دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


پایان تاچریسم آغاز عصر بلومبرگ‌ها


پایان تاچریسم آغاز عصر بلومبرگ‌ها
بحران مالی آمریکا به عده زیادی از مردم - از روسای اتحادیه‌های کارگری انگلیسی و بانکداران آسیایی گرفته تا رئیس‌جمهور متلون فرانسه - اجازه داده پایان دوران بازار آزاد و سرمایه‌داری بدون مداخله دولت را اعلام کنند. این طوری نیست؛ به صندلی‌تان تکیه بدهید، نفس عمیقی بکشید و رویدادهای اخیر را در زمینه تاریخی‌اش بررسی کنید. آنچه در حال حاضر رخ می‌دهد یک بحران عمیق و پر پیچ و خم است که به آنچه از دهه ۱۹۳۰ به این طرف دیده‌ایم شباهتی ندارد. این بحران با کاهش فراگیر سرعت اقتصاد آمریکا شدت‌گرفته و مردم نقاط مختلفی از دنیا درد آن را حس خواهند کرد. این جریانی تلخ است؛ اما بی‌سابقه نیست. تاریخ سرمایه‌داری مملو از بحران‌های موسسات اعتباری، اضطراب‌ها، سقوط نهادهای مالی و کسادی بازارها بوده است اما این به معنای پایان کاپیتالیسم نیست. بحران کنونی شاید به معنای نوعی خاص از سلطه جهانی برای ایالات متحده باشد.
بحران کنونی را با هر معیار تاریخی‌ای که بسنجیم، عظیم است. دولت باید تا زمانی که اوضاع اقتصادی به حالت عادی برگردد و مردم دوباره به موسسات مالی اطمینان کنند مداخله‌های بی‌سابقه و گسترده‌ای را در بازارها انجام بدهد اما این اقدامات جزو جدانشدنی سرمایه‌داری مدرن است. دوشنبه گذشته، میانگین شاخص صنعتی داوجونز به ۷۷۸ واحد رسید که نسبت به روز پیش ۹/۶درصد کاهش نشان می‌داد. این را مقایسه کنید با دوشنبه سیاه ۱۹۸۷ که شاخص داوجونز ۶/۲۲درصد سقوط کرد. دولت در آن دوران برای جلوگیری از گسترش بی‌ثباتی‌های غیرقابل پیش‌بینی بازار مجبور به مداخله شد و قوانین جدیدی وضع کرد. تقریبا در تمام بحران‌های مالی ۳۰ سال گذشته در سراسر جهان - که به ده‌ها مورد می‌رسد - دولت‌ها مجبور به مداخله شده‌اند تا اطمینان مردم را به بازارها بازگردانند. ‌
چنین اقداماتی از سوی دولت‌ها باعث به‌ثبات رساندن کل سیستم سرمایه‌داری شده است. هیچ جامعه مدرنی دیگر نمی‌تواند رکودهای وحشتناکی را که در قرن نوزدهم در غرب عادی بود، تحمل کند. (در آن دوران دولت‌ها بسیار کمتر از حالا در بازارها مداخله می‌کردند.) میانگین مدت‌زمان رکودهای اقتصادی بین سال‌های ۱۸۵۴ تا ۱۹۱۹ حدود ۸ ماه بر آورد شده است. در آن دوران هر ۴۹ ماه یک‌بار انقباض اقتصادی رخ می‌داد و در طول دو دهه گذشته این به هر صد ماه یک‌بار رسیده است. عوامل گوناگونی باعث چنین تغییراتی شده است اما شاید مهم‌ترین دلیل سیاست‌های پولی و مالی دولت‌ها بوده است.
آیا این دوره از مداخله دولت‌ها در بازار باعث بازگشت ما به دوران تنظیم و تعدیل اقتصادی می‌شود؟ ۴۰ سال پیش دولت‌ها در کشورهای گوناگونی واحد پول ملی را در کنترل خود داشتند و جلوی شناور شدن آن را می‌گرفتند. آنها همچنین مالکیت صنایع فولاد، اتومبیل‌سازی، مخابرات و بانک‌ها را در اختیار خود داشتند. دولت‌ها بهای بلیت هواپیماها، مکالمات تلفنی، سیمان و کمیسیون‌های بازار بورس را تعیین می‌کردند. تعرفه‌های وارداتی در آن دوران چندین برابر امروز بود. فکر می‌کنید با مداخله‌های کنونی دولت ایالات متحده در بازار - که این همه از آن می‌ترسند - ما وارد آن دوران می‌شویم؟ ‌
نه! نمی‌شویم. کاپیتالیسم حالا پدیده‌ای جهانی است که از اقدام‌های شرکت‌ها و دولت‌ها در سراسر جهان قدرت یافته است. کشورها همچنان بر بازار آزاد و تجارت آزاد تکیه خواهند کرد تا به رشد برسند و استانداردهای زندگی را بالا ببرند. در طول سه دهه گذشته کشورهای فراوانی بازارهای خود را آزادسازی کرده‌اند، آن هم نه با فشار آمریکا که به خاطر منافع ملی‌شان چرا که سود را در این مسیر دیده‌اند. چنین حرکاتی حتما با توقف‌هایی روبه‌رو خواهند شد و این روند زیر فشارهای سیاسی آسیب خواهد دید اما من شرط می‌بندم که در طول ۲۰ سال آینده کشورها بیشتر از آنکه بخش‌های مهم اقتصادشان را ملی کنند، آن را آزاد خواهند ساخت. (اگر چه به صورت کنترل شده) ‌
شاید مهم‌ترین پیامد بحران مالی کنونی مشروعیت‌زدایی از قدرت آمریکا باشد. مردم در سراسر جهان ایالات متحده را مدرن‌ترین، پیچیده‌ترین و مولدترین اقتصاد در سراسر دنیا می‌دیدند. حالا آنها ایالات متحده را بی‌ثبات‌ترین جای جهان می‌بینند. آنها قبلا با احترامی آمیخته به ترس به سخنان سیاستگذاران آمریکایی گوش می‌دادند؛ آنها فکر می‌کردند با بررسی سخنان سران کاخ سفید می‌توانند آینده دنیا را حدس بزنند اما حالا از دید مردم جهان خود سیاستمداران آمریکایی هم نمی دانند چه کار می‌کنند. این بی‌اعتباری تبعاتی دارد. زاخاری کارابل، استاد دانشگاه و تحلیلگر آمریکایی، دو هفته پیش به سی‌ان‌ان گفت: <ما بعدها به این دوران از تاریخ به عنوان لحظه‌ای نگاه می‌کنیم که پایگاه جهانی سرمایه از ایالات متحده خارج شد.> در طول دهه‌ها ایالات متحده سرمایه‌های عظیمی را به سمت خود جلب کرده بود؛ ۸۰ درصد پس‌انداز مازاد جهان را و این به ایالات متحده قدرت عمل فراوانی بخشیده بود. حالا آمریکا باید مثل دیگر کشورها برای جذب سرمایه‌ها و سرمایه‌گذاری بجنگد.
در جهان سرمایه‌داری رقابتی ضرورتی ندارد که شما دولت بزرگی باشید؛ شما باید دولت باهوشی باشید. ایالات متحده امروز با سیاست‌های تازه و زیرکانه دولت‌هایی به مراتب کوچک‌تر از خودش دست و پنجه نرم می‌کند. امروز دیگر دوران تکرار وردهای ایدئولوژیک نیست؛ باید دنبال آن سیاستی باشیم که سودمند است و جواب می‌دهد. حالا دوران مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک، است. عصر امثال مارگارت تاچر، نخست‌وزیر افسانه‌ای انگلیس، به پایان رسیده است. ‌
دولت ایالات متحده راه را اشتباه می‌رود. ما شاهد آش شله‌قلمکاری از تنظیمات بد بازار، اعطای سوبسیدها و مداخله‌های بی‌برنامه‌ای هستیم که هدف‌شان بیشتر جلب نظر رای‌دهندگان است تا رشد بلندمدت. ما پرهزینه‌ترین و ناکارآمدترین سیستم تامین اجتماعی را در جهان صنعتی و اسراف‌کارانه‌ترین سیستم مصرف انرژی را داریم. با این همه و با وجود این همه مشکل، چون سیستم پویا است، می‌توانیم جلوی سقوط را بگیریم. البته باید جدی باشیم، دوران کشت دیم به پایان رسیده است. ‌
فرید زکریا‌ / ترجمه: کاوه شجاعی
سرپرست بخش بین‌المللی نیوزویک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید