یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نقد کتاب تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام


نقد کتاب تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام
● مقدمه
تحول و تکامل علوم و نظریات علمی امری طبیعی، و طرح و بررسی و نقد آرای دانشمندان در یک جامعه‏ی علمی زنده و با نشاط، امری ضروری است؛ از سوی دیگر تحقیقات و تئوریهای علمی همواره بر پیش‏فرض‏های خوانده و ناخوانده‏ای استوارند که با تحول در آنها تئوریهای علمی و پژوهش‏های مبتنی بر آنها دگرگون میشود.
از آن‏جا که بومی کردن علوم انسانی در جامعه‏ی اسلامی ما، بیش‏تر در اسلامی کردن آن جلوه‏گر میشود، کندوکاو در آموزه‏های دینی و آرای دانشمندان مسلمان امری ضروری مینماید و عدم توجه کافی به این اندیشه‏ها، در علوم اجتماعی رایج، این ضرورت را دو چندان میکند.
کشف، بررسی و تحلیل، و ارائه‏ی اندیشه‏های دانشمندان مسلمان که با الهام از منابع اصیل اسلامی (کتاب و سنت) و در فضای فرهنگ اسلامی پدید آمده است، علاوه بر آن‏که از لحاظ نظری خلأ تئوریک جامعه‏ی اسلامی را پر میکند و پیش‏فرض‏های نوینی را ارائه میدهد، مانع از خودبیگانگی فرهنگی و اجتماعی میشود و زمینه‏ای برای فراهم آوردن راه‏حل‏های عملی برای پاره‏ای از معضلات و مسائل اجتماعی است.
کتاب تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام بنابر ضرورت فوق و به منظور تهیه‏ی متنی متقن و جامع برای درس «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام» در گروه جامعه‏شناسی پژوهشکده‏ی حوزه و دانشگاه تألیف شده است. در فصل نخست کتاب، با مراجعه‏ی مستقیم به منابع اسلامی، موضع اسلام نسبت به علوم بشری، وضعیت این علوم در فرهنگ و تمدن اسلامی، چگونگی رابطه‏ی اسلام با علوم انسانی، بومی کردن آنها و پاره‏ای از ویژگیهای اندیشه‏های اجتماعی متفکران مسلمان به اختصار بررسی شده است. در فصل‏های دیگر این کتاب نیز با مراجعه‏ی مستقیم به آثار دانشمندان مسلمان ـ به میزان ظرفیت کتاب ـ آرای اجتماعی دانشمندان استخراج و در قالب‏های مأنوس با فضای فکری دانشجویان علوم اجتماعی ارائه شده است. دانشمندانی که آرای آنان در این کتاب بررسی شده است، عبارت‏اند از: ابونصر فارابی، اخوان‏الصفا، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن‏خلدون.
هرچند این اثر به عنوان متن درس تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام در مقطع کارشناسی تهیه شده است، با توجه به ویژگیهای یادشده، میتوان در درس «اندیشه‏ی اجتماعی متفکرین اسلامی ۱ و ۲» در مقطع کارشناسی ارشد نیز از آن استفاده کرد. نویسندگان این کتاب، مجید کافی، محمد داوری، حفیظ‏الله فولادی، مهدی صفار دستگردی و دکتر سیدمحمد سلیمان پناه هستند و نظارت بر اجرای طرح، از آغاز تا مرحله‏ی نهایی اثر، بر عهده‏ی دکتر غلامعلی خوشرو بوده است. حجة‏الاسلام والمسلمین محمود رجبی، مدیر گروه علوم اجتماعی پژوهشکده حوزه و دانشگاه نیز، علاوه بر تهیه‏ی فصل نخست کتاب، بازنگری و ویرایش محتوایی سایر فصول را به عهده داشته است.
● تاریخ تفکر
به‏طورکلی، تاریخ تفکر معمولاً تاریخ تفکرات نویسندگان است که سلسله‏وار از نظر تاریخی مطرح میشوند. در عصر ما تاریخ جامعه‏شناسی از اگوست کنت در قرن ۱۹ شروع میشود و تا انتهای قرن بیستم و اوایل قرن ۲۱ ادامه مییابد. در تاریخ ۱۵۰ سال اخیرِ جامعه‏شناسی معمولاً چهار نسل پیدرپی را میتوان مطرح کرد. علیرغم این‏که در این کتاب به ترتیب زمانی متفکران توجه نشده است، اما به‏لحاظ تاریخی بودن مباحث میتوان آن را تاریخ تفکر محسوب داشت.
این کتاب در مقایسه با کتاب‏های مشابه در این زمینه امتیازات زیادی دارد، اما نکات ذیل در آن قابل تأمل است:
الف) تسامحی بودن عنوان کتاب با توجه به محتوا
به‏کارگیری قید اسلامی، در بحث از تاریخ تفکرات این افراد و نامگذاری کتاب با عنوان «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام» به نوعی تسامحی است؛ زیرا تفکرات این افراد نشان‏دهنده‏ی صرف مباحث اسلامی نیست، بلکه برخی از آن موارد از فلسفه یونان اخذ شده است. البته همان‏طور که در بخش معرفی کتاب آمد، این نام‏گذاری به سبب تناسب آن با واحد درسی «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام» بوده است؛ ولی کتاب در واقع تاریخ تفکر اجتماعی متفکران مسلمان است.
ب) طرح مطالب خارج از بحث
در صفحه‏ی نه، نویسنده، تحت‏تأثیر اندیشه‏های رایج، به مطالبی اشاره کرده که خارج از موضوع کتاب است؛ مثلاً طرح بحث کتاب‏سوزی تنها در ذهن دانشجو شبهه ایجاد میکند بدون آن‏که جواب کافی به آن داده شود؛ از این‏رو خارج از چهارچوب کتاب درسی و موضوع این کتاب است. برای نشان دادن اهتمام اسلام به علم و عدم مخالفت با آن و این‏که سفارش‏های او نسبت به اهمیت علم و علم‏آموزی، موجبات پیشرفت علم در تمدن اسلامی را فراهم آورده است، نیازی به طرح بحث کتاب‏سوزی نیست و فرهنگ غنی اسلامی خود گویای اهتمام خاص اسلام به علم است؛ لذا شایسته است پاراگراف مربوط به این بحث در چاپ‏های بعدی حذف شود.
ج) پیش‏فرض گرفتن اثبات جامعه‏شناسی اسلامی
در مقدمه ـ گویا تحت‏تأثیر شرایط زمان ـ مطرح و تأکید شده است که ما جامعه‏شناسی اسلامی داریم. با توجه به این‏که این مطلب در مرحله‏ی بحث و بررسی است و کاملاً اثبات نشده است و عملاً هم طی دو دهه‏ی گذشته که این بحث مطرح شده، هنوز مطالب انسجام علمی نیافته‏اند، باید اول این ادعا را ثابت کرد، به‏گونه‏ای که برای خود گویندگان روشن شود و سپس آن را مطرح کرد؛ بنابراین، این بحث از مباحث کتاب درسی حاضر، خارج است.
به نظر میرسد بهتر است به جای الحاق صفت «اسلامی» به عناوین «جامعه‏شناسی، روان‏شناسی و... بحثی در رابطه با تقسیم‏بندی علوم بر مبنای «متد» و در ضمن آن، مطالعه بر مبنای «ایمان» مطرح شود. بدین‏صورت که علوم را میتوان برحسب متد، به شکل زیر تقسیم‏بندی کرد:
۱) متد برهانی؛
۲) متد استقرائی؛
۳) متد ایمانی.
پوزیتیویست‏های قرن ۱۸، با خیانت خود، متد ایمانی را از روش شناخت و مطالعه حذف کردند؛ امّا چنانچه عده‏ای از دانشمندان مانند ماکس شلر میگویند: موضوعاتی وجود دارند که اگر کسی ایمان نداشته باشد نمیتواند آنها را درست درک کند و بفهمد؛ مانند عرفان یا جامعه‏ی آرمانی. این ایمان در جامعه‏ی آرمانیِ امثال فارابی، ایمان مذهبی است و در جامعه‏های آرمانی مارکسیسم یا ناسیونالیسم به‏گونه‏ای دیگر است.
منظور از ایمان، اعتقاد حتمی فرد به تحقق آن جامعه به صورتی است که در مکتب آمده است.
د) عدم اشاره به ریشه‏های تاریخی ـ اجتماعی تفکرات
در مواردی که بحث فکر اسلامی مطرح است، باید به نوعی به تطوّر فکری و ریشه‏های تاریخی آن در اسلام اشاره میشد؛ برای مثال، دوره‏ی مأمون عباسی دوره عقل‏گرایی و دوره‏ی بعد دوره‏ی جنبش ترجمه است. در جنبش ترجمه در اسلام، جامعه باز است، و میتوان فارابی را محصول این دوره دانست. در معرفی تفکر فارابی باید مشخص شود که این فکر یونانی چه موقع به عالم اسلام رسیده و مورد استفاده‏ی او قرار گرفته است.
ه) تکراری بودن بخش خواجه نصیر
بحث خواجه‏نصیر بازگویی بحث فارابی است؛ چرا که فلسفه‏ی خواجه، شرح و بسط فلسفه‏ی فارابی است و ایشان هیچ بحث جدیدی از خودشان ندارند؛ به همین دلیل دانشجو با خواندن این فصل احساس میکند که مطالب تکراری است. شایسته بود به جای طرح آرای خواجه نصیر به تفکرات ابن‏سینا که در جامعه‏شناسی مدنی بحث بیش‏تری کرده است، پرداخته میشد.
و) فصل ابوریحان بیرونی، بیش‏تر مردم‏شناسی است تا جامعه‏شناسی
فصل ابوریحان بیرونی هر چند عالمانه نوشته شده است، به دلیل محتوایش که مردم‏شناسی است، با محتوای کلی کتاب، که بیش‏ترِ متفکران آن، مانند غزالی، فارابی، خواجه‏نصیر و ابن خلدون با گرایش جامعه‏شناسی انتخاب شده‏اند، تناسب ندارد. پیشنهاد میشود که همین گروه پژوهشی حوزه و دانشگاه، کتابی هم در زمینه‏ی تفکرات مردم‏شناسی بنویسند و در آن، تفکرات مردم‏شناسان مسلمان از قبیل: ابن‏خلدون، بیرونی، مولوی، ابن‏بطوطه و قزوینی، که فرهنگ‏شناسی بسیار خوبی دارد، را مطرح کنند.
ز) ضرورت بررسی آرای متفکران مسلمان معاصر
برای جلوگیری از تکرار مباحث در دوره‏ی کارشناسی و کارشناسی ارشد پیشنهاد میشود که دو نوع تاریخ تفکر اجتماعی تدوین شود: یکی بررسی آرای متفکران مسلمان معاصر که مهم‏تر از متفکران گذشته هستند؛ مانند امام خمینی، شهید صدر، شهید مطهری، اقبال ،مالک بن‏نبی و... ، برای تدریس در سطح کارشناسی ؛ و دیگری بررسی نظریات متفکران قدیم، مانند ابن‏خلدون، فارابی و امثال این‏ها، برای تدریس در دوره‏ی کارشناسی ارشد که رشته‏ها تخصصیتر است.
ح) عدم نیاز به بحث تطبیقی در دوره‏ی کارشناسی
مطالب در بحث فارابی بسیار خوب مطرح شده، اما در بحث تئوری نخبگان، مقایسه‏ای میان آرای فارابی و یکی از متفکران غربی صورت گرفته است که برای دانشجوی دوره‏ی کارشناسی، به سبب ناآشنایی با این نظریات، ابهام‏آفرین خواهد بود.
ط) ابن‏خلدون
مباحث فصل ابن خلدون، علیرغم تسلط کافی نویسنده، مناسب یک کتاب درسی مقطع کارشناسی نیست؛ زیرا به جای بحث از آرای ابن خلدون از ابتدا خود ابن خلدون، مورد ارزیابی قرار گرفته است و فقط تئوری عصبیّت او مطرح شده است.
اگر این مباحث در مقطع دکتری و یا یک مجله‏ی آکادمیک علمی بیاید خوب است. آنچه در این مقاله نیامده اندیشه‏های اجتماعی ابن خلدون است؛ حال آن‏که تکیه‏ی ما در بررسیهای جامعه‏شناسی اسلامی بر تفکرات ابن خلدون است.
در مجموع نویسنده نتوانسته است در سطح یک کتاب درسی، تفکرات اجتماعی ابن خلدون را معرفی کند، زیرا مباحث به صورت مقایسه مطرح شده است که تناسبی با این کتاب درسی ندارد. بهتر بود در بررسی آرای ابن‏خلدون مباحثی مانند نظریه‏ی ارزشی کار در جامعه‏شناسی اقتصادی، نظریه‏ی عدم استفاده از زور در آموزش پرورش و دیدگاه‏های او در جامعه‏شناسی جنگ و ... مطرح میشد که امروزه در مباحث جامعه‏شناسی کاربرد فراوانی دارد.
ی) لزوم استفاده از آیات و روایات در بحث از تفکر اجتماعی در اسلام
اگر در این کتاب قرار بر این است که با نگاه به آیات و روایات موضع اسلام در مورد مباحث و مسائل اجتماعی بررسی شود، پیشنهاد این است که در چاپ‏های بعدی به بحث سنت‏های اجتماعی در قرآن که شهید آیت الله صدر به خوبی بدان پرداخته‏اند، توجه جدی بشود. ایشان به طرز بسیار زیبایی با استناد به آیات قرآن استدلال میکنند که جامعه قانونمند است و سه نوع قانون در جامعه وجود دارد. بعد هم نوع فلسفه‏ی تاریخی و اجتماعی مبتنی بر تفکرات قرآنی را ارائه میکنند. ایشان بحث طبقات اجتماعی را مطابق با آیات قرآنی مطرح میکنند. این بحث به بحث قشربندی اجتماعی که در جامعه‏شناسی مطرح میگردد، بسیار نزدیک است. این نحوه طبقه‏بندی را که شهید آیت الله صدر در کتابشان مطرح میکنند، جامعه‏شناسان معاصر هم مطرح کرده‏اند؛ مضاف بر این‏که تناسب بیش‏تری هم با عنوان کتاب دارد.
حجة‏الاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمدثقفی
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی


همچنین مشاهده کنید