سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

‌مبانی‌ و لوازم‌ ‌کلامی‌ سکولاریزم‌


‌مبانی‌ و لوازم‌ ‌کلامی‌ سکولاریزم‌
● ‌سكولاریزم، مسأله‌ای‌ كلامی
سكولاریزم‌ را به‌ دلیل‌ كثیرالاضلاع‌ بودن‌ آن، از ابعاد مختلفی‌ می‌توان‌ تحلیل‌ و بررسی‌ كرد. یكی‌ از ابعاد سكولاریزم‌ جنبهٔ‌ كلامی‌ آن‌ است. مراد از جنبهٔ‌ كلامی، زمینه‌های‌ اعتقادی‌ ظهور سكولاریزم‌ و تأثیر و تأثر متقابل‌ سكولاریزم‌ در اندیشه‌های‌ دینی‌ به‌ طور مطلق‌ است. شناخت‌ عناصری‌ از اندیشهٔ‌ دینی‌ (در مفهوم‌ تاریخی‌ - جمعی‌ آن) كه‌ در تولد سكولاریزم‌ مؤ‌ثر افتاده‌اند و نیز تبیین‌ آثاری‌ كه‌ سكولاریزم‌ در تطور اندیشهٔ‌ دینی‌ دارد، برای‌ متكلم‌ معاصر كه‌ با هشیاری‌ و از سَرِ‌ درد دین، خود را مدافع‌ اندیشه‌های‌ دینی‌ می‌داند، ضروری‌ است.
آنچه‌ در مواجههٔ‌ متكلمانه‌ با سكولاریزم‌ اهمیت‌ دارد پاسخ‌ این‌ پرسش‌ است‌ كه‌ آیا سكولاریزم‌ یك‌ مسألهٔ‌ عام‌ كلامی‌ است‌ و یا مسألهٔ‌ خاص‌ كلام‌ مسیحی‌ است؟ آیا سكولاریزم‌ یك‌ جریان‌ كنترل‌ نشده‌ای‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ اقتضای‌ جهان‌ جدید ظهور كرده‌ و همهٔ‌ شئونات‌ حیات‌ آدمی‌ را در سیطرهٔ‌ خود گرفته‌ است‌ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ تفكر و حیات‌ دینی‌ را گریزی‌ از آن‌ نیست؟ آیا اعلام‌ مرگ‌ خدا در جهان‌ سكولاریتهٔ‌ معاصر مغرب‌ زمین‌ به‌ معنای‌ تبعید الوهیت‌ از میان‌ بشریت‌ است؟ آیا هر تفكر دینی‌ آبستنِ‌ چنین‌ فرزند مادركُشی‌ است؟ و یا اینكه‌ سكولاریزم‌ - چه‌ اینكه‌ آن‌ را نوعی‌ احیأ دین‌ بینگاریم‌ یا رقیب‌ دین‌ - تنها در سرزمین‌ مستعد تفكر مسیحی‌ در قرون‌ وسطی‌ قابل‌ كشت‌ بوده‌ است‌ كه‌ با عوامل‌ متناسب‌ بیرونی‌ جهان‌ غرب‌ در طی‌ قرون‌ معاصر تولد یافته‌ است؟ به‌ عبارت‌ دیگر، آیا سكولاریزم‌ بر مبنای‌ تفكر خاص‌ دینی‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ و لوازمش‌ رقابت‌ با چنین‌ تفكری‌ است؟
● ‌دو مفهوم‌ سكولاریزم
حقیقت‌ این‌ است‌ كه‌ سكولاریزم‌ از طرفی‌ مانند رنسانس‌ به‌ دلیل‌ منحصر به‌ فرد بودن، به‌ آسانی‌ قابل‌ تفسیر نیست‌ و از طرف‌ دیگر، به‌ دلیل‌ پیچیدگی‌ در اضلاع‌ و ابعاد و لوازم‌ آن‌ نسبت‌ به‌ حیات‌ نوین‌ بشریت، ارائه‌ تصویری‌ جامع‌ و تعریفی‌ كامل، به‌ تفسیر ابن‌سینا«اًن‌ لَم‌ یكن‌ محال، ولكن‌ من‌ أصعب‌ الامور» است.
برای‌ یافتن‌ پاسخ‌ به‌ سؤ‌الهای‌ طرح‌ شده‌ ابتدا لازم‌ است، تصویری‌ از سكولاریزم‌ به‌ دست‌ آید، آنگاه‌ زمینه‌های‌ تاریخی‌ پیدایش‌ سكولاریزم‌ روشن‌ گردد تا ارتباط‌ بین‌ سكولاریزم‌ و اندیشهٔ‌دینی‌ (هم‌ به‌لحاظمفهوم‌ و هم‌ به‌لحاظتحقق‌سكولاریزم)تبیین‌شود.
سكولاریزم‌ پدیداری‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ به‌ تدریج‌ برآمده‌ است‌ و به‌ تدریج‌ با نشان‌ دادن‌ ابعاد كثیر و لوازم‌ متعدد خویش، بر پیچیدگی‌ خود افزوده‌ است. از جنبش‌ اصلاح‌ مذهبی‌ مارتین‌ لوتر كه‌ بندهای‌ اولیه‌ نهال‌ سكولاریزم‌ بر مزرعهٔ‌ مستعد مسیحیت‌ سنتی‌ كاشته‌ شد تا آبیاری‌ آن‌ توسط‌ امثال‌ ماكیاول‌ و نیز تا برداشت‌ انسان‌ شناسانه‌ كسانی‌ چون‌ آلكس‌ اینكلس‌ از انسان‌ نوین‌ سكولار، سكولاریزم‌ تحولاتی‌ اساسی‌ در زمینهٔ‌ مفهوم‌ و تحقق‌ خویش‌ دیده‌ است. به‌ ویژه‌ از منظری‌ كه‌ امروزه‌ می‌توان‌ در بسط‌ تاریخی‌ نزدیك‌ به‌ دو قرن‌ گذشته‌ سكولاریزم‌ را دید و آثار آن‌ را در افقهای‌ آینده‌ پیش‌بینی‌ كرد، بر پیچیدگی‌ و تنوع‌ ابعاد آن‌ می‌افزاید.
این‌ تنوع‌ در آثار و لوازم‌ و كثیرالاضلاع‌ بودن‌ پدیدار، تفسیرهای‌ مختلفی‌ از آن‌ را موجب‌ شده‌ است. هر كسی‌ با توجه‌ به‌ بعدی‌ از سكولاریزم‌ آن‌ را تعریف‌ كرده‌ است. این‌ تعریفهاهمه‌ قابل‌قبول‌هستندمگراینكه‌ به‌شكل‌ مغالطهٔ، «چیزی‌نیست‌ جز...» ارائه‌ شوند. دو مفهوم‌ سكولاریزم‌ را می‌توان‌ مورد بحث‌ قرار داد: مفهوم‌ آغازین‌ و مفهوم‌ امروزین.
مفهوم‌ آغازین‌ سكولاریزم‌ را می‌توان‌ در معنای‌ پای‌بندی‌ و اصالت‌ دادن‌ به‌ عقل‌ در مقابل‌ اصالت‌ مذهب‌ آبأ كلیسا یا ایمان‌ سنتی‌ به‌ آبأ كلیسا جستجو كرد.۱ اصالت‌ عقل‌ در این‌ مفهوم‌ در مقام‌ اصالت‌ وحی‌ و یا ایمان‌ دینی‌ به‌ طور كلی‌ نیست. برای‌ توضیح‌ سخن‌ باید توجه‌ كرد كه‌ غالباً‌ تكون‌ اولیه‌ سكولاریزم‌ را به‌ ماكیاول‌ ارجاع‌ می‌دهند.۲ ماكیاول‌ مانند بسیاری‌ از روشنفكران‌ دینی‌ معاصر خویش‌ به‌ این‌ ایدهٔ‌ كلیسا معتقد است‌ كه‌ هدف‌ سیاست، جلب‌ رضایت‌ خداوند است. اما در جستجوی‌ معیاری‌ برای‌ مشخص‌ كردن‌ مصادیق‌ رضایت‌ خداوند برخلاف‌ تفكر سنتی‌ كلیسا، از ملاكی‌ مستقل‌ در خصوص‌ رضایت‌ آبأ كلیسا می‌پرسد. ماكیاول‌ ملاكی‌ مستقل‌ در خصوص‌ تشخیص‌ آبأ كلیسا ارائه‌ می‌دهد: رضایت‌ بندگان‌ خدا. «رضایت‌ بندگان‌ خدا علامت‌ رضایت‌ خداست». این‌ سخن، سخنی‌ دینی‌ است‌ اما مبتنی‌ بر تفسیر نوین‌ اندیشهٔ‌ دینی. یكی‌ از سرچشمه‌های‌ اصالت‌ عقل‌ و نیز انسان‌ محوری‌ قرن‌ نوزدهم‌ مغرب‌ زمین‌ همین‌ تفسیر نوین‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ مسیحیت‌ است.
در مفهوم‌ نخستین‌ سكولاریزم، عدول‌ از قداست‌ و نقد ناپذیری‌ آبأ كلیسا و دنیوی‌ و عقلانی‌ كردن‌ حیات‌ دینی‌ عناصر مهمی‌ هستند. در مفهوم‌ متأخر سكولاریزم، كنار نهادن‌ دین، كاهش‌ نفوذ دین‌ در جامعه، تبعید عنصر قدسی‌ و ایمانی‌ از حیات‌ آدمی‌ و مسكوت‌ نهادن‌ دین‌ در حیات‌ فردی‌ و اجتماعی‌ اخذ شده‌ است. غیر دینی‌ شدن‌ حكومت‌ در عصر جدید، جدایی‌ دین‌ از سیاست، فلسفی‌ كردن‌ دین، علمی‌ و عقلانی‌ شدن‌ تدبیر اجتماع‌ كه‌ در تفسیر هویت‌ سكولاریزم‌ ذكر شده‌ است۳ و البته‌ جدایی‌ اخلاق‌ از دین‌ (ایده‌ای‌ كه‌ فروید بر آن‌ اصرار داشت) را نیز باید به‌ آنها افزود، همهٔ‌ جلوه‌های‌ این‌ بت‌ پرستی‌ نوین‌ است. البته‌ هیچ‌ یك‌ از این‌ عناصر نشانگر همهٔ‌ هویت‌ سكولاریزم‌ نیست‌ اما به‌ منزلهٔ‌ وجوه‌ و لوازم‌ آن‌ قابل‌ تأمل‌ است. مفهوم‌ جامع‌ این‌ تفسیرهای‌ گوناگون‌ را می‌توان‌ كنار نهادن‌ دین‌ از حیات‌ آدمی‌ انگاشت.
كنار نهادن‌ دین‌ از حیات‌ آدمی‌ البته‌ به‌ صورت‌ موجه‌ و از طرف‌ روشنفكران‌ دینی‌ مطرح‌ شد و به‌ صورت‌ كنار نهادن‌ دین‌ از اموری‌ كه‌ دین‌ برای‌ آن‌ امور نیامده‌ است، و به‌ عنوان‌ بازنگری‌ به‌ رسالت‌ دینی‌ و تجدید نظر در توقع‌ از دین‌ طرح‌ گردید اما با ازدیاد این‌ امور و مواضع‌ مسألهٔ‌ كنار نهادن‌ دین‌ از سیاست، علم، اقتصاد، تبیین‌ هستی‌ (نزد متألهانی‌ كه‌ با تفسیر شناختاری‌ وحی‌ مخالف‌ هستند)، اخلاق‌ و ...، تبعید دین‌ از حیات‌ آدمی‌ شكل‌ گرفت.
روشن‌ است‌ كه‌ سكولاریزم‌ در مفهوم‌ آغازین‌ آن، نوعی‌ بازسازی‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ محسوب‌ می‌شده‌ است: نجات‌ دین‌ مسیحیت‌ از یوغ‌ و سلطهٔ‌ آبأ كلیسا. اما به‌تدریج‌ به‌ شكل‌ رقیبی‌ برای‌ اندیشه‌ و حیات‌ دینی‌ درآمده‌ است.
● ‌عوامل‌ پیدایش‌ سكولاریزم
سكولاریزم‌ به‌ معنای‌ دقیق‌ كلمه‌ پدیداری‌ مربوط‌ به‌ قرن‌ نوزدهم‌ مغرب‌ زمین‌ است. این‌ شناسنامه‌ اگر چه‌ در ظاهر تنها بر زمان‌ و مكان‌ تولد سكولاریزم‌ دارد اما متضمن‌ همهٔ‌ ویژگیها و خصوصیات‌ آن‌ است‌ چرا كه‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ سكولاریزم‌ را باید - به‌ تعبیر فورد - در پرتو حوادث‌ و تغییرات‌ عمیقی‌ تحلیل‌ كرد كه‌ در فاصلهٔ‌ میان‌ قرون‌ وسطی‌ تا قرن‌ نوزدهم، در عرصهٔ‌ حیات‌ و اندیشهٔ‌ آدمی‌ در اروپا جوانه‌ زد. البته‌ به‌ تعبیر فورد این‌ تغییرات‌ اگر چه‌ در اروپا جوانه‌ زد اما نتایجی‌ جهانی‌ در برداشت. دیدگاه‌ فورد را در خصوص‌ این‌ مسألهٔ‌ (سكولاریزم) مورد بحث‌ قرار خواهیم‌ داد.
اهم‌ این‌ حوادث‌ عبارتند از:
▪ رنسانس،
▪ نهضت‌ اصلاح‌ دینی،
▪ روشنگری،
▪ انقلابهای‌ آمریكا و فرانسه،
▪ پیدایش‌ ناسیونالیسم‌ و تبدیل‌ امت‌ مسیح‌ به‌ ملتهای‌ مسیحی،
▪ انقلاب‌ صنعتی،
▪ پیشرفت‌ علوم‌ طبیعی،
▪ تكنولوژی،
▪ رشد و تحول‌ علوم‌ پزشكی‌ و علوم‌ انسانی،
▪ ظهور دموكراسی‌ نوین،
▪ ابزارهای‌ جدید جنگ،
▪ ارتباطات‌ نوین،
▪ برنامهٔ‌ بهداشت‌ عمومی‌ و آموزش‌ همگانی،
▪ نهضتهای‌ جدید در فلسفه،
▪ هنر و مذهب،
▪ مسألهٔ‌ حقوق‌ بشر، و...۴
در پرتو این‌ تحولات‌ است‌ كه‌ ادعا می‌شود انسان‌ نوین‌ متولد شده‌ است‌ و جهان‌ جدید سكولار حاصل‌ آمده‌ است.عوامل‌ ظهور و رشد سكولاریزم‌ را، در پرتو دو عنصر اروپا و قرن‌ نوزدهم، می‌توان‌ بر دو دسته‌ تقسیم‌ كرد:
۱) عوامل‌ درونی‌
۲) عوامل‌ بیرونی.
ملاك‌ درونی‌ و بیرونی، موضع‌ كلامی‌ تحلیل‌ ظهور سكولاریزم‌ است. مراد از عوامل‌ درونی‌ و تفكر دینی‌ معینی‌ است‌ كه‌ اروپای‌ قرن‌ نوزدهم، در قرون‌ وسطی‌ مسبوق‌ به‌ آن‌ بوده‌ است‌ و به‌ منزلهٔ‌ مزرعه‌ای‌ مستعد بذر سكولاریزم‌ را در خود بارور ساخته‌ است. و مراد از عوامل‌ بیرونی، شرایط‌ فرهنگی‌ سیاسی‌ خاصی‌ است‌ كه‌ در باروری‌ این‌ نهال‌ مؤ‌ثر افتاده‌ است. عوامل‌ درونی‌ را می‌توان‌ به‌ خصیصهٔ‌ كلامی‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ ارجاع‌ داد و همانگونه‌ كه‌ عوامل‌ بیرونی‌ را می‌توان‌ به‌ رنسانس‌ و حوادث‌ پس‌ از آن‌ برگرداند.
به‌ عبارت‌ دیگر، سكولاریزم‌ را می‌توان‌ به‌ تعبیر روانشناسان‌ نوعی‌ مقاومت‌ اجتماعی‌ در مقابل‌ استبداد و جزمیت‌ آبأ كلیسای‌ قرون‌ وسطی‌ (عوامل‌ درونی) دانست‌ كه‌ توفیق‌ خود را مرهون‌ شرایط‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ مناسب‌ با خود در قرون‌ متأخر (عوامل‌ بیرونی) است. اندیشهٔ‌ دینی‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ دارای‌ خصیصه‌هایی‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها تولد سكولاریزم‌ را توجیه‌ می‌كند بلكه‌ رقابت‌ سكولاریزم‌ با مسیحیت‌ را نیز تفسیر می‌كند.
● ‌ویژگیهای‌ كلام‌ مسیحی
اندیشهٔ‌ دینی‌ مسیحیت‌ در قرون‌ وسطی‌ علیرغم‌ اقتدار حكومتی، نشانه‌های‌ زیادی‌ از آفت‌ زدگی‌ و بیماری‌ بر جبین‌ خویش‌ دارد، بیماری‌ كه‌ به‌ از بین‌ رفتن‌ می‌انجامد. اهم‌ این‌ آثار و مشخصات‌ عبارتند از:
‌۱) الهیات‌ گرایی‌ مطلق:
مراد از الهیات‌ گرایی‌ مطلق‌ تقریباً‌ مفهومی‌ است‌ كه‌ اتین‌ ژیلسون‌ در بیان‌ خصیصه‌های‌ تفكر فلسفی‌ مغرب‌ زمین‌ در قرون‌ وسطی‌ به‌ نام‌ تئولوژیسم‌Teologism از آن‌ نام‌ می‌برد.۵ الهیات‌ و اندیشهٔ‌ دینی‌ محور همهٔ‌ تفكرات‌ قرون‌ وسطایی‌ است، نه‌ تنها متافیزیك‌ و فلسفه‌ بلكه‌ همهٔ‌ علوم‌ و فنون‌ رنگ‌ الهیاتی‌ یافته‌اند و با اندیشه‌های‌ دینی‌ عجین‌ و لذا هم‌ سرنوشت‌ شده‌اند. علوم‌ یا در خدمت‌ اندیشه‌های‌ دینی‌ و مؤ‌ید آنها هستند و یا بدعت‌ و كفر تلقی‌ می‌شوند. مكانیك‌ و متافیزیك‌ ارسطویی، هیأت‌ بطلمیوسی، طب‌ جالینوسی‌ و حتی‌ تصویرهای‌ خرافی‌ كه‌ به‌ صورت‌ مسلٍّمات‌ عام‌ و مقبولات‌ عقلأ قوم‌ درآمده‌اند، همه‌ به‌ منزلهٔ‌ بخشی‌ از پیكرهٔ‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ درآمدند و به‌ همین‌ دلیل‌ دین‌ مسیحیت‌ با اندیشه‌های‌ معاصر خویش‌ هم‌ سرنوشت‌ شد و با كهنه‌شدن‌ آنها، كهنه‌ تلقی‌ گردید. روشنفكر دینی‌ به‌ این‌ هم‌ سرنوشتی‌ علم‌ دارد و آیندهٔ‌ علوم‌ را هم‌ پیش‌بینی‌ می‌كند و درصدد جدایی‌ دین‌ از اندیشه‌های‌ معاصر برمی‌آید. بازسازی‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ یكی‌ از تدبیرهاست.
‌ ‌۲) جزمیت‌ و دگماتیسم:
در تفكر دینی‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ مهم‌ترین‌ خصیصه‌ جزم‌گرایی‌ و دگما می‌باشد. باورهای‌ دینی‌ از طرف‌ آبأ كلیسا تعریف‌ می‌شوند، هر گونه‌ تردید و یا باز فهمی‌ در خصوص‌ این‌ باورها به‌ معنای‌ ارتداد و كفر است. این‌ باورهای‌ جزمی‌ منحصر به‌ آنچه‌ اصول‌ دین‌ نزد مسلمانان‌ خوانده‌ می‌شود نیست‌ بلكه‌ با توجه‌ به‌ خصیصهٔ‌ نخست، اندیشه‌های‌ معاصر را هم‌ در بر می‌گیرد، مانندِ‌ اعتقاد به‌ مركزیت‌ زمین، تفسیر فكسیستی‌ خلقت‌ انسان، دایره‌ای‌ شكل‌ بودن‌ مسیر ستارگان‌ به‌ دور زمین، نقصان‌ ذاتی‌ عقل‌ آدمی‌ در نیل‌ به‌ حقیقت، گناه‌ آدم، باور به‌ اینكه‌ هر حركتی‌ نیاز به‌ حضور دائمی‌ محرك‌ دارد و دهها باور این‌ چنینی‌ دیگر.
به‌ تعبیر استاد شهید مرتضی‌ مطهری‌ «كلیسا علاوه‌ بر عقاید خاص‌ مذهبی، یك‌ سلسله‌ اصول‌ علمی‌ مربوط‌ به‌ جهان‌ و انسان‌ را كه‌ غالباً‌ ریشه‌های‌ فلسفی‌ یونانی‌ و غیر یونانی‌ داشت‌ و تدریجاً‌ مورد قبول‌ علمای‌ بزرگ‌ مذهب‌ مسیح‌ قرار گرفته‌ بود، در ردیف‌ اصول‌ عقاید مذهبی‌ قرار داد و مخالفت‌ با آن‌ «علوم‌ رسمی» را جایز نمی‌شمرد، بلكه‌ به‌ شدت‌ با مخالفان‌ آن‌ عقاید مبارزه‌ می‌كرد.
خطای‌ عمدهٔ‌ كلیسا در دو جهت‌ بود:
الف) یكی‌ اینكه‌ كلیسا پاره‌ای‌ معتقدات‌ علمی‌ بشریِ‌ موروث‌ از فلاسفهٔ‌ پیشین‌ و علمای‌ كلام‌ مسیحی‌ را در ردیف‌ اصول‌ مذهبی‌ قرار داد و مخالفت‌ با آنها را موجب‌ ارتداد دانست.
ب) دیگر اینكه‌ حاضر نبود صرفاً‌ به‌ ارتداد اكتفا كند و هر كسی‌ كه‌ ثابت‌ شد مرتد است، او را از جامعهٔ‌ مسیحیت‌ طرد كند، بلكه‌ با نوعی‌ رژیم‌ پلیسی‌ خشن‌ در جستجوی‌ عقاید ما فی‌الضمیر افراد بود».۶
۳) عصمت، قداست‌ و الوهیت‌ آبأ كلیسا:
جزم‌گرایی‌ نظری‌ كلیسا به‌ تدریج‌ با مطلق‌گرایی‌ آبأ كلیسا در شؤ‌ون‌ زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ مردم‌ قرین‌ شد. مطلق‌ شدن‌ آرأ و افعال‌ آبأ كلیسا آنها را در مسند خدایی‌ نشانده‌ بود. آنها مانند خداوند، گناهان‌ بندگان‌ را مورد بخشایش‌ قرار می‌دادند و مانع‌ مجازات‌ الهی‌ در خصوص‌ عاصیان‌ می‌شدند. خود را از جنس‌ برتر می‌پنداشتند و در تحكیم‌ حكومت‌ مطلقهٔ‌ خویش‌ از چیزی‌ فروگذار نمی‌كردند. محكمهٔ‌ تفتیش‌ عقاید بنا می‌نهادند و هر كسی‌ كه‌ با آرأ كلیسا به‌ نوعی‌ همدلی‌ نداشت‌ مورد مجازات‌ قرار می‌گرفت. جزمیت‌ با دو عنصر عجین‌ شد: الوهیت‌ و خشونت‌ و مثلث‌ شومی‌ درست‌ كرد كه‌ زشت‌ترین‌ چهرهٔ‌ كلیسای‌ قرون‌ وسطی‌ را نشان‌ می‌داد. به‌ تعبیر استاد مطهری‌ «مذهب‌ كه‌ می‌بایست‌ دلیل‌ هدایت‌ و پیام‌آور محبت‌ باشد، در اروپا به‌ این‌ صورت‌ درآمد. تصور هر كس‌ از دین‌ و خدا و مذهب، خشونت‌ بود و اختناق‌ و استبداد».۷
‌ ‌۴) نارسایی‌ مفاهیم‌ كلیسایی‌ درخصوص‌ خدا و مابعدالطبیعه:
به‌ تعبیر استاد مطهری‌ «در قرون‌ وسطی‌ كه‌ مسألهٔ‌ خدا به‌ دست‌ كشیشها افتاد، یك‌ سلسله‌ مفاهیم‌ كودكانه‌ و نارسا دربارهٔ‌ خدا به‌ وجود آمد كه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ با حقیقت‌ وفق‌ نمی‌داد و طبعاً‌ افراد با هوش‌ و روشنفكرانه‌ را نه‌ تنها قانع‌ نمی‌كرد، بلكه‌ متنفر می‌ساخت‌ و بر ضدمكتب‌ الهی‌ برمی‌انگیخت».۸ اگر نارسایی‌ مفاهیم‌ دینی‌ و كلامی‌ كلیسا را قرین‌ نارسایی‌ مفاهیم‌ فلسفی‌ مغرب‌ زمین‌ بدانیم، به‌ خوبی‌ روشن‌ خواهد شد كه‌ در اروپای‌ قرن‌ هیجدهم‌ چگونه‌ ماتریالیسم‌ و سكولاریزم‌ متولد شدند. عدم‌ رشد تفكر فلسفی‌ و الهیات‌ بردگی‌ اندیشه‌ در قرون‌ وسطی، فقر فلسفه‌ در اروپا، وقوع‌ رنسانس‌ و تحول‌ خیره‌كننده‌ علوم‌ بشری‌ مستقل‌ از اندیشهٔ‌ دینی، تفكر قرون‌ وسطی‌ را كه‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ و فلسفی‌ و... را هم‌ سرنوشت‌ كرده‌ بود، فرو ریخت.
● ‌پیامبران‌ سكولار در فرهنگ‌ اسلامی‌ ظهور نخواهند كرد
با توجه‌ به‌ خصیصه‌های‌ چهارگانهٔ‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ می‌توان‌ استقلال‌ طلبی‌ از كلیسا را تفسیر كرد. به‌ تعبیر استاد مطهری‌ «بدیهی‌ است‌ كه‌ عكس‌ العمل‌ مردم‌ در مقابل‌ چنین‌ روشی‌ جز نفی‌ مذهب‌ از اساس‌ و نفی‌ آن‌ چیزی‌ كه‌ پایهٔ‌ اول‌ مذهب‌ است، یعنی‌ خدا، نمی‌توانست‌ باشد. هر وقت‌ و هر زمان‌ كه‌ پیشوایان‌ مذهبی‌ مردم‌ ...پوست‌ پلنگ‌ می‌پوشند و دندان‌ ببر نشان‌ می‌دهند و متوسل‌ به‌ تفكیر و تفسیق‌ می‌شوند، مخصوصاً‌ هنگامی‌ كه‌ اغراض‌ خصوصی‌ به‌ این‌ صورت‌ در می‌آید، بزرگ‌ترین‌ ضربت‌ بر پیكر دین‌ و مذهب‌ به‌ سود مادیگری‌ وارد می‌شود».۹
یكی‌ از علل‌ ظهور پیامبران‌ سكولار در مغرب‌ زمین، خصیصه‌های‌ كلامی‌ مسیحیت‌ در آن‌ دیار است. مراد از پیامبران‌ سكولار كسانی‌ هستند كه‌ مانند پیامبران‌ مدعی‌ رسالتی‌ برای‌ بشریت‌ بوده‌ و خود را آورنده‌ دین‌ و آیین‌ و ایدئولوژی‌ می‌دانند اما بر خلاف‌ پیامبران‌ آسمانی، آنها را نه‌ تنها خداوند فرو نفرستاده‌ است‌ بلكه‌ بخشی‌ از رسالت‌ آنها مستغنی‌ ساختن‌ انسان‌ از خدا و به‌ تعبیر نیچه‌ اعلام‌ مرگ‌ خدایان‌ و نیز به‌ تعبیر اگزیستانسیالیسم‌ ملحد اعلام‌ این‌ مطلب‌ به‌ انسانهاست‌ كه‌ بهر ایزدان‌ دیر آمدیم، بهر هستی‌ زود آمدیم. به‌ همین‌ دلیل‌ آنها را پیامبران‌ سكولار می‌نامیم. كسانی‌ چون‌ اگوست‌ كنت، كارل‌ ماركس، زیگموند فروید، نیچه، اگزیستانسیالیسم‌ ملحد (سارتر و...) را می‌توان‌ از پیامبران‌ سكولار محسوب‌ كرد.
همهٔ‌ پیامبران‌ سكولار، بدون‌ استثنأ، در فرهنگ‌ مسیحیت‌ ظهور كردند و به‌ منزلهٔ‌ رقیبی‌ برای‌ مسیحیت، مذهب‌ سكولار خویش‌ را تبلیغ‌ كردند و اگر پیروانی‌ یافتند - كه‌ در مواردی‌ با ادیان‌ بزرگ‌ آن‌ دیار نیز رقابت‌ پیروزمندانه‌ای‌ داشته‌اند - توفیق‌ خود را مرهون‌ مسیحیتی‌ هستند كه‌ در آن‌ رشد كرده‌اند. بنابراین، مبنای‌ كلامی‌ سكولاریزم، اندیشهٔ‌ دینی‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ است‌ و لازمهٔ‌ آن‌ رقابت‌ و استقلال‌ طلبی‌ از چنین‌ اندیشهٔ‌ دینی‌ است‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ حیات‌ آدمی.
درخصوص‌ نسبت‌ دین‌ اسلام‌ و سكولاریزم‌ توجه‌ به‌ تفاوتهای‌ عمده‌ دین‌ اسلام‌ با مسیحیت‌ متداول‌ به‌ ویژه‌ مسیحیت‌ قرون‌ وسطی‌ ضروری‌ است. اسلام‌ دین‌ آیینی‌ است. تیپ‌ ایمان‌ اسلامی‌ به‌ لحاظ‌ ساختار درونی‌ با ایمان‌ مسیحیت‌ تفاوت‌ دارد. در اندیشهٔ‌ دینی‌ مسلمانان‌ باب‌ تحقیق‌ و اجتهاد فراز است‌ و اصل‌ به‌ اجتهاد و تحقیق‌ است‌ و به‌ ویژه‌ در عرصهٔ‌ نظر اساساً‌ تقلید ناروا تلقی‌ شده‌ است. به‌ تعبیر استاد مطهری‌ «اینكه‌ اصول‌ دین‌ باید تحقیقی‌ باشد نه‌ تقلیدی‌ ویا تحمیلی، تزی‌ است‌ كه‌ اسلام‌ طرفدار آن‌ است، برخلاف‌ مسیحیت‌ كه‌ اصول‌ دین‌ را برای‌ عقل‌ و «منطقهٔ‌ ممنوعه» اعلام‌ كرده‌ است».۱۰
در فرهنگ‌ اسلام، اگر چه‌ عقلانیت‌ غالباً‌ ترویج‌ شده‌ و فلاسفهٔ‌ سترگی‌ چون‌ كندی، فارابی، خیام، ابن‌ سینا، ابن‌ رشد، خواجه‌ طوسی‌ و ملاصدرا ظهور كرده‌اند ولكن‌ حتی‌ نزد متصلب‌ترین‌ فیلسوفان، اندیشهٔ‌ ناب‌ دینی‌ از تفكر فلسفی‌ یونانی‌ و یا حتی‌ از حكمت‌ مشرقی‌ متمایز است‌ و با آن‌ هم‌ سرنوشت‌ نیست. از این‌ جهت‌ می‌توان‌ گفت: مكتب‌ تفكیك۱۱ هم‌ سابقه‌ای‌ طولانی‌ در تاریخ‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ دارد و هم‌ تأثیر عمیقی‌ در خلوص‌ دینی‌ بخشیده‌ است. تفكیك‌ علوم‌ رسمی‌ و دانشهای‌ متداول‌ روز - هر چند كه‌ قطعی‌ و اجتناب‌ناپذیر بنمایند - از باورهای‌ دینی‌ و عدم‌ خلط‌ تبیینهای‌ فلسفی‌ با تفسیرهای‌ قرآنی‌ در اندیشهٔ‌ اسلامی‌ همیشه‌ مطرح‌ بوده‌ است. در عصر غیبت‌ و جزء در خصوص‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ و ائمه‌ اطهار علیهم‌السلام، كسی‌ از رهبران‌ دینی‌ در جامعهٔ‌ اسلامی‌ معصوم‌ نیست. پیامبر اسلام‌ به‌ صراحت‌ قرآنی‌ عبد و رسول‌ خداست‌ و نه‌ فرزند و تجسم‌ عینی‌ خدا، آن‌ گونه‌ كه‌ در مسیحیت‌ مطرح‌ است. «أنَا بَشرٌ‌ مثلُكُم» نمادی‌ است‌ نشانگر اینكه‌ نهاد روحانیت‌ در اسلام‌ هرگز در مسند فوق‌ بشری‌ و جایگاه‌ الوهیت‌ نیست، و عناصری‌ از این‌ قبیل‌ ظهور سكولاریزم‌ را در فرهنگ‌ اسلامی‌ ممتنع‌ و بدون‌ وجه‌ می‌نماید.
بنابراین، بر مبنای‌ اندیشه‌های‌ اسلامی‌ در تحلیل‌ سكولاریزم‌ باید از خطر درآمیختن‌ كلام‌ اسلامی‌ و الهیات‌ مسیحی‌ برحذر بود، آنچه‌ به‌ تعبیر عده‌ای، از آفات‌ متدیك‌ اندیشهٔ‌ كلامی‌ معاصر محسوب‌ است.۱۲ سكولاریزم‌ هم‌ از حیث‌ مبنا و هم‌ از جهت‌ لوازم‌ اساساً‌ مسأله‌ای‌ مسیحی‌ است.
‌ ‌الحمدلله‌ رب‌العالمین. والسلام‌‌
‌‌علی‌ سعیدی‌
پی‌نوشتها
۱) احمد بخشایشی. پیدایش‌ سكولاریزم، ۱۳۷۴.
۲) عبدالكریم‌ سروش. معنا و مبنای‌ سكولاریزم، كیان، ۲۶، مرداد و شهریور ۱۳۷۴ صص‌ ۱۳-۴.
۳) عبدالكریم‌ سروش. معنا و مبنای‌ سكولاریزم.
۴) See: D.forod,Introduction to Modern Ceristian۴ Thology: THe Modern Theologians, Edite. PPavia .۹۲ vol I,ppl۱Fford, II vol.(Basil Blackwell,
۵) اتین‌ ژیلسون، نقد تفكر فلسفی‌ غرب، ترجمهٔ‌ احمد احمدی، انتشارات‌ حكمت، ۱۴۰۲ق، ص‌ ۴۲.
۶) استاد مطهری. مجموعهٔ‌ آثار، ج‌ ۱، علل‌ گرایش‌ به‌ مادیگری، انتشارات‌ صدرا، تهران، ۱۳۷۰ ص‌ ۴۸۷.
۷) همان، ص‌ ۴۹۱.
۸) همان، ص‌ ۴۷۹.
۹) همان، ص‌ ۴۹۱.
۱۰) همان، ص‌ ۴۸۷.
۱۱) مراد از مكتب‌ تفكیك، نظریه‌ای‌ است‌ كه‌ حقیقت‌ نبوی‌ و دینی‌ را از حقیقت‌ فلسفی‌ متمایز كرده‌ و معارف‌ وحیانی‌ را اصالت‌ می‌دهد. امروزه‌ این‌ نظریه‌ نزد بسیاری‌ از متفكران‌ معاصر رواج‌ دارد.
۱۲) قراملكی‌ احد. تحلیل‌ مفهوم‌ تجدد در كلام‌ جدید، سخنرانی‌ دانشگاه‌ امام‌ صادق(ع)، ۱۳۷۳.
منبع : کتاب نقد