پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ژنهای هوشمند، مهاجران نسل جدید


ژنهای هوشمند، مهاجران نسل جدید
در این مقاله، مهاجرت ژنهای هوشمند به عنوان یك نظریه جدید ارایه شده است. بر اساس این نظریه، نه تنها نخبگان كشور كه ثروت ملی محسوب می شوند از دست می روند؛ بلكه پس از گذشت قرنها، از نظر ژنتیكی كشورهای نخبه پذیر (مقصد) به جوامع نخبه تبدیل خواهند شد و درصد ژنهای هوشمند آنها به شكل گسترده ای افزایش می یابد. لذا در زمینه تولید علم و فناوری همچنان پیشتاز خواهند بود. در نتیجه، كشورهای نخبه گریز (مبدأ) روز به روز فقیرتر شده و به دلیل همین فقر، وابسته تر می شوند و تعادل جهانی با شدت بیشتری به هم می خورد.
بنابراین، ضرورت دارد موضوع حفظ، صیانت و كرامت نخبگان به عنوان یك پروژه ملی تعریف و عوامل دافعه زا رفع شود. یكی از جمله راهكارهای عملی برای جلوگیری از مهاجرت طیف وسیعی از ژنهای هوشمند، حمایت مادی و معنوی از گسترش و توسعه مقاطع تحصیلات تكمیلی بخصوص مقاطع دكتری در داخل كشور و همچنین مشاركت تمام شركتهای خصوصی و دولتی در تأسیس مراكز پژوهشی تخصصی و همچنین به كارگیری نخبگان در این مراكز می باشد. این مقاله كه به اثبات این نظریه می پردازد، توسط دكتر محمدعلی زلفی گل، قائم مقام معاون اول رئیس جمهور در امور نخبگان، در اختیار گروه فرهنگی روزنامه قدس قرار گرفته تا در معرض افكار عمومی قرار گیرد.
● نخبگان و توسعه پایدار
نخبگان و متخصصان هر كشور را به حق باید "ثروت ملی" آن سرزمین به شمار آورد. پدیده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به دلیل تأثیری كه در فرایند توسعه و همچنین تخریب اعتبار ملی و تغییر نسلهای آینده دارد، قابل تأمل و مطالعه است. به همین دلیل است كه آثار و تبعات فرهنگی، روانی و سیاسی مهاجرت نخبگان، برای نظام ما كه در تلاش برای استقرار الگوی جدیدی در مدیریت جامعه بر پایه دین است و توسعه علمی كشور و بالندگی مراكز و نهادهای آموزشی و پژوهشی را از لوازم استحكام بنیانهای امنیت ملی و سربلندی كشور می داند، به صورت یك نگرانی جدی در آمده است؛ بویژه اینكه برای كشور ما "منابع انسانی توسعه" از جمله سرمایه ها و مزیتهای اساسی است و آسیب پذیری آن به منزله تهدیدی بزرگ برای حال و آینده جامعه قلمداد می شود.
مهاجرت مورد نظر این گفتار، شامل مهاجرت موقت نخبگان جهت كسب و انتقال علم، فن و تجربه نمی شود؛ زیرا چنین مهاجرت و یا در واقع مسافرتی در راستای توسعه پایدار كشور بوده و از ضروریات تعامل واقعی با پدیده جهانی شدن و رسیدن به توسعه علمی است.
دانش، ثروت و سلامت از مؤلفه های اصلی توسعه پایدار به شمار می روند. توسعه، نتیجه كمی یك مقوله كیفی به نام "رشد" است و از اساسی ترین شرایط رسیدن به توسعه پایدار این است كه منابع مادی كشور برای رفاه فعلی شهروندان به حراج گذاشته نشود، زیرا در این صورت نسلهای آینده در برآوردن نیازهای خویش دچار مشكل خواهند شد. ركن دانش و نقش آن در توسعه، وابستگی جدی با نخبگان علمی دارد و درگیر كردن ایشان به امور علمی، سرعت رسیدن به توسعه را افزایش داده و زمان دستیابی به آن را كاهش می دهد.
لذا ایجاد شرایط مادی و معنوی مناسب جهت حفظ، پاسداشت و كرامت فرزانگان، دانشمندان، اندیشمندان، قهرمانان ورزشی و هنری و در یك كلام نخبگان جامعه، از مهمترین وظایف مردم، حكومت و دولتمردان جامعه است. اگر چه نخبگان متعلق به كل جامعه بشریت بوده و نقش مؤثر آنها در زندگی بشریت به حصار مرزها محدود نمی شود، ولی حضور ایشان جهت دستیابی به توسعه پایدار در هر محدوده جغرافیایی، نقش كلیدی دارد.
در این خصوص كه مهاجرت مغزها تعادل جهانی را به هم می زند و باعث می شود تا كشورهای فقیر همچنان فقیر باقی بمانند، اجماع بین المللی وجود دارد. لذا كشورهای پیشرفته با ایجاد شرایط و جاذبه های مادی و معنوی، نخبگان دیگر كشورها را جذب نموده و با اتكا به توان علمی، ابتكارها، ابداعات و اكتشافهای ایشان، توسعه پایدار كشورهای خویش را سرعت می بخشند. در عوض، به همان میزان كشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته و یا به عبارت دیگر نابرخوردار، از توسعه و پیشرفت كشور خویش باز می مانند و به مرور زمان این شكاف و اختلاف بین كشورهای مختلف افزایش یافته و این تفاوت خود را در ابعاد مختلف علمی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نشان می دهد. در نتیجه، در مقوله جهانی شدن در همه ابعادش تعداد معدودی از كشورها نقش كلیدی ایفا خواهند نمود و كشورهای غنی، ثروتمندتر شده و كشورهای نا برخوردار، همچنان فقیر مانده و به كشورهای پیشرفته و نخبه پذیر وابسته خواهند بود.
● مهاجرت ژنها و چالشهای جهانی
واقعیتهای مورد اشاره در بخش اول این نوشتار، اگر چه جدی است ولی نگاهی سطحی به اثرات و تبعات مهاجرت نخبگان است. لذا به نظر نگارنده، باید اصطلاحات و مفاهیم مهاجرت نخبگان (Elilesmig ration و Brain Drain) را با مهاجرت ژنهای هوشمند با ژنهای بالقوه دانایی و توانایی (Brainy grenes migrotion) جایگزین كرد و از این پس به جای این لغات و عبارات، مهاجرت ژنها را به كار برد، زیرا ژنها هستند كه اطلاعات وراثتی را از نسلی به نسل دیگر منتقل می نمایند و هوش و استعداد نیز با ژنها ارتباط لاینفك داشته و این، یك اصل علمی اثبات شده است.
بنابراین، هدف اصلی این مقاله، ارایه نظریه ای جدید تحت عنوان مهاجرت تدریجی ژنهای دانایی و توانایی و یا به عبارت بهتر ژنهای هوشمند می باشد. نبوغ و نخبگی در اثر دو عامل مهم وراثت- كه همان ویژگیهای ژنتیكی افراد بوده- و محیط- كه شرایط و بستر لازم جهت رشد علمی و عقلی است- حاصل می شود. با توجه به مقدمه فوق می توان نتیجه گرفت كه با خروج هر نخبه از كشور یك ژنوم هوشمند از كشور خارج شده و با زندگی در كشوری دیگر و ازدواج و تولید نسل در آنجا، به تكثیر ژنهای هوشمند آن كشور كمك می كند.
لذا به تدریج درصد ژنهای هوشمند جوامع نخبه پذیر افزایش یافته و در طولانی مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتیكی بین كشورهای نخبه پذیر و نخبه گریز ایجاد خواهد شد، به گونه ای كه كشورهای نخبه پذیر به جوامعی نخبه تبدیل می شوند و جوامع نخبه گریز با كاهش ژنهای هوشمند خویش، به تبعیت بی چون و چرا از جوامع نخبه پذیر، تن در داده و اداره امور جامعه با اتكا به افرادی انجام خواهد شد كه از ضریب هوشی كمتری برخوردارند و به عقب ماندگی كشور خواهد انجامید، زیرا جوامع نخبه هر روزه به علم، فن، صنعت و تولید جدیدی دست می یابند و دیگر كشورهای دنیا به دلیل بارز به آن علوم، فنون، صنایع و تولیدات جدید، ناگزیر باید هزینه لازم را پرداخت نموده و فرهنگ كشورهای نخبه را كه با علوم، فنون، صنایع و تولیدات آنها همراه است نیز بالاجبار بپذیرند، زیرا فرهنگ جدید و نو نیز با تولید علم و فن جدید حاصل می شود؛ یعنی محصول فیزیكی و تولیدی حاصل از علم و فناوری جدید همراه خود فرهنگ استفاده جدید را نیز متولد می نماید.
به عبارت دیگر، كالاهای تولیدی هر كشور بر اساس فرهنگ همان كشور تولید می شوند، لذا هر كشوری با صدور كالاهای خود به دیگر كشورها، فرهنگ خویش را نیز صادر نموده و به مرور زمان فرهنگ دیگر كشورها را با فرهنگ خویش جایگزین می نماید و در نهایت كشورهای نخبه گریز به دلیل نیاز و وابستگی همیشگی، خدمتكار این كشورها می شوند زیرا حكام و دولتمردان هر كشوری موظفند تمامی ملزومات رفاهی جدید و یافته های نوین بشریت را برای شهروندان خویش مهیا نمایند.
به عنوان مثال، با پیشرفت علم الكترونیك و توسعه صنعت تلفن همراه، رایانه و شبكه های اینترنت، تأثیرگذاری كشورهای مولد این فناوری بر روی فرهنگ كشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته (نا برخوردار) بسیار سهل و آسان است و از طرف دیگر كشورهای مولد با ارایه یافته های جدید و محصولات جدیدتر، روز به روز، وابستگی كشورهای در حال توسعه را به خود افزایش می دهند.
كشورهای در حال توسعه و نا برخوردار نمی توانند استفاده از دستاوردهای انقلاب فناوری اطلاعات یعنی صنعت IT و الكترونیك را برای شهروندان خود تحریم كنند، زیرا چنین كاری خودكشی علمی را در پی خواهد داشت. تا چند دهه قبل، تصور اینكه روزی رایانه بتواند تا این حد زندگی بشریت را متحول نماید، ممكن نبود. در این رابطه، می توان این سؤال را مطرح كرد كه واقعاً صنعت و فناوری رایانه و یا تلفن همراه، چقدر فرصت شغلی برای كشورهای مولد خود ایجاد نموده و خواهد نمود؟ مسلماً در آینده نیز علوم و فناوریهای جدیدی ظهور خواهند كرد كه نقشی به مراتب مهمتر از رایانه بر زندگی بشر خواهند داشت و دانشمندانی كه این فنون و فناوریها را كشف می نمایند، آینده كشورهای خویش را بیمه می كنند و كشورهایی كه دانشمندان و اندیشمندان بیشتری را پذیرا باشند، رهبری جهان آینده را در دست خواهند داشت.لذا جهت رهبری آینده جهان، نیازی به قدرت نظامی از جمله بمب اتمی، تكنیك ها و تاكتیكهای نظامی پیشرفته برای وادار كردن دیگر كشورها به تبعیت از ابرقدرتها وجود ندارد، زیرا قدرتمندترین ابزار برای تغییر و دگرگون ساختن جامعه و جهان استفاده از علم و فناوری است.
بعید نیست در آینده با تولید و كشف منابع جدید انرژی مناسب و مواد اولیه ارزان و سازگار با محیط زیست، تنها منبع اقتصادی بسیاری از كشورها یعنی نفت، كم ارزش و یا بی ارزش شود و یا ذخایر آن به اتمام برسد.
با كمی دقت می توان دریافت كه نخبگان قادرند علم، فن، فناوری و صنعت جدید تولید نموده و به تبع آن فرصتهای شغلی جدیدی را برای جامعه خویش ایجاد نمایند. لذا درصد بیكاری در كشورهای پیشرفته در همه سطوح بسیار كم می شود؛ این در حالی است كه مهمترین مشكل كشورهای در حال توسعه و نا برخوردار، از جمله كشور ما، بیكاری و مهاجرت ژنهاست. بنابراین، بهترین و مطمئن ترین نقطه برای سرمایه گذاری در خصوص اشتغال و رفع معضل بیكاری در بلند مدت، توجه ویژه به نخبگان، دانشمندان و اندیشمندان جامعه است تا با تولید علم، فن، فناوری و صنعت جدید، فرصتهای شغلی برگرفته از علم و صنعت داخلی را برای كشور ایجاد نمایند. در غیر این صورت، كشورهای بیگانه از این نعمت خدادادی استفاده می كنند؛ یعنی نخبگان كشور را جذب نموده و با استفاده از علم و دانش فنی تولید شده توسط ایشان، محصولات جدیدی تولید نموده و این محصولات را به بازار كشور ما روانه می كنند و از استعداد، دانایی و توانایی نسل مهاجر استفاده نموده و موجبات وابستگی كشور آنها را ایجاد می نمایند.
با توجه به دلایل فوق است كه كشورهای نخبه پذیر، نخبگان دیگر كشورها را با هر دین و آیینی می پذیرند و نه تنها از هوش و استعداد و توان ایشان در توسعه علمی، فنی و صنعتی خویش استفاده می كنند بلكه تعداد ژنهای هوشمند خویش را برای نسلهای آتی افزایش داده و آینده روشنی را برای ایشان ترسیم می نمایند؛ یعنی به طور كاملاً طبیعی اصلاح ژنتیكی انجام می دهند. در نتیجه، با یك تیر دو نشان را هدف قرار می دهند. لذا نسلهای آینده در كشورهای نخبه پذیر نه تنها برای برآوردن نیازهای خویش مشكلی ندارند، بلكه با سهولت بیشتری توسعه پایدار كشور خود را دنبال خواهند نمود. به عبارت دیگر، سیاستمداران كشورهای نخبه پذیر مهمترین "ثروت ملی" خود یعنی نخبگان را چند برابر افزایش می دهند.
چنین جوامعی با داشتن ذخایر ژنتیكی هوشمند، كافی، مناسب و همچنین حفظ منابع و ذخایر مادی خود از یك طرف و استفاده از ذخایر و منابع مادی كشورهای در حال توسعه و نا برخوردار از طرف دیگر، اختلاف طبقاتی و سرانه ثروت ملی بین كشورهای نخبه پذیر و نخبه گریز را افزایش می دهند. مهمتر اینكه جوامع نخبه پذیر با به كارگیری علوم و فنون جدید حاصل از پژوهش و تحقیق نخبگان، امكان كشف منابع طبیعی را نیز كه بشر قبلاً به دلیل نداشتن علم و فن كافی از آنها بی بهره بوده است، ممكن می سازند. این واقعیت سبب خواهد شد كه كشورهای نخبه گریز راهی جز دراز كردن دست نیاز به سوی كشورهای نخبه پذیر جهت كشف و استخراج چنین منابعی در كشور خویش، نخواهند داشت.
● نخبه پذیری و تأثیرهای آن بر جامعه
از جمله سؤالهایی كه مطرح است، مسایل امنیتی ناشی از حضور افراد غیر بومی در كشورهای نخبه پذیر است. تجربه نشان داده است كه نخبگان غیر بومی به دلیل داشتن امكانات مادی و معنوی در حد شأن خویش و همچنین فرهنگ بالا، از لحاظ امنیتی برای كشورهای نخبه پذیر مشكلاتی ایجاد نمی كنند. سؤال دیگری كه در خصوص مهاجرت ژنها جای طرح دارد این است كه آیا فرزندان نخبگان در خارج از كشور در زمینه علم و فن تلاش خواهند نمود تا به مرجعیت علمی یا همان نخبگی برسند؟ در این خصوص می توان گفت امكان بالقوه برای بلوغ علمی از نظر ژنتیكی و محیطی وجود دارد.
بنابراین، جهت توسعه منابع انسانی در كشورهای نخبه پذیر، هر دو عامل رشد یعنی وراثت هوشمند و شرایط محیطی مناسب برای این گونه افراد وجود دارد، به طوری كه بهره گیری از نهایت پتانسیل نخبگان و دانشمندان در این كشورها، به سادگی میسر است. شرایط محیطی عبارتند از ملزومات تحقیق و پژوهش كه در حد عالی در كشورهای نخبه پذیر مهیاست، به گونه ای كه هر وسیله، دستگاه یا ماده ای كه محقق نیاز داشته باشد، در كمترین زمان ممكن در اختیارش قرار می گیرد. حقوق مادی و معنوی محققان و نخبگان در این جوامع نسبت به دیگر كشورها چندین برابر است.
دانشمندان و پژوهشگران در این كشورها از سوی صنایع و شركتهای خصوصی مورد حمایت مادی قرار می گیرند و از محل حمایت مالی، دانشمندان كشورهای نخبه پذیر به سهولت می توانند نخبگان دیگر كشورها را جهت كار بر روی پروژه یا پروژه های خویش كه در ارتباط با رفع معضلات شركتهای خصوصی حمایت كننده است، جذب نمایند.
علاوه بر موارد فوق، اكثریت قابل توجهی از نخبگان به دلیل هوش و استعداد سرشار، از نظر معنوی و اخلاقی هم تفاوت قابل توجهی با دیگر افراد جامعه داشته و الگوی عملی برای اقشار مختلف می باشند و معمولاً ارتباط و اعتقاد عمیق تری با ماوراء الطبیعه و خداوند دارند؛ لذا به نظر نگارنده افزایش شمار نخبگان در هر جامعه، تقویت باورهای دینی را در پی دارد.
● عوامل دافعه ای و جاذبه ای و تأثیرهای آنها در مهاجرت ژنها
مهاجرت نخبگان، دغدغه اكثریت كشورهای جهان است و بسیاری از كشورها محققان توانمندی را برای بررسی علل و عوامل این پدیده و ارایه راهكارهای مناسب، مأمور به تحقیق و پژوهش نموده اند كه بخشی از نتایج یافته های آنها منتشر شده و می تواند مورد استفاده محققان دیگر كشورها قرار گیرد. تنها جستجو در پایگاه علمی آمار و اطلاعات بین المللی ISI با كلید واژه فرار مغزها تا تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۰۴ میلادی، ۵۳۸ گزارش را در این خصوص نشان داد.
گریت لادل (Grit Laudel) در سال ۲۰۰۳ میلادی سعی كرده است پدیده فرار مغزها را به روشی نظامند مورد بررسی قرار دهد. آنچه از تحقیق در این موضوع حاصل می شود این است كه نخبگان هر كشوری، سرمایه های ملی محسوب شده و كشورهایی كه در نخبه پروری و حفظ و نگهداری آنها می كوشند، در فرایند جهانی شدن از دیگران در همه زمینه ها گوی رقابت را خواهند ربود. به همین دلیل، در كشورهایی مانند انگلستان، روسیه، نیوزیلند، هندوستان، آفریقای جنوبی و... برای مقابله با این پدیده زیانبار مطالعات جدی صورت پذیرفته است.
لذا ضرورت دارد در كشور ما نیز تحقیقی جامع جهت روشن شدن زوایای مختلف این پدیده زیانبار صورت پذیرد و پاسخ مناسبی برای انبوهی از سؤالهایی كه در این رابطه مطرح است یافته و راهكار عملی و بومی ارایه گردد.
واقعاً باید بررسی نمود كه در كشور ما صنایع خصوصی چه اندازه حاضرند در زمینه تحقیق و پژوهش سرمایه گذاری نمایند تا نخبگان كشور از این طریق بتوانند نقش مؤثر خویش را ایفا نمایند؟ تا چه اندازه در تأمین ملزومات تحقیق و پژوهش جهت رسیدن به بلوغ علمی نخبگان خویش، سرمایه گذاری كرده ایم و آیا پژوهشگران و نخبگان برای اینكه فعالیت علمی خویش را به حداكثر برسانند، امكانات لازم و به موقع را در اختیار دارند؟ بنابراین، محرز می گردد كه مدل جاذبه، دافعه در خصوص مهاجرت ژنها سازگار است.
برخی از عوامل ایجاد كننده دافعه در كشورهای نخبه گریز از جامعه ایران، عبارتند از:
۱) كارایی نداشتن علمی و فنی در وطن برای سطوح عالیه نخبگان، اعم از نخبگان علمی، ورزشی، هنری.
۲) نبود امكان كسب علوم و دانش مورد علاقه برای دانشجویان مستعد همراه با دریافت حمایت مالی (بورسیه شدن)؛ همان رویه ای كه در كشورهای نخبه پذیر در حال انجام است.
۳) تأمین نشدن امكانات زندگی در شأن نخبگی و قابل مقایسه نبودن با حقوق و شرایط رفاهی كشورهای نخبه پذیر.
جدیدترین گزارشها حاكی از آن است كه دانشگاههای آمریكا برای جذب دانشمندان عالی رتبه جهان حقوق بسیار بالایی را برای ایشان در نظر گرفته اند، به گونه ای كه این سیاست گذاری كشورهای اروپایی و روسیه را دچار نگرانی جدی نموده است.
۴) كمبود امكانات و ملزومات تحقیق و پژوهش جهت رشد علمی و نبود امكان تهیه آنها در زمان مناسب.
۵) رعایت نكردن جدی شایسته سالاری در انتصاب مدیران در كشور كه این مورد شامل تمامی سطوح مدیریتی می گردد.
۶) امنیت و آرامش ملی در ابعاد مختلف آن، تأثیر جدی در مهاجرت نخبگان و مهاجرت ژنها دارد. این واقعیت در خصوص طبیعت و تمامی موجوداتش تحت عنوان انتخاب طبیعی (Natural Selection) امری پذیرفته شده است.
شایان ذكر است، موارد فوق در كشورهای نخبه پذیر برعكس می باشد، زیرا این كشورها محدودیتها را برای تولید علم و توسعه علمی رفع كرده و توانسته اند در نقطه مقابل با سرمایه گذاری بر روی عوامل دافعه زای كشورهای نخبه گریز، آنها را به جاذبه تبدیل نمایند. اگر چه در مقوله علوم انسانی، بخصوص وقتی تحلیل رفتار انسانها مورد نظر است، اظهار نظر و حتی تحقیق و پژوهش كاری بسیار مشكل است و بر خلاف علوم طبیعی و تجربی، امكان ارایه نسخه ای حاوی نوشدارو، كاری غیر ممكن است. لذا وقتی نخبه ای از یك سو با حقوق و مزایای مكفی و چندین برابر و از سوی دیگر با امكان رشد علمی به مراتب بیشتر رو به رو می شود، طبیعی است كه جهت كسب وجهه بین المللی و زندگی بی دغدغه، وطن خویش را با تمامی علایقی كه در آن دارد ترك می نماید.
امید است مدیران كشور دست در دست یكدیگر داده و كرامت نخبگان و حفاظت و صیانت از آنان را به عنوان یك پروژه و آرمان ملی تعریف نمایند تا افتخارات گذشته كشور احیا شده و ایران اسلامی مهد فرهنگ، علم و فناوری شود.
یقیناً موارد مطرح شده در این نوشتار مورد عنایت ویژه مسؤولان اثرگذار در سیاستگذاری آینده كشور قرار خواهد گرفت.
منابع:
۱) دانشگاه، جامعه و فرهنگ، ذاكر صالحی
۲) ارزش گذاری اقتصادی توسعه پایدار، نیلوفر عابدین زاده
۳) پیش بینی تكنولوژیك ابزاری برای سیاست علمی پویا، چكیده مقالات، نیكو سرخوش
منبع : روزنامه قدس