دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آزادی این واژه بی آبرو


آزادی این واژه بی آبرو
جان لاک از جمله معدود اندیشمندانی است که نظراتش هم در حوزه نظر و هم در حوزه عمل موثر و کارساز واقع شده و تاثیری که او در فلسفه بر جای گذاشته غیرقابل انکار است. لاک که از جمله فیلسوفان مسلک تجربه گرایی به شمار می آید، در کتاب مشهور خود به نام «رساله درباره معرفت انسانی» خدمتی بزرگ به روشن کردن مساله معرفت و حدود دستیابی انسان به معرفت کرده است تا جایی که برخی عمیق ترین و تکان دهنده ترین تاثیری را که جان لاک بر جریان اندیشه جدید به جای گذاشته است، نه نوشته های او در زمینه مباحث سیاسی، که کتاب «رساله درباره معرفت انسانی» دانسته اند و از آن با عنوان انجیل روشنفکری اروپایی یاد کرده اند.۱ او در این کتاب با تاکید بر این امر که تمام دانش بشر تنها و تنها از راه تجربه به دست می آید و همچنین نفی هرگونه اصول ثابت و پیشینی که در اعتقادات عامه وجود دارد و همواره در طول تاریخ اندیشه تا آن زمان درست انگاشته شده بودند، می کوشد نشان دهد از آنجا که تجربه بشر محدود به امور پیرامون اوست، لذا هرگز نمی تواند به ماهیت حقیقی امور مختلف پی ببرد. به این ترتیب، او امکان هرگونه شناخت حقیقی و واقعی را که بتواند منجر به اعتقاد و ایمان کامل شود، رد می کند. در نهایت با دلایلی که در کتاب «نامه یی در باب تساهل» بیان می دارد موفق می شود بذر تساهل و رواداری مذهبی و سیاسی را در جامعه آن روز انگلستان و حتی امریکا و سایر نقاط اروپا بپروراند. به این ترتیب می توان لاک را یکی از مهم ترین کسانی دانست که فلاسفه یی چون کانت در بسط اندیشه های خود وامدار اویند.
عقاید سیاسی لاک که در حوزه عمل بسیار مفید فایده واقع شده، به طور کامل در «دو رساله درباره حکومت» آمده است. این کتاب از دو رساله تشکیل شده است. در رساله اول که از اهمیت کمتری نسبت به رساله دوم برخوردار است، جان لاک به رد نظرات نویسنده یی به نام رابرت فیلمر پرداخته و دلایل خود مبنی بر عدم مشروعیت حکومت های مطلقه را آورده است که در اینجا به بررسی آنها نخواهیم پرداخت. و اما در رساله دوم که از اهمیت بسزایی حتی در زمان حاضر برخوردار است اصول عقاید خود را در دفاع از حکومت های قانونی و دموکراتیک بیان کرده است.لاک نیز همچون بسیاری از رساله های سیاسی، دستگاه فلسفی خود را بر پایه تفسیری که از «وضع طبیعی» ارائه می دهد، استوار می کند و این درست همان نقطه یی است که میان عقاید او به عنوان یکی از بنیانگذاران اندیشه لیبرال با دیگر اندیشمندان غیرلیبرال تفاوت ایجاد می کند. با نگاهی کوتاه به مفهوم وضع طبیعی نزد لاک با آنچه در مورد وضع طبیعی نزد «توماس هابز» به عنوان یکی از بزرگ ترین و تاثیرگذارترین اندیشمندان سیاسی وجود دارد، به خوبی می توان به اهمیت و جایگاه این موضوع پی برد، چرا که پذیرش هر یک از این دو نظرگاه به نتایج کاملاً متفاوتی منجر خواهد شد.
در ابتدا باید تعریفی کلی از وضع طبیعی به دست داده شود. می توان گفت وضع طبیعی، وضع افراد آدمی قبل از تشکیل حکومت و اجتماع سیاسی است. در این وضع افراد مساوی و آزادند. تا اینجا اختلافی میان لاک و هابز وجود ندارد اما اختلاف از آنجا شکل می گیرد که به بررسی وضعیت افراد در این وضع و در جریان زندگی روزمره پرداخته شود. هابز معتقد است تنها قانونی که بر آدمی حکومت می کند، قانون طبیعت است که همان قاعده عقلی است و قاعده عقلی نیز تنها در راستای حفظ و بقای انسان ها امر می کند. از طرف دیگر آدمی را موجودی خودخواه می داند که تنها در پی کسب منفعت خود است. در نتیجه هیچ گونه قانون اخلاقی در کار نیست تا بر امیال خودخواهانه او افسار زده و او را به رعایت حقوق دیگران وادار کند. به این ترتیب شرایط افراد در وضع طبیعی، به گونه یی است که در آن همه افراد در جنگ با هم هستند و آدمی در این وضعیت همواره در ترس و دلهره به سر می برد، تا اینکه به این نتیجه می رسد که پاره یی از حقوق خود را به یک مقام واحد واگذار کند و آن مقام را در جایگاه قدرت مطلق قرار دهد در عوض از امنیت برخوردار شود. به این ترتیب هابز ریشه ایجاد سازمان اجتماعی را در قراردادی می داند که میان افراد با یک حاکم مطلق منعقد می شود و افراد هیچ گونه حقی در اعتراض به این حاکم مطلق ندارند. اما لاک بر این عقیده است که قانونی که بر طبیعت حاکم است قانونی کاملاً اخلاقی است و همین قانون بر قاعده عقلی انسان ها نیز تسلط دارد و هیچ تعارضی میان این دو قانون وجود ندارد. در نتیجه در وضع طبیعی نه تنها جنگ همه با همه برقرار نیست، که برعکس افراد چون در کارهای خود همواره از قاعده عقلی پیروی می کنند و این قاعده نیز به نوبه خود تحت نفوذ قانون اخلاقی طبیعت است، زندگی به خوبی در حال گذر است و کسی به حقوق دیگران تجاوز نمی کند. چه بر اساس قانون طبیعت همه با هم برابر و از حقوق مساوی برخوردار هستند و کسی حق ندارد برای آسایش خود به اموال و جان دیگران تجاوز کند. «وضع طبیعت قانونی دارد که بر آن حکومت می کند و آن قانون طبیعت است و قانون طبیعت چیزی جز عقل نیست و عقل که قانون طبیعت است به آدمیانی که با او شور کنند خواهد گفت چون آدمیان هریک با دیگری مساوی و مستقل و آزادند، هیچ یک نباید به دیگری در جان و دست و پا و مال و ملک آسیب برساند.»۲
بنابراین وضع طبیعی در نظر لاک وضعی نیست که در آن هر فرد با فرد دیگر پیوسته در حال جنگ باشد. دیده می شود دستگاه های فلسفی هابز و لاک بر دو پایه مختلف بنا شده است. دستگاه هابز، دستگاه عقلی است و دستگاه لاک، دستگاه اخلاقی.۳
لاک نیز مانند هابز معتقد است مردم در وضع طبیعی از امنیت کامل برخوردار نیستند در نتیجه قدرت واحدی را ایجاد می کنند و در این راه از برخی از حقوق خود نیز می گذرند. اما از آنجا که مردم خود دارای قدرت مطلق نیستند پس نمی توانند چنین قدرتی را به حکمران واگذار کنند زیرا در این صورت نفس عمل آنها زیر سوال می رود.
«مثل آن بود که وقتی افراد، وضع طبیعی را ترک کرده بودند... رضا داده بودند که همه آنها به جز یک نفر، زیر حکومت قانون باشند اما آن یک نفر هنوز آن آزادی را که در وضع طبیعی داشت حفظ کند و قدرت را هم با آن توام کند و بی وحشت و ترس، هرچه هوس دارد بکند.»۴
بنابراین در اجتماع سیاسی مورد نظر لاک، حکمران از قدرت مطلق برخوردار نیست و قدرتش محدود است. یکی دیگر از راهکارهایی که لاک برای محدود کردن قدرت مورد استفاده قرار می دهد «تفکیک قوا» است. البته نظریه تفکیک قوا نزد لاک با تعریف کنونی آن متفاوت است چرا که او قوا را به سه قوه مقننه، مجریه و قوه عاقد تقسیم می کند که در این بین قوه مقننه از قدرت بیشتری برخوردار است و قوه عاقد نیز مربوط به جنگ و صلح و بستن پیمان و... است.
از طرف دیگر لاک قدرتی را که در اختیار دولت قرار دارد، امانتی می داند که از طرف مردم به آن واگذار شده و هرگاه در حفظ این امانت کوتاهی کند یا قصد سوءاستفاده از آن را داشته باشد و آن را جهت محدود کردن آزادی های سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مردم به کار گیرد، مردم حق خلع دولت و جایگزینی آن را خواهند داشت. در همین راستا یکی از اصول مشهور لاک نظریه «طغیان مردم علیه دولت» است که بر این اساس هرگاه دولت در مقابل راه های مسالمت آمیز مردم جهت خلع خود مقاومت کند، مردم می توانند از هر وسیله یی جهت واژگون کردن دولت استفاده کنند. اهمیت این اصل در این است که تا پیش از این طبق آموزه های هابز می پنداشتند چنانچه مردم علیه حکومت طغیان کنند، اوضاع نابسامانی ایجاد خواهد شد و
هرج و مرج همه جا را فراخواهد گرفت. البته انقلاب شکوهمند انگلستان که بدون خونریزی و هرج و مرج به وقوع پیوست، تاییدی بود بر نظریه لاک.
حامد قلی زاده

پی نوشت ها
۱- ردهد، برایان، «از افلاطون تا ناتو»، مترجمان مرتضی کاجی و اکبر افسری، انتشارات آگه، ص ۱۹۸
۲- قطعه ۵ از «رساله دوم درباره حکومت» نوشته جان لاک که در کتاب «آزادی فرد و قدرت دولت» نوشته محمود صناعی، انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
۳- صناعی، محمود، «آزادی فرد و قدرت دولت» انتشارات هرمس، ص ۸۷
۴- قطعه ۹۳ از «رساله دوم درباره حکومت» نوشته جان لاک که در کتاب «آزادی فرد و قدرت دولت» نوشته محمود صناعی، انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید