یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دفاع مقدس


دفاع مقدس
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ ۸ ساله حكومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. این جنگ ۱۹ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد كه صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیون بغداد پاره كرد. صدام در نطقی با تأكید بر مالكیت مطلق كشورش بر اروند رود (كه وی آن را شط‌العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز كرد.
این جنگ در حالی شروع شد كه مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را می‌گذراندند و طبعاً به بازسازی كشور و آرامش و سازندگی می‌اندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن كه انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یك نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف كنند.
●علل آغاز جنگ
گرچه صدام حسین در ساعات میانی ۳۱ شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان كرد، اما حتی خود او نیز می‌دانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامه‌ریزی شده، هدفمند و فرامنطقه‌ای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است كه انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلكه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامی در برابر نظامهای لائیكی مورد نظر غرب در منطقه، با صراحت، احیاء مذهب را صلا می‌داد. علاوه بر آن قدرتهای بزرگ از این نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد. به همین دلیل امریكا و اتحاد جماهیر شوروی ـ علیرغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد ـ در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یكسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوكه كردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افكار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودكه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه كرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود كه نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیك جهان تبدیل شود.
این گونه اهداف و دیدگاهها نیز نمی‌توانست در چهارچوب اختلافات مرزی و جاه‌طلبی‌های صدام تعریف شود. صدام در حقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاه‌طلبی‌اش محركی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود. البته در كنار این جاه‌طلبی، صدام انگیزه‌های جداگانه‌ای نیز برای جنگ داشت: صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت ۶۰ درصدی شیعیان عراق نگران بود؛ صدام همانگونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پیمان الجزیره ناراضی بوده و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یكسره اختلافات مرزی دو كشور مطابق میل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سیاستمداران عراقی و غیر عراقی منتشر شد ـ مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطرتفكر اسلامی برای استعمارگران، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولتهایی را كه با پیروزی انقلاب اسلامی منافعشان خطر افتاده، جلب كند و خود رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرا منطقه‌ای و برخاسته از اراده برون مرزی می‌شمارند.
البته حوادث بعد نشان داد كه امریكا و یارانش در تبیین واقعیت‌ها، اشتباه كرده و دچار خوش‌بینی شده بودند كه ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسی‌ـ اجتماعی و اطلاعات نادرست امریكا بود. امریكا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتی‌اش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، امریكا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران كشاند كه هنوز بعد از گذشت نزدیك به سه دهه به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به طور قطع آن چه امریكایی‌ها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از كنج راكد عبادتگاهها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود.
●تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام كه اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ با كودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راههای ممكن برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم ۱۳۵۸ش.؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمب‌گذاران و طراحی انفجارهای مكرر در خطوط راه‌آهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرالهای فراری حكومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشه‌ها و كتابهای درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.۱) و الحاق خیالی این شهر‌ها به قلمرو جغرافیائی عراق؛‌ تحریكات و تجاوزات مكرر مرزی (دهها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است۲)؛ انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترك دو كشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیم‌های خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یك تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، تعجب هیچ یك از محافل سیاسی مطلع جهان را برنیانگیخت، چرا كه از تمامی اقدامات یكساله صدام، بوی جنگ به مشام می‌رسید.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به كار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه كشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی كردند و در این مأموریت‌ها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند. در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ ش. روزنامه‌ها و رسانه‌های ارتباط جمعی امریكا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهایی بود كه در آنها، به اهداف و نقشه‌های مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت كشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سركوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، كاستن از خطر بالقوه برای حكومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولت‌های عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
عراقی‌ها در خلال جنگ، تمام قوانین ومقررات بین‌المللی را زیر پا گذاشتند: پیمان الجزایر، پیمان منع كاربرد سلاحهای شیمیایی، پیمان منع حمله به اماكن مسكونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بین‌المللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقی‌ها به زیر پا گذارده شد.
بغداد در خلال جنگ تحمیلی، از شبكه‌های بمب‌ گذار درداخل كشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت كرد. منافقین كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت یا حمایت دولت‌های میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی كوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت ‌كردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد طراحی و برنامه‌ریزی می‌شد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در می‌آمد. هفتم تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و ۷۲ نفر از مسؤولان ایران، هشتم شهریور وشهادت رئیس جمهور رجایی و نخست‌وزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل كاسب، دانش‌آموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات تروریست‌های داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال ۸ سال جنگ تحمیلی بود.
علاوه بر این، ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهای روزمره خلاصه نمی‌شد، بلكه خانه‌های مسكونی مردم و مدارس كودكان بی‌دفاع در بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشكی عراقی‌ها بود و هزاران نفر از تلفات مردمی جنگ ناشی از همین گونه حملات بود. كشتی‌های باری و نفتی كه عازم بنادر ایران بودند، در بخش عمده این ۸ سال هدف حملات هوایی عراق در خلیج فارس بودند و هواپیماهای جاسوسی ـ آواكس ـ كه در عربستان مستقر بودند، جنگنده‌های عراقی را در هدف‌گیری این كشتی‌ها یاری می‌دادند.
●حمایتهای جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بی‌دریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بین‌المللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین كننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولت‌های عرب حوزه خلیج فارس تأمین كننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق در ۱۳۵۸ش. حدود ۱۲ میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات كرد، امّا در ۱۳۶۱ توانست در خرید جنگ‌افزار از عربستان سعودی سبقت گیرد و در ۱۳۶۳ ش. بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی كشور‌های عضو شورای همكاری خلیج فارس بیشتر شد. در این سال عراق ۴۰ درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگ‌افزار از امریكا، انگلیس، فرانسه و روسیه كرد. هزینه‌ای كه عراق در دهه ۱۳۶۰ش. صرف خرید سلاح از امریكا و اروپا كرد، از هزینه تسلیحاتی كشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود. در این دهه عراق، دو برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت.۳
نه در امریكا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگ‌افزارهای كشتار جمعی در دهه ۱۳۶۰ ش. وجود نداشت. بسیاری از این سلاحها در شرایطی به عراق سرازیر می‌شد كه این كشور پولی برای خرید آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض می‌ساخت. بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده می‌شد.
آمارهای رسمی نشان می‌دهد كه شوروی، فرانسه و چین ـ سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ـ به ترتیب درصدر كشورهای صادركننده سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ ش. بوده‌اند. در طول این دهه، ۵۳ % واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی ۱۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار از شوروی تأمین می‌شد. فرانسوی‌ها نیز با فروش بیش از ۵ میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ش. مجموعاً ۲۰ % واردات نظامی عراق را به خود اختصاص داده‌اند. این رقم در مورد چین نیز به ۷% یعنی به بیش از یك میلیارد و ششصد میلیون دلار بالغ می‌شد. ۴
در كنار فعالیت مستقیم كارخانجات جنگ افزار سازی وابسته به دولت‌ها، مؤسسات خصوصی مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بیشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانین داخلی هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامی به كشورهای درگیر جنگ و حتی قوانین و كنوانسیون‌های بین‌المللی ناظر بر جلوگیری از تولید و فروش سلاحهای غیر متعارف، عراق را به صورت یك زراد خانه عظیم درآوردند.
این روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی در زمینه‌های جنگ هوایی و زمینی دست یابد، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازی متعددی با همكاری كشورهای مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوری كه طبق گزارش مؤسسات بین‌المللی، در پایان جنگ، عراق پنجمین قدرت نظامی جهان شد.۵
در این جنگ امریكایی‌ها نیز سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا كردند: در اسفند ۱۳۶۰، نام عراق از فهرست كشورهایی كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروریسم» یاد می‌كرد خارج شد و در آذر ۱۳۶۳، امریكا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این كشور را برقرار كرد. امریكایی‌ها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. حمله به پایانه‌ها و چاه‌های نفتی ایران در خلیج فارس و ساقط كردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و كشتار ۳۰۰ مسافر و خدمه آن، دو نمونه از این حملات بود. این حوادث در حالی رخ می‌داد كه ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال می‌شد. «كاسپارواین برگر» ـ وزیر دفاع وقت امریكا ـ راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با صراحت گفته بود:
«... در صورتی كه قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشك می‌شود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یك ملت به خشكی می‌گراید... ۶»
شورای همكاری خلیج فارس كه در ۱۳۵۹ ش. به بهانه همكاری‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی ۶ كشور عضو ـ امارات متحده عربی، بحرین، قطر، كویت، عربستان سعودی و عمان ـ به وجود آمد، عملاً كانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت ب&
پی‌نویس:
۱ ـ تحلیلی بر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛ انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران.
۲ ـ همان.
۳ ـ‌ روزنامه جمهوری اسلامی؛ ۳۱ شهریور، دوم و سوم مهر ۱۳۷۰ش؛ «صادر كنندگان مرگ».
۴ ـ‌ همان.
۵ ـ‌ گزارش آماری مؤسسه بین‌المللی صلح استكهلم ؛ ۱۹۸۹ م.
۶ ـ فرآیند جنگ تحمیلی؛ اداره كل پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیما.
۷ـ صحیفه نور؛ جلد ۲۰ ؛ ص ۲۳۹.
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید