پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


زن و مد


زن و مد
اگر مد گرایش به همسان‌شدن و منفردشدن، یعنی انگیزش تقلید و برتری بر دیگران را همزمان ابراز و بر آن تاكید می‌كند،‌ پس شاید توجیهی باشد بر اینكه چرا زنان به‌طور كل اینچنین به مد علاقه‌مندند.
به عبارت دیگر، ضعف‌ جایگاه اجتماعی كه زنان در قسمت اعظم تاریخ بدان محكوم بوده‌اند، موجب شده است تا آنان‌ با آنچه «عرف و شایسته است» و با شكل وجودی رایج و مقبول رابطه نزدیكی پیدا كنند.
چراكه فرد ضعیف از اتكا به خود در مواجهه با مسوولیت‌ها و اضطرارات و پذیرش فردیت اجتناب ورزیده و نمی‌تواند صرفا به كمك قوای درونی‌اش از خود دفاع كند.
فقط شكل نوعی زندگی(typische Lebensform) است كه از او [ضعیف] پشتیبانی می‌كند‌ و همین شكل، فرد قوی را از سوء‌استفاده از نیروهای استثنائی‌اش مانع می‌شود.اما زنان تلاش می‌كنند كه به میزانی از فردی‌شدن و متمایزشدنی دست یابند كه هنوز در بنیان مستحكم عرف و سطح متوسط و عمومی زندگی برایشان امكان دارد.
مد این تركیب را به بهترین وجه ممكن برای آنها ارائه می‌كند: از یكسو عرصه تقلید عمومی،‌ شنا در عریض‌ترین جریان اجتماعی و برداشتن بار مسوولیت در انتخاب ذائقه و رفتار از دوش افراد است و از دیگر سو متمایزشدن، تاكید و آرایش فردی شخصیت است.
به نظر می‌رسد كه برای هر دسته(Klasse) از انسان‌ها، البته احتمالا برای هر فرد، رابطه كیفی معینی بین گرایش به فردی‌شدن و گرایش به زیرسطح رفتن و گم‌شدن میان جمع وجود داشته باشد، به‌طوری كه وقتی در عرصه معینی از زندگی تحقق یكی از گرایشات منع می‌شود،‌ آن گرایش در جست‌وجوی عرصه دیگری به تكاپو می‌افتد كه در آن، به اندازه مورد نیاز، خود را محقق می‌كند.
پس به نظر می‌آید كه مد در عین حال چونان سوپاپ اطمینان، گریزگاهی باشد كه احتیاج زنان به متمایز‌شدن و برجسته‌بودن فردی را كه در عرصه‌های دیگر ارضائشان نفی شده است، برملا می‌سازد.آلمان در قرون چهاردهم و پانزدهم تكامل فوق‌العاده شدیدی از فردیت را نشان داد. نظام‌های جمع‌گرای قرون وسطی به واسطه آزادی بالای شخصیت‌‌های فردیت‌یافته در هم‌شكست.
اما زنان طی این تكامل فردگرایانه هنوز جایگاهی نیافتند و آزادی تحرك و شكوفایی فردی از ایشان سلب شد.آنان از طریق افراطی‌ترین و نامتعارف‌ترین مدهای لباس جبران مافات كردند.برعكس می‌بینیم كه در ایتالیای همان دوره، آزادی عمل بیشتری برای تكامل فردیت در اختیار زنان قرار می‌گرفت.زنان رنسانس فرصت‌های بسیاری برای سازندگی، فعالیت بیرونی و تمایزیابی شخصی داشتند.
پرورش فرزندان و آزادی تحرك نیز، به خصوص در اقشار فرادست جامعه برای هر دو جنس تقریبا مساوی بود، حال آنكه مجددا این فرصت‌ها طی قرن‌ها از آنان دریغ شد. اما اكنون از ایتالیا هم هیچ خبری از خرق عرف توسط مد زنانه به ما نمی‌رسد.نیاز به اثبات خویش در این زمینه [مد] و به‌دست آوردن نوعی تمایز از دیگران، دیگر مطرح نیست، زیرا گرایش درونی كه در اینجا نمود می‌یابد،‌ راه‌های ارضای خود را در دیگر عرصه‌ها به قدر بسنده‌ای یافته است.
تاریخ زنان، به‌طور كل در زندگی بیرونی و درونی‌شان،‌ در فرد فردشان و همینطور در كلیت‌شان نشان‌دهنده وحدت،‌ موازنه و همسانی عظیمی است مبنی بر اینكه آنها دست‌كم در عرصه مد، عرصه‌ای كه تماما عرصه تنوع است، به فعالیت پوینده‌تری نیازمندند تا خود و زندگی‌ خود را- هم برای احساس خود و همینطور برای احساس دیگران- جذاب سازند.
بین فردی‌شدن و جمعی‌شدن و همین‌طور بین تفاوت و تشابه محتویات زندگی، نسبت معینی از احتیاجات پدیدار می‌شود؛ نسبتی كه با جابه‌جاشدن به این سو و آن سو در عرصه‌های مختلف می‌كوشد تا نفی آن احتیاجات در یكی از عرصه‌ها را به واسطه برآوردن آنها در دیگری به تعادل بكشاند.
به‌طور كلی می‌توان گفت كه زن در قیاس با مرد، سرشتی(Wesen) وفادارتر دارد؛ حتی وفا كه توازن و یكپارچگی وجود زن را بر مبنای طبیعتش آشكار می‌سازد به خاطر برقراری تعادل در گرایشات زندگی به تنوعی پوینده‌تر در عرصه‌های به حاشیه‌رانده شده نیاز دارد.برعكس، مرد كه بر اساس سرشتش بی‌وفاتر است، به رابطه‌ای كه یكبار برقرار شده نوعا با همان قاطعیت و تمركزی كه نسبت به دیگر منافع زندگی دارد متعهد نمی‌ماند و به تبع آن كمتر نیازش به اشكال تنوع ظاهری می‌افتد.
آری، طرد تغییرات در عرصه‌های ظاهری یعنی بی‌اعتنایی نسبت به جلوه‌های رنگارنگ پدیده بیرونی، اساسا مردانه است؛ نه به این خاطر كه او ماهیتی یكپارچه‌تر دارد بلكه بیشتر به این خاطر كه او به‌طور كلی از ماهیتی متنوع‌تر برخوردار است و بنابراین متمایل است تا از تنوعات بیرونی صرفنظر كند.پس زن آزاد امروزی كه بر آن است خود را به ماهیت، تمایزیابی، شخصیت و تكاپوی مردانه نزدیك كند، بر بی‌اعتنایی خود نسبت به مد تاكید می‌ورزد.
همچنین مد در مفهوم موردنظر، در عوض جایگاه زنان در چارچوب موقعیت شغلی،‌ برای آنها [فقط] جایگزینی ارائه می‌كند.مرد كه در چنین جایگاهی پرورش‌یافته و بدین‌وسیله خود را در حیطه توازنات نسبی قرار داده است در چارچوب این جایگاه برای بسیاری افراد دیگر یكسان است، یعنی فقط نسخه‌ای است از مفهوم این جایگاه یا این شغل.
وی از سوی دیگر و برای جبران مافات البته خود را با دلالت كامل این جایگاه و همچنین با قوای اجتماعی و موضوعی آن می‌آراید،‌ دلالت تعلق به این جایگاه بر دلالت فردیش افزوده می‌شود؛ تعلقی كه اغلب می‌تواند كمبود و نابسندگی وجود محض شخصی را بپوشاند
حال این امر در محتویات كاملا متفاوت مد به نحوی دیگر جلوه می‌كند؛ مد نیز عدم دلالت شخص و بی‌كفایتی‌اش را مرتفع می‌سازد و موجودیت فرد را صرفا از ناحیه خود، فردیت می‌بخشد، آن هم از طریق متعلق‌ساختن‌ به حیطه‌ای كه به واسطه‌ مد مختصات یافته، برجسته‌شده و به منظور آگاهی(Bewusstsein) عموم به نحوی به هم وابسته‌ است.
البته در اینجا نیز شخصیت بماهو شخصیت در طرح‌واره‌ای(Schema) عمومی وارد می‌شود كه حتی خود این طرح‌واره نیز به لحاظ اجتماعی رنگ‌آمیزی فردی داشته و در عوض طرق انحرافی اجتماعی چیزی را به جایگزینی می‌نشاند كه آن چیز دستاورد شخصیت به طرق محض فردی را منكر است.
اینكه این دمیموند- Demimonde، منظور زنی است كه گرچه باشكوه پا به عرصه می‌گذارد، اما طبقه اجتماعی مبهم و ناشناخته‌ای داشته و اساسا فاقد فرهنگ واقعی است- به مراتب همان خط‌شكن مد جدید است،‌ بر شكل زندگی بی‌خانمان‌گونه منحصر به فردش استوار است؛ وجود حاشیه‌نشینی كه جامعه بدو می‌بخشد در او نفرتی پنهان یا آشكار نسبت به هر امر از پیش قانونی‌شده و استوارشده پدید می‌آورد؛ نفرتی كه خود را به مظلومانه‌ترین شكل در پیشروی به سوی اشكال نوینی از پدیده‌ها به‌طور نسبی بیان می‌كند.
در این تلاش مستمر به سوی امر جدید، یعنی به سوی مدهایی كه تاكنون پذیرفته نشده‌اند و در بی‌ملاحظه‌بودنش كه با آن، مدهایی كه تا به امروز با آنها مقابله می‌شده را مشتاقانه در بر می‌كند،‌ شكلی زیباشناختی از گرایش به مداخله نهفته است كه این گرایش به نظر می‌رسد همه وجودهای به حاشیه‌رفته را تا زمانی كه به لحاظ درونی كاملا به بردگی درنیامده‌ باشند، از آن خود می‌داند.
گئورگ زیمل
ترجمه: عباس كاظمی و عبدالله سالاروند
منبع : روزنامه هم‌میهن