جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اهداف بدون برنامه


اهداف بدون برنامه
از این واقعیت گریزی نیست که وقتی حاضر شدیم رای مردم را بپذیریم و آن را به عنوان الگو یا مدل قرار دادیم باید به تبعاتش تن دهیم. دو سال پیش در یک انتخاب بالنسبه آزاد ۴ نامزد اصلی داشتیم که احمدی نژاد در این میان برنده شد و بیشترین آرا را از آن خود کرد.
احمدی نژاد بسیاری از رای دهندگان را به این باور رساند که می تواند بسیاری آرزوهای آنها را متجلی سازد و به گوشه هایی توجه نشان داد که دولت های سازندگی و اصلاحات از آنها غافل مانده بودند. برابری، مساوات و عدالت از شعارهای ایشان بود و توزیع عادلانه ثروت، ریشه کنی فقر و شکاف طبقاتی، اشتغال و کاهش تورم از اهداف مطرح شده توسط ایشان بود.
احمدی نژاد در مورد توسعه سیاسی، جامعه مدنی، آزادی احزاب و مسائل اینچنینی صحبتی مطرح نکرد. آنچه ایشان طرح کرد این بود که در مقام تحقق عدالت اجتماعی برخواهد آمد. حال سوال اساسی این است که ظرف دو سال گذشته آیا انتظاراتی که از ایشان می رفت تحقق یافته؟ آیا بهبودی در آن حوزه ها به وجود آمده؟
اساساً کاری به برنامه هسته ای و سیاست خارجی ایشان نداریم بلکه بررسی میزان موفقیت ایشان در حوزه های مورد توجه خودشان اهمیت دارد. البته تحقق عدالت اجتماعی یا رفع فقر و بیکاری چیزی نیست که در دو سال تحقق یابد اما بعد از دو سال حداقل این انتظار می رود که ببینیم حرکت ایشان در این مسیر چگونه بوده است.
واقع مطلب این است که متاسفانه در خصوص اهداف عدالت محوری دولت نهم هیچ نوری در انتهای تونل نمی بینیم. هیچ نشانه ای نمی بینیم که عدالت اجتماعی در ۲۰ سال آینده تحقق یابد یا فقر و بیکاری کاهش یابد. متاسفانه برای تحقق اهداف عدالت اجتماعی هیچ برنامه ای وجود ندارد.
احمدی نژاد و دولت نهم نتوانسته در برنامه ریزی برای اهداف موفق عمل کند. اگر نگاهی به الگوی توسعه دولت های مالزی و ترکیه در گذشته بیندازیم مشاهده می کنیم برای اهداف خود برنامه ریزی داشته اند یا دولت سازندگی اهداف مشخصی داشت و برای تحقق این اهداف برنامه ریزی می کرد.
هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ اهداف و برنامه های خود را اعلام کرد. یا دولت اصلاحات اهدافی داشت و برای تحقق آن اهداف دست به برنامه ریزی زد اما دولت نهم اهدافی اعلام کرده ولی برنامه ای برای رسیدن به این اهداف نمی بینیم. به عبارتی سیاست های دولت نهم سیاست های روزمرگی است. صحبت هایی درخصوص مبارزه با فاسد یا کاهش طبقاتی و فقر طرح می شود اما نه فساد کاهش یافته، نه فاصله طبقاتی و نه فقر و اگر این دولت روزمرگی تاکنون با مشکل جدی مواجه نشده به دو دلیل است:
۱) قیمت بالای نفت
۲) حساب ذخیره ارزی که از دولت قبلی تحویل گرفته شد و اگر قیمت نفت در بازار های جهانی کاهش یابد تردیدی نیست که دولت با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.
من معتقدم تا به حال عملکرد دولت احمدی نژاد مثل ستون پنجمی برای اصلاح طلبان بوده است، یعنی عملکرد ایشان به نفع اصلاح طلبان تمام شده. تنها مشکلی که برای اصلاح طلبان در آینده وجود دارد این است که آنها تمام قدرت را دراختیار ندارند و مردم از این موضوع آگاهند بنابراین سنتزی از اصلاح طلبان و اصولگرایان یا نیروی سومی که بتواند ضمن جلب اعتماد مردم امور کشور را پیش برد در آینده ضروری به نظر می آید. منظور از این نیروی سوم شخصی مانند میرحسین موسوی نیست؟
میرحسین موسوی کارنامه اقتصادی موفقی نداشته در ۸ سالی که ایشان حکومت را در دست داشت نتوانست موفق عمل کند اما مساله اساسی نگاه ایشان به دولت است چرا که او دولت را تیم اقتصادی می داند و تصور نمی کنم در این زمانه افکار و اندیشه های امثال ایشان کارگشا باشد. من به چهره مشخصی اشاره نمی کنم تنها به لحاظ جامعه شناسی می گویم به نوعی مدیریت اجرایی نیاز داریم که تعقل گرا باشد و بتواند براساس برنامه و با پشتیبانی نیروهای سیاسی گره از اوضاع بگشاید.
صادق زیباکلام
منبع : روزنامه شرق