ویژگی جامعه نوین غربی را تحقق فرایند عقلانی شدن می‌داند، فرایندی كه «بواسطه‌ی آن حوزه‌های معین حیات اجتماعی مطابق معیارهای عقلانیت وسایل ـ اهداف(یا كاركردی) سازماندهی می‌شوند» (McGuire, M.B.;۱۹۹۷:۲۸۶). برغم اینكه تحقق چنین فرایند فراگیری مستلزم رواج نظم و دقت و سنجش و گسترش روحیه محاسبه‌گری بوده است؛ لیكن در همان تمدن متفكرانی چون هابهاوس به این نتیجه رسیدند كه نیازهای فردی هنگامی برآورده می‌شود كه نیازهای جمعی ارضاء شده باشد(ماس ۱۳۸۲). از این رهگذر نه تنها ضرورت ربط‌یافتن دمكراسی با برابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبرهن می‌گردد(آربلاستر ۱۳۷۹)؛ بلكه ضابطه‌ای برای تحدید خودخواهی‌ها لگام‌گسیخته به دست می‌آید.
كشورمان ایران اما حكایتی دیگر دارد. فقدان آن عقلانیتی كه فوقاً ذكر گردید به همراه مشكلات فراگیر اقتصادی كه خود ناشی از ناكارآمدی مدیریتی از یك سو و نقصان‌های اقتصاد وابسته نفتی از دیگر سوست به انضمام نابرابری‌های موجود به تكوین و تقویت كیفیتی در افراد انجامیده است كه فرصت‌طلبی‌اش می‌خوانیم. در اینجا نگاهی به ابعاد مفهوم خالی از فایده نیست. نخست به «برابری در مقابل قانون» اشاره می‌كنیم كه به معنی رهابودن از تبعیض جنسی و نژادی است. «برابری سیاسی» ناظر است به حقوق سیاسی برابر برای همه افراد. «برابری اجتماعی» اشاره به كاهش یا حذف فاصله اجتماعی میان گروههای اجتماعی دارد. و اما «برابری فرصت» به معنی مبتنی‌بودن موفقیت یا شكست افراد بر توانایی‌ها و خصوصیات آنهاست نه بر عوامل تصادفی چون ثروت یا وابستگی به صاحبان قدرت(تانسی ۱۳۸۱). به نظر می‌رسد كه در جامعه‌ی ایران نابرابری در فرصت‌ها (اعم از سیاسی، اقتصادی، شغلی، تحصیلی و ...) كه خود ملازم است با حاكمیت روابط شخصی، خاص‌گرایی، جمع‌گرایی، انتساب و آمیختگی نقش‌ها(در مقابل روابط غیرشخصی، عام‌گرایی، خویشتن‌گرایی، اكتساب و نقش‌های اختصاصی كه جوامع توسعه‌یافته نوین را مشخص می‌كنند) (سو ۱۳۷۸)؛ زمینه را برای نضج‌یابی و همه‌گیرشدن روحیه فرصت‌طلبی در آحاد جامعه فراهم ساخته باشد.
فرصت‌طلبی با فرهنگ كار و تلاش بیگانه است، یعنی با فرهنگی كه در این برهه از تاریخ بیش از هر كجای تاریخ تمدن ایرانی به اشاعه و تقویت آن حاجت داریم. لذا به بازتولید مشكل دیرینه تنبلی در این دیار می‌انجامد و اخلاق طفیلی‌گری (free-riding) را ترویج و تسهیل می‌كند(یعنی اگر می‌توانم با زرنگی كار خود را به پیش ببرم چرا خودم را به رنج و مشقت بیاندازم).
از این رهگذر است كه فرصت‌طلبی با رابطه سالاری ربط می‌یابد، یعنی با پدیده‌ی همیشه موجودی كه به بخشی تفكیك‌ناپذیر از واقعیت اجتماعی حیات ایرانیان بدل گشته است و نه تنها مانعی جدی بر سر راه هرگونه اصلاح اساسی در ساختار اداری كشور محسوب می‌شود، بلكه به واسطه‌ی نامیسر‌كردن شایسته سالاری، كشور و نظام را از ارزشمندترین سرمایه‌های انسانی خود محروم می‌سازد و از عوامل مؤثر پدیده خسران‌آفرین مهاجرت مغزها به حساب می‌آید.
قانون‌گریزی و عدم پایبندی به قانون كه خود از موانع بزرگ بر راه تحقق جامعه مدنی می‌باشد، از دیگر بیماری‌هاست كه به یاری فرصت‌طلبی عود می‌نماید. در واقع با تقویت روحیه فرصت‌طلبی و تعددیافتن شخصیت‌های فرصت‌طلب در جامعه نهادینه‌نشدن قانون دیگر در سطح سیاسی و ساختاری نیست كه با بزرگترین دست‌اندازها مواجه می‌گردد؛ بلكه دشمنان این فرایند همان كسانی می‌شوند كه بنا بوده از بركات آن برخوردار شوند؛ یعنی آحاد افراد جامعه.
در همین آب و هوای فرهنگ فرصت‌طلبی است كه رانت به منـزلـه فرصتی‌ طلایی تعبیر می‌گردد و فرصت‌طلبان حرفه‌ای كه در شناسایی بسترهای حاصلخیر آن شامه‌ای قدرتمند دارند رانت‌خواری رابس مغتنم می‌شمرند. بدین‌سان كاری‌ترین ضربه‌ها به اقتصاد پرمساله كشور وارد می‌آید و به جای افزایش سهم سرانه افراد از اقتصاد كشور، كسانی منتفع می‌شوند كه حتی مالیات بر درآمدهای نامشروع و غیرقانونی‌شان به خزانه دولت باز نمی‌گردد. و هر آینه نابرابرهای اقتصادی در جامعه باز تولید می‌گردد.
در چنین جوی كه همگان ناهشیارانه در بر ساختن آن سهیم هستند، زندگی به میدانی برای ربودن گوی سبقت از رقبای بالقوه مانند می‌گردد. تبعاً در این آشفته بازار هیچ كس قابل اعتماد نمی‌نماید و اصولاً مفهوم اعتماد دستخوش دگرگونی اساسی می‌شود. به دنبال اشاعه بی‌اعتمادی كه خود مولد ناآرامی‌ها و تنش‌هاست، سلامت روانی جامعه با تهدیدات جدی مواجه می‌شود. و این در حالی است كه طبق آمار و ارقام موجود ۲۱ درصد از اعضای جامعه از انواع اختلالات روانی رنج می‌برند كه بنا بر اظهارنظر رئیس انستیتو روانپزشكی تهران یك میلیون و دویست هزار نفر از آنها مبتلا به بیماری شدید روانی هستند(محمدی اصل ۱۳۸۲).
نكته شایان توجه این كه در صورت همه‌گیری فرصت‌طلبی این رفتار دیگر ضدارزش محسوب نشده و رفته رفته از وقاحت آن كاسته می‌گردد. از آنجایی كه فرصت‌طلبی در عین حال مولد و مولود خودخواهی است و در تقابل با ارزش‌هایی چون ایثار و از خودگذشتگی قرار می‌گیرد؛ ابعاد تاثیرگذاری این هنجار در حال تكوین بسیار چشمگیر خواهد بود به نحوی كه خرده نظام‌های شخصیتی و فرهنگی را در می‌نوردد. با این همه جامعه سالم و اخلاقی جامعه‌ای است كه «ارزشهای نیك و فضایل صالحه در آن همواره قاعده باشند و نه استثناء و به هیچ بهانه‌ای، قاعده عام نشوند»(سروش ۴۲: ۱۳۸۰).به هر روی از آنجایی كه باورهای دینی در تغذیه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی همواره اهمیت داشته‌اند (Wilson,B.;۱۹۸۸)؛ پس نقش افول یافتن باورهای دینی سنتی را نیز نمی‌توان در فرایندهای مزبور نادیده گرفت. تتمه سخن این كه در جامعه در حال گذار نیمه سنتی و نیمه مدرن ما، كه سست‌شدن سپهرهای مقدس، شكل‌گیری فضایی بی‌هنجار(anomic) را تسهیل می‌كند؛ در كنار تلاش وافر برای حل مسایل اجتماعی، توسعه، برابری و رفاه؛ باز تعریف ارزش‌های اخلاقی، به نحوی كه با نیازهای جامعه پیچیده كنونی منطبق باشند، باید در كانون اشتغالات و دغدغه‌های اصحاب نظر و اندیشه‌ جایگیر شود
امین حیدری


همچنین مشاهده کنید