سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


جنگل لویزان قربانی تازه توسعه شهری


جنگل لویزان قربانی تازه توسعه شهری
محیط زیست شهری در تهران به موضوعی فراموش شده تبدیل شده است. تأثیر ترافیک های شدید در مسدود شدن رگهای حیاتی این شهر بزرگ در کنار انواع آلودگی ها و بی توجهی کامل مردم به این وضعیت تنها بخشی از این ماجرای ناگوار به شمار می آید. در سوی دیگر ماجرا،نقش «سیستم اجرایی» خودنمایی می کند و اینکه کدام برنامه از سوی کدام نهاد اجرایی و با توجه به چه ضوابطی انجام می شود و تأثیر این برنامه ها در وضعیت ناگوار زندگی دراین شهر بزرگ به چه صورتی است ؛ در کنار هزار و یک موضوع ریز و درشت دیگر همه ناشی از این نقش هستند. این تأکید بر اهمیت نقش مقامات مسؤول در این زمینه ، به خاطر نقش پررنگ آنها در حیات اجتماعی جامعه ایران است. به هرحال وقتی حضور نهاد اجرایی در تمامی بخش های زندگی اجتماعی پررنگ و برجسته شود، هرجا نقصی صورت بگیرد، نمی توان از نقش مقامات مسؤول چشم پوشید و این نقص را فقط به گردن مردمی انداخت که در تصمیم گیری های اجرایی هیچ جایگاهی ندارند و تنها در حد یک شاهد صرف باقی مانده اند. اینجاست که استفاده از تعابیری چون تأخر فرهنگی و بی توجهی مردم به زندگی شهری باواقعیت موجود چندان تطابقی نداشته بیشتر رفتاری درجهت شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت تلقی می شود. برای نشان دادن این وضعیت کافی است سری به جنگل های لویزان بزنیم و بی توجهی مقامات مسؤول به زندگی شهری و محیط زیست آن را به طور کامل مشاهده کنیم.
‌●از بزرگراه شمال تا بزرگراه زین الدین
سالها پیش تلاش مطبوعات و رسانه ها برای جلوگیری از تخریب جنگل های شمال کشور به جایی نرسید. این تخریب که با بهانه احداث بزرگراه شمال صورت می گرفت تا آنجا ادامه پیدا کرد که جنگل های شمال به لطف کم اهمیت جلوه دادن اعتراضات مطبوعات تخریب شد تا غول توسعه، موانع سبز طبیعی را به عنوان تنها مانع موجود بر سر راه اقدامات خویش ارزیابی کرده و با قیچی کردن فضای سبز و قطع درختان به مراد خویش دست یابد. بعدها نمونه این تخریب درمناطقی دیگر تکرار شد . احداث بزرگراه در دل جنگل های بلوط استان لرستان از خرم آباد تا اندیمشک نمونه گویای دیگری از این دست الطاف مسؤولانه به شمار می آمد که بنای توسعه را بر تن بی رمق این طبیعت حکاکی می کردند. چنین برداشتی با ناچیزشمردن اقلیم جغرافیایی محیط زیست و فضای سبز با بهانه توسعه و پیشرفت هر جاده ای را ارزشمندتر از طبیعت و درخت و آب روان ارزیابی کرده به همین خاطر در تدوین برنامه های خویش هیچ جایی را برای محیط زیست در نظر نمی گرفت. احداث پل و بزرگراه بر روی دریاچه ارومیه یکی دیگر از این اتفاقات نادر بودکه انگار باید تنها در این دیار و به فاصله هرچندسال یک بار تکرار شود.
تلاش فعالان غیردولتی حافظ محیط زیست و مطبوعات در تمامی این موارد به خاطر دسترسی نداشتن و تأثیرگذاری بر ساختار نظام اجرایی و فاصله ای که این ساختار بی رقیب با سایر حوزه های اجتماعی احساس می کند، به هیچ جایی نرسید. بیانیه های متعدد، جلسات گوناگون، اعتراضات طولانی مدت، هیچ یک ، هیچگاه به ثمر نرسید و بزرگراهها با خوی خشن خویش بر طبیعت این سرزمین استیلا پیدا کرد و گسترش یافت. استیلای بزرگراه بر طبیعت نشانه آشکاری بر ناقص دیدن توسعه در اقلیم فکری مقامات اجرایی به شمار می آید. درچنین دیدگاهی درک ناکامل از توسعه در بی رحمی کامل عیان می شود. نمونه کامل این بی رحمی سرعت عملی است که مقامات شهرداری یا پیمانکاران اجرایی طرح بزرگراه در تخریب جنگل های لویزان به کار برده اند. بنا به گفته مطبوعات در فاصله چندین ساعت ۸هزار اصله درخت قطع شده است. به گفته «حامد جهان پناه» کارشناس محیط زیست، این سرعت عمل دو نکته را به ذهن متبادر می کند:« اول اینکه مسؤولان شهرداری با آگاهی از عواقب برنامه خویش و اعتراضاتی که ممکن است در پی این رفتار صورت گیرد، چاره کار را در قطع ناگهانی دیده اند، درنتیجه این حرکت ، فعالان زیست محیط و معترضان در حالت عمل انجام شده قرار گرفته و بعد از مدتی اعتراض راه به جایی نمی برند و در نتیجه مسؤولان عزیز کار خود را ادامه می دهند و دوم بی اهمیت دانستن درخت و فضای سبز شهری.»
موضع شهرداری و شورای شهر در قبال اتفاق رخ داده نیز قابل توجه است بطوری که مهندس مهدی چمران رئیس شورای شهر در جمع خبرنگاران می گوید: عبور بزرگراه زین الدین از مسیری که اصول مهندسی تعیین کرده ، اجتناب ناپذیر است . شهرداری ناچار بود مسیر بزرگراه را از بخشی از پارک جنگلی لویزان عبور دهد.» بنابراین استدلال، شهرداری در هرجایی که ناچار باشد بزرگراهی احداث کند یا طرحی انجام دهد، می تواند تخریب هم داشته باشد. چون طبیعت بی زبان و درختان بی سروصدا بهترین و دم دست ترین موجودات به شمار می آیند، چه بهتر که فاجعه تخریب برسرآنها فرود بیایدو شهر خاکستری از حداقل فضای سبز خود نیز محروم شود. «حسین جاجرمی »، کارشناس محیط زیست و یکی از فعالان این حوزه، در این مورد می گوید:«متأسفانه چنین دیدگاهی در ذهنیت مسؤولان شهرداری همیشه وجود داشته است. یادمان نرفته چندی پیش طرح عریض کردن خیابان ولی عصر نیز سروصدای زیادی در میان مطبوعات برانگیخت و هنوز هم معلوم نیست این طرح در چه مرحله ای قرار دارد . بنابرمفاد آن طرح احتمال دارد بخشی از چنارهای کهنسال خیابان ولی عصر به خاطر تعریض خیابان از بین بروند.»
اینکه دامنه تخریب چنین دیدگاهی تا کجا گسترش پیدا خواهد کرد، برما معلوم نیست، بحث حقوقی در این زمینه نیز چندان تأثیر نخواهد گذاشت،زیرا بنا به گفته مقامات حقوقی، نهادهای دولتی درحدود صلاحیت خودمجوز صادر می کنند و نیازی به نظارت مراجع بالاتر ندارند. اینجاست که شهرداری و شورای شهر به عنوان مقامات تصمیم گیرنده و اجراکننده برنامه های شهری گزینه های اصلی تصمیم گیرنده در تخریب جنگل لویزان به شمار می آیند. با این حال برخی مقامات مسؤول نیز در این زمینه اظهار بی اطلاعی کرده و اعلام کرده اند از این مسأله خبر نداشته اند. «خداکرم جلالی»، رئیس سازمان جنگل ها و مراتع کشور ، به یکی از خبرنگاران اعلام کرده هنگامی که در این زمینه با مدیر عامل سازمان پارکها و حتی آقای «دنیامالی»، معاون شهردار صحبت کرده ، آنها هم در این زمینه اظهار بی اطلاعی کرده و گفته اند ، این کار با مجوز آنها نبوده است.»
آیا می توان این بی اطلاعی را پذیرفت؟ در صورت تأیید این نکته و پذیرش این بی اطلاعی تنها راهی که می ماند انگشت نهادن بر روی گزینه ای با نام شهردار یا اعضای شورای شهر است. البته در این میان بی اطلاعی سازمان های دیگری چون سازمان محیط زیست و سازمان مراتع و جنگل ها در این مورد تعجب برانگیز است. این بی اطلاعی ها می تواند نشانه ای در درک ابعاد فاجعه ای قلمداد شود که بر روی کاغذ و در هنگام تدوین برنامه چندان جدی گرفته نمی شود و بعد از اجرا بلافاصله خودنمایی کرده و چهره نشان می دهد. واکنش مطبوعات و رسانه ها ، کسانی را که تا پیش از این چنین مواردی را در نظر نمی گیرند، برای یک لحظه شوکه کرده و در نتیجه در محافل اجرایی بروز کرده آنها را به تکذیب و اظهار بی اطلاعی وا می دارد. با این همه در نهایت هیچکدام از این تلاشها به جایی نخواهد رسید. شهرداری با درک این نکته و اقدام سریع در جهت تخریب جنگل ها انگار به مراد خویش رسیده است و مطمئن از این که اعتراضات به جایی نخواهد رسید، فعلاً ادامه پروژه رامتوقف کرده است. کاری که تا پیش از این بارها و بارها در سازمان های دیگر تکرار شده و در این میان سازمانی چون محیط زیست انگار هیچ نقشی در متوقف کردن آن نداشته و نخواهد داشت.
●مدرنیته ناقص و بحران محیط زیست
محیط زیست شهری در تهران بزرگ به مرگ خویش تن سپرده است. هوای آلوده ، خیابان های پرترافیک ، جوی های کثیف و پر از موش، شهر خاکستری ، فضای سبز محدود و هزار و یک موضوع ریز و درشت دیگر... شهر خاکستری بر افزونی ساختمانهایش می نازد. در میدان هفت تیر مجسمه گوزن ها جای حیوانات واقعی را گرفته است تا فراموشمان نشود؛ روزی روزگاری طبیعتی وجود داشته و در این طبیعت حیواناتی می زیسته اند. تا چشم کار می کند ساختمان و خیابان است که بر شعور آدمی حمله می کند و چشم انداز روبرو را سرشار از تیرگی می کند. این آشوب، شکل کاملاً آشنایی از درک ناقص ما از مدرنیته و توسعه ای است که در اضلاع آن هیچ جایی نصیب طبیعت و آسمان و پاک و واژه های ظریفی از این دست نمی شود.
احداث بزرگراه و خیابان و ساختمان بخشی از ضرورت های غیرقابل انکار زندگی شهری است، با این حال چه کسی گفته یا تأیید کرده ، تنها ضرورت زندگی شهری ما راه اندازی و تکمیل و بهره برداری از چنین طرح هایی است؟ قطع درختان باغ های قدیمی و احداث برج های چندین طبقه، قطع درختان جنگل لویزان و احداث بزرگراه، قطع درختان خیابان ولی عصر و تعریض این خیابان، چرا در ارائه راه حل برای انجام برنامه های توسعه تنها به ساده ترین بخش آن ؛ یعنی از بین بردن فضای سبز بسنده می کنیم؟ به نظر می رسد اصلاح این دیدگاه کار ساده ای نیست. بخشی از این نگرش یک بعدی دیدن توسعه را عادت روزمره خویش کرده است. به همین خاطر تنها با تخریب لویزان و جنگل های آن آرام نمی شود. روزی دیگر و جنگلی دیگر ، روزی دیگر و طبیعتی دیگر. بگذار تخریب شود این اقلیم!
داوود پنهانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید