یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن (بخش یازدهم)


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن (بخش یازدهم)
۱۱) فرماندهی، کنترل، ارتباطات و مدیریت جنگ:
۱۱-۰) مشکلات در فرماندهی عالی رتبه:
با توجه به قسمتهای قبل و تاریخ جنگ ایران و عراق، این نکته بسیار روشن است که کارایی نسبی نیروهای مسلح نیروهای دو کشور ،بشدت تحت تأثیر مشکلات موجود در سطوح بالای فرماندهی قرار گرفته بود. در مورد این مطلب به تفصیل پرداخته شده است، اما درک این موضوع بسیار مهم است که چرا هر دو طرف درگیر در جنگ، در شناسایی توانایی نظامی خود، دچار اشتباهات فاحش می شدند. در این میان فراموش کردن مشکلات موجود در فرماندهی عالی رتبه و نسبت دادن تمام کاستی ها به سطوح پایین تر، سربازان و تجهیزات ،ساده ترین راه به نظر می رسد. یکی از درسهای کلیدی جنگ ایران و عراق این بود که نیروهای نظامی حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری، در نهایت بیش از دیکتاتور حاکم بر آنها، کارآمد نخواهند بود.
سالها بطول می انجامد تا جزئیات اقدامات صورت گرفته توسط فرماندهان عالی رتبه ایران و عراق منتشر شود. جزئیاتی که اکنون در دسترس است، مملو از شایعاتی
می باشد که اغلب ساخته و پرداختۀ مخالفان و موافقان رژیمهای درگیر در جنگ
می باشد و فهمیدن واقعیت را از این میان، غیر ممکن ساخته است. بعنوان مثال، بحثهای بسیار مفصّلی در انتقاد از هاشمی رفسنجانی مطرح گردیده است که در طول جنگ ،تنها عقاید و نظرات خود را در هدایت جنگ اعمال کرده است. به همین ترتیب، این مباحث علیه صدام حسین نیز مطرح است که قدرت را بیش از اندازه متمرکز کرده بود. مشکل، درک واقعیت است؛ بویژه در جایی که اطلاعات و آگاهی بسیار کمی از اقدامات و تصمیمات فرماندهان ردۀ های پایین تر موجود است. در مورد فرماندهان ارشد، دریافت شایعه ها و اطلاعات نادرست، بسیار راحت تر از فهمیدن واقعیت می باشد.
آنچه که بدون توجه به شخصیتهای درگیر حائز اهمیت و واضح است، این نکته می باشد که هر دو کشور در برخورد با نیروهای نظامی خود با مشکلات بسیاری مواجه بودند که به شناخت آنها نسبت به اصول ارزیابی و قدرت تشخیص نظامی آنان بازمی گشت و هر دو طرف درگیر در جنگ، موانع عمده ای را بر سر راه حرفه ای شدن نیروهای نظامی خود و ارتقاء آنها پدید می آورند. این مسئله در مورد بیشتر دولتها و نظامهای حکومتی صدق میکند و حتی دولتهای دموکرات غربی نیز در سطوح عالی فرماندهی خود با مشکلاتی روبرو هستند که عملکرد نیروهایشان را بشدت کاهش می دهد. مسلماً ایران و عراق نیز مشکلات و مسائلی غیر عادی در روند کار خود ایجاد کردند که به طبع آن تأثیرات نامطلوبی نیز در پی داشت.
در مورد ایران، توانایی علمای آخوندهای عالی رتبۀ ایرانی درکنترل دولت و نیروهای مسلح به این معنا بود که تصمیمات نظامی در طول مدت جنگ بر پایۀ اعتقادات و احکام الهی صورت می گرفت و در آن ،برتری با نیروهای انقلابی بود تا نیروهای حرفه ای نظامی. در این میان تأثیر موج پر شور و حرارت انقلابی ، بیش از سازمان دهی و تکنولوژی و شیوه های مدرن در جنگ بود.
در نهایت نیز ، این روند منجر به تلفات سنگین و عدم کارایی نیروهای نظامی شد که کلید شکست ایران در سال ۱۹۸۸ و تن دادن به آتش بس بود.
در مورد عراق، تقریباً یک دهه طول کشید تا متوجه شوند ارتش عراق و دیگر نیروهای مسلح این کشور باید بر مبنای اصول حرفه ای، مجدداً سازمان دهی شوند و تمامی رده ها نیاز به تحول داشتند تا نیرویی کارآمد را روانۀ میدان جنگ نمایند. البته عراق نهایتاً این درس ها را فرا گرفت و نیروهای کارآمدتری را آماده ساخت.درهمین زمان،حتی تا اندکی پیش ازآتش بس، ارتش عراق در خیابانهای بغداد اقدام به سربازگیری می کرد و صدام حسین و فرماندهان ارشد وی، درتصمیماتی مداخله می کردند که باید تماماً به عهدۀ فرماندهان محلی گذاشته می شد.
درس مهمی که از تجربیات بدست آمده می توان گرفت اینست که کارایی نیروهای جهان سوم برخلاف نیروهای سایر کشورها، باید براساس مطالعۀ دقیق ویژگی های فرماندهان ارشد آن سنجیده شود. فرض اینکه توانایی ارتشها تابعی از کمیّت، تجهیزات، آموزش و توانایی نیروهای حرفه ای آنها می باشد ،در مورد کشورهایی که رهبران غیر نظامی آن در تمام سطوح نظامی دخالت می کنند، امری اشتباه و غیر واقع بینانه است. این مسئله همچنین در مورد کشورهایی که رهبران و نیروهای مسلح آن نیز، هیچگونه سابقۀ تجربۀ میدان واقعی جنگ را نداشته اند، صدق می کند. تحت این شرایط، رهبران عالی رتبه کارایی نیروهایشان را بشدت کاهش
می دهند و روند فرماندهی در تمام سطوح را مختل نموده و تنزّل می بخشد.
۱۱-۱) تکنولوژی های هشدار در برابر تهدیدات و سیستمهای نظارت و تجسس:
مشکل اصلی ایران و عراق در ایجاد و پایه ریزی اطلاعات نظامی مؤثر و عملی ، به تفصیل در بخشهای ابتدایی مورد بحث قرار گرفت. این مشکلات بیشتر سیاسی بود تا فنّی؛ اما توجه به این نکته مهم است که هیچ کدام از دو طرف، جنگ را با تجهیزات کامل فنّی و پیشرفتۀ اطلاعاتی آغاز نکردند و هیچ کدام از دو طرف تا پیش از آتش بس به جز پیشرفتهای پراکنده، تحولّی در امکانات و توانایی خود، پدید نیاوردند.
در سال ۱۹۸۷ هر دوطرف درگیر وسایل نقلیه کنترل از راه دور و بدون سرنشین را ساختند و از آنها در برخی عملیاتها طی سالهای ۱۹۸۷و۱۹۸۸با موفقیت استفاده کردند.به نظرمی رسید عراق این سیستمها را راه حل مهمی در تأمین ابزارهای شناسایی به جای هواپیماهای جنگنده می دانست که آسیب پذیر و پر هزینه بوده و با محدودیت پرواز هم، روبرو بودند.
درحالی که هیچ کدام از دو کشور ایران و عراق از این سیستمها در سطح وسیع استفاده نکردند و سیستمهای عراقیها نیز با مشکلاتی جدی در سنسورها و زنجیره های ارتباطی مواجه بودند، هر دو کشور پس از آتش بس، ادوات بدون سرنشین خود را به نمایش گذاشتند.
اگرچه ابزارهای بسیاری چون رادارهای هشدار دهنده، رادارهای دریایی و تجهیزات دید در شب وجود داشت، اما جنگ ایران و عراق جنگی در حیطۀ دید طبیعی بشمار می رفت و این وسایل ،کاربرد چندانی نداشتند. علاوه بر آن، سیستمهای اطلاعاتی هر دو طرف نیز بصورت سلیقه ای و سیاسی اداره می شد و اغلب تلاشهای اطلاعاتی فردی انجام شده، بی ارزش ،
بی نتیجه و غیر قابل استفاده باقی می ماند.
۱۱-۱-۱) مشکل اطلاعات نظامی:
باید به این مسئله توجه کرد که ترکیبی از مناطق شهری، باتلاقها، ارتفاعات و عوارض طبیعی که جنگ در آنها جریان داشت و پافشاری طرفین درگیر به عملیات شبانه، تجهیزات اطلاعاتی هر کشور غربی را به چالش می کشاند. حتی برای پیشرفته ترین و پیچیده ترین سیستمهای جاسوسی غرب نیز بسیار دشوار بود تا حرکت و مسیر پیاده نظامها و زمان حمله را دقیقاً مشخص نمایند.
هیچ تردیدی نیست که سنسورها و دوربینهای نشانه روی الکترونیکی و تجهیزات دید در شب، در طول جنگ در مورد حملات بسیاری که در حال شکل گیری بودند ،هشدار دادند. همچنین تجهیزات پردازش اطلاعات بسیار پیشرفته ،عملکرد نیروهای غربی را در برابر ایران و عراق بهبود می بخشید. در صورتی که هدف اطلاعاتی مورد نظر، از عناصر بسیاری تشکیل شده باشد و ساختار فرماندهی منظمی نداشته باشد، پوشش اطلاعاتی آن بسیار مشکل خواهد بود. این مساله بویژه در زمان تشخیص تحرکات کوچک و افزایش تدریجی تحرکات، عدم کارایی پوشش اطلاعاتی را بخوبی نمایان می سازد.
۱۱-۱-۲) حس گرهای پدافند هوایی:
هیچ یک از دو کشور ایران و عراق نتوانستند از سیستمهای هشدار دهنده و دیدبانی هوایی خود که پیش از آغاز جنگ آماده کرده بودند، استفادۀ مؤثری ببرند. سیستم راداری ایران در زمان شاه طراحی و ساخته شده بود. این سیستم نیمه خودکار پدافند هوایی مجهز به رادارهای هشدار دهنده و شناسایی بود.
اما بدلیل وقوع انقلاب،این سیستم تمام ایرانی، هرگز کامل نشد. رادارهای دوربرد بر فراز ارتفاعات نصب گردید و دیگر سیستمهای راداری نیز در سراسر ایران پخش شد. ایران در طول جنگ بدلیل عدم دسترسی به تجهیزات آمریکا و دیگر منابع، نتوانست شرایط خود را بهبود بخشد و تقویت نماید.
سامانۀ موشکهای ضد هوایی هاوک نیز که به شبکۀ راداری ایران متصل بود ، به نظر می رسید سطح هشدار و کنترل مرکزی بسیار ضعیفی داشت. درحالیکه این موشکها در طول جنگ
می بایست هواپیماهای عراقی را هدف قرار می دادند، اما هیچ مورد اصابت موشک هاوک با جنگنده های عراقی تأیید نشده است.
شاید دلیل اصلی عدم کارایی موشکهای هاوک ایران و دیگر تجهیزات پیشرفتۀ پدافند هوایی این کشور، پیچیدگی بیش از حد این تجهیزات، بوده است. زمانی که شاه ایران بر مسند قدرت قرار داشت، معتبر ترین و پیچیده ترین سلاحهای زرادخانه های آمریکا را خریداری نمود. موشکهای ارتقاء یافتۀ هاوک ، یکی از این سلاحها بود. در سال ۱۹۷۶، یکی از کمیته های فرعی سنای آمریکا گزارش دادکه نسبت به توانایی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران در استفاده مؤثر از موشکهای هاوک تا پیش از دهۀ ۸۰ ،تردید دارد. در این زمینه، انتقال فناوری که با خرید این موشکها صورت می گرفت، این مشکل را مرتفع می ساخت، اما بروز انقلاب و توقف حمایتهای فنّی غرب از ایران، این کشور را از مزایای انتقال فناوری محروم ساخت.
سیستم اعلام خطر موشکهای زمین به هوای عراق نیز به اندازۀ ایران ناکارآمد بود. این در حالی بود که در زمان آغاز جنگ، عراق نیرویی هوایی با بیش از ۱۰ هزار نیرو و رادارها و موشکهای مختلف در اختیار داشت. اما از نظر آموزشی و مدیریتی، نیروهای این کشور در وضعیت ناامید کننده ای به سر می بردند.
۱۱-۱-۳) نیاز به هواپیماهای آواکس و قابلیت های ماهواره ای:
عوارض زمینی، فاکتور مهمی در تعیین کارایی سیستمهای مختلف راداری، هشدار دهنده و فرماندهی بود. هر دو طرف در آغاز جنگ از فقدان هواپیماهای آواکس بسیار متضرر شده بودند. البته بعدها عربستان این نوع از هواپیماهای شناسایی را در اختیار عراق قرار داد. ایران نیز احداث پایگاههای شناسایی در ارتفاعات را پس از مدتی آغاز کرد.
خلبانان ایرانی مهارت و ابتکار قابل توجهی نشان دادند و تصمیم گرفتند تا از این عوارض طبیعی در نزدیک شدن به اهداف عراق به خوبی بهره ببرند. این ابتکار خلبانان ایرانی نتیجۀ تصمیم مقامات این کشور در آزاد سازی خلبانان و افسران نیروی هوایی ارتش از زندان بود.
در طرف مقابل، عراق هواپیمای شناسایی آواکس نسبتاً کوچکی را در اواسط دهۀ ۱۹۸۰ ایجاد نمود که آن را بغداد-۱ نامید. این هواپیما، مدل اصلاح شدۀ هواپیماهای روسی بود که به رادار تامسون تایگر مجهز شده بود. این هواپیما قادر بود ارتفاع متوسط رو به بالا را پوشش دهد، اما در پوشش ارتفاعات پایین بدلیل محدودیت توان حس گرها، موفق نبود.
درسی که از ارزش بالقوه و پتانسیلهای هواپیماهای مدل آواکس و پوششهای ماهواره ای
می توان گرفت، بسیار روشن می باشد. در این میان، آمریکا تنها کشوری بود که هواپیماهای آواکس را در اختیار داشت. امتیاز انحصاری قابلیتهای این هواپیما در اختیار آمریکا بود. در این شرایط، آمریکا این توان را داشت تا بطور مداوم تحرکات نیروهای ایران و عراق را در منطقه زیر نظر داشته باشد.
پوشش هوابردی،اهمیت بسیار ویژه ای داشت. عوارض طبیعی مناطق جنگی، پوشش رادارهای زمینی را محدود ساخته و یا کاملاً مسدود می کرد .جریان های گرمایی خلیج نیز مسیر امواج رادارها را تغییر می داد. این تواناییها در موفقیت عملیاتهای آمریکا در خلیج ، طی سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ نقشی اساسی ایفا می کرد.
غرب و روسیه، از پوشش ماهواره ای انحصاری برخوردار بودند. با این حال، ایران در اواخر جنگ اطلاعاتی را از ماهواره های فرانسوی خریداری نمود. درحالیکه جزئیات این ماهواره ها و کارکرد آنها محرمانه باقی ماند، اما گزارشهای رسانه ها روشن ساخت که این ماهواره های جاسوسی، اغلب پوشش اطلاعاتی فوق العاده ای در مورد ایران و عراق به آمریکا می دادند.
۱۱-۲) سیستم ارتباطی کارآمد و ایمن:
همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره شد، هیچ یک از دو کشور ایران و عراق، از سیستم ارتباطات امن و کارآمدی برخوردار نبودند. همچنین هر دوطرف ، فاقد قابلیت جمع آوری اطلاعات و رمز گشایی آنها بودند که این مسئله یکی از نقاط ضعف کشورهای جهان سوم
می باشد. اگرچه ممکن است پیامدهای این آسیب پذیری با استفاده از خطوط زمینی و گفتگوهای رو در رو ،جبران شود.
ساختار فرماندهی ارتش ایران در هنگام آغاز جنگ، وضعیت فاجعه باری داشت. پس از آن نیز ایران از وجود ابهام و تردید در سلسله مراتب فرماندهی و دستورات متناقضی که از مراکز ناسازگار ابلاغ می شد، رنج می برد.
در طول سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ ایران در گسترش سیستم ارتباطی مطمئن در سطحی وسیع در میان نیروهای زمینی خود ، به موفقیت چندانی دست نیافت که دلیل عمدۀ آن ،کمبود تجهیزات ارتباطی بود. پس از شکل گیری نهادهای انقلابی، این نهادها در سلسله مراتب فرماندهی، اختلال ایجاد کردند و در آن مداخله نمودند. سپاه پاسداران به عنوان نیروی نظامی موازی و با ساختار فرماندهی مجزا ، فعالیت می کرد. علاوه بر این، آنها فاقد تجهیزات ارتباطی مدرن و متناسب با توانشان بودند و اغلب درعملیات های مشترک خودبا ارتش کلاسیک ایران، نسبت به این نیروها، بی علاقه و بی تفاوت بودند.
جنگ قدرت میان رئیس جمهور بنی صدر و ملاها نیز در دو سال ابتدایی جنگ، بسیار شدید و جدی بودودر ساختار فرماندهی ایران، دودستگی و شکافی ایجاد نموده بودکه تازمان آتش بس این ساختار را با آشفتگی مواجه ساخته بود. بنی صدر خود را در صف نیروهای ارتش و همراه با آنها نشان می داد و تلاش می کرد تا بر احساسات عمومی که پس از حملات برانگیخته
می شد، سرمایه گذاری نماید. در نتیجه بنی صدر، نقش فرماندهی کل قوا را ایفا می کرد که به عقیدۀ بسیاری از روحانیون ،تلاش می نمود تا با مجزا کردن ارتش، آن را از تأثیرات انقلاب اسلامی، دور نگاه دارد.
شورای عالی دفاع - که روحانیون آن را اداره می کردند- نیزبا فراخوانی نیروهای داوطلب انقلابی و مردمی ،تلاش کرد تا بر نیروهای نظامی، نظارت کند. این افراد از نفوذ بنی صدر در ارتش کاستند و تا زمان برکناری او، مشکلات بسیاری در تشکیلات فرماندهی ارتش وجود داشت.
شکست سیاسی بنی صدر و عزل و سپس تبعید وی در تابستان ۱۹۸۱، مشکلات فرماندهی در ارتش ایران را کاهش داد، اما زنجیره ای موازی از فرماندهان نظامی و مذهبی در ارتش ایران باقی ماندند که وظیفۀ روحانیون دراین میان، حفظ انقلاب در تمام نیروهای مسلح زمینی، هوایی و دریایی بود. با این حال- امام- خمینی همچنان نسبت به فعالیتهای ضد انقلابی در درون ارتش مشکوک بود و در سال ۱۹۸۶ مجدداً به تقویت سپاه پاسداران انقلاب درمقایسه با ارتش پرداخت. در سال ۱۹۸۶ گزارشها نشان می داد که فرماندهان ارشد نیروهای مسلح تغییر کردند تا قدرت سپاه پاسداران، افزایش یابد. بیشترین تجهیزات خریداری شده از چین نیز به سپاه اختصاص می یافت.
تا سال ۱۹۸۸ تنشها ادامه داشت و گزارش کشمکشهای بین ملاها ، فرماندهان نیروهای مسلح و سپاه پاسداران به تناوب انتشار می یافت. بررسی ویافتن جزئیات دقیق این تنشها،غیر ممکن می باشد، اما واضح است زمانی که نیروهای مسلح به گروههایی بر ضد یکدیگر- و پس از آن بر ضد دولت- تقسیم شدند، بخش زیادی از کارایی و کارآمدی خود را از دست دادند.
عراق نیز زنجیرۀ فرماندهان نظامی اش، بسیار سر در گم و به شدت سیاست زده بود. مشکل فرماندهی عراق تمرکزگرایی بیش از حد فرماندهی و آمیخته شدن آن با سیاست زدگی و عدم کفایت در تمام سطوح فرماندهی بود.
این مشکلات در سلسله مراتب فرماندهی عراق در طول جنگ باعث شد این کشور اشتباهاتی فاحش و جبران نشدنی مرتکب شود. این اشتباهات در ابتدای جنگ و در سال ۱۹۸۶ در فاو برای عراقیها بسیار مخرّب بود. براساس منابع مختلف، عراقیها در ابتدای تهاجم خود دو بار شهر سوسنگرد را اشغال کردند و سپس از دست دادند. همچنین مناطق و مواضع حساسی را نیز در نزدیکی دزفول از دست دادند و دلیل آن عدم وجود دستورات روشن و فرماندهی مسئول و پاسخگو بود.
تأثیر عدم دسترسی عراق به تکنولوژی های پیشرفتۀ فرماندهی، کنترل و ارتباطات بر نتایج و پیامدهای جنگ، چه در آغاز و چه تا زمان آتش بس، به درستی مشخص نیست. مشکلات عراق در مورد این زنجیرۀ ارتباطی، تنها سیاسی بود: عراق پیش از آغاز جنگ تمام توان خود را به کنترل سیاسی و جلوگیری از شورشها معطوف کرده بود و برای استفادۀ کارآمد از تکنولوژی فرماندهی، کنترل و ارتباط (موسوم به C۳) بین سطوح مختلف فرماندهی خود، آمادگی نداشت.
توانایی های عراق در زمینۀ مدیریت ارتباط نیز همانند ایران، پس از آغاز جنگ ،رفته رفته افزایش یافت. در سال ۱۹۸۸ سیستم C۳ عراق از یک سامانۀ رادیویی و ارتباطات زمینی فراتر رفت و قابلیتهای بیشتری درسطوح متوسط و بالای فرماندهی ، پیدا کرد.اما ایران و عراق، نتوانستند بهره ای از برقراری زنجیرۀ ارتباطی C۳ ببرند.
در این شرایط، کشورهای غربی که از مزیتهای فنی - مهندسی در زمینه فرماندهی، کنترل و ارتباطات برخوردار بودند و می توانستند همزمان با حملات نظامی، در جنگ الکترونیک نیز، به راحتی تجهیزات ارتباطی کشورهای جهان سوم را هدف قرار دهند.
تجربۀ جنگ ایران و عراق نشان داد که اینگونه حملات علیه کشورهای جهان سوم، تمام نیروهای آنها را زمین گیر کرده و از کار خواهد انداخت و براحتی می تواند ارتباطات بین نیروهای نظامی و غیرنظامی را قطع نماید که در این صورت نیروهای مسلح ،بشدت تضعیف می شوند و شکست آنها حتمی خواهد بود.
محسن داوری
مترجم:حسن سلیمانی