یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شلایرماخر و تغییر جهت سنت کانتی


شلایرماخر و تغییر جهت سنت کانتی
هرمنوتیک جدید که خود متاثر از مبانی فکری جهان مدرن است نقشی موثر در تغییر جهت متفکران مدرن بر عهده داشته است. به مدد کار فکری متفکران این نحله است که ما شاهد نگاهی جدید به متن، جامعه، تاریخ و فرهنگ هستیم. با توجه به این اهمیت، گروه اندیشه در صدد است در چندین مقال آرای مهمترین چهره های این گرایش را معرفی نماید.
فریدریش دانیل ارنست شلایر ماخر (۱۸۳۴ - ۱۷۶۸) را شاید نتوان یکی از بزرگترین فلاسفه آلمانی قرن هجدهم و نوزدهم دانست (در کنار فلاسفه ای همچون کانت، هایدگر، هگل، مارکس و یا نیچه) اما بی شک می توان او را یکی از فلاسفه درجه دوم این دوره در نظر گرفت. او تنها یک فیلسوف نبود بلکه متخصص دوره کلاسیک و همچنین یک الهی دان نیز بود. اکثر آثار او در حیطه فلسفه مذهب می گنجیدند اما از ظر فلسفه مدرن به دلیل نظراتی که در باب علم هرمنوتیک دارد (به عنوان مثال نظریه تفسیر) دارای اهمیت زیادی است، البته نظریه ترجمه او نیز توجهات بسیاری را به سمت خود جلب کرده است.
فریدریش شلایر ماخر در سال ۱۷۶۸ در برسلو به دنیا آمد. پدر او یک روحانی انقلابی بود. او آموزش های اولیه را در موسسه «موراوین برترن» دید و در همین موسسه بود که علاقه خاصی به علوم انسانی پیدا کرد و توانست در این زمینه مطالعات زیادی داشته باشد. او در حالی که در پایه های فکری مسیحیت دچار شک و تردید شده بود در سال ۱۷۸۷ به دانشگاه لیبرال هال رفت. و در آنجا به تحصیل در رشته الهیات مشغول شد.
او به دلیل علاقه ای که به فلسفه و ادبیات داشت رشته فلسفه و لغت شناسی را در این دانشگاه به عنوان رشته دوم خود انتخاب کرد. شلایر ماخر در سال ۱۷۹۰ امتحانات الهیات را با موفقیت پشت سر گذاشت.
در این زمان او به طور ویژه و بسیار جدی به مطالعه فلسفه نقد کانت مشغول شد. حاصل این دوره مطالعاتی او را می توان در مقالاتی که بعدها منتشر کرد دید. از جمله این مقالات می توان به «در باب برترین خیر» (۱۷۸۹)، «در باب آن چیزی که به زندگی ارزش می دهد» (۳-۱۷۹۲) و «در باب آزادی» (۳ - ۱۷۹۰) اشاره کرد که در آنها شلایر ماخر مفهوم کانت در باره «خیر برین» را به عنوان یک عامل لازم برای ایجاد شادمانی در بیابان اخلاقی رد کرد و همچنین ارتباط کانت با پیش فرض های زندگی بعد از مرگ روح و خدا را مورد تردید قرار داد و در نهایت یک نظریه ضد کانتی از علتمندی رفتار انسان مطرح کرد.
در سال ۴ - ۱۷۹۳ دو مقاله «اسپینوزا گرایی» و «ارائه نظام اسپینوزا» را درباره اسپینوزا نوشت. فاجعه اصلی که از این مقاله ها منتج شد اثر یاکوبی در سال ۱۷۸۵ «در باب تعالیم اسپینوزا، نامه هایی به آقای موز مندلسون» بود که از یک سو نقد شدید و اساسی ای بر اسپینوزا گرایی محسوب می شد و از سوی دیگر نشان دهنده تاثیرات کتاب «خدا» هردر در سال ۱۷۸۷ بود. «چند گفت وگو» مقاله دیگری است که در آن شلایر ماخرسعی داشت فرمی از یگانه گرایی اسپینوزا را در ارتباط با ویژگی هردر شرح دهد.
او همچنین تلاش کرد با تطبیق این دیدگاه با مشخصه های اصلی فلسفه نظری کانت از آن دفاع کند. این دیدگاه اسپینوزایی جدید را می توان مهمترین نظریه شلایر ماخر درباره فلسفه مذهب دانست که آن را به طور کامل در کتاب «در باب مذهب: گفتارهایی درباره مخالفت های فرهنگی با آن» در سال ۱۸۰۶ منتشر شد. این کتاب بارها تا سال ۱۸۲۱ تجدید چاپ شد و در سال ۱۸۳۱ شلایر ماخر با افزودن بخش تشریحات نسخه جدیدی از آن منشر کرد. او در این کتاب در جستجوی حفظ مذهب در مقابل دیدگان مخالفین با آن بر آمد. این کتاب شلایر ماخر یک شهرت جهانی برای شلایر ماخر به همراه داشت. در سال نخستین انتشار این کتاب یعنی سال ۱۷۹۹ او به انتشار مقاله ای در باب موقعیت یهودیان با نام «نامه هایی در باب موقعیت امور سیاسی - الهیاتی خانواده های یهودی» دست زد.
در این مقاله او اجبار یهودیان در دادن غسل تعمید برای برخورداری از حقوق شهروندی را رد کرد و از حقوق کامل شهروندی برای یهودیان تحت هر شرایطی دفاع کرد. در همین سال او یک مقاله دیگر با نام «به سوی یک نظریه هدایت اجتماعی» منتشر ساخت که اولین اثر او در باب اهمیت هنر گفت وگو محسوب می شود. نهایتا در سال ۱۷۹۹ دوباره به نوشتن اثری انتقادی درباره فلسفه کانت با نام «جهان شناسی کانت» دست زد این اثر به طور خاص فلسفه دوگانه انگارانه کانت در باب ذهن را مورد مطالعه قرار داد.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید