یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دین امری الهی یا بشری


دین امری الهی یا بشری
بشر از آغاز پیدایی خود در برابر دنیای اطراف خود به سوال و احتجاج می پرداخت و از خود همیشه می پرسید پیرامون تغییرات طبیعت و کدام عوامل یا علتها دلایل تغییرات جهان اجتماعی است ؟ و بشر همیشه در این اندیشه بود که چگونه می توان جهان طبیعی و انسانی را مسخر نمود؟ بشر برای پاسخ به این سوالات مجبور به شناخت و معرفت شناسی و درک محیطی خود با نگاه بسته و کوته بین خود . و او با درک ناقص خود از پدیده های اجتماع به این سوالها پاسخ میداد .
بشر برای رسیدن به این آگاهی ها و معارف زمانی با دین یا عرفان یا فلسفه و منطق و زمانی دیگر علم و تجربه گرایی پاسخ سوالات خود را میداد . که هر کدام از این شیوه ها بر اساس درک او از حقیقت و واقع بینی عینیت های جامعه زیستی انسان می باشد .
بشر زمینی هیچگاه به ماهیت جواب های اصلی خود نرسیده است و معلوم نیست چه زمانی به سوالات بی پاسخ خود برسد . در هر صورت بشر با این اوصاف و انگاره نتوانست حقیقت را به صورت کامل و ناب بیان کند . بلکه بر اساس درک و فهم پایگاه انسانی و اجتماعی خود به این سوالات پاسخ خود را می یابد . بلکه به ماهیت و ذات رخدادهای پیرامونی خود نتوانسته است که درک کند
به قول مولانا :
هر کسی از ظن خود شد یا ما / از درون ما نجست اسرار ما
در هر نگاه بشر وقتی مراحل تکاملی خود را گذراند و به منزل علم ( Science ) در قرن ۱۹ سکنی گزید توانست به زندگی و اجتماع خود را بر اساس فهم علمی طبقه بندی کرد و هر مفهوم را در جایگاه نسبی بشر امروزی فهم کند قرار داد . که علم ، مادر و ریشه تمام این فهم های امروزی ما از این دسته بندی ها و نگاه های متفاوت مجزا نمی باشد . دانشمندان علم ، علم را شناختی می دانند که به صورت نظام یافته که مبتنی بر روابط علی و بیانگر نظم و ترتیب بین پدیده ها و بر اساس روشهای قابل اطمینان تحصیل شده و قابل اثبات و استدلال بوده و واقع بینانه و آری از ارزشهای شخصی باشد.
با این تعاریف دانشمندان علم ، علم را به دو دسته از لحاظ روش و تفاوت موضوعی طبقه بندی کرده اند .
دیلتای به عنوان یکی از صاحبنظران معتقد است که اساس طبقه بندی علوم را " تفاوت موضوع " آنها تشکیل می دهد. به همین خاطر علوم قلمرو موضوعی طبیعت و ذهن و تاریخ انسان تقسیم می کند . به نظر او در علوم طبیعی معرفت ( Knowledge ) ولی در علوم فرهنگی و اجتماعی معرفت از کونه ایی سلوک درونی کسب می شود. دیلتای دو نکته را حائز اهمیت می دانست : یک بین جهان طبیعت ( پدیدار ها ) با علم انسانی شکافی پر نشدنی وجود دارد و به همین خاطر باید بین علوم انسانی فرق گذاشت . دوم بر خلاف تصور پوزیتیویستها امکان ندارد کسی در علوم فرهنگی و انسانی بتواند از علوم طبیعی پیروی کند و در وجود کشف قوانین بر آید به همین خاطر او روش علوم فرهنگی و استنباط ( Versthen ) و روش علوم طبیعی تبیین و توضیح ( علت یابی Explation ) هست .
از آن طرف " ریکرت " معتقد بود اساس طبقه بندی علوم " تفاوت روشی " آنها خواهد بود . به نظر او علوم از راههای مختلف به مطالعه واقعیت می پردازد . دانشمندان یا سعی می کنند یک پدیده را در فردیت اش را بشناسند و یا اینکه روابط بین پدیده ها و قوانین را شناسایی کنند . که به این ترتیب دوگونه روش اصلی خواهیم داشت . یکم روش تفریدی ( خاص _ آدیو گرافیک ) ، و دوم روش تعمیمی ( عام _ نوموتیتک ) .
بر این اساس این دو روش دو علم پدیدار شد :
۱) علوم فرهنگی ، اجتماعی.
۲) علوم طبیعی یا قانون شناختی
با این اوصاف در سیر معارف بشری به قسمتی بر می خوریم به نام دین که اگر بگویم اغراق نیست که خیلی از وقایع بشری در دنیای انسانی از ازل تا امروز حول محور دین می گذرد . که دین نقش حساس و تعیین کننده در جوامع بشری ایفا می کنند . دین را می توان گفت مجموعه دستورات و فرامین که برای پیشرفت انسانها عرضه می شود .
ولی در کل دین در مراحل روندی تاریخی خود دچار تغییر و تحول می شوند و برای ماندگاری خود صورتهای خود را عوض می کند و محتوای خود را اما ماندگار حفظ می کند . با این اساس باید مطالعه دین را به دو دسته که دین عرضی ( صورت ) و دین ذاتی ( مضمون ) . این تعلیمات دین به دسته شئون و تعلیمات ذاتی و عرضی تقسیم می شود . عرضی آنهایی هستند که میتوانستند به گونه دیگری باشند و در سیر تاریخ دچار تحول شدند و ولی ذات دین امور ثابت و منحصر به فردی هستند که غیر قابل تغییر می باشند در کل می توان گفت تفاسیر در ذات دین بستگی به شارع دارد که براساس شرایط و امورات اجتماعی خود می تواند ذات را تفسیر کرد .
با این تفاسیر بعد از آنکه علم جامعه شناسی تاسیس شد . مهمترین گرایش جامعه شناسی که دارای حرف و نظر جنجال برانگیز دارد جامعه شناسی دین است . تکثر بزرگان جامعه شناسی نیم نگاهی به دین داشتند این جامعه شناسان دین با عالمان دینی تفاوتی ۱۸۰ درجه ایی دارند که جامعه شناسان دین، دین نه با نگاه سنتی آلوده به ارزشهای شخصی و با حجیت فردی و بدون منطق . بلکه جامعه شناس دین داعیه این را ندارد که در مراحل تحقیق و پژوهش دین را با ارزشهای موجود آن دین بپذیرد و به یک نتیجه معلوم برسد بلکه جامعه شناس دین ادعا دارد که باید شک و تردید با مساله دین نگریست اگر این نباشد از دایره علم خارج می شود . بلکه در جامعه شناس دین در مراحل تحقیق ذهن خود را از هرگونه ارزشهای جامعه خالی می کند تا بتواند هیچ ارزش نگری وقایع را تحلیل و تبیین کنند که اگر این کارا نکنند او یک جامعه شناس نیست بلکه معتقد .
نگاه نسبی نگری که یک جامعه شناس به معنی نسبی منفی نیست بلکه نگاه نسبی نگری او باید همراه با شک مثبت است که هیچگاه در شک نمی ماند بلکه با شک خود دریچه های جدید و متعالی را بر روی ذهن خود و جامعه بگشاید .
جامعه شناس دین هیچگاه نباید و نمی تواند اعتقادی بیندیشد ، زیرا این اعتقادی اندیشیدن باعث می شود که او در تمام امور عالم نظریه پرداز می شود ( ملا ، علامه ) بلکه یک جامعه شناس دین انتقادی اندیشیدن را در رئوس روش و متدلوژی خود قرار دهد یعنی اینکه او هیچ جمله و گزاره ایی و تفکر را بدون تعبد نمی پذیرد . و وقایع را از پروسه فکری و تحقیق می گذارند .
جامعه شناس دین در نگاه روش شناختی خود به بررسی تجربه زیسته و پدیدار ها وقایع اجتماعی با تمام ابعاد آن بپردازد . نمی تواند فقط به یک منش و بعد اتفاق و با یک نگاه علمی بپردازد زیرا اینکه تجربه دینی تقلیل ناپذیر است .
افراد دینی اعتقاد داند که دین از طرف خداوند آمده و الهی است در تعریف دین در جامعه مهمترین رکن آن وحی که امری آسمانی بیان می کند و شانی قدسی و ابدی قائل اند و دین را واجد حقایقی می دانند که عقل ناقص انسان قابل ادراک نیست . ولی جامعه شناس دین نمی تواند این استدلال ها را با این نگاه علمی خود بصورت مطلق بپذیرد بلکه جامعه شناس دین را امری بشری و ساخته و پرداخته اجتماع و انسانها می داند . ولی این خطا رخ ندهد که در حقیقت دین از خداوند ارائه شده ، دین امری به صورت ذاتی خود الهی است ولی این انسانها هستند که دین را امری زمینی می کنند .
باید گفت که امر الوهی مستقیما وارد زمین نمی شود بلکه با واسطه مشخص ( میانجی ) بشری می شود و ما به هیچگاه به امر ناب دسترسی نداریم زیرا مهمترین علت آن فهم و ادراک پیرامون زندگی بشر است که حقیقت را نمی توان به صورت مطلق و ناب بدست آورد . و این انسانها بر اساس فهم و جایگاه خود حقایق را بر اساس واقعیت ها درک می کند . کسانی که فکر می کنند که دین امر الهی و مستقیم به بشر ارائه شده است اسطوره ایی فکر می کند .
ولی از آن طرف این را باید گفت جامعه شناس دین نباید بصورت مطلق هم در دام این بیفتد که دین را امری بشری و ساخته و پرداخته بشر بداند بلکه اموری هستند که معرفت بشری نتوانسته درک کند و این امور الهی غیر عقلانی ( بر اساس عقلانیت ابزاری و صوری ) هستند و وجود داند ولی استدلال بردار نیست و باید پذیرفت. به قول " ملکلم همیلتون " جامعه شناس دین بهتر است در واقع دین را تماما انسانی نداند بلکه این امکان را بدهد که امری الهی است . با این نگاه می تواند در آراء خود تجدید نظر کند و رای فکری خود را پایان یافته نداند و راحت و سریعتر خطای خود را ببیند .
مهدی علاقبند
منابع اقتباس و تلخیص شده :

۱. رفیع پور ، فرامرز / کندوکاوها و پنداشت ها / انتشارات سهامی انتشار ( تهران ) / چاپ دوازدهم سال ۱۳۸۱.
۲. ساروخانی ، باقر / روشهای تحقیق در علوم اجتماعی [جلد اول ] / انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ( تهران ) / چاپ هفتم سال ۱۳۸۱.
۳. سروش ، عبدالکریم / بسط تجربه نبوی / انتشارات صراط ( تهران ) / چاپ سوم سال ۱۳۷۹.
۴. گیدنز ، آنتونی / جامعه شناسی / منوچهر صبوری / نشر نی ( تهران )/ چاپ ششم سال ۱۳۷۹ .
۵. همیلتون ، ملکلم / جامعه شناسی دین / محسن ثلاثی / انتشارات تبیان ( تهران ) / ۱۳۷۷.
۶. دکتر حسن محدثی / سلسله جلسات " جامعه شناسی دین " انجمن جامعه شناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز / آذر ماه ۱۳۸۳.
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید