پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


انعکاس یک فاجعه


انعکاس یک فاجعه
فیلم قانا یكی از مستند های مطرح امسال بود.محمدرضا عباسیان، سال هاست تهیه فیلم های كوتاه را در تلویزیون برعهده دارد و او مدیركل رسانه بین المللی سیما نیز است، اما می گوید زمانی كه درباره فیلمسازی صحبت می كند چندان دوست ندارد به عنوان دولتی اش اشاره شود.بنابراین ما هم به گفتن این عنوان بسنده می كنیم.«قانا»، به مرور فاجعه تاریخی می پردازد كه اسرائیل در حق مردم مظلوم قانا انجام داد.عباسیان و گروهش لحظاتی پیش از بمب باران قانا در سال ۷۵ در اردوگاهی بوده اند كه متعلق به نیروهای سازمان ملل بوده و مردم آواره به آن پناه آورده بودند.
عباسیان با این مردم مصاحبه كرده و ازآنان تصویر گرفته است. لحظاتی هم پس از این كه آنجا را ترك كرده بمبباران آغاز شده و عباسیان دوباره به آنجا بازگشته و این بار از شهیدانی تصویر گرفته كه دقایقی قبل تر با آنان مصاحبه كرده بود.اما این بستر اصلی فیلم نیست.عباسیان در مرور راش های فیلم در سال۸۴ دریافته كه اسرائیل نه از روی سهو-ادعای دولتمردان اسرائیل- كه از روی عمد آن محل را نشانه رفته است.پس دوباره به آنجا بازگشته و پرده از این جنایت برداشته است.قاناتوانسته جوایزی را از جمله جایزه بهترین فیلم مستند دومین جشنواره فیلم مستند الجزیره، بهترین مستند سال دهمین جشن خانه سینما، جایزه بهترین تحقیق و پژوهش جشنواره فیلم كوتاه تهران در سال ۸۵ و...را به خود اختصاص دهد.
البته به ظاهر جشنواره های دیگر مستند در جهان به دلیل ضد اسرائیلی بودن فیلم چندان آن را- باوجود ساختار جذابش به دلیل مسائل سیاسی- مورد توجه قرار نداده اند.
● برای شروع بحث به قبل از قانا برویم. بد نیست بگویید مستند سازی را از چه زمانی شروع كردید؟
▪ من از سال ۷۲ كارتهیه كنندگی كانون های بحران تلویزیون را شروع كردم.از همان سال به بیش تر كانون های بحران جهان اسلام سفر كردم و در آنجا فیلم های مستند مختلفی را تهیه كردم.بوسنی تا كوزوو، آذربایجان و قره باغ، كردستان عراق و افغانستان ،كانون هایی بودند كه در آنها حضور یافتم.با این سفرها از نظر سیاسی چیز های بسیاری آموختم.اما تمركزم بیش تر روی لبنان و افغانستان بود.
● قانا نخستین فیلم شماست؟
▪ نخستین كاری را كه من كارگردانی كردم مجموعه مستندی بود به نام میراث موعود درباره پیروزی نیروهای لبنان در سال ۲۰۰۰ و خروج ارتش اسرائیل از جنوب لبنان.بعد مجموعه دیگری ساختم به نام سایه های پریشان جنگ كه درباره افغانستان بود.چند ماه بعد در همان كشور تنها ایرانی فیلمسازی بودم كه مجموعه ای را كارگردانی كردم با عنوان سكوت در تاریكی، و یك ماه در منطقه تحت نفوذ طالبان بودم.جوانه بر زخم،پرچین های ناگزیر،گمشده در كسوف و... از دیگر كارهایی بود كه جلوی دوربین برده ام. البته بعضی از كارهایم پخش نشده و امروز از پخش نشدن آنها خوشحالم.
● چرا؟
▪ آن زمان مسئولان سیما صلاح ندیدند برخی از مستند های من را پخش كنند. امروز خوشحالم، چون تصاویری را از برخی سیاستمداران دارم كه می دانم فیلمساز دیگری در ایران آنها را ندارد.هم اكنون هم پس از قانا فیلمی ۹۰ دقیقه ای را به شكل مستند تولید می كنم در مورد تاریخ معاصر افغانستان.در این ۱۰ سالی كه به افغانستان رفت و آمد داشتم با افرادی مصاحبه كرده ام كه امروز دسترسی به آنها مشكل است و تصمیم گرفتم دستاورد رفت و آمد هایم را به یك فیلم بلند تبدیل كنم.
● در این مدت وسوسه نشدید فیلم داستانی بسازید؟
▪ تا امروز نه.هنوز جا دارد روی فیلم های مستند كار كنم.من امروز فهمیده ام فیلم هایی كه به آنها عنوان مستند می دادم،اصلاً مستند نبوده اند.شاید چند سال دیگر هم بگویم قانا از نظر سینمایی مستند خوبی نبوده است.من همیشه فیلم های دیگران را با ولع می بینم تا از آنها بیاموزم. متأسفانه ما هنوز تعریف فیلم مستند نداریم.
همیشه امیدوار بوده ام سازمانی، صنفی یافت شود كه این واژه را با استاندارد های روز دنیا تعریف كند.امروز آثار بسیاری در محل های مختلف به نام مستند تولید می شود كه به گمان بنده-شاید هم تعریف من اشتباه باشد- مستند نیستند.صرف این كه ما از یك رویداد تصویر بگیریم،آیا مستند ساخته ایم؟
● تعریف شما از فیلم مستند چیست؟
▪ مستند باید یك سری خواص داشته باشد.تحقیق و پژوهش امری جدانشدنی از یك فیلم مستند است.به همین دلیل باید بسیار از مسئولان جشنواره فیلم فجر و فیلم كوتاه تشكر كرد كه جایزه ای را برای این عنوان درنظر گرفته اند، اما این عنوان را واقعاً باید به فیلمی اهدا كرد كه تحقیق و پژوهش درستی داشته باشد.نكته بعد این است كه در یك فیلم مستند تكلیف شما باید با فیلم معلوم شود.امروز امكانات دیجیتال به شما فرصت می دهد كه هر تصویری را خواستید ثبت كنید.ما زمانی كه در سیما به كار مشغول شدیم فیلم های یوماتیك متداول بود.به هیچ وجه امكان ضبط طولانی نداشتیم.
باید یك صحنه را مدت ها تمرین می كردیم تا بتوانیم از دل آن چند تصویر به درد بخور در بیاوریم.امروزه مستند سازانی را دیده ام كه می روند سر صحنه تصویر می گیرند و بعد كه می آیند سر میز تدوین تازه می فهمند پلان های كلیدی را نگرفته اند.نكته بعدی این است كه فیلمساز باید بداند برای چه هدفی فیلم می سازد.ما شده فیلم های بسیاری را دیده ایم،اما كار كه تمام شده گفته ایم خب كه چی؟ چرا فیلمساز سراغ این موضوع رفته بود؟ دیدگاه داشتن هم در فیلم مستند بسیار مهم است.فیلم یا باید پرسشی را برای مخاطب پاسخ دهد و یا پرسشی را برایش به وجود آورد. فیلمساز مستند در زمان تولید كارش باید به كادرها ،كیفیت تصاویر،صدا و..توجه داشته باشد.از برخی هم كه می پرسید چرا این پلان ها را كج و كوله می گیرید،می گویند ساختارشكنی كرده ایم.یكی نیست بگوید آخر شما مگر اصول اولیه را بلد هستید كه ساختار شكنی می كنید.
نكته دیگری را كه من در كار مستند به آن معتقدم این است كه ما در مستند باید رگه هایی از درام داشته باشیم این را از روی تجربه می گویم چون مستند های بسیاری را به ما می دهند كه روی آنها در دنیا بازاریابی كنیم و من این نكته را به عینه در برخورد با طرف های خارجی كه می خواهند فیلم بخرند دیده ام.
● بحث درباره قانا را با صحبت درباره واقعه شروع كنیم.گویی شما این فیلم را در دو بخش فیلمبرداری كرده اید.یكی در سال ۷۵ و دیگری ۸۴ .بخشی از كار شما در این فیلم مدیون حضورتان در صحنه واقعه بوده است این سفر چگونه شكل گرفت؟
▪ در سال ۷۵ من به همراه گروهی به لبنان سفر كردم برای تحقیق درباره یك مجموعه داستانی.چند روز گذشت كه جنگ آغاز شد و كار تحقیق ما را نیمه كاره گذاشت.ما دوربین همراه داشتیم و تصمیم گرفتیم حالا كه كار متوقف شده فیلمی درباره جنگ بسازیم كه بعد ها به جنگ ۱۶ روزه معروف شد.مستند ساز برای این كه شانس موفقیت محصولش را بالا ببرد باید خود را درون آب بیندازد تا اندازه ای كه حتی در آن غرق شود.
ما هم سعی می كردیم همه جا باشیم.اما همه زرنگی ما هم موجب نمی شد نقش اتفاقات را نادیده بگیریم.بعضی اتفاق ها یك بار در زندگی هر فیلمسازی رخ می دهد و مسیر زندگی اش را تغییر می دهد.ما در برنامه ریزی هایمان یك روز تصمیم گرفتیم به جنوب ثور برویم.جایی كه بسیار مورد حمله قرار می گرفت.آنجا تقریباً هر ماشینی را كه عبور می كرد مورد حمله قرار می دادند و یك روز قبل از سفر ما هم آمبولانسی را كه حامل تعدادی زن و بچه بود، هدف قرار داده بودند.بنابراین ما مسافت طولانی را پیاده رفتیم و در آنجا با تصاویری روبه رو شدیم كه بسیار دلخراش بود.
خانه های بسیاری را هدف قرار داده و مردم را از سكنه خود آواره كرده بودند.زمانی كه كارمان به پایان رسید و بازمی گشتیم دیدیم كه جایی بسیار شلوغ است.به آنجا رفتیم و دیدیم كه محلی است متعلق به محافظان سازمان ملل.خیلی سخت به ما اجازه دادند وارد شویم و فیلم بگیریم.مردم می توانستند به بیروت یا جاهای دیگر بروند.اما بهتر دیده بودند به آنجا بیایند چون این محل متعلق به نیروهای سازمان ملل و امن بود.ما گزارشی تهیه كردیم و هنگام خروج راننده مان گفت من همین جا نماز خواندم شما هم بخوانید.
من چون كمی وسواس دارم،گفتم چون محل خواندن نماز خیس است كراهت دارم، به مسجد برویم.بنابراین آنجا را ترك كردیم.۱۰ كیلومتر بالاتر دیدیم چند بالگرد در آسمان ثابت ایستاده اند.حدس زدیم می خواهند حمله كنند.شروع كردیم به تصویر برداری درحالی كه هر لحظه ممكن بود ما را هم هدف قرار دهند.كارمان تمام شد و به ثور بازگشتیم،نماز خواندیم و هنگام بازگشت دیدیم كه ماشین خبرنگار ها دنباله دار پشت هم به محل خاصی می روند.ما هم رفتیم و بی اختیار به اردوگاه رسیدیم كه دقایقی قبل آنجا بودیم و حال در آن جز چند تكه چوب و جنازه ها قطعه قطعه شده چیز دیگری وجود نداشت.
دیگر نمی فهمیدم چه می كردیم.فیلم گرفتیم و بازگشتیم.همیشه برایم دغدغه بود، از افرادی كه تصویر داشتیم چه كسی شهید شده و كی زنده مانده است.بنابراین در پاسخ به این پرسش و چند پرسش دیگر سال ۸۴ و این بار با برنامه ای حساب شده دوباره راهی لبنان شدم.من برای این طرح یك ایده مستند داستانی داشتم و می خواستم نقش خود من را یك خانم بازی كند كه بودجه مستند داستانی كار در تلویزیون تصویب نشد و ما برای كار مستند راهی لبنان شدیم.● آدم هایی را كه باید با آنها صحبت می كردید اینجا انتخاب كرده بودید؟
▪ نه چندان مطمئن نبودیم با چه كسی قرار است صحبت كنیم.در فیلم هم مطرح شده كه ما تصاویری را در زمان فاجعه داشتیم كه می خواستیم بدانیم آن آدم ها مرده اند یا زنده؟ البته می دانستم كه باید از پزشكان و امدادگران هم باید پرسش هایی را بپرسیم.می دانستم باید یك محقق پیدا كنیم.اما نمی دانستم آنجا به محققی بر می خوریم كه خودش كتاب نوشته است.
در هنگامی كه ما كار را مونتاژ می كردیم بسیار خطی داستان را دیدیم.
این كه چه كسی به چه كسی وصل می شود.ما حلقه به حلقه آدم ها را كنار هم قرار می دادیم.من ۳ تا ۴ هزار دقیقه راش داشتم.شاید می توانستم ۹۰ دقیقه ای خوبی هم از این فیلم در بیاورم، اما نمی خواستم انرژی بیننده ام را بگیرم.موضوع این فیلم آن قدر تلخ بود كه طولانی شدنش بیننده را آزار می داد.پس تصمیم گرفتم كار را كوتاه و تأثیر گذار در بیاورم.
● به نكته خوبی اشاره كردید.شما در ابتدای فیلم مطرح می كنید برای پیگیری یك مسأله یعنی اثبات به عمد بودن حركت اسرائیلی ها به لبنان رفته اید.از دیگرسو وجوه تلخ ماجرا هم وجود دارد.شما پلانی را به بیننده نشان می دهید كه سر یك كودك كاملاً قطع شده است.فكر نمی كردید تماشاگر تاب نیاورد و شما هدف اصلی را هم از دست بدهید؟
▪ شما كه مقاتل كربلا را می خوانید در آنها نمی نویسند حسین(ع) را كشتند. بلكه ذكر مصیبت می كنند تا عمق فاجعه را بیش تر و بزرگ تر جلوه دهند.حتی جزئیات را بیان می كنند تا شنونده كاملاً تحت تأثیر قرار بگیرد.ما هنگام مونتاژ مدام به این موضوع فكر می كردیم.من تازه بسیاری از تصاویر را در فیلم استفاده نكرده ام.آنهایی هم كه هستند بسیار كوتاه اند، اما به هر حال باید می گفتیم اسرائیل این جنایت ها را مرتكب شده و حركتش از روی بی رحمی بوده است.من می خواستم ثابت كنم كه این فاجعه با تصمیم قبلی بوده است.می خواستم تصویر مستند ارائه كنم و فقط حرف نزنم.
● به این نكته هم پیش از سفر دوم رسیده بودید؟
▪ من مطمئن بودم فقط باید آن را ثابت می كردم.مگر می شود یك محل به صورت اتفاقی با ۸ گلوله توپ بمباران شود، اما این ها مستندات نبود و فقط برداشت های ما پس از اتفاق به شمار می آمد.اسرائیل هرگاه به بن بست می رسد وحشیگری اش را بیشتر به رخ می كشد و دقیقاً این جنگ ۱۶ روزه و فاجعه قانا هم بعد از یك شكست اسرائیل رخ داد. محققی كه ما سراغش رفتیم، گفت: اگر تو بتوانی ثابت كنی كه اسرائیل پیش از حمله، گرا گیری كرده بوده تاریخ این واقعه دستخوش تغییر بزرگی می شود.
ما در صحنه هایی كه پیش از كشتار گرفته بودیم با پیرزنی روبه رو شدیم كه ما را به كانكس محل زندگی آوارگان برد و گفت یك سوراخ كوچك از شب گذشته در سقف ایجاد شده و من این تصویر را ضبط كرده بودم.بعد ها در صحبتی كه با افسران ارشد نظامی داشتم، متوجه شدم كه ارتش اسرائیل با لیزر و بدون هیچ گونه سر و صدا این سوراخ را برای گرا گیری در سقف ایجاد كرده است و این كاری بود كه ارتش اسرائیل با گلوله های كاپرهد انجام می داد.
● فیلم شما یك خط تعلیق كمرنگی را با خود به همراه دارد.شما می توانستید خیلی زود قضیه سوراخ سقف را مطرح كنید، اما آن را تا پایان نگه می دارید كه بیننده را با خود بكشید.این ایده از ابتدا در كار وجود داشت یا هنگام مونتاژ به آن رسیدید؟
▪ بنابر یك سیر طبیعی جلو رفتم. طبیعی بود كه بعد از ۸ سال به قتلگاه بازگردم.من بین سال های ۷۵ تا ۸۴ باز هم به لبنان سفر كردم، اما هیچ گاه به قانا نرفتم.همیشه فكر می كردم زمانی به آنجا بازگردم كه كاری را انجام دهم.بعد هم كه برای ساخت فیلم عزمم جذب شد با توجه به آدم ها جلو رفتم تا به نتیجه برسم.از چهره آدم های آن روز عكس تهیه كردم و به اشخاصی كه امروز می دیدم نشان دادم. ما به روایت های كاملاً متفاوتی رسیدیم.حال باید روایت درست را از نادرست جدا می كردیم و همین شد كه خط به خط جلو رفتیم.
● شما در این فیلم خود به عنوان روایتگر در فیلم حضور دارید كه این روند تحقیقی بودن فیلم شما را هم كامل می كند.در برخی فصول، دوربین دوم تان هم از سوژه فاصله می گیرد و به نوعی پشت صحنه را نمایش می دهید.دكوپاژ این فصول چگونه شكل گرفت؟
▪ من می خواستم بیننده همه چیز را ببیند.می خواستم بتواند صحیح قضاوت كند و من دست و پای او را نبندم.ما دو دوربین داشتیم.یك دوربین كاملاً با كادر بسته مصاحبه ها را می گیرد و دوربین دیگر صحنه های شاهد را.این دوربین ها دست مرا در تدوین هم باز می گذاشت كه در تدوین و كات زدن مصاحبه دچار مشكل نشوم، جدا از این كه این شكل دكوپاژ به ریتمم هم كمك می كرد.
● محمد رضا عباسیان چگونه خود را معرفی می كند.
▪ دوست دارم كارگردان خوبی باشم.امروز می توانم ادعا كنم تهیه كننده خوبی هستم.اما بسیار دوست دارم كارگردان خوبی هم شوم.اگر امروز قانا هم مورد توجه واقع شده، مرهون اهمیت حادثه است.رؤیاهای من زیاد است.ولی تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارم و سعی می كنم تلاش های بسیاری كنم.
گفت وگو با محمدرضا عباسیان سینماگر مستند
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران