دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

زنده باد چپ فرمایشی


زنده باد چپ فرمایشی
● پرده اول
صفحه شطرنج بر روی میز گسترده است. دو طرف که رقبای جدی و سابقه‏داری هستند در طرفین میز نشسته و حرکات یکدیگر را به دقت زیر نظر دارند، حتی کوچکترین حرکت بدون محاسبه ممکن است عوارض و صدمات بعدی را در برداشته باشد.
داوران هم با دقت تمام نظاره‏گر بازی این شطرنج‏بازان حرفه‏ای هستند و از همه مهمتر، مراقبند رفتاری از آنها سر نزند که بی‌طرفی و در نتیجه داوری مورد انتظار زیر سوال برود، کم و بیش طرفین با تکنیک‏ها و شیوه‌های بازی یکدیگر آشنا هستند و هرکدام که خلاقیت بیشتر و نوآوری قابل اعتنایی بکار بندد قاعدتاً نتایج مطلوب‏تری کسب می‏کند.
● پرده دوم
کمی بداخلاقی و البته توسل به ترفندهایی که قاعده بازی شطرنج نیست، چاشنی کار یکی از رقبا شده است، داوران هم بدشان نمی‏آید که از این پس یک طرف این بازی و مسابقه نتایج بهتر و مطلوب‏تری کسب کند و خلاصه آنکه بهتر است پیروزی نصیب طرفی شود که آقایان از ته دل به آن راضی‏تر هستند. دیگر از تکنیک‏ها و شیوه‌های حرفه‏ای که معمولا دو رقیب در بازی و مسابقه پررقابت خود بکار می‏بستند، برای یک طرف معنا و مفهوم خاصی ندارد و این شیوه‌ها و قواعد بازی منصفانه و اخلاق‌مدار درحال رنگ باختن است. کافی است یک طرف لحظه‏ای دچار حواس پرتی یا... شود تا در همین فرصت کوتاه مهره یا مهره‌هایش توسط طرف مقابل بلعیده شود. طرفی که عزیز دردانه‏تر است وقتی در آستانه کیش و مات شدن قرار دارد با اجازه پدرخوانده‏ها حق دارد یک لگد جانانه نثار صفحه شطرنج کرده و همه چیز به هم بریزد. اینجاست که روز از نو و روزی از نو خواهد بود. باید به فکر آرایش دوباره صفحه شطرنج و چیدن جدید مهره‏ها بود، تا بازی از نو آغاز شود یا اصلاً چینش مهره‏ها و قواعد بازی به نحوی تدارک گردد که مطلوب رقیب عزیز دردانه است تا از این رهگذر عزیزدردانه یا عزیز دردانه‏ها پیروز میدان باشند و خدای نکرده بخاطر آنکه ملالی بخاطر مبارکشان نرسد، حتی احتمال ضعیف آنکه رقیب معضوب درصدی نیز احتمال برنده شدن در این میدان به اصطلاح مسابقه را نداشته باشد، به هر طریق ممکن باید فرصت هر ابتکار عملی از او سلب شود یا آنکه به نحوی صلاحیت بازیگر حرفه‏ای زیر سوال رود که در این صورت حتی ممکن است قبل از پایان یافتن مسابقه از ادامه بازی محروم و کنار گذاشته شود.
● پرده سوم
پیروزی‏های پی‏درپی بدست آمده توقعات عزیزدردانه را بالا برده است. مهم نیست دیگران در خصوص حضور نورچشمی در مسابقات چه قضاوتی می‏کنند، مهم آن است که به هر قیمتی شده عزیزدردانه باید پیروز میدان باشد و اگر متوجه شود بنا به هر دلیلی ممکن است خدای نکرده شکست، این پهلوان صحنه‏های رقابت را تهدید کند، از کوره در می‏رود و به طرفه‌العینی بازی را به مسیری هدایت می‏کند تا نتیجه دلخواه از آن بدست آید. اخیراً نیز شیوه‌های نوینی ابداع کرده است که فقط خاص خودش است و این نیز به نوبه خود باعث شده تا بیش از گذشته، نورچشمی محترم از خود انتظار پیروزی داشته باشد. از همه مهمتر آنکه نورچشمی این اواخر حریف تمرینی‌هایی پیدا کرده است که بی‌میل نیست هر از چندگاهی با آنها دست و پنجه نرم کند و قوت و برتری خود را به رخ این بیچاره‏ها بکشد تا از آن پس، هم رقبای حال حاضر و هم آنانی که ممکن است هوس رقابت با نورچشمی در آینده به سرشان بزند حواس خود را جمع کنند تا پایشان را به اندازه گلیمشان دراز کنند که مبادا با فرق به زمین کوبیده شوند و زندگی عادی کردن هم یادشان برود.
● صحنه اصلی
دیر زمانی نیست که از استقرار نظام جمهوری آن هم با قالب اسلامی در ایران می‏گذرد، به ویژه آنکه این روزها، تداعی‌کننده حال و هوای روزهای پرحادثه‏ای بوده که همگان آرمان شهری را در ذهن‏های خود ساخته بودند و تصورها حول این محور می‏چرخید که با ایجاد چنین نظامی، تعادل و انصاف به همه شئونات جامعه حکمفرما خواهد شد و اساساً عدالت انقلابی ایجاب می‏کند هر چیز و هر کسی سر جای خود قرار گیرد.
هرچه از آن روزها فاصله گرفتیم، انگار از آرمان‌ها و چارچوب و اصول ترسیم شده آن دوران هم دورتر شدیم و این شکاف به قدری عمیق شد که بسیاری از چهره‏های سرشناس و نقش‌آفرین در صحنه‏های پرخطر و پرحادثه، یا کنج انزوا و تنهایی برگزیدند و یا آنکه تلاش کردند علی‏الظاهر خود را با این موج که معلوم نیست بنیان‌ها و ریشه‌هایش از کجاست، همراه شوند.
نگارنده از زمانی که به یاد دارد همواره دو جریان ریشه‏دار و بااصالت پس از استقرار نظام جمهوری در کشور شکل گرفت که ایفاکنندگان نقش‏های اصلی در این دو جریان چهره‏های شاخص و اثرگذاری بودند که تلاش داشتند برای نهادینه کردن رقابت‏های سیاسی در چارچوب و اصول مدون و بعضاً غیرمدون گام بردارند، از این‌رو همواره سعی می‏شد در دست به دست شدن قدرت، وزنه‏ها طوری به تعادل برسند که هیچگاه نظم موجود در عرصه رقابت‏های سیاسی برهم نریزد و از این رهگذر، قوام و ثبات اجتماع بامشکل و از هم گسیختگی روبرو نشود؛ البته آنچه در یک دهه گذشته رخ داد به خودی خود قابلیت مطالعه مجزا و کنکاش‌های کارشناسانه را دارد، چرا که رقابت سیاسی به معنای واقعی خود در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری؛ یعنی دوم خرداد ۷۶ رخ نمود و این روند تا برگزاری انتخابات مجلس ششم نیز تداوم یافت، اما از آن پس بازی انتخابات وارد عرصه‏ای شد که عنصر رقابت کم‌کم رنگ باخت که این موضوع در جای خود قابل تامل و بررسی است. از این پس سعی خواهیم نمود تا این اتفاق جدید و در عین حال نامیمون را مورد مداقه بیشتر قرار دهیم.
با رنگ باختن رقابت‏های واقعی حوادث طور دیگری ورق خورد. شیوه‏ای نوین و کاملا منحصر بفرد وارد عرصه انتخابات ایران شد، به نحوی که در ابتدای کار بسیاری باور نمی‏کردند که مگر ممکن است در یک نظام دموکراتیک و مبتی بر آرای مردم، تلاش‌ها فقط معطوف به حفط ظاهر قضیه شود اما پی‌درپی برگزار شدن انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس و ریاست جمهوری و تکرار این دور، تقریباً جای تردیدی برای کسی باقی نگذاشت که از این پس انتخابات تابع آنچه نیست که در گذشته برگزار می‏شد و رفته‌رفته همه چیز برای برگزاری انتخاباتی گزینشی باتعداد افرادی مشخص و محدود آماده شده است و حتی برخی خودی‏ها نیز از این عرصه طرد شده‏اند.
جناح چپ کشور که عمدتاً عنوان خط امامی بودن را یدک می‏کشید با جمع‌بندی‌هایی که برخی عناصر و مقامات موثر در نظام به آن رسیدند، از صحنه این قبیل فعالیت‌های سیاسی کنار زده شد و هر بار هم تلاش شد تا با زدن برچسبی تازه، عرصه فعالیت برای این بخش از فعالان سیاسی تنگ‌تر شود و اکنون در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هشتم شاهد آن هستیم که تقریباً این جناح سیاسی کشور هیچ حضوری در انتخابات نخواهد داشت؛ چرا که بسیاری از کاندیداهای مورد حمایت این بخش توسط هیات‏های اجرایی و نظارت ردصلاحیت شده‏اند که بایستی به این موضوع سخنان اخیر فرمانده کل سپاه پاسداران را نیز بیافزایم که در اظهارنظری کاملاً شفاف و در عین حال جهت‌دار و سئوال برانگیز از ماموریت بسیج برای دفاع از اصولگرایان و مواضع آنها در انتخابات مجلس هشتم پرده برداشت که این لحن مداخله‌جویانه یک مقام ارشد نظامی در مورد دفاع بخشی از نیروهای مسلح از یک جریان سیاسی، کاملا سئوال برانگیز و مساله‌آفرین است. البته مستقر شدن یک نظامی دیگر در یکی از مهمترین بخشهای مسوول برگزاری انتخابات؛ یعنی معاونت سیاسی وزارت کشور خود موضوعی است که از همان ابتدا برخوردهای سیاسی و نه قانونی را به ذهن متبادر می‏ساخت.
پس از فراغت آقایان از حذف تقریباً کامل یک جناح سیاسی از عرصه فعالیت‏های سیاسی، اینک نوبت آن رسیده بود که این خلاء به نحوی پر شود که ناظران بیرونی و مردم، احساس یکدست بودن را ننمایند و اینگونه القا شود که یک رقابت سیاسی تمام عیار درحال شکل‏گیری و انجام است. فارغ از اینکه کشور در دهه‏های گذشته چنین تجربه‏ای را با ایجاد یک حزب واحد وابسته به حکومت از سرگذرانده بود که البته نتیجه محتوم آن نیز بر کسی پوشیده نیست.
قاعدتاً با وجود افراد شیفته خدمت که البته باید آنان را مکلفان تشنه قدرت خواند، ترتیب دهندگان این سناریوی لنگ و معطل فهماندند و همانگونه که اشاره شد عده‏ای پذیرفتند تا با ایفای نقش یک حریف تمرینی تمام‏عیار در قالب جناح چپ برای مصون داشتن انقلاب از هرگونه آسیب و گزند ناشی از حضور غیرخودی‏ها در عرصه قدرت و فعالیت سیاسی به‌اصطلاح به روی میدان مین روند.
اما باید توجه داشته باشید که این میدان مین هم مثل بسیاری از عوامل و مولفه‏های دیگر کاملاً ساختگی و تصنعی بود. از اینجا بود که جنگ زرگری و دعواهایی که همگی تحت کنترل و هدایت شده بودند در دو یا سه سال اخیر رخ نمود و تشخیص سره از ناسره در عرصه سیاسی کشور برای عوام و مردم عادی دشوار و در پاره‏ای از موارد حتی غیرممکن شد.
برای آنکه موضوع کاملاً ملموس باشد، تنها به یک نمونه که برمی‏گردد به حوادث وحواشی مربوط به انتخاب شهردار تهران در آغاز به کار دولت نهم اشاره می‏نمایم.
خوانندگان گرامی واقفند که شهردار کنونی تهران خود یکی از کاندیداهای ناکام نهمین انتخابات ریاست‏جمهوری بود که پس از انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، در کسوت شهردار تهران به ایفای نقش پرداخت.
نگارنده از همان زمان انتخاب یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری به عنوان شهردار تهران، در محفلی خصوصی به این نکته تاکید کردم که قرار است از این پس شهردار تهران، نقش چرخ پنجم و در مواقعی نیز در موضوع منتقد و نه مخالف دولت قرار بگیرد و از این پس باید شاهد باشیم که بسیاری از کشمکش‏ها و رقابت‏های سیاسی مثلاً بین دولت و شهرداری تهران بروز و ظهور پیدا کند که همنیطور نیز شد. البته در مواردی همه بازیگران این نقش‌ها لحظه‏ای فراموش می‏کنند که قرار است فقط نقشی اجرا شود و اینگونه است که در برخی جاها این رقابت‏ها و احیاناً دعواها شکل جدی بخود می‏گیرد.
در اینجاست که صاحبان قدرت در جابجایی این مهره‏ها و احیاناً کنار گذاشتن بعضی از آنها از صحنه بازی، در خلوت به خود و نقشه‌هایشان آفرین می‏گویند و به این شیوه و روش ابداعی در رقابت‏های سیاسی و انتخاباتی می‏بالند، چرا که این شیوه‌های استثنایی کاملاً بومی و متعلق به فکر و اندیشه و حاصل زحمات عده‏ای متفکر داخلی است.
در این میان طنز تلخ و مضحک آن است که سخن از رقابت‏های گرم سیاسی و مشارکت با تمام توان در عرصه رقابت به میان آید و باز هم بخواهیم خلقی را با این بازی‌ها در صحنه نگاه داریم و از آنها بخواهیم در تعیین سرنوشت خود دخیل هم باشند، سرنوشتی که از قبل برایش تصمیم گرفته شده که شاهد این ماجرا سخن یکی از مسئولان بلندپایه اجرایی در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هفتم بود که صراحتاً اعلام داشت تکلیف بیش از ۲۰۰ کرسی مجلس هفتم قبل از انتخابات مشخص شده است.
آیا واقعاً این است تمرین دموکراسی؟ کی و کجا قرار است ما با مردم خود صادق باشیم و حداقل به آنها بگوییم که رای و نظر شما اهمیتی ندارد و آنچه که مدنظر ماست بایستی به مرحله اجرا درآید؟
در شرایط پیش‌رو که جناح چپ تصنعی از هیچ‌گونه فداکاری و جان‌نثاری برای گرم نگاه‌داشتن تنور عرصه رقابت‏های سیاسی فروگذار نمی‏کند که البته این هم دارای تاریخ مصرف است و حتماً به موقع خدمت این آقایان هم خواهند رسید، کما اینکه با پایان یافتن عمر مجلس هفتم شاهد کنار گذاشته شدن برخی از این مهره‏ها هستیم. چپ واقعی می‏بایستی شجاعانه و صادقانه شرایط کنونی کشور را و همچنین بدعت‌هایی که در عرصه رقابت‏های انتخاباتی در چند سال اخیر در حال نهادینه شدن بوده را بی‌پرده با مردم در میان بگذارد تا بیش از این توسط رقبای محترم لجن‌مال نشود و باقیمانده اعتبار و حیثیت خود را از مهلکه فعلی بیرون برد.
منبع : دسترنج


همچنین مشاهده کنید