سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شهید نواب صفوی


شهید نواب صفوی
طلوع ستاره
سال ۱۳۰۳ هجری شمسی است . آفتاب در پس ابرهای سیاه ستم ، آخرین نفسهای خود را می كشد. نور كم سویی به زمین می رسد. پاها در بند است . دستها رهایی ندارند و فریادها در گلو خفه می شوند. ناگاه صدای كودكی در فضای خانه می پیچد. ستاره ای به خانه كوچك آقا سید جواد قدم می نهد. نوای آسمانی دعا بر زبان پدر جاری می شود. آقا سید جواد میرلوحی نام فرزند را سید مجتبی می گذارد تا در لحظه لحظه زندگی به یاد خاندان پیامبر باشد.
سرود نور
سید مجتبی هنوز اندك سالی است كه با دنیای خردسالی فاصله گرفته است . او سوره های كوتاه قرآن را به تشویق پدر و مادر خویش حفظ می كند و با پدر روحانی خود در مجالس پر نور قرائت قرآن شركت فعال دارد. قفرآن مجید كتاب زندگی اوست و به آن عشق می ورزد. هفت ساله است كه راهی دبستان می شود و پس از اتمام دوره ابتدائی در ((مدرسه حكیم نظامی )) وارد مدرسه صنعتی آلمانیها می گردد.
رضا خان كه بتازگی از طرف دولت استعمارگر انگلیس به سلطنت رسیده است از مخالفان سرسخت اسلام و روحانیت است . از نخستین كارهای او منع به كارگیری تاریخ هجری قمری است . تاریخ هجری شمسی جایگزین تاریخ قمری می شود و او نام این تهاجم وسیع بر ضد فرهنگ اسلامی را طرد یك سنت عربی تحمیل شده می نامد.
بعد از تغییر تاریخ ، بر سر گذاشتن كلاه پهلوی شبیه كلاه سربازی ، برای همه اجباری می گردد. چیزی نمی گذرد كه او مدارس را مختلط اعلام می كند و دختر و پسر را در كنار هم قرار می دهد. پسرها باید هنگام مدرسه رفتن ، شلوار كوتاه بپا كنند و دخترها باید حجاب اسلامی را به كناری نهند.
در این حال روحانیان بیدارگر با تهاجم فرهنگی استعمار و اسلام زدایی رضا خان به مبارزه بر می خیزند و بر ضد وی قیامهای اصلاحی مختلفی را بر پا می دارند در چنین زمانی است كه آقا سید جواد میرلوحی ، پدر سید مجتبی مجبور می گردد از پوشیدن لباس روحانیت صرف نظر كند. رضا خان دستور داده است تا مردم همه از لباس یك شكل استفاده كنند در این زمان آقا سید جواد از فرصت استفاده نموده ، برای احقاق حقوق مظلومان ، در دادگستری وكیل دعاوی می شود.(۳۰۵)
چندی نمی گذرد كه با داور وزیر دادگستری - سال ۱۳۱۵ یا ۱۳۱۴ - درگیر می شود و در پی گفتگوی اعتراض آمیز به نظام ستم شاهی پهلوی ، گوش ‍ وزیر را با سیلی خود آشنا می سازد و خود روانه زندان می گردد. سه سال در زندان رضا خانی می ماند و بعد از سه سال به دیدار خدا می شتابد.
با رحلت پدر، سید محمد نواب صفوی ، دایی سید مجتبی سرپرستی خانواده ایشان را برعهده می گیرد. سید مجتبی عشق و علاقه زیادی به دروس اسلامی دارد و مایل است به درس حوزه بپردازد، لیكن دایی وی كه سرپرستی او را بر عهده گرفته و خود قاضی دادگستری است با سید مخالفت می كند.(۳۰۶)
سید مجتبی از عقیده خود دست بر نمی دارد و در مسجدی كه در خانی آباد است . شروع به فراگیری درسهای حوزه می كند و همزمان در مدرسه آلمانیها به دروس جدید می پردازد.
سید در عصری واقع شده است كه نظام آموزشی غرب در كشور به صورت نوشدارویی برای پیشرفت به مردم عرضه می شود، وی در یكی از مدارس ‍ غربی تحصیل می كند. در مدرسه چیزهایی مطرح است كه با آرمانهای اسلامی وی سازگار نیست . او در فرصتهای مناسب آنچه را فهمیده به همكلاسیهای خویش می گوید و اوضاع سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی كشور را برای آنان شرح می دهد.
سید در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ ش . در یك سخنرانی پرشور از دانش آموزان می خواهد تا به سوی مجلس رفته ، نسبت به هجوم اجانب و تهدید فرهنگ غرب اعتراض نمایند و در خواستشان را طرح كنند.(۳۰۷)
با سخنرانی سید دانش آموزان مدرسه دست به تظاهرات می زنند. از مدرسه آلمانیها به مدرسه ایرانشهر و از آنجا با دارالفنون رفته ، مدارس را تعطیل می كنند و با هم به طرف مجلس حركت می كنند. در بین راه از مردم هم افرادی به آنها می پیوندند. تظاهرات با شكوهی روی می دهد و با تیراندازی ماءوران به سوی مردم دو نفر كشته می شوند و چیزی نمی گذرد كه دولت اقوام سقوط می كند.
سید در ۱۳۲۱ هجری تحصیلات خود را به پایان برده ، در خرداد ۱۳۲۲ در شركت نفت استخدام می گردد و بعد از مدت كوتاهی از تهران به آبادان انتقال می یابد. وضع نابسامان كارگران شركت ، وی را رنج می دهد و دیگران را در حقوق خویش شریك می كند. علاقه ای بین كارگران شركت نفت و سید به وجود می آید. وی شبها جلساتی برای آنها دائر می كند و وظایف دینی و اجتماعی شان را گوشزد می نماید.
وی در طی آموزشهای خویش یادآور می شود كه نفت از آن ملت ایران است و خارجیان آمده اند تا برای ما كار كنند، نه اینكه ما را زیر سلطه خود در آورند و قسمتهایی از آبادان را در اختیار گرفته ، اجازه ورود به ما ندهند!
سید سیمای زشت استعمار را در كارها و فعالیتهای آنها نشان می دهد، می گوید:
این چیست كه در چند جای شهر نوشته اند ((ورود ایرانی و سگ ممنوع ))!!
آنها ایرانیان را در ردیف سگ قرار داده اند. در حالی كه خود مستخدم ما هستند.
شش ماه از ورود سید مجتبی به شركت نگذشته است كه یكی از انگلیسی ها با كارگری ایرانی حمله كرده ، وی را زخمی می كند. همان شب جلسه ای تشكیل می شود و قرار می گذارند كه صبح قبل از شروع به كار در پالایشگاه جمع شوند.
سید شروع به سخنرانی می كند و چنین می گوید:
((چون ما مسلمان هستیم و قصاص یكی از احكام ضروری ماست یا باید آن انگلیسی اینجا بیاید و در جلو جمع از این برادر ما پوزش بخواهد و یا اگر این كار را نكند، عین كتكی كه به آن زده یا عین جراحتی كه به او وارد كرده ، ما به او وارد می كنیم .))
هنوز سخنان سید به پایان نرسیده بود كه كارگران به خشم آمده ، به سالن آن انگلیسی رفته ، آنجا را خراب می كنند. پلیس دخالت می كند و فرد انگلیسی موفق به فرار می شود.
چند نفر از كارگران دستگیر می گردند. سید به خانه یكی از دوستانش رفته ، شبانه توسط یكی از لنجها از آبادان راهی نجف می شود.(۳۰۸)
مهاجر عاشق
سید مجتبی تجربه های زیادی از زندگی آموخته و زندگی مردمان بسیاری را دیده و با شیوه زندگی آنها آشنا شده است . اكنون در نجف اشرف برای انجام كاری آمده است و آن آموزش صحیح اسلام است ، آن گونه كه بتواند مسیر حركت او را در این دنیای رنگارنگ مشخص نماید.
هدف از زندگی چیست ؟ سید در ضمن آموزش می خواهد جواب این سوال را از آن سان كه باید، در یابد. سعادت به استقبال سید آمده است . او می تواند در مدرسه قوام از مدارس حوزه علمیه نجف اقامت گزیند. در همان روزها علامه امینی در یكی از حجره های فوقانی مدرسه كتابخانه ای دایر كرده و به تاءلیف ((الغدیر)) مشغول است . این امر سبب می شود كه مهاجر عاشق كه تازه از ایران رسیده است با حضرت علامه امینی آشنا گردد.
سید كه علوم مقدماتی را در تهران به انجام رسانیده ، در نجف به دنبال اساتیدی است كه سطوح عالی را از آنها بیاموزد، از جمله اساتیدی كه وی از آنها فقه و اصول ، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را آموخت ، نامبردگان ذیل اند:
۱- حضرت علامه نستوه آیهٔ الله امینی
۲- حضرت آیهٔ الله العظمی حاج آقا حسین قمی
۳- حضرت آیهٔ الله آقا شیخ محمد تهرانیسید بزرگوار نواب از این سه استاد گرانقدر علاوه بر علوم متداول حوزه ، اصول فلسفه سیاسی اسلام را آموخت و با فقه سیاسی اسلام آشنا شد. در همین زمان كه وی در نجف مشغول تحصیل است ، یكی از كتابهای كسروی به دستش می رسد. نوشته ای كه مؤ لف در آن به حضرت امام صادق علیه السلام توهین نموده است .
ایشان كتاب را به چند تن از اساتید و مراجع تقلید نجف اشرف عرضه می دارد و حضرت آیهٔ الله العظمی حاج آقا حسین قمی با صراحت حكم ارتداد نویسنده كتاب را اعلام می دارد.
جناب نواب به حكم وظیفه دینی خویش با تصمیمی قاطع رو به وطن خویش می گذارد تا آن نابخرد را بر سر عقل آورد.
پیش از حركت او از نجف به ایران ، مردم تبریز و مراغه و سران برخی روزنامه ها به مقابله با احمد كسروی برخاستند و از دولت وقت درخواست نمودند تا وی را به جرم انتشار كتب گمراه كننده محاكمه كند.
دولت قدرت چندانی ندارد و از طرفی برنامه های پهلوی با كارهای كسروی ، چندان رو در رو نیست و در حقیقت هر دو در جهت اسلام زدایی گام بر می دارند و كارهای كسروی ، فعالیتهای دولت را تحت الشعاع قرار داده است ، از این رو به مقابله با وی برنیامد.
ایرادهای وی به اسلام بیشتر از كتب مبلغین آمریكایی و مستشرقین اخذ شده بود و اشكالهایی را كه متوجه مذهب تشیع می ساخت ، غالب آنها را از علمای متعصب سنی مانند ابن حجر و موسی جارالله عالم سنی معاصر برگرفته بود.(۳۰۹)
نواب با قاطعیتی تمام وسائل زندگی را جمع كرده ، به طرف ایران حركت می كند. وی كه در بین راه اطلاع یافته بود كسروی در آبادان است به آبادان می رود. در یكی از مساجد بزرگ شهر سخنرانی می كند و او را به مناظره می خواند. ولی كسروی به تهران رفته بود. او نیز به تهران می آید و با تنی چند از آقایان تماس می گیرد و پس از مشورت به این نتیجه می رسد تا با وی به بحث بنشیند. آیهٔ الله طالقانی ایشان را تشویق می كند و جناب وی به كلوپ كسروی می رود.
((باهماد آزادگان ، نام باشگاه كسروی است . نواب چند روزی در مورد دین و مسائل اجتماعی با وی بحث می نماید. لیكن او قانع نمی شود. دو دستگی در جمع حاكم می شود. حرف آخر سید به كسروی این است كه :
((من به تو اعلام می كنم و تو را به عنوان یك مانع نسبت به مذهب ، حتی نسبت به مملكتم می دانم .))(۳۱۰)
((موقعی كه عضوی از پیكر انسانی چنان فاسد شود كه نه تنها موجب فساد دیگر اعضای آن پیكر گردد، بلكه تباهی خود آن عضو با مجموع اعضای دیگرش را نتیجه دهد، نباید در ریشه كن كردن آن هیچ گونه مسامحه ای روا داشت .
زیرا این مسامحه چه ناشی از ترحم و مهر و محبت باشد و چه معلول بی توجهی به اهمیت حیاتی قضیه ، موجب از ارزش افتادن و تباهی دیگر اعضای پیكر جامعه خواهد گشت .))(۳۱۱)
نواب جوان در طی جلساتی دلایل و براهین لازم را برای كسروی عرض ‍ می كند لیك دیگر گوش شنوایی برای وی باقی نمانده است . برای شاگرد مكتب توحید، مساءله ارتداد وی مسلم می شود و به فكر مقابله با این عنصر فاسد می افتد.
سید بزرگوار از حضرت آیهٔ الله مدنی و آقا شیخ محمد حسن طالقانی برای تهیه اسلحه پول می گیرد و در ساعت ۱۳ و ۳۰ دقیقه روز بیست و سوم اردیبهشت سال ۱۳۲۴ كسروی در میدان حشمت الدوله هدف قرار می گیرد. اما به علت فرسودگی اسلحه موفقیت حاصل نمی شود. نواب به زندان می افتد و علمای ایران و نجف خواستار آزادی حضرت نواب می گردند و ایشان بعد از دو ماه با قید كفایت آزاد می گردد.
فدائیان اسلام
حضرت نواب با آزادی از زندان به فكر تشكیل ((فدائیان اسلام )) می افتد، تا به وسیله آن با عنصار فاسد در جامعه به مبارزه برخیزد و با انتشار اعلامیه ای موجودیت فدائیان اسلام را اعلان می دارد.
او در بر پایی این سازمان اسلامی می گوید:
در خواب جدم سیدالشهداء را دیدم كه بازوبندی به بازویم بست و روی آن نوشته شده بود: ((فدائیان اسلام ))
انتشار اعلامیه مسلمانان غیور را متوجه فدائیان اسلام می نماید و افرادی به گروه او می پیوندند. ساعت ۱۰ صبح روز بیستم اسفند ماه ۱۳۴۲ آیات قهر الهی آشكار می شود و كسروی توسط چهار تن از فدائیان اسلام سید حسین و سید علی امامی ، جواد مظفری و علی فدایی از میان برداشته می شود تا جامعه اسلامی به حركت خود در مسیر الهی ادامه دهد.
فدائیان اسلام ، با بانگ تكبیر از محوطه دادگستری دور می شوند و در حین پانسمان زخمهای خود در بیمارستان سینا دستگیر می گردند.
رهبر فدائیان به مشهد الرضا علیه السلام می رود، و از راه شمال به آذربایجان ، همدان و كرمانشاه راهی می شود. در بین راه روحیه عشایر را مورد ارزیابی قرار می دهد و با علمای شهرستانها تماس حاصل كرده ، در خواست می كند تا برای آزادی فدائیان اسلام تلگرافهایی به دولت بفرستند و خود از همانجا به نجف اشرف می رود.
در همین ایام حضرت آیهٔ الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی وفات می یابد. به همین مناسبت عده ای از دولتمردان ایران برای عرض تسلیت به مراجع نجف از طرف شاه راهی نجف می شوند.
در یكی از مجالس كه فرستادگان شاه حضور دارند. جناب نواب منبر رفته ، ضمن حمله شدید به دولت ((قوام السلطنه )) (نخست وزیر وقت ) می گوید:
چطور شما برای فوت یك نفر روحانی بزرگ به نجف آمده و به مقامات روحانی تسلیت می گویید در حالی كه روحانی دیگری همچون آیهٔ الله سید ابوالقاسم كاشانی را در ایران به جرم دفاع از اسلام به زندان افكنده اید؟!
ایشان آزادی حضرت آیهٔ الله كاشانی و فدائیان اسلام را در جلسه مطرح نماید و حوزه علمیه نجف اشرف آزادی زندانیان را از مقامات مسئول می خواهد و پس از چندی خوسته شان جامه عمل می پوشد.
بعد از آزادی آیهٔ الله كاشانی دیدارهایی با ایشان صورت می گیرد. جناب نواب نظرات خود را به ایشان عرضه می دارد و اعلام می كند و كه در صدد ایجاد حكومت اسلامی در ایران است .
حضرت آیهٔ الله كاشانی از مبارزان و مجاهدان بزرگ عصر خویش است و در گذشته در جنگ انگلیس با عرق شركت فعال داشته و در اثر همین فعالیتها به ایران تبعید شده است اینك با نواب میثاق می بندد تا در ایران حكومت اسلامی بنا نهند.
شهر پیامبران
۱۶ مه ۱۹۱۶ انگلیس و فرانسه پیمانی نهانی درباره تقسیم منطقه آسیایی تركیه بستند كه به نام ((موافقت نامه سایكس - پیكو)) خوانده شد و بر پایه آن قرار شد فلسطین زیر سرپرستی هیاءتی بین المللی كه شكل آن بعدها با توافق روسیه تزاری تعین خواهد گشت ، اداره شود. ولی بریتانیا از امضای این پیمان ، هدفی جز انجام یك مانور نداشت و همواره در پی آن بود كه فرصتی به دست آورد و شانه از زیر بار تعهد خود خالی كند.
در دوم نوامبر ۱۹۱۷ انگلستان اعلامیه ((بالفور)) را كه خواستار پایه گذاری ((میهنی قومی )) برای یهودیان بود، منتشر كرد.(۳۱۲)
ایجاد ((حكومت یهود)) ابتدا به وسیله تئودور هرتسل ، در سال ۱۸۹۶ طراحی شد و در پی بر پایی اولین كنگره صهیونیستها در شهر ((بال )) سویس به سال ۱۸۹۷ نیز مفاد آن به تصویب رسید.
صهیونیستها با اشتیاق فراوان به كمك انگلیسی ها شتافتند و با حمایت بی دریغ از هدفهای جنگی آنها در خاك فلسطین (در جنگ جهانی اول ) سرانجام ارتش انگلیس را در این سرزمین به پیروزی رساندند.
((فلسطین به صورت یك موجودیات سیاسی و به نام یك دولت به سال ۱۹۴۸ و در پی برداشته شدن سرپرستی بریتانیا از آن از میان رفت . بر پایه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، در بخشی از آن ، دولتی به نام ((اسرائیل )) پایه گذاری شد. بازمانده فلسطین نزدیك ۵/۶ هزار كیلومتر مربع را ملك عبدالله بن حسین شریف هاشمی ، پادشاه اردن ضمیمه كشور خود كرد.))(۳۱۳)
فعالیتهای استعمارگران انگلیس دیگر بار مردم مسلمان ایران را به خشم آورد. روز جمعه سی ویكم اردیبهشت ۱۳۲۷ آیهٔ الله كاشانی و جناب نواب صفوی قطعنامه ای مبنی بر اظهار همدردی با عربهای اهل فلسطین صادر نمودند. روزهای بعد محلهایی برای نام نویسی داوطلبان جنگ با یهود در مراكز مختلف شهر افتتاح شد و پنج هزار نفر ثبت نام كردند. در پی ثبت نام مردم غیور ایران فدائیان اسلام اعلامیه ای صادر كردند و از دولت اجازه حركت به سوی فلسطین خواستند.(۳۱۴)
دولت كه خود از سر سپردگان غرب است برنامه اعزام به فلسطین را لغو می كند. چه او از پیش برای تاءسیس دولت یهود افرادی چون سید ضیاءالدین طباطبایی را به كمك صهیونیستها فرستاده است .(۳۱۵)
غرب برای از میان برداشتن نیروهای فعال و مذهبی به رهبری آیهٔ الله كاشانی و نواب طرحی را پی می ریزد و آن ترور شاه است . او كه عنصری غیر مفید شناخته شده است باید از میدان خارج شده ، ((علی رضا)) یا ((رزم آرا)) جای او را بگیرد.
در روز ۱۵ بهمن ، شاه در دانشگاه به وسیله ناصر فخر آرایی (عضو جوانان حزب توده ) مورد هدف قرار می گیرد. تیرها از كنار لبش رد می شوند و سرتیب صفاری و سرتیپ اختری ، فخر آرایی را از بین می برند.
صبح روز شانزدهم حزب توده منحل اعلام می شود و كلوپ و باشگاهش و حزبش را چپاول می كنند و به تاراج می برند.
در شب ۱۶ بهمن تانك به در خانه حضرت آیهٔ الله كاشانی می آید. ایشان را دستگیر نموده ، به قلعه فلك الافلاك در خرم آباد می فرستند.عده ای از روحانیان مبارز هم دستگیر می گردند. سید عبدالحسین واحدی - فرد شماره دو فدائیان اسلام - از آن جمله است .
نواب چهل تن از لوستان و فدائیان اسلام را روانه قم می كند تا با توسل به آیهٔ الله بروجردی ایشان را آزاد كنند. موقعیتی حاصل نمی شود و منزل آیهٔ الله بروجردی محاصره می شود. بعد از ده روز از گذشت این ماجرا جریان فدائیان اسلام از خانه خارج شده ، با یك اتوبوس راهی تهران می شوند. در حسن آباد جلو آنها گرفته ، همگی به زندان منتقل می شوند. آیهٔ الله كاشانی هم كه در فلك الافلاك زندانی است ، به لبنان تبعید می گردد.
نامه های سرخ
دوره مجلس پانزدهم رو به اتمام است . دولت وقت استیضاح می شود و از دزدی و چپاول اموال عمومی سخن به میان می آید و مسائل شركت نفت مطرح می گردد. شاه در صدد بر می آید متممی برای قانون اساسی نوشته شود كه در آن سه اصل زیر بیاید:
۱- نمایندگان مجلس فرماندهی كل قوا را در اختیار شاه قرار دهند.
۲- مجلس سنا تاءسیس گردد.
۳- انحلال مجلسین در اختیار شاه باشد.
همچنین قرار بود ((مذهب حقه جعفری )) الغا و از رسمیت بیفتد، كه در این زمان جناب نواب پانزده نامه با جوهر قرمز به پانزده وكیل انتصابی (انتخابی - فرمایشی ) نوشته ، در آن مخالفت خود را اعلان می دارد.
روزی كه قرار است مجلس تشكیل گردد، جلسه ای بر قرار نمی شود و با بیست و چهار ساعت (۴۸ ساعت ) تاءخیر این ماده از دستور جلسه حذف می گردد.
به ترتیب ، انتخابات مجلس سنا و ملی انجام می شود. لیكن آراء ملت كنار نهاده می شود وكلای دولتی به مجلس می روند. این مساءله و تمامی مسائل دولتی با وزیر دربار وقت ، هژیر بود. به همین علت او در روز جمعه دوازدهم محرم در مسجد سپهسالار به دست سید حسین امامی مورد حمله قرار می گیرد و یك روز پس از واقعه چهاردهم آبان ۱۳۲۸ هجری شمسی به هلاكت می رسد. وی تبعید آیهٔ الله كاشانی را خود برنامه ریزی كرده و دستور داده بود.
با اعدام انقلابی هژیر، تاریخ افتتاح مجلس سنا تغییر می كند و انتخابات مجلس شورای ملی كه با تمهیدات وی صورت گرفته بود، از طرف رئیس ‍ انجمن نظارت باطل اعلام می شود. شاه روحیه خود را باخته ، با هواپیمای اختصاصی ترومن به سمت آمریكا پرواز می كند.
سید حسین امامی دستگیر و پس از پنج روز به شهادت می رسد. فدائیان اسلام با انتشار اعلامیه ای از مقام شهید تجلیل به عمل می آورند. انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزار می گردد و آیهٔ الله كاشانی با استقبال بی نظیری به میهن اسلامی باز می گردند.
تابوت
از مدتها پیش مقبره ای برای رضا خان ساخته شده بود ولی این ناآرامگاه همچنان خالی بود. دیكتاتور خارج از كشور مرده بود و فرزندش جراءت نداشت جسد وی را به ایران بازگرداند. یاد ستم رضاخانی حركت امت اسلامی را توفنده تر می ساخت .
بعد ازتهیه مقدماتی شاه خواست جسد رضا خان را از مصر به ایران منتقل نماید و به برپایی مجالس و استقبال مردم همراه سازد. نواب صفوی از نقشه دولت آگاه می شود و به قم رفته ، بعد از درس آیهٔ الله بروجردی در مدرسه فیضیه به سخنرانی می پردازد. این شیوه تا روز دفن ادامه می یابد. از آن رو آرزوی رژیم عملی نمی شود و دیكتاتور بی هیچ تشییعی دفن می گردد.
ملی شدن صنعت نفت
خرداد ۱۳۲۹ علی منصور بی هیچ مقدمه ای استعفا می دهد و رزم آرا به نخست وزیری می رسد. وی مورد تاءیید انگلیس و آمریكاست و آیهٔ الله كاشانی این مساءله را در طی اعلامیه ای فاش می سازد و لایحه ((گس - گلشائیان )) از طرف كمیسیون مجلس رد می شود. آیهٔ الله كاشانی طی بیانیه ای با تاءكید بر ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور از مردم می خواهد با پافشاری خویش طرفداران شركت نفت را به اطاعت خود وادارند.
رزم آرا در نظر دارد نهصفت ملی كردن صنعت نفت و مبارزات ضد استعماری مردم را عقیم سازد. آیهٔ الله كاشانی و جبهه ملی در از بین بردن رزم آرا وحدت نظر دارند. لذا با استمداد از فدائیان اسلام در صدد از بین بردن وی بر می آیند. خلیل طهماسبی این مسولیت را بر عهده می گیرد. شاه این خبر را شنیده ، خشنود می شود. چه اینكه رزم آرا برای خود وی نیز خطرآفرین است . اطرافیان شاه به او می فهمانند كه ترور رزم آرا، حكم شمشیر دولبه را دارد كه یك طرف آن متوجه رزم آرا و طرف دیگرش متوجه خود اوست . یعنی آگر رزم آرا زنده بماند، بهترین بهانه به دست او خواهد افتاد و تحت این عنوان تمام مخالفان و حتی خود شاه را از میدان بیرون خواهد كرد. به همین سبب نابود كردن رزم آرا به گونه ای دیگر طرح ریزی می شود. یكی از گروهبانهای دیگر ارتش در لباس غیر نظامی ماءمور انجام كار می گردد، كه هموراه با علم وزیر كار بلافاصله پشت سر رزم آرا حركت كنند. او ماءمور بود همین كه طهماسبی مبادرت به تیراندزای كرد. باگلوله كلت وی (رزم آرا) را بكشد.
خلیل در مجلس ختم آیهٔ الله فیض وی را مورد حمله قرار می دهد و با گلوله گروهبان شاه رزم آرا از پای در می آید.(۳۱۶)
قتل رزم آرا زنگ خطری برای نمایندگان وابسته به انگلیس در مجلس ‍ شانزدهم است كه مانع ملی شدن نفت بودند. فدائیان اسلام با از بین بردن رزم آرا، ملی شدن صنعت نفت را می خواستند. اصلی كه پس از بازگشت آیهٔ الله كاشانی از تعبید، هر چه بیشتر روی آن تاءكید می شد.
فردای روزی كه رزم آرا كشته شد، كمیسیون نفت به اتفاق آرا، اصل ملی شدن نفت در سراسر كشور را می پذیرد و ملت مسلمان ایران به آرزوی خویش نائل می آیند.
منشور حكومت اسلامی
جناب نواب صفی با تاءلیف كتابی تحت عنوان ((جامعه و حكومت اسلامی )) و انتشار آن در آبان سال ۱۳۲۹ روش صحیح حاكمیت را بیان می دارد. او معتقد است جز با حركت ریشه ای و تقویت فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه با استكبار جهانی نمی توان مقابله كرد. این سید مجاهد به پیروی از نامه حضرت امیرالمؤ منین علی (ع ) به مالك اشتر، اصول سیاسی اسلام رابه مردم بیان می كند و به شاه و غاصبان حكومت هشدار می دهد كه در صورت اجرای نكردن دستورهای اسلامی به دست فرزندان مقتدر و فداكار اسلام از بین خواهند رفت .
نواب صفوی در جهت نیل به حكومت اسلامی و استقرار مدینه قرآنی غدیر گام بر می دارد و خود را به قالبهای نظام مشروطه محدود نمی سازد. در این مسیر وی علاوه بر استادش در نجف اشرف (علامه امینی )، از حضرت امام خمینی در حوزه عملیه قم منشور حكومت اسلامی را فرا می گیرد و بی محابا به برپایی آن نظام مقدس اقدام می نماید.
نواب در زندان مصدق
تیرماه سال ۱۳۳۰ وقتی نواب از خانه یكی از افراد فدائیان اسلام خارج می شود، از سوی ماءموران آگاهی دستگیر و زندانی می گردد.
سید به خاطر سخنرانی دو سال پیش در آمل و شكستن شیشه مشروب فروشی به زندان می افتد. این در حالی رخ می دهد كه مصدق نخست وزیر این دوره است .(۳۱۷)
حقیقت این است كه نواب صفوی خواستار اجرای احكام اسلامی و در مراحل بعد، تاءسیس نظام اسلامی است لیكن مصدق و جبهه ملی موافق او نیست . پس از دستگیری نواب (رهبر فدائیان اسلام ) افرادی كه پیش از وی دستگیر شده بودند، آزاد می شوند. سید محمد واحدی از آن جمله است . واحدی نامه ای به مصدق نوشته ، خواستار آزادی رهبر فدائیان اسلام می گردد و با جواب نامساعد وی ، در اواخر مرداد ۱۳۳۰ فدائیان اسلام اعلام برگزاری مراسم سخنرانی داده ، در پی آن ۳۸ نفر از آنها بازداشت و تبعید می شوند. نواب صفوی با شنیدن این خبر اعتصاب غذا می كند و آیهٔ الله سید محمد تقوی خوانساری و آیهٔ الله صدر طی نامه های جداگانه ای به آیهٔ الله كاشانی و دادستان وقت آزادی رهبر فدائیان اسلام و تبعیدیها را خواستار می شوند. پس از یكی دو روز تبعیدیها باز می گردند و نواب پس سه ماه حبس در عصر مصدق آزاد می گردد.
كنگره اسلامی
شب معراج رسول اكرم (ص )، ۲۷ رجب ۱۳۵۰ ق . مطابق با ۱۹۳۱ م . است . از اندیشمندان اسلامی دورترین نقاط جهان دعوت به عمل آمده تا خشم امت اسلامی را در مورد انتقال اراضی مسلمانان به یهودیها به معرض ‍ نمایش گذارند و نظرات خویش را برای آزادی قدس بیان دارند.
یازدهم شهریور ۱۳۳۲ مجاهد نستوه دست به این سفر مقدس می زند تا با حمایت از مردم مسلمان فلسطین ، سیاست صهیونیستی انگلستان را محكوم سازد. مسیر حركت نواب از ایران به بغداد و از آنجا به بیروت و بیت المقدس است . وی در اولین جلسه از جلسات شش روزه كنگره عظیم اسلامی با نطقهای حماسی خویش به زبان عربی ، فریاد بیدار باش سر می دهد و زمانی كه برای تماشای بخش اشغالی قدس می روند با لحنی آمرانه همراهان را به نماز می خواند، نماز در مسجد مخروبه ای كه در یك كیلومتری شهر قدس قرار دارد. وی می گوید:
هر كس آماده شهادت است ، همراه ما شود.
تمامی اعضا به امامت آن سید مجاهد نماز می گزارند. سربازان اسرائیلی مسلح ، دست روی ماشه مسلسلها، از كار سید در حیرت می مانند. سید با این حركت یادآور می شود كه برای آزادی باید با پرچم سرخ شهادت به میدان رفت .
تا بیكرانها
پس از پایان كنگره اسلامی ، نماینده جمعیت اخوان المسلمین مصر با نواب صفوی آشنا می شود و شیفته وی می گردد و از او دعوت می كند تا به سفر خویش ادامه داده ، از مصر هم دیدن نماید. نداشتن امكانات مالی این سفر را به تعویق می اندازد. تا حضرت علامه امینی زمینه سفر را آماده می سازد.
دولت ژنرال نجیب بر سر كار است و در بین آنها بر سر قدرت بین نجیب و عبدالناصر كشمكش وجود دارد. در این حال دو جوان از جمعیت اخوان المسلمین به شهادت رسیده اند و از نواب دعوت می شود تا در دانشگاه الازهرا قاهره سخنرانی كند.
ماءموران نظامی با شلیك تیر نظم مجلس را بر هم می زنند و چند نفر پلیس ‍ نواب را تحت الحفظ به وزارت كشور می برند و مورد بازجویی قرار می دهند. سید می گوید: در مصر باید احكام قرآن اجرا گردد. باید مصر وابستگی خود را قطع كند و كانال سوئز ملی شود.
دولت مصر جمعیت اخوان المسلمین را منحل اعلام می كند و اخراج فوری نواب را صادر می نماید اما بعد دستور پذیرایی وی به حسن البائوری (وزیر اوقاف مصر) ابلاغ می شود. نواب طی ملاقاتهایی با نجیب و جمال عبدالناصر، موقعیت اخوان المسلمین را برای تحكیم دولت انقلابی مصر یادآور می شود.
دام اهریمن
بعد از رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۳، سه پیشنهاد از طرف شاه ، توسط امام جمعه به نواب داده شد. وی صد هزار تومان وجه نقد به همراه داشت تا با قبول پیشنهاد به نواب دهد.
پیشنهادهای اهریمنی شاه كه برای به دام انداختن نواب چیده شده بود، عبارتند از:
۱- در یكی از كشورهای اسلامی به عنوان سفیر اعزام گردد.
۲- منزلی برای وی در نظر گرفته شود و محل جلوس ایشان باشد و ماهی ده هزار تومان حق سفره پرداخت شود.
۳- با همكاری شما یك حزب بزرگ اسلامی تشكیل شود و مخارج آن را دربار تاءمین نماید.
نواب با كمال قاطعیت به امام جمعه می گوید: ((خجالت نمی كشی مرا به درگاه معاویه دعوت می كنی ؟))
امام جمعه وجه نقد را برداشته ، به سرعت می رود. پیش از آن برای رهبر فدائیان اسلام تولیت آستان قدس رضوی پیشنهاد شده و ایشان رد كرده بود.
پیمان شیطانی
پیمان شیطانی سنتو مساءله ای است كه پس از آمدن نواب به ایران پیش آمده است . در این پیمان هشت ماده ای تلاش بر آن است تا امنیت خاورمیانه به سود امپریالیزم آمریكا و انگلیس تضمین گردد و با خطر كمونیزم مقابله شود. در واقع با وارد شدن ایران به این پیمان ، ایران پایگاه نظامی آمریكا در منطقه شناخته خواهد شد. رهبر فدائیان اسلام با انتشار اعلامیه ای مخالفت خویش را ابلاغ كرد و گفت :
((مصلحت مسلمین دنیا پیوستن و تمایل به هیچ یك از دو بلوك نظامی جهان و پیمانهای دفاعی نبوده ، باید برای حفظ تعادل نیروهای دنیا و استقرار صلح و امنیت یك اتحادیه دفاعی و نظامی مستقلی تشكیل دهند.))
بدین وسیله نواب آشكارا در مقابل آمریكا و مهره های دست نشانده آن قرار گرفت و به آنها اعلان جنگ داد. این زمانی است كه وی به همراه یارانش در این حركت الهی یكه تاز میدان نبرد با استكبار جهانی هستند.
اعدام انقلابی حسین علا، نخست وزیر و طرف ایرانی در انعقاد پیمان سنتو مورد نظر رهبر فدائیان اسلام بود. یاران بسیج می شوند تا وی را قبل از خروج از ایران اعدام كنند. ذوالقدر در مسجد شاه و سید عبدالحسین واحدی در آبادان این مهم را بر عهده گرفتند. در این نبرد رهبر فدائیان اسلام و یاران ایثارگرش می دانستند كه با این اقدام مهر شهادت بر شناسنامه زندگی پربارشان خواهد خورد، از این رو مشتاقانه دست به این كار می زدند. آنان كسانی بودند كه سالها چوبه دار بر دوش خویش حمل می نمودند و خونریز طلب می كردند تا با شهادت ، سعادت ابدی را در آغوش كشند و به لقای محبوب رسند.
روز پنجشنبه ۲۵/۸/۳۴ مجلس ترحیمی به مناسبت فوت مصطفی كاشانی فرزند ارشد آیهٔ الله كاشانی در مسجد شاه منعقد بود. ساعت ۴۵/۳ بعد از ظهر حسین علا در مسجد حاضر شد. مظفر علی ذوالقدر به وی حمله برد. ولی بعد از شلیك تیری ، فشنگ دوم در لوله گیر كرد. وی تنها توانست علا را مجروح نماید و خودش به دست ماءموران دستگیر شد.
رهبر فدائیان اسلام به همراه یارانش در منزل آیهٔ الله طالقانی و پس از آن در خانه حمید ذوالقدر به سر می برند. ماءموران عصر چهارشنبه ۱/۹/۱۳۳۴ به منزل ذوالقدر وارد می شوند و نواب صفوی و سید محمد واحدی را دستگیر می كنند. حسین علا با جراحتی كه دارد، راهی بغداد است . سید عبدالحسین واحدی و اسدالله خطیبی برای اعدام وی لحظه شماری می كنند تا در صورت عدم موفقیت ذوالقدر، وی را به هلاكت رسانند، لیكن در ۱/۹/۳۴ شناسایی و دستگیر می گردند. عبدالحسین واحدی در اتاق تیمور بختیار به دست وی به شهادت می رسد و اعدام مهره استعمار با عدم موفقیت روبرو می شود همزمان با دستگیری فدائیان اسلام ، آیهٔ الله كاشانی نیز بازداشت می گردد.
نماز عشق
به او ندایی می رسد كه رفتنی است . وضوی عشق می سازد و به نماز می ایستد. نماز عشق . او به خون وضو می سازد تا نماز عشق راست آید.
۲۵ دی ماه ۱۳۳۴ بیدادگاه دژخیم به سید مجتبی نواب صفوی و سه یار فداكارش حكم اعدام می دهد.(۳۱۸) آنان در ۲۷ همان ماه مطابق با سالگرد شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خل شهدا می پیوندند. وی به هنگام شهادت ، در لحظه های
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید