شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شخصیت زن از دیدگاه قرآن


شخصیت زن از دیدگاه قرآن
▪ مقدمه
حقوق و جایگاه زن موضوعی است که دشمنان اسلام تبلیغات کاذب فراوان در اطراف آن بپا کرده اند، مصونیت زن را با محدودیت وی اشتباه گرفتند و رفتار برخی از مسلمین را با قوانین ، اسلام یکی دانستند و سیمای مهربان اسلام و دست نوازش قرآن و بازوی حمایت مسلمانان راستین را در دفاع از نوامیس مسلمین ندیدند و تلاش کردند این قشر وسیع و مؤ ثر جامعه بشری را به مکتب حیات بخش اسلام بدبین سازند، رسانه های گروهی و ابزارهای تبلیغاتی غرب . بلند گوی وسوسه های شیطان شدند و خواستند همچون شیطان که به اغوای آدم و حوا چشم امید داشت ، زنان پاک و دختران معصوم دنیای شرق را به خوردن میوه ممنوعه وا دارند و لباس نجابت و کرامت را از پیکر آنان در آورند و آنان را از آسمان ارزشهای ملکوتی و صحنه خدمات علمی و اجتماعی به لجن زار خود نمائی و خودفروشی و ابتذال و هرزگی بکشانند. سوء استفاده از صفای فطری و صداقت اولیه قشر مظلوم زن شیوه تاریخی شیطان است ، و تقویت آگاهی و ایمان بانوان بهترین راه مقابله با این نیرنگهای شیطانی است .
معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی با انتشار این دفتر ضمن تشکر از نویسنده محترم امید دارد، گامی کوچک در راستای معرفی شخصیت زن از دیدگاه قرآن بردارد و خدمتی نا چیز به آستان مقدس اسلام آزادی بخش ،ارائه نماید.
والله من وراء القصد
▪ پیشگفتار
انقلاب اسلامی ایران ، همچنان که در ابعاد مختلف در جبهه های گوناگون ، چهره کریه استعمار را برملا ساخت و شگردهای شیطانی استعمارگران را افشاء نمود، بویژه در بعد استعمار فرهنگی ،با آگاهی بخشی مداوم و روحیه دادن به مردم ، توانست افکار بسیاری از مردم جهان را از قید و بندهای استعمارگران آزاد سازد و آنان را به حقایق جهان را از قید و بندهای استعمارگران آزاد سازد و آنان را به حقایق جهان آشناتر نماید، و در این میان ، تهمتهای ناجوانمردانه مزدوران استعمار را به اسلام ، رد کند.
گردانندگان فرهنگهای استعماری ، بر اثر وحشتی که از اسلام آزادی بخش و روشنگر داشتند، می کوشیدند تا مانع آگاهی مردم از اسلام واقعی گردند، و علاوه بر اینکه خواسته های خود و اسلام مورد پسند خود را ترویج می کردند، صدها تهمت و افتراء نیز به اسلام می بستند تا جهانیان را از آن دور و متنفر سازند. از آن جمله در ماسک دفاع از آزادی زن ، جنایتکارانه ترین ستم را بر زن معاصر روا داشتند و او را به بردگی و اسارتی زشت تر از بردگی و اسارت قرون وسطائی کشاندند، با فریب دادن زن و جدا کردن وی از آئین الهی و بی خبر نگه داشتن او از اسلام ، از وی وسیله ای برای سود جوئی سودا گران و عیاشان فراهم آورند!
از جنایتهائی که مرتکب شدند این بود که گفتند: اسلام ، به زن ارج ننهاده و شخصیت انسانی برای او قائل نشده است . بر اثر این تهمت ، بسیاری از جهانیان کلا از اسلام جدا ماندند و برخی از دانشمندان نیز بر اثر بی اطلاعی ، با کم اطلاعی از فرهنگ اسلام و بینش اسلامی ، نتوانستند نظر اسلام را در مورد زن ، به دست آورند و در نتیجه آنان نیز گر چه بی غرض ‍ بودند به اشتباه افتاده به فهم و درک نظر اسلام ، موفق نگشتند.
در این میان ، حرکت و جوشش زن مسلمان در ایران و نقش اساسی او در پیروزی انقلاب اسلامی ، جهانیان را متوجه این حقیقت ساخت که زن مسلمان کیست ؟ و چگونه است ؟
مردم گیتی دیدند که زنان مسلمان ایرانی ، آن تعدادی که در خیابانها و ... به شکل عروسکهای نمایشی غرب می لولند، نمی باشند بلکه آنان کسانی هستند که هنگام احساس خطر برای اسلام و با علم به جواز حرکت و قیام و فریاد و با آگاهی از رضایت مقام رهبری اسلامی ، مانند جویبارهائی از هر کوچه و کوی و برزن ، از میان خانه ها و منازل ، جاری می گردند و سیلی خروشان و رعد آسا را تشکیل می دهند و عذابی الیم بر جان ستمکاران فریبکار می گردند.
جهانیان دیدند که زن مسلمان ، با حفظ آئین عفاف و حجاب و با ظرافت از گل لطیف ترش و با نیروی الهی ایمانش ،مشتی پولادین و غرشی چون رعد در مقابل تبهکاران می گردد و آتش مرگ آور برای خیمه شب بازی های استعمار می شود.
آری یکی از ابعاد مثبت انقلاب اسلامی ایران این بود که توطئه استعمار فرهنگی را نیز خنثی کرد و برملا ساخت و این تهمت را هم مرتفع نمود.
بیچاره زنان غرب زده ، استعمار زده ، فریب خورده و بی خبر از روح و حیات اسلامی ، آنان که حتی واژه زیبای آزادی را ادراک نکرده اند و شیاطین استعماری برای حفظ منافع خود نگذاشتند که آنان این مفاهیم را درک کنند و در نتیجه ، زن معاصر، اسیر و برده مد و مدپرستی گشت و وسیله ای برای خوشگذرانیهای مردان آلوده و منحرف !.
زن غربی ،بیچاره ترین زن ، در عصر ما است زیرا با احترامی دروغین و کاذب و فریب دادن او به نام آزادی و روشنفکری از او کالائی ساخته اند و او هر لحظه با خودنمائی در انظار، خویشتن را عرضه می کند و متاءسفانه بسیاری از آنان هم (نمی دانند که نمی دانند) و این بی خبری یا راضی شدن به ذلت ، از سوی زن غربی ، بلایی مهلک برای وی گشته و مهلک تر و دردناکتر این که : کسی که درک نکرد و ندانست یا به همین حالت راضی شد و تن در دارد، هرگز بیدار نخواهد گشت و برای آزاد شدن تصمیم نخواهد گرفت مانند بردگان که تنها به سیر شدن شکمشان راضی بودن و برای اربابانشان خوش ‍ خدمتی می کردند و هرگز به آزاد شدن خویش نمی اندیشیدند.
بانوان جهان !
با احترام به همه زنان جهان و با یاری خدای متعال بر آن هستیم که شخصیت زن را مخصوصا از دیدگاه قرآن ، کتاب آسمانی اسلام ، مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم و بانوان جهان را به حقیقت آشناتر سازیم ، و از این طریق ، این قشر عظیم و مؤ ثر و این رکن اساسی جامعه را به ارزش ‍ واقعی خود آگاه تر نمائیم . گر چه حق این مطلب در نگارشهای مختصر و محدود ادا نمائیم .
قرآن ، همچنانکه همه حقایق را بیان کرده است ، از مقام والای زن نیز دفاع نموده و حقیقت وجودی و شخصیت او را معرفی کرده است .
زیرا قرآن ، تنها یک مجموعه قوانین ، و یک سلسله مقررات خشک و بی روح و بدون تفسیر نیست . در قرآن قانون هست و تاریخ هم هست ، موعظه و اخلاق دارد، قواعد کلی جامعه شناسی و سبب پیروزی ها و شکست ها را نشان می دهد، و دارای تفسیر هم می باشد.
همانگونه که در بسیاری از موارد، به صورت ابلاغ و بیان قانون ، دستورالعمل ها امر و نهی ها را معین می کند. در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر می نماید، راز آفرینش و خلقت انسان ، زمین آسمان ، گیاه و حیوان را اعلام می دارد و علل موت ها، حیات ها، مرگها، زندگیها، عزت ها، ذلت ها، ترقی ها و انحطاطها را بیان می کند.
قرآن یک کتاب فلسفی نیست ولی در مورد جهان ، انسان و اجتماع که سه موضوع اساسی فلسفه است ، به گونه ای روشن و قاطع نظر می دهد و با روش مخصوص خود، به کسانی که آشنائی کامل با قرآن دارند جهان بینی خاص را می بخشد و با نیروی خلل ناپذیری که از منابع کمال مطلق و مبداء علم الهی سرچشمه گرفته است ، افق فکری پیروانش را روشنتر نموده بینشی عمیق و نافذ در ادراک حقایق جهان ، به آنان می بخشد و پیروان واقعی قرآن ، از این طریق مانند مادیون در گرداب های هولناک زندگی ، اسیر خیالبافیها و کجرویها نمی گردند.
قرآن ، برخلاف همه آراء فلسفی و مذهبی و عادتهای پیش از نزول قرآن و سنتهای همزمان با نزول قرآن و بر خلاف برخی از آراء و عادت زمانهای اخیر، حقیقت وجودی زن را همانند مرد دانسته و مانند دیگران سرشت وی را جدا از مرد و طفیلی معرفی نکرده است .
و من آیاته خلق الکم من انفسکم ازواجا
(از نشانه های او است که برای شما از نفسس و جان خودتان ، جفت آفرید ...)
و در جای دیگر می فرماید:
ولله جعل لکم من انفسکم ازواجا(۱)
(و لله است که برای شما از جنس و جان خودتان جفت قرار داده .)
و در جای دیگر سرشت و خمیر مایه زن و مرد را یکی معرفی کرده و می فرماید:
و الله خلقکم من تراب ثم من نطفهٔ ثم جعلکم ازواجا (۲)
(و خدا است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه ، آنگاه شما را جفت جفت قرار داد)
ناگفته پیدا است که مایه اصلی زن و مرد را از یکدیگر جدا نکرده و هیچکدام را بر دیگری ترجیع نداده است .
و بالاخره ، در این کتاب ، شخصیت زن از دیدگاه قرآن ، مورد تحلیل قرار می گیرد و جهانیان را به حقایق قرآنی پیرامون زن ، آشنا می سازیم .
در اینجا لازم می دانم از برادران اندیشمند و خدوم در معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی ، که با علاقمندی در نشر معارف الهی اسلام می کوشند و در پاسداری از فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی ، سعی بلیغ و وافر دارند و در طبع و نشر این اثر، همکاری کردند، تشکر و قدردانی نماید.
اللهم وفقهم وایانا لماتحب و ترضی
حوزه مقدسه علمیه قم ، هادی دوست محمدی
هویت زن
زن بر اثر دارا نبودن روح انسانی ، لایق محشور شدن ، در روز قیامت ، نیست و وی مظهر تام شیطان می باشد !
این گفته ها یکی از مواد قطعنامه ای است که پس از کنفرانسها و تشکیل مجامع علمی ماکون در رم تصویب و تاءیید شده است .(۳)
داوری و قضاوت ، در مورد هویت زن در ادوار مختلف تاریخ ، به گونه ای است که اگر بخواهیم تک تک آنها را به نگارش و تحریر در آوریم ، خود کتابی پر حجم و مبسوط خواهد شد ولی به طور اجمالی به برخی از آنها اشاره می کنیم تا هم به مظلومیت زن در تاریخ ، بیشتر پی ببریم و هم با مقایسه آن آراء و نظریات ، با نظر اسلام ، به ارزش و اهمیت بینش اسلامی در قرآن نیز آشناتر گردیم :
▪ مظلومیت زن در تاریخ
در ادوار پیش از تمدن ، ته تنها زن را از جنس مرد و انسان نمی دانستند، بلکه با وی همچون یک حیوان بهره ده ، برخورد می کردند فیلسوف معروف فرانسوی دکتر گوستاولوبون می نویسد:
زن را یک مخلوق پست و فرومایه خیال می کردند که فائده وجودیش تنها در خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است .(۴)
فیلسوف شرق ، عارف بزرگ اسلامی مرحوم استاد علامه طباطبائی قدس ‍ سره می نویسد: (۵)
در قبائل دور از تمدن مانند وحشیان افریقا و استرالیا و جزائر مسکونی اقیانوسیه و اهالی بومی آمریکای قدیم و غیره ، زندگی زنان نسبت به مردان ، مانند زندگی چار پایان و سایر جانوران اهلی نسبت به انسان بوجود است .
چنانکه انسان از روی غریزه استخدام به خود حق می دهد که در چار پایان و سایر حیوانات اهلی به هر نحو و برای هر کاری بخواهد تصرف کند، از پشم و کرک و گوشت و پوست و خون و استخوان و شیر و سایر منافع آنها استفاده نماید، و آنها را برای نگهبانی و باربری و کشاورزی و شکار و اغراض بی شمار دیگر به کار گیرد، و این جانوران بی زبان از مزایای زندگی و آرمانهای حیاتی در خوراک و مسکن و استراحت و جفتگیری جز آنچه را انسان راضی باشد، بهره ای ندارند و البته انسان هم جز به چیزهائی که برای زندگیش سودمند است و منافاتی با اغراض وی در تسخیر آنها ندارد راضی نخواهد شد.
و گاهی کار به گزاف کریها و زور گوئیهای عجیبی می کشد که اگر آن حیوان استخدام شده ناظر کارهای خودش بود برایش بسی مایه شگفتی می شد، مثلا بی گناهی ، بدون کوچکترین جرمی مورد ظلم و ستم واقع می شود و هر جه فریاد می کند کسی به فریادش نمی رسد، و ستمکاری بدون هیچ مانعی مشغول تعدی به دیگران می گردد، و از طرفی یک حیوان ، بدون هیچ استحقاقی در راحت ترین و لذیذترین وضع زندگی خویش به سر می برد مانند حیوان نری که برای جفتگیری آماده شده و از طرفی دیگر، حیوان بارکش اسب آسیاب باید بدون هیچ گناهی دائما رنج ببرد.
حیوان بیچاره از حقوق حیاتی بهره ای ندارد جز آنچه را انسان از حقوق خودش بشمارد، و در این صورت اگر کسی به آن تعدی کند از اینکه به ملک مالکش تعدی نموده مورد مواءخذه قرار می گیرد نه از نظر اینکه به حیوان بی گناه تعدی کرده است و همه اینها روی این اصل است که انسان ، وجود حیوانات را تبعی و طفیلی و فرع وجود خویش می داند.
آیا زن از آن مرد است ؟
استاد با طرح این مقدمه علمی و برهانی می افزاید:
حیات زنان هم در میان قبائل وحشی نسبت به حیات مردان یک زندگی تبعی به شمار می رفت و اعتقادشان این بود که زن برای مرد خلق شده است ، و به طور اجمال زن در وجود و زندگی تابع مرد بود و هیچگونه استقلالی از خود نداشت مادامی که از ازدواج نکرده بود پدر، و بعد از ازدواج شوهر، ولی مطلق او بود.
مرد می توانست زنش را به هر کس بخواهد بفروشد یا ببخشد! یا او را برای فرزندان آوردن و خدمت کردن ، قرض بدهد! و می توانست رهایش کرده به حال خود بگذارد، بمیرد یا زنده بماند،! و می توانست او را مانند گوسفندی بکشد و گوشتش را بخورد بخصوص در هنگام قطعی و میهمانی !. اموال و حقوق زن هم در خرید و فروش و داد و ستد متعلق به مرد بود.
بر زن لازم بود که هر امری را پدر یا شوهرش می کند اطاعت نماید و در هیچ کاری استقلال نداشته باشد، و تمام امور خانه داری و بچه داری و کلیه احتیاجات زندگی مرد را متحمل شود، باید از کارها سخت ترین آنها را مانند باربری و گلکاری و غیره انجام بدهد، و از صناعات و حرفه ها پست ترین آنها را پیشه نماید، و کار به جائی رسیده بود که زن می بایست پس از وضع حمل ، بلافاصله پی وظائف خدمتکاری می رفت و مرد چند روز بجای او مانند بیماری بر بستر می خوابید و خود را مداوا می کرد!.
اینها کلیات حقوق و وظائف زن بود و علاوه بر اینها هر طایفه ای از این طوایف وحشی ، به حسب اختلاف مناطق و محیطهای زندگی ، آداب و رسوم مخصوصی نیز داشتند که می توان آنها را از کتابهائی که در این موضوع نوشته شده به دست آورد
مطالب بالا نمونه اندکی از آراء و نظریات ملل غیر متمدن ، در مورد زن بود لازم است نمونه ای از آراء ملل متمدن را نیز بیاوریم تا در تحلیل نظر اسلام به عظمت و اهمیت و آن بیشتر پی ببریم و بانوان جهان ، به حقایقی آشناتر گردند و ضمنا از فریبکاری ها و نیرنگهای استعاری نیز آگاه شوند!.
▪ زن و مرد مکمل وجود یکدیگرند
موقعیت زن در میان ملل به اصطلاح متمدن نیز بهتر از موقعیتش در میان ملل غیر متمدن و وحشی نبود. زن مانند حیوانی اهلی در اختیار مردها بود، او را از جنس انسانی نمی توانستند و گاهی وی را پستتر از بهائم و حیوانات تلقی می کردند زیرا معتقد بودند که در وجود او نوعی شر و شیطنت نهفته است و وی باعث همه کژی ها و بدبختیها است ! در کشورهائی مانند رم و ایران که متمدن ترین کشورهای آن روز بودند، دختران و زنان را مانند حیوانات ، از ایالت دیگر و از شهری به شهر دیگر برده می فروختند!.
یونانیها، زن را موجودی پاک ناشدنی و زاده شیطان می دانستند و وی را از هرگونه کاری جز کلفت شدن و ارضاء غریزه جنسی مرد، منع می کردند!.
آتنی ها، زن را چون سفیهان و دیوانگان محجور)) می شناختند و اجازه نمی دادند در اشیائی که بیش از بیست من جو ارزش داشته باشد، دست بزنند.
در هند، حتی حق زندگی و حیات برای او قائل نبودند، و زندگی وی را هم از طفیل مرد می دانستند که آثار همه این کج اندیشیها و ستمها، هنوز هم در جهان وجود دارد و به نوعی دیگر به زن ، ظلمهای گوناگونی روا می دارند که در آینده به خواست خدای متعال بحث خواهیم کرد.
در این مختصر، در صدد آن نیستیم که آراء و عقاید انسانها را در طول تاریخ ، در مورد زن ، بیاوریم که طبعا از هدف باز بمانیم ، در این باره به تاریخ تمدن ها و کتاب هائی که در این باره نگاشته شده است مراجعه فرمائید.(۶)
در اینجا خاطر خوانندگان گرامی را به این حقیقت معطوف می داریم که قرآن مجید در مورد هویت و شخصیت وجودی زن ، چه نظری داده و چگونه از مقام و شخصیت زن دفاع کرده است ؟ آن هم در جهانی که در نظر مردم وجود زن ، همواره با عار و ننگ بوده است و هرگاه دختری متولد می شده ، افراد خانواده ، از شدت تاءثر و ناراحتی در میان مردم ، سربلند نمی کرده اند که قرآن به این حقیقت نیز اشاره فرموده می گوید:
و اذا بشر احدهم بالا نثی ظل وجهه مسودا وهو کظیم بتواری من القوم من سوء مابشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الاساء مایحکمون (۷)
(هنگامی که خبر تولد دختری را به یکی از آنان می دادند، از بس این خبر را شوم و ناپسند می دانست ، در حالی که از شدت ناراحتی ، خشم خود را فرو می برد، رویش سیاه می گشت و از جمع اقوام خویش متواری و پنهان می شد، آنگاه به فکر فرو می رفت که آیا او را همچنان با خواری نگاه دارد یا زنده زنده در زیر خاک پنهانش سازند؟ و هشدار که چه داوری ناروا و زشتی می کردند؟!)
▪ زن و مرد، از جان یکدیگرند
از دیدگاه قرآن ، زن و مرد از (نفس واحد) هستند و هر دو از یک ریشه و جنس آفریده شده اند و هر کدام لازمه مکمل و جفت دیگری است یا به عبارت دیگر هر کدام بخشی ، جزئی و قطعه ای از آن (نفس واحد) هستند که هر کدام نباشند گویا آن نفس مصداق نیافته است .
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا و نساء (۸)
(ای انسان ها در برابر پروردگارتان ، تقوا پیشه خود سازید خدایتان که همه شما را از یک جنس (نفس واحده ای ) آفرید و جفت او را هم از همان جنس ‍ خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را به وجود آورد.)
خلقکم من نفس واحدهٔ ثم جعل منها زوجها(۹)
(خدای متعال شما را از یک جنس آفرید و سپس از همان جنس و نفس ‍ واحده ، جفت برای او مقرر کرد.)
ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحدهٔ ان الله سمیع بصیر (۱۰)
(آفرینش و برانگیختگی شما نیست ، مگر همچون یک جنس (یک جان ) و در حقیقت خدای متعال شنوا و بینا است .
و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا(۱۱)
(و خدای متعال ، برای شما از جنس و جان خودتان جفت مقرر داشت .)
جالب توجه است که خطاب آیات کریمه قرآن ، عموما به انسان ها است و نه تنها به مرد یا به زن .
یا ایها الناس
(ای انسانها همه شما از یک جنس هستید.)
خلقکم من نفس واحدهٔ
(همه شما انسانها را از نفس واحده آفرید.)
بنابراین بر خلاف آراء و افکار پشینیان و طرفداران مکتبهای مختلف جهان ، قرآن مجید تصریح دارد که زن و مرد از جان یکدیگرند و از یک جنس ‍ آفریده شده اند، و هرگاه واژه انسان را به کار می برد، مراد از آن ، نوع انسانی است که عبارت از مرد و زن می باشد و نه تنها یکی از این دو.
▪ وحدت در دوگانگی وجودی
قرآن مجید، به یک امر حقیقی و طبیعی تصریح نموده ، زن و مرد را به یک (جفت ) معرفی می نماید به گونه ای که در تمام طبیعت و جانداران ، این حقیقت مشاهده می شود بدون اینکه کسی در میان آنها، جدائی تصور نماید، مثلا آنجا که می فرماید:
و من کل شی ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون (۱۲)
(و ما از هر چیز (جفت ) زوج آفریدیم تا شاید شما متذکر گردید.)
و نه خلق الزوجین الد کروالانثی (۱۳)
(و به راستی او است که زوج نر و ماده را آفرید)
سبحان الذی خلق الازواج کلها مماتنبت الارض (۱۴)
(منزه است خدائی که از همه آنچه که از زمین می روید، جفتها آفرید.)
و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین (۱۵)
(و از همه میوه ها، آنها را جفت جفت و دوتا دوتا قرار داد.)
و آیات دیگری که این حقیقت را بیان می دارند هم چنانکه در جهان طبیعت در میان جفتها و زوجها تصویر جدائی نمی رود، زن و مرد نیز از یک نفس ، یک جان و در وجود، یکی هستند که گویا وحدت در دوگانگی وجودی دارند و نفس انسانی در دو چهره و دو شکل مرد و زن ، متظاهر می گردد و به عبارت دیگر: گویا آفرینش و قدرت نقش آفرین ، مرد و زن را در یک مرکز و خلوتگاه واحد، به دو جزء تقسیم کرده است تا در سیر تکاملی و انجذابی دائمی ، از آن مرکز به سوی تکمیل کردن و ادامه ناموس حیات و وصول به آن خلوتگاه ، همواره در حرکت باشند و از اشتیاق این وصل و برای اتحاد و یگانگی ، به سوی یکدیگر جذب گردند و بیامیزند.
ایحسب الانسان ان یترک سدی ، الم یک نطفهٔ من منی یمنی ، ثم کان علقهٔ فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الد کروالانثی (۱۶)
(آیا انسان چنین می پندارد که همچنان بدون کیفر و پاداش به حال خود رها می شود؟ آیا او در آغاز قطره ای از من نبود؟ سپس خون بسته ای شد و بعد از آن ، ( به این زیبائی ) آفریده و آراسته گردید؟ آنگاه از او، زوج نر و ماده قرار داد)
و الله خلقکم من تراب ، ثم من نطفهٔ ثم جعلکم ازواجا (۱۷)
(و خدا شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید و پس از آن شما را جفت جفت قرار داد.)
این انسان ، آغازش چنان بود و سپس به شکل مذکر (مرد) و مؤ نث (زن ) در آمده است که با این احتساب ، انسان مساوی است با مرد و زن ، وحدت در دوگانگی وجودی ، و اصولا صحبت از جدائی این دو متصور نیست .
و خلقناکم ازواجا(۱۸)
( و شما را جفتها آفریدیم .)
▪ زن و مرد تافته یک بافته اند
زن از خود مرد و برای مرد است ، مانند نسبت جزء و کل ، یا همچون نسبت نخ و پارچه بافته شده و نمی توان در این نظام و حیات ، زن را جدا از مرد دانست تا به کهتر و مهترشان اندیشید نخ و پارچه را نمی توان از هم جدا تلقی نمود... گر چه قامت زن پنج ششم قامت مرد و زنش شش هفتم و زن مرد باشد! این دلیل بر جدائی و برتری یکی بر دیگری نیست بلکه دو جزء متمم و مکمل یکدیگرند، مانند موقعیت شب و روز در تشکیل دادن روزگار و یا همچون سیمهای مثبت و منفی در ایجاد جرقه و برق که بدیهی است هرگاه جزء نباشد، کل نیز نخواهد بود و در این صورت جزء داری ارزشی مانند ارزش کل خواهد بود.
به همین جهت ، زن نسبت به مرد، جزء متمم و مکمل است و هیچگونه ارزش برای زن یا برای مرد وجود ندارد، مگر آنکه این دو قطب متعهد و متضمن امور هم باشند و هرگز حساب معینی درباره این دو وجود ندارد که گفته شود این از آن سنگین تر، بلندتر، داناتر و کاملتر است ، مانند عمل ایجاد تفاضل میان اضلاع زاویه یا اضلاع مستطیل ، کدام ضلع در نظر مهندسی سودمندتر یا کاملتر است ؟ بی تردید برای هر کدام ضلع درنظر مهندس سودمندتر با کاملتر است ؟ بی تردید برای هر کدام از اضلاع و خطوط ، ارزش کامل ساختن و مکمل بودن هست ، و نادیده گرفتن هر کدام از اضلاع یا خطوط، از بین بردن شکل هندسی و نابود کردن آن است .
زن و مرد نیز مکمل یکدیگر هستند، یعنی هر کدام قسمتی بخشی از دیگری است ، خواه این قسمت متمم ، ظریف تر باشد، یا خشن تر، کوتاه تر باشد یا بلندتر، داناتر باشد یا کم درک تر، همانطور که یک مربع مستطیل از ضلع بلند، همراه با ضلع کوتاه ساخته می شود.
قرآن مجید، با کمال صراحت و شیوائی می فرماید:
هن لباس لکم و انتم لباس لهن
(آنان زنان لباس ، پوشش ، زینت و مایه عفاف و پاکی شما و شما مایه عفاف و پاکی و لباس و پوشش آنان هستند.)
ملاحظه می فرمائید که : قرآن مجید چگونه با این تشبیه زیبا، شیوا و رسا،ارتباط و همبستگی وجود زن و مرد را بیان داشته است ؟ همچنانکه در تصور قطعه ای از پارچه یا لباس ، نمی توان هیچکدام از نخ ‌ها، تارها و پودرها را جدای از هم تصور کرد، زن و مرد نیز در تشکیل یک واحد انسانی چنین هستند، و نفس واحده را معنی می کنند و تجسم می بخشند.
▪ زوج آرامش بخش
زن و مرد، دو بخش از جسمی واحدند و هر کدام ، معاون و یار دیگری است ، اگر هر کدام را جدا از دیگری بینگاریم ، گویا وجود ناقصی را فرض ‍ کرده ایم که بدون آن دیگر، کامل نخواهد بود.
همچنانکه زن ، روحا اتکاء به مرد دارد و در هر شرایطی ، خویش را نیازمند به مرد می داند و همه جهان را به او بدهند این نیاز مرتفع نمی شود، مرد نیز در برابر زن چنین است ، همواره به او و محبت او نیاز دارد، هر گاه مرد احتیاج به مادر دارد و لذت مادر داشتن برایش مطرح است ، زن ، آغوش پر مهر و جایگاه رشد برای جسم و جان او است و آنجا که نیاز به مربی ، دلسوز و نوازشگر دارد، دامان زن ، والاترین مدرسه و پرورشگاه روح و پیکر او است ، هنگامی که به دوست ، رفیق ، همدم و همدرد نیازمند است ، زن ، یار او مایه شوق و اشتیاق او، محرم راز او، همدل و همدم او و همنشین وفادار او است . و آنجا که مرد به شور و عشق و نشاط، نیاز دارد، زن گل شکوفای زندگی او، مایه سرخوشی و سرور و نشاط او و آرام بخش جان و دل او است .
▪ آیا زن وجودی ناقص است ؟
بر خلاف گفته های بالا، نگاهی کوتاه به تاریخ جهان و اندیشه در آراء و عقاید جهانیان در مورد زن ، حقایق بسیار تلخی را به دست می آوریم و داوری های ناعادلانه ای را در رابطه با زن ، مشاهده می کنیم :
با توجه به اینکه در سلسله مقالات ، شخصیت زن را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار داده ایم ، نگارش کلیه آراء و نظریات در مورد زن ، ما را از مقصد باز می دارد، به همین جهت ، فقط به برخی از آنها اشاره کرده سپس نظریه قرآن را، در این بعد خاص ارائه می دهیم .
ـ در یونان
یونانیان ، عموما زن را یک مخلوق بسیار پست و فرومایه خیال می کردند که فائده وجودیش فقط خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است ، و اگر از یک زن بچه ناقص الخلقه ای به وجود می آمد، او را به قتل می رساندند.
(مسیوتروپ لنگ ) می نویسد: در اسپارت اگر از یک زن بدبختی چنین امیدی نبود که از وی سرباز قوی پنجه ای به وجود بیاید، آن زن را اعدام می نمودند ... زمان اوج تمدن یونان هم غیر از زنان نوازنده و سازنده ، از هیچ زنی احترام نمی کردند و به همین جهت غیر از زنان طبقه مزبور در هیچ طبقه هم ، رسم آموزش و پرورش تعلیم و تربیت جاری نبوده است .(۱۹)
ـ در رم
در نظر رومیان ، زن مظهر تام شیطان و انواع ارواح موذیه بود که با حیله و نیرنگ خویش ، همیشه دامی در راه صید دلها و عقلها و انحراف مغزها، در دست دارد به همین جهت از آزردن او کوتاهی نمی کردند و حتی از خندیدن و سخن گفتنش جلوگیری می کردند، زنان رومی به عنوان اشخاص نبودند بلکه اشیاء به شمار می آمدند(۲۰)
ـ در هند و ایران
در هند و ایران باستان نیز زن وضع رقت باری داشت تا آنجا که از وحوش و بهائم کمتر به شمار می آمد، در این دو کشور هم نژاد، مانند سایر نقاط جهان در آن زمان ، زن همچون اسیر و برده بود... و زنان اهدائی و پیش کشی معمولا از گرجستان و کلشید و لارستان تهیه می شدند! و تجارت عمده آنان زنان زیبا روی کلشیدی و گرجی بود، تنها از یک ناحیه کلشید، سالانه متجاوز از دوازده هزار زن صادر می گردید، زیرا خرید و فروش زن در آنجا قانونی بود...(۲۱)
خسرو پروین ، بیست و سومین پادشاه ساسانی ، در کاخ مخصوص فقط سه هزار زن داشته که اینان علاوه بر دختران زیبا رو و مطربها و آوازخوانها و رقاصه های مخصوص بودند.(۲۲)
ـ در تمدن چین
در کتابهای مذهبی چینی ها، زنها آبهای درد آلودی نامیده شده اند که نیکبختی و ثروت را می شویند.
مرد هر وقت می خواست ، می توانست او را مانند کنیزی بفروشد، زن پس از آنکه بیوه می شد در حکم مالی بود متعلق به خانواده شوهر و به هیچ وجه امکان نداشت بتواند. دوباره شوهر کند و با تمام این حقارتها در حکم برده ای بود که حق حیات از خود نداشت و شوهر می توانست او را زنده در گور کند و تا سال ۱۹۳۷ در چین ۲ میلیون دختر کنیز وجود داشت .
از همه عجیبتر و فجیعتر اینکه تا چندی قبل برای کفش دختران چینی در آن کشور قالبهای فلزی مخصوصی ساخته بودند و اجازه نمی دادند که پای دختران از حد معینی بیشتر رشد کند، به همین جهت پای زن چینی نمی توانست به حد رشد طبیعی برسد،بلکه بایستی کوچک و فشرده بماند...
و بالاخره زن در نظر مردان چینی ، شری ضروری ، وسوسه ای طبیعی ، مصیبتی مطلوب ، خطری خانگی ، جذبه ای مهلک و آسیبی رنگارنگ بود.(۲۳)
آنروزها کشورهای به اصطلاح پیشرفته غربی امروز، به قدری در توحش به سر می بردند که حتی قابلیت نقل آداب و رسومشان نیز نبوده است گر چه امروز نیز در بعد اخلاق انسانی بهتر از آن روزها نیستند.
▪ نتیجه بررسیهای تاریخ زن
از آنجا که نقل تحلیلی و تحقیقی تاریخ مظلومیت زن در مقالات معدود ممکن نیست می توان نتیجه و خلاصه را چنین ترسم کرد:
۱) زن را موجودی هم افق با حیوان یا انسان ضعیف و پستی می شمردند که اگر حرکتی در زندگی به دست بیاورد و از قید تبعیت آزاد شود، از فساد و شرش نمی توان ایمن بود...
۲) زن از پیکره اجتماع خارج دانسته و تنها وزنی که برای او قائل بودند، این بود که او از شرایط مورد نیاز اجتماع می دانستند مانند مسکنی که بصورت سر پوشی از آن استفاده می شود.
یا او را مانند اسیر دستگیر شده ای می شمردند که از مستملکات دسته پیروز و غالب به شمار می رود و باید از کارش استفاده برد و از مکرش بر حذر بود.
۳) زن را از عموم حقوق که ممکن بود از آنها منتفع شود، محروم می داشتند مگر به گونه ای که نفع آن به مردانی که بر او قیومیت داشتند، برسد و به سود آنان تمام شود.۴) اساس رفتارشان با زن ، رابطه غالبیت قوی و مغلوبیت ضعیف و به عبارت دیگر غریزه استخدام بود، این در میان مردم غیر متمدن ، و اما ملل متمدن علاوه بر اینها زن را انسان ضعیف الخلقه ای می دانستند که نمی تواند در زندگی مستقل باشد، و از شرش نمی توان در امان بود و در بعضی از طوائف این روشها نظریات با هم مخلوط شده بود.(۲۴)
کوتاه سخن اینکه اصولا برای زن ارزش انسانی قائل نبودند تا چه رسد که وی را قابل تکریم و احترام بدانند و به او محبت کنند یا از او محبت بجویند.زن و مرد مکمل وجود یکدیگرند.
علیرغم همه این اهانتها و ستمها قرآن مجید، علاوه بر اینکه تصریح کرده است که زن و مرد از جان هم و از یک جنس آفریده شده ، مکمل وجود یکدیگرند و هر یک بدون دیگری وجودی ناقص است (۲۵) با شیواترین و لطیفترین بیان ، علقه ، و ارتباط روحی این زوج را تبیین کرده آنان را زوج آرامش بخش معرفی می کند:
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا ایها (۲۶)
(و از نشانه های او خدا این است که برای شما از جنس و جان خودتان جفت آفرید تا در بر او آرامش یافته با هم انس بگیرید.)
و جعل بینکم مودهٔ ورحمهٔ ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون (۲۷)
(و در میان شما دوستی ، مودت ، راءفت و مهربانی بر قرار کرد، در حقیقت در این امر، برای مردم اندیشمند، نشانه ها، دلایل و براهین علم و حکمت حق آشکار است .)
و در جای دیگر به هر دو جهت تصریح می فرماید:
هو الذی خلقکم من نفس واحدهٔ و جعل منها زوجها لیسکن الیها... (۲۸)
(او است خدائی که شما را از یک جنس و نفس و واحده ای آفرید و از همان جنس ، برای او جفت مقرر کرد تا با وی انس بگیرد و آرامش دل بجوید.)
همچنانکه در بخشهای قبل خاطر نشان ساختیم ، زن و مرد اجزاء وجودی یک پیکرده و وجود هستند، اگر مرد را چشم این وجود بدانیم ، زن نیز چشم دیگر است و اگر زن را به منزله یک دست برای دست گیر در واحد بدن انسان ، به حساب نیاوریم ، به خاطر سرباز زدن از نظام الهی و سر پیچی از حرکت در مسیر رشد و کمال ، مسئول و مورد مؤ اخذه قرار خواهیم گرفت .
▪ آیا زن عنصر گناه و شیطان کوچک است ؟!
زن مورد لعن ابدی خدا قرار گرفته است ، زیرا گناه از زن آغاز شد و به وسیله زن است که ما می میریم !!
گفته های بالا گوشه ای از بینش اعتقادی یهودیان درباره زن می باشد که وی را موجودی پست و سبب همه بدبختیها تلقی می کنند، و بر این عقیده اند که اولین کسی که میوه ممنوعه را خورد و مرتکب گناه شد، زن بود و سبب اخراج حضرت آدم (ع ) بوده است .
▪ زن مسئول گناهان
در مسیحیت نیز مانند یهودیان ، زن را مسئول گناهکاری دانسته اند در سفر پیدایش جمله ۱۱ و ۱۲ چنین می خوانیم : زنی را که تو، به من دادی تا همراه من باشد، از میوه آن درخت به من داد و من آنرا خوردم .
بنابراین باعث سقوط آدم ، حوا گردید و در حقیقت او مسئول گناههای بشر است و خدا ناگزیر شد تا تنها پسرش را به نام عیسی مسیح بفرستد تا به دار آویخته شود و با خون خودش گناهان بشر را که زن مسئول آن است ، بشوید!!
هندوها، علاوه بر اینکه حتی حق حیات برای زن قائل نبوده و نیستند، معتقدند که این فقط روح گناهکار است که به صورت زن متولد می شود.(۲۹)
از دیدگاه بودائیان نیز، طبق گفته مورخ معروف وسترمارک (MAR WESTER) همه زنها دامهای اغوا کننده و فریبنده شیطان هستند که برای مردها گسترده و نیروی فریبندگی در نهاد زنها با خطرناکترین شکل مجسم شده است به طوری که مردها را شیفته و فریفته خود می سازند و همین فریبندگی زنها است که فکر عالمی را کور می کند.
به هر حال این نظریه سخیف و نا آگاهانه در میان اقوام و ملل و به اصطلاح صاحبان ادیان ، شایع گشت که شیطان یا مار حوا را فریفت و سپس حوا آدم را به گناه وادار ساخت !
ترتولین مقدس به زنها می گوید: آیا می دانید که هر یک از شما حوائی هستید؟ مجازات خدا بر جنس شما تا این زمان ادامه دارد، در این صورت شرارت با الضروره باید باقی باشد، شما زنها دروازه های شیطان هستند، شما کسانی هستید که از آن درخت ممنوع میوه چیدید، شما هستید که قانون الهی را شکسته اید، شما کسانی هستید که آدم را فریفته اند آنهم هنگامی که شیطان هنوز حمله نکرده بود، شما هستید که با آن سهولت ، صورت خدا را در نهاد بشر، ضایع و فاسد کرده اید! بدبختی و مرگ ، مربوط به شما است و حتی مرگ پسر خدا مربوط به شما است .(۳۰)
با این بینش ، بزگترین ستم ها را نسبت به زن ، (یکی از دو رکن اساسی جامعه بشری ) روا داشته اند و اساسی سایر اهانتها و ستمها را پی ریزی کرده اند و از این طریق ، ضرب المثلها و آداب و رسوم غلطی را در میان جوامع مرسوم نموده اند تا آنجا که در بسیاری از نقاط جهان ، خود زن به این تهمتها تن در داده و اینگونه به استضعاف کشیده شده است .
▪ از دیدگاه قرآن
قرآن مجید، قاطعانه و صریح ، زن را از این تهمت تبرئه نموده از مقام او دفاع می کند و خط بطلان بر روی این افسانه ها کشیده است قرآن در استان آدم و حوا می فرماید:
فقلنا یا ادم ان هذا عدولک و لزوجت (۳۱)
(پس گفتیم ای آدم در حقیقت این شیطان دشمن تو و همسرت می باشد.)
در اینجا شیطان را، هم دشمن آدم و هم دشمن حوا معرفی کرده است و در جای دیگر می فرماید:
... ان الشیطان لکما عدومبین (۳۲)
(به راستی که این شیطان دشمن هر دوی شما است .)
در این آیه نیز دشمنی شیطان با هر دو اعلام شده است .
در مورد فریب دادن شیطان ، قرآن می فرماید:
فرسوس لهما الشیطان (۳۳)
(پس شیطان آن دو (آدم و حوا) را وسوسه کرد.)
فد لا هما بغرور فلما ذاقا الشجرهٔ بدت لهما سواتهما وطفقا بخصفان علیما من ورق الجنهٔ و ناداهما ربهما الم انهکما عن تلکما الشجرهٔ و اقل لکما ان الشیطان لکما عدومبین (۳۴)
(آنگاه شیطان آن دو را به فریب و غفلت راهنمائی کرد، پس هنگامی که از آن درخت چشیدند، پنهانی های آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت استفاده کرده خود را بپوشانند و خدا آنان را مخاطب قرار داده فرمود آیا من شما دو نفر را از این درخت نهی نکردم و نگفتم که بی شک این شیطان سخت دشمن شما است ؟!
دقت می کنید که در تمام خطابها، هر نفر مخاطب هستند و هرگز یکی از آنان را وسیله شیطان و عنصر گناه و فریب ، معرفی نمی کند و در فریب شیطان نیز قبلا می فرماید:
... مانها کما ربکما عن هذه الشجرهٔ الا ان تکونا ملکین اوتکونا من الخالدین و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین (۳۵)
(و شیطان به دورغ گفت خدا شما دو نفر را از خوردن این درخت نهی نکرد مگر برای اینکه مبادا شما دو فرشته گردید یا اینکه مبادا در بهشت جاودانه بمانید و برای آن دو، سوگند یاد کرد که پس برای هر دوی شما از نصیحت کنندگان و خیر خواهان هستم .)
و اتفاقا در جای دیگر صراحت دارد که شیطان به طور مستقیم خود آدم را وسوسه کرد و فریب داد.
فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجرهٔ الخلد و ملک لایبلی فاکلا منها فبدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنهٔ و عصی آدم ربه فغوی (۳۶)
(پس شیطان او (آدم ) را وسوسه کرد گفت آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک ابدیت راهنمائی بکنم ؟ سپس آدم و حوا از آن درخت خوردند، در نتیجه آنچه که آشکار شدنش برای آنان زشت بود.نمایان شد و بر آن شدند که از برگهای درختان بهشتی استفاده کرده خود را بپوشانند و آدم ، پروردگارش را نافرمانی کرد و به بیراهه رفت )
و در مورد دیگر قرآن مجید تصریح می کند که شیطان باعث لغزش آن دوشد و فریبشان داد آنجا که می فرماید:
وقلنا یا آدم اسکن انت وزوجک الجنهٔ و کلامنها رغدا حیث شتما ولا تقربا هذه الشجرهٔ فتکونا من الظالمین فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانافیه .. (۳۷)
(و گفتیم ای آدم تو و همسرت در بهشت مسکن گیرید و آزادانه و بدون زحمت از نعمتهای آن برخوردار شوید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از جمله ستمکاران خواهید گشت ، پس شیطان ، آدم و حوا را از راه صحیح لغزاند و سبب اخراج آن دو از بهشت و محرومیتشان از نعمتهای بهشتی گردید.)
▪ آفرینش زیبای زن و مرد
بدون تردید، ارزش وجودی زن ، از ارزش وجودی مرد، جدا نیست و هیچکدام ذاتا عامل بدبختی یا عنصر گناه نیستند بلکه هر کدام در همین شرایط وجودی که هستند، هیچگونه نقص در آنها نیست و به زیباترین نحو و شایسته ترین شکل آفریده شده اند که اگر به جز این بودند نقص داشتند آفریننده این نظام خود فرموده است که :
اعطی کلشی ء خلقه ثم هدی (۳۸)
(خدای متعال آنچه که لازمه وجودی آفرینش هر چیزی بود به آن عطا کرده و آنگاه راه و کمال و حرکت را نیز به وی نشان داده است .)
جهان چون خد و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکو است
همانطور که در کشور تن ، زیبائی هر کدام از اعضاء به همان کیفیتی است که هستند زیبائی دیدگان در ظرافت آنها و زیبائی بازوان به قوی بودن و ستبر بودن آنها است ، در واحد انسانی زن و مرد نیز زیبائی مرد به کیفیت خاص ‍ خودش ، به نیرومند بودن و خشونت مردانگی او و زیبائی و جلوه زن ، به ظرافت و نازکی او است که از شیر حمله خوش بود و از غزال رم جمال شیر به یال و کوپال ، و جلوه غزال ، به حالت آمیخته با آرامی و لطافت و چشمهای زیبا و معصومانه و رمیدن از خشونتش می باشد هرگز حق نداری که به حمله او یا به رمیدن این اعتراض کنی که همین زیبا است غیر این نازیبا.
نقاش ازل همه جهان را به زیباترین وجه نقاشی کرده و نظام احسن را ارائه نموده است و در خصوص انسان فرموده است :
لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (۳۹)
(به تحقیق انسان را در زیباترین و بهترین قوام و مراتب وجود آفریده ایم )
و صورکم فاحسن صورکم (۴۰)
(و خدای متعال شما را به تصویر کنید پس صورت شما را زیباترین و بهترین صورت قرار داد.)
آری همان خدائی که همه جهان نو جهانیان را به حق آفرید و همگان را زیبا آفرید:
خلق السوات و الارض بالحق
زن و مرد نیز در این نظام احسن به حق آفریده شده و به زیباترین وجه آفریده شده اند، منتهی همچنانکه تنه ها و شاخه های درختان ، تنومند و خشن هستند و باید هم چنین باشند، شقایقها زیبا، ظریف و لطیف می باشند، در زندگی انسانی نیز مثل مرد و زن ، به آن گونه است .
غرور و خود خواهی مرد؟
ناظم نظام احسن ، زیبا تنظیم کرده است و اگر خوب بنگری چیزی جز زیبائی نخواهی یافت و این غرور و خودخواهی است که بگوئیم چرا شقایقها به این اندازه خوشرنگ و زیبا هستند؟ چرا توجه مرا جلب می کنند؟ جرا ارغوان ، گلسرخ و یا سمن ، در میان گیاهان به این اندازه جلوه دارند، چرا اینقدر خوشبو هستند که باید من بروم و یک دامن بچینم ؟ این گناه گل است که زیبا است یا گناه تو است که نمی گذاری زیبا، زیبا بماند؟ و با تجاوزگری آن را پژمرده ، افسرده و نابودش می کنی ؟ تو خود را در یاب و زیبائی را تحقیر نکن ، تو خود بدان که چگونه و کی باید از گل بهره برد؟ که اگر چنین کردی هرگز گلهای معصوم را گنهکار فرض نخواهی کرد. تو حداقل مثل بابا باش و از دیده و دلت فریادبکش (۴۱) نه از آنکه دیده ات می بیند و دلت یاد می کند، اگر دیده و دل را انسانی ساختی ، راحتی و حتی نیاز به فریاد هم نداری .
این از انانیت و خود خواهی انسان است که بنفشه و لاله را گنهکار بداند و آنها را مقصر بشمارد که چرا بنفشه معطر است و نشاط آور و چرا لاله خوشرنگ ، زیبا، پرمعنی و با نجوی است ؟
تو اگر مبتلا به بیماری زکام هستی و بوی خوش گل به مشامت نمی سازد، خود را معالجه کن و به رائحه گل بد مگو که اگر خود را معالجه کنی و با دیده و مشام سالم به گل بنگری و بو کنی و تقوای دل و دیده داشته باشی ، آنگاه هر چه را می بینی خوبی و زیبائی می بینی و در مقابل ناظمش کرنش و تواضع می کنی و تبارک الله احسن الخالقین می گوئی !
آری زن عنصر گناه و شیطان کوچک نیست و این توئی که گناه آلود می نگری و شیطان گونه از وجود او سوء استفاده می کنی!
▪ شخصیت مستقل زن
اخیرا در یکی از جلسات دانشگاهی به مناسبتی پیرامون ستمهائی که بر زن در طول تاریخ شده و اهانتهائی که به وی گشته است ، صحبت می کردم ، و به داستان اسارت زن در همه مناطق جهان ، از جمله رم و ایران ، اشاراتی داشتم .
یک نفر از حضار، ابراز داشت :
بعضی از حوادث تاریخی ، نشان می دهد که زن در بعضی از کشورها مانند ایران و یونان ، مورد توجه بوده و برای او ارزش به سزائی قائل بوده اند تا آنجا که در یونان حتی برخی از آلهه و خدایان را به شکل و پیکره زن می ساخته اند...
در پاسخ وی اظهار داشتم :
اولا انسانهای غرق در جهالت خرافات و شرک ، از اینگونه اعمال ، بسیار انجام می داده اند و تاریخ ، انواع مختلف آن را ثبت نموده است .
یکی از کارهای جاهلانه و شرک آمیز آنان ، این بوده است که هر قبیله وطایفه با تخیل و هواهای خویش ، شکل و صورتی را به عنوان خدایان و بتهای خویش تهیه می کرده اند! و آن شکل دلیل آن نبوده که موجودی که دارای آن شکل است در نظر آنان ارزشمند می باشد.آلهه و خدایان و بتها را، به صورت سنگ ، چوب ، بهائم ، درندگان ، وحتی خوردنیها، می ساخته اند مثلا در مقام پرستش عموما از مرد و زن ، بتهائی را می پرستیدند که شبیه به اختلاف قبائل و هواهای آنان بود، ستارگان و فرشتگان را که به گمانشان دختران قبائل و هواهای آنان بود، ستارگان و فرشتگان را که به گمانشان دختران خدایند پرستش می کردند، و طبق اوهام خود صورتهائی برای آنها تصور کرده ، از مواد مختلفی مانند سنگ و چوب می ساختند و کار به جائی رسیده بود که قبیله بنی حنیفه بتی از خیس (که غذائی است مرکب از آراد و روغن و خرما) ساختند و مدتی طولانی آن را پرستش کردند و بعد در اثر قحطی و گرسنگی آن را خوردند و شاعری درباره ایشان گفت :
اکلت حنیفهٔ ربها
زمن التقحم و المجاعهٔ
لم یحذروا من ربهم
سوء العواقب و التباعهٔ
یعنی بنی حنیفه خدایشان را در زمان قحطی و گرسنگی خوردند و از سوء عاقبت و سرانجام آن نترسیدند.
و گاهی اتفاق می افتاد که سنگی را برای پرستش انتخاب می کردند، بعدا که سنگ بهتری را می جستند اولی را رها کرده به دومی می پرداختند و در صورتیکه چیزی نمی یافتند مشتی از خاک ، گرد آورده و گوسفندی را بر آن می دوشیدند و دور آن مشغول کرنش می شدند.(۴۲)
ثانیا - مجسمه ها و پیکره ها به شکل زنان ، به عنوان فرشته ها که دختران خدا هستند! ساخته می شدند و نه به صورت زن ، به عنوان یک انسان محبوب .
ثالثا - هر جا فرضا حرکتی می شد که نشان دهنده ارزشی برای زن بود، بدون تردید، یا به عنوان ارزش جنسی و سکوالیته بودن او بود و یا به این جهت که به قول رومیان و ایرانیان : چون از او سربازی زاده می شود و می تواند پسر بزاید!.
و به عبارت دیگر چون می توانست پسر بیاورد نسبتا ارزش تعلقی و وابسته داشت نه ارزش وجودی و استقلالی ، تا آنجا که فردوسی شاعر بنام ایرانی تحت تاءثیر این طرز تفکر قرار گرفته ، پاسخ مادر شاه را به گفته شاه زن واژدها هر دو در خاک به چنین می سراید:
زنان را بود بس همین یک هنر
نشینند و زایند شیران نر
در واقع ارزش زن در حد ارزش یک دستگاه تولیدی ارتقاء یافته بود و بیش ‍ از یک ابزار و کالا ارزش نداشت ! و به همین جهت هر جا یک به اصطلاح هنرمندی نیز خواسته پیکره ای از زن یا تصویری نقاشی شده از وی را ارائه دهد، به ابعاد زیبائی جسمی ، به لطافت و ظرافت اندام و بالاخره به بعد جنسی وی توجه کرده است .
و به گفته دانشمند ادیب و نویسنده هنرمند مسیحی سیلمانی کتانی
زن یکی از کالاهای تجارتی و یا وسیله تمتع برای مرد به شمار می آمد که مرد به هر طور که خواهش دلش بود، با او سرگرم می شد و هر طور که می خواست در او تصرف می کرد روی همین اصل بود که در عصر پیش از اسلام ، مرد حق زنده بگور کردن زن را داشت ! بدون اینکه هیچ قانونی از او چیزی طلب کند و او را جریمه نماید تا آنکه اسلام آمد و زن را از حقوق خویش بهرمند کرد و به وسیله او مدال و نشان مادری و همسری نصب کرد و او را از زنده بگوری و حرمان رهائی بخشید.(۴۳)
زن مربوط به خود نیست
زن در فرهنگهای غیر اسلامی نه تنها استقلالی نداشت و از ارزش وجودی مستقل برخوردار نبود، بلکه حتی برای خویش نیز نبود و کالا، ثروت و ابزاری برای مرد به شمار می آمد.
ویل دورانت دانشمند محقق و مورخ معروف می نویسد:
زن مانند کالائی بود در شمار ثروت پدر یا شوهر یا پسر و او را پس از مرگ مانند اموال دیگر به میراث می گذاردند و به ارث می بردند.(۴۴)
اتفاقا در کشور یونان ، زن مانند کالا و اجناس ، دست به دست می شود و مورد خرید و فروش قرار می گرفت . در این مرکز آلهه ها، بر این عقیده بودند که زن پلید و نتیجه کار شیطان است و همه چیز را به استثنای اداره خانه و رسیدگی به کودکان بر او حرام می دانستند.(۴۵)
در میان بسیاری از ملل ، زن حتی استقلال حیات زندگی نداشت بلکه به زندگی و خواست مرد بستگی داشت .
یکی از مراسم ضد انسانی که در هند رواج داشت ، سنت ساتی بود (سنت ساتی چنین بود که به موجب آن ، زنی که شوهرش مرده و جسدش ‍ را سوزانده اند، بایستی پهلوی شوهرش سوزانده شود)! و زنهائی که از مقرارت ساتی پیروی نمی کردند، آنقدر مورد اهانت و بی آبروئی قرار می گرفتند که بدتر از مرگ بود و زنی که آماده مرگ نمی شد علاوه بر اهانت و تحقیر، دچار شکنجه های غیر انسانی می گردید، به نحوی که بلاخره مرگ را بر زندگی ترجیح می داد.
قانون هندوئی چنین بود که بوسیله دختر، زن جوان یا سالخورده ، حتی در داخل خانه اش ، هیچ کاری نباید مستقلا انجام داده شود.(۴۶)
و بالاخره زن حتی استقلال حیات نداشت و او را زنده زنده در آتش ‍ می سوزاندند (۴۷) و در ایام قاعدگی ، نجس پلید و لازم الاجتناب شمرده می شد.(۴۸)
در چین زن همچون کالائی مورد خرید و فروش قرار می گرفت و در واقع مرد مالک او محسوب می گشت و زن حتی حق هم غذا شدن با مردان ، حتی با پسران خود نداشت و چند مرد، می توانستند در یم زن شرکت کنند و همه از او متمتع شوند و او برای همه آنان کار کند و فرزندی که در ازدواج مشترک پیدا می شود غالبا مال مرد قوی تر بود. (۴۹)
تاریخ جهان ، نشانگر این واقعیت است که قبل از اسلام هیچ ملتی برای زن استقلال وجودی و ارزش یک انسان قائل نبوده است و صاحبان ادیان و ملل متمدنه نیز برای زن هیچگونه کار مثبتی انجام نداند ولی در اسلام ...
زن و مرد جهت استقلال تفاوتی ندارد
اسلام ، شخصیت زن را، همچون شخصیت مرد مستقل دانسته و هیچگونه تفاوتی در وجود و حیات برای این دو قائل نیست . و برتری و امتیاز را در هر کدام از آنان ، تنها و تنها تقوا معرفی کرده است ، قرآن مجید در این باره می فرماید:
یا ایها الناس انا خلقنا من ذکر و انثی و جعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا اکرمکم عندالله اتقیکم (۵۰)
(ای مردم ، در حقیقت ما، شما را از مرد و زن آفریدیم و شعبه شعبه و قبیله قبیله تان قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید و بی شک گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شما است )
و در جای دیگر می فرماید:
انی لاضیع عمل منکم من ذکر و انثی بعضکم من بعض (۵۱)
(من کار هیچ صاحب کاری را، چه مرد و زن ، ضایع نمی کنم که شما برخی ، از برخی دیگرتان هستید)
در این آیه تصریح به این حقیقت است که زن و مرد یک نوع وجود استقلالی دارند و هیچ مزیت و برتری بر دیگری ندارند و مانند مرد و زن نیز اگر از تقوا و ایمان و فضیلت بیشتری برخوردار باشد طبعا او از مردی که داری این مزیت نیست برتر خواهد بود:
من عمل صالحا من ذکر وانثی و هو مؤ من فلنحیینه حیوهٔ طیبهٔ و النجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون (۵۲)(کسی که کار شایسته ای کرد چه مرد، و چه زن در حالی که عملش از ایمانش سرچشمه گرفته باشد، بی تردید به او زندگی و حیات پاکیزه و خوشبختانه ای خواهیم داد و پاداشی شایسته تر از آنچه که انجام داده اند به آنان عطا خواهیم کرد.)
و در جای دیگر می فرماید:
من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤ من فاولئک یدخلون الجنهٔ ولا یظلمون نقیرا (۵۳)
در تمام آیات کریمه قرآن که پیرامون آفرینش انسان و شخصیت وجودی وی بحث شده است ، هرگز زن و مرد را از یکدیگر جدا ندانسته و آنان را از یک منشاء و از یک جنس و یک وجود تلقی کرده است و برای هر کدام وجود و شخصیتی مستقل قائل شده است ، منتهی زندگی این دو را طبق نظام احسن با زیباترین وجه مرتبط و آمیخته به هم معرفی کرده است که گویا هر دو تاروپود یک بافته را تشکیل می دهند...
حمایت قرآن از استقلال زن
زن و مرد، در وابستگی و استقلال وجودی ، متساویند
تمام صفحات تاریخ جهان و بررسی آثار پیشینیان ، نشانگر حقیقت تلخ اسارت و بردگی زن می باشد! و هیچ مکتب و آئینی از شخصیت مستقل زن و ارزش وجودی او دفاع نکرده است .
در بخش پیش برخی از ستمهائی را که بر زن روا داشته اند و دفاع قرآن را از شخصیت زن ، خاطرنشان ساختیم ، اکنون برای ارائه برخی دیگر ظلمهای نسبت به زن را از خامه مؤ ثر و عمیق عارف ، فیلسوف و محقق بزرگ اسلامی ، استاد علامه طباطبائی می خوانیم ، حقایقی را که معظم له در اثر جاودانه خویش (تفسیر المیزان ) آورده اند، (از آنجا که اهمیت و ارزش ‍ والای تحقیقی برخوردار بود) عینا برای خوانندگان گرامی نقل می کنیم .
کلدانیها و آشوریها از آئین حمورابی تبعیت می کردند، و طبق آئین مزبور، زن ، تابع شوهر بود و استقلال در اداره و عمل نداشت و حتی اگر در چیزی ار امور معاشرت از شوهرش اطاعت نمی کرد یا استقلالا کاری را انجام می داد شوهر می توانست او را از خانه بیرون کند یا زن دیگری بگیرد و بعد از آن با او مانند کنیزان رفتار کند و اگر در تدبیر خانه خطائی از او سر می زد و در مصادف ، اسراف و تبذیری می نمود شوهر می توانست نزد قاضی از او شکایت کرده و بعد از اثبات جرم او را در آب غرق نماید!
روم نیز از قدیمیترین ملل در وضع قانون است ، رومیها در حدود چهارصد سال قبل از میلاد قانونی وضع کردند و کم کم آنرا تکمیل نمودند، قانون روم قدیم برای خانواده یک نحو استقلالی در امور داخلی قائل بود، خداوند گار خانواده یعنی شوهر زن و پدر فرزندان ، یک نوع ربوبینی داشت که افراد خانواده او را پرستش می کردند و خود او پدرانش را که رؤ ساء سابق خانواده بودند، می پرستید.
خداوند گار، نسبت به تمام افراد خانواده از زن و فرزندان اختیار تام داشت و هر چه می خواست می کرد و حتی اگر صلاح را در قتل یکی از آنها می دید او را می کشت و هیچکس نمی توانست در این امر با او معارضه کند، ولی زنان خانواده از زن و دختر و خواهر، نسبت به مردان حتی پسرانی که بطور کلی تابع خداوند گار بودند پست تر شمرده می شدند و جزء اجتماع مدنی بشمار نمی رفتند، شکایتی از ایشان مسموع نبود، معامله شان نفوذ نداشت و در امور اجتماعی کوچکترین دخالتی نمی توانستند بکنند، ولی مردان مانند پسران و برادران و حتی پسر خواندگان ممکن بود با اذن خداوند گار استقلالی در زندگی پیدا کنند. و موضوع پسر خواندگی و ملحق کردن فرزند به غیر پدر خویش در روم و همچنین در یونان و ایران و عرب شیوع داشت .
زنان ، اجزاء اصلی خانواده نبودند و خانواده را مردان تشکیل می دادند و زنان تابع محض بودند و قرابت اجتماعی رسمی که در ارث و مانند آن مؤ ثر بود اختصاص به مردان داشت و همچنین بین زنان و مردان مانند زن و شوهر، مادر و پسر، خواهر و برادر و دختر و پدر و در جائی که قرابت رسمی نبود ارثی هم در کار نبود، بله قرابت طبیعی که معلول اتصال در اتصال و ولایت بود میان ایشان برقرار بود و اثرش در مثل ازدواج با محارم و ولایت رئیس خانواده ظاهر می شد.
خلاصه وجود زن نزد رومیان ، طفیلی ، و حیاتش در اجتماع چه اجتماع مدنی و چه اجتماع خانوادگی تابع حیات مرد بود! زمام زندگی و اراده زن به دست خداوند گار خانه مانند پدر و شوهر بود، او هر کاری می خواست می کرد و هر فرمانی می خواست می داد! و گاهی زن را می فروخت ، گاهی می بخشید، زمان برای تمتع قرض می داد! و بعضا در برابر حقی که باید از او استیفاء شود مانند وام و خراج و مانند آن می داد! در مقام مجازات او را می زد و گاهی کار به کشتن هم می کشید! اگر زن مالی را از مهر ازدواج یا از راه کسب با اذن ولی بدست می آورد تدبیرش بدست مرد بود ولی چون از ارث محروم بود از آن راه نمی توانست مالک چیزی بشود، اختیار ازدواج زن بدست پدر یا یکی از بزرگان فامیل بود و اختیار طلاقش بدست شوهر.
در یونان هم وضع پیدایش خانواده و خداوند گاری رؤ ساء خانواده ها قریب بوضع روم بود. اجتماع مدنی و خانوادگی را مردان تشکیل می دادند و زنان تابع ایشان بودند و استقلالی در اراده و کار نداشتند.
ولی نکته جالب اینست که تمام این ملل بحسب حقیقت ، قول خودشان را نقض کرده اند، زیرا قوانین موضوعه تبعیت و عدم استقلال زن را تنها در موارد منفعت می دانست و در مواردی که به ضرر زن تمام می شد برای او استقلال قائل بود، مثلا در مقام کیفر جرائم ، زن استقلال داشت و باید خودش مستقلا مجازات شود، ولی پاداش و سودی عائد او نمی شود مگر بالتبع و تحت ولایت مرد.
و خود همین مطلب شاهد بر این است که این قوانین در حقیقت زن را حتی یک جزء ضعیف از جامعه انسانی که دارای شخصیت تبعی باشد هم نمی دانست بلکه او را مانند میکرب موذی می شمرد که برای مزاج و سلامتی اجتماع مضر است و فقط اجتماع برای بقاء نسل احتیاج ضروری به او دارد، روی این اصل باید مورد توجه قرار گیرد، چنانچه جرم و جنایتی از او سرزد به کیفر اعمالش برسد و چنانچه خیر و نفعی از او پیدا شد بهره اش عائد مرد شود، و در هر حال او را سر خود نگذارند تا از شرش ایمن باشند، مانند دشمن نیرومندی که مغلوب و دستگیر می شود تا زنده است باید تحت فشار باشد، اگر کار بدی کرد مؤ اخذه شود، و اگر کار خوبی کرد از او قدردانی نشود.
و این اصل که اجتماع را متقوم به مردان می دانستند ایشان را ملزم کرده بود که فرزند را در حقیقت منحصر به اولاد ذکور بدانند و راه بقاء نسل را تنها به بقاء آنان بشناسند، و این منشاء ظهور پسر خواندگی و الحاق فرزند بغیر پدرش شد، زیرا خانه ای که رئیسش پسر نداشت محکوم به خراب ، و نسلش محلکم به خراب ، نسلش محکوم به فناء و انقراض بود از اینرو چاره ای جز این ندیدند که پسرانی را که از پسر خواندگان مانند پسر حقیقی فرزندان رسمی بشمار آمدند، هم ارث می بردند و هم از ایشان ارث برده می شد و هر گاه مردی حس می کرد که فرزنددار نمی شود یکی از نزدیکان : مانند برادر یا برادرزاده اش را می آورد تا عیالش از او بار گیرد و فرزندی بیاورد که پسر او باشد و باعث بقاء خانواده اش گردد!
در یونان امر ازواج و طلاق قریب به روم بود، و تعدد زوجات هم در آنجا مانعی نداشت ، ولی در صورتی که زن بیش از یکی بود فقط یکی از آنها زن رسمی و باقی غیر رسمی شناخته می شد.(۵۴)
خواندن این حقایق تلخ و مشاهده این همه ستم و تا مردمی و آگاهی از آن همه سوء پیشینه ، هر انسان آزاده ای را متاءثر می سازد و لرزه به اندمش ‍ می افکند.
▪ حمایت قرآن
این ستمها را قرآن ، شدیدا محکوم می کند و از مقام و شخصیت زن دفاع کرده ارزش وجودی و استقلال وی را به جهانیان اعلام می دارد.
قرآن با رساترین اخطار و بلیغترین سخن ، خوارشمردن دختران را مذمت کرده و افرادی را که به چنین عمل ناستوده ای دست می زدند، سرزنش و توبیخ می کند آنجا که می فرماید:
واذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا وهو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الاساء ما یحکمون (۵۵)
(هرگاه مژده متولد دختری به یکی از آنان داده می شد، رویش سیاه می گشت در حالی که غمزده ، افسرده و گرفته بود، از بدی این خبر، خویش ‍ را از مردم پنهان می ساخت (و در این اندیشه بود) که آیا او را با ذلت و خواری نگاه دارد یا در خاکش فرو برد؟ هان چقدر زشت و ناپسند بود داروی و قضاوت آنان ؟!)
قرآن به این وسیله ، برداشت نادرست و داوری غیر انسانی اهانت به دختران و زنان ، و ظلم و ستمی را که بر آنان روا می داشتند تا آنجا که او را زنده زنده در گور می کردند، شدیدا محکوم و عمل نابخردانه شان را مورد مؤ اخذه الهی و خشم پروردگار معرفی نموده است و اشاره به این حقیقت نموده و می فرماید:
و اذا المودهٔ سئلت بای ذنب قتلت
(و هنگامی که راجع به دختر زنده به گور شده سئوال شود که به چه گناهی کشته شد؟!)قرآن مجید، در تمام مراحل زندگی ، شخصیت وجودی زن را همچون مرد دانسته ، همچنان که در بخش پیش خاطرنشان ساختیم ، تنها تقوا را عامل برتری یکی بر دیگری دانسته است و هرگاه در مسائل کلی سخن از مرد میان آمده است بلافاصله در کنار او زن را هم ردیف وی قرار داده است مانند اینکه می فرماید:
ان المسلمین و المسلمات و المؤ منین و المؤ منات و الصادقین و الصادقات و الصابر ین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات والحافظین فروجهم و الحافظات و الذا کرین الله کثیرا والذاکرات ، اعدالله لهم مغفرهٔ و اجرا عظیما
(در حقیقت مردان و زنان مسلمان ، مردان و زنان مؤ من ، مردان و زنان صادق و راستگو، مردان و زنان که عرض و ناموس خود را حفظ کرده از آلودگی و انحراف اخلاقی مصون مانده اند، زنان و مردانی که بسیار در ذکر و یاد خدا هستند (و همیشه خود را در محضر خدا می دانند)،
خدای متعال برای آنان ، آمرزش و مغفرت و اجر و پاداش بزرگ و عظیمی مهیا نموده است .)
در آیات بسیاری از آیات کریمه قرآن که انسانهای مؤ من را مخاطب قرار داده ، هم به مرد و هم به زن توجه شده است مانند:
یا ایها الذین آمنوا ذکروا الله ذکرا کثیرا (۵۶) یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمهٔ الله علیکم (۵۷)
و... همچنین تمام مژده هائی که به افراد مؤ من داده شده است ، در آیات فراوان ، هیچگونه تفاوتی میان مرد و زن نمی باشد مانند:
الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن ماب (۵۸) و ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لانضیع اجر من احسن عملا (۵۹)
طبعا مسئولیت اعمال و کیفر کارهای ناشایسته نیز مربوط به خون زن است همچنانکه مرد مسئول اعمال خویش می باشد:
و من یکفر بالا یمان فقط حبط عمله (۶۰)
و
افمن زین له سوء عمله فرآه حسنا؟(۶۱)
▪ استقلال اقتصادی زن در قوانین اسلامی و قوانین دیگر
هنوز در برخی از کشورهای جهان زنان ، استقلال مالی و اقتصادی ندارند و کشورهای اروپائی نیز حدود یک قرن است که زن را از محجوریت بیرون آورده برای او حق تصرف در اموال خویش را قائل شده اند.
همچنانکه در بخشهای پیش یاد آور شدیم ، زن نه تنها استقلال مالی و اقتصادی نداشته بلکه خود یکی از مستملکات شمرده می شد و هیچ نوع ارزش انسانی برای او به حساب نمی آورند.
در شرح قانون مدنی ایران که سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاءلیف شده است ، چنین می خوانیم :
استقلالی که زن در دارائی خود و فقه شیعه از ابتدا آنرا شناخته است در حقوق یونان و روم و ژاپن و تا چندی پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته ، یعنی زن مثل صغیر و مجنون ، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است .
در انگلستان که سابقا شخصیت زن کاملا در شخصیت شوهر محو بود، و قانون یکی در سال ۱۸۷۰ و دیگری در سال ۱۸۸۲ میلادی به اسم قانون مالکیت زن را از شمار محجورین خارج کرد.در قانون مدنی آلمان (۱۹۰۰م ) و در قانون مدنی سویس (۱۹۰۷م ) اعلام شد که زن مثل شوهر خود اهلیت دارد.
ولی زن شوهردار در حقوق پرتقال و فرانسه هنوز در عداد محجورین است . گو که قانون ۱۸ فوریه ۱۹۳۸ در فرانسه ، در حدودی حجر زن شوهردار را تعدیل کرده است (۶۲)
خوانندگان گرامی توجه دارند که حدود یک قرن است که در انگلستان ، اولین قانون استقلال مالی زن تصویب شده و (به اصطلاح ) از وی رفع محجوریت شده است و در بسیاری از کشورهای (به اصطلاح ) پیشرفته هنوز یک قرن از تصویب چنین قانونی نمی گذرد.
▪ استقلال مالی زن یا استثمار؟
هنگامی که انسان به تاریخ تصویب قانون استقلال مالی زن در اروپا می نگرد و به چگونگی آن می اندیشد، پرستش شگفت آمیزی در ذهن او خطور می کند که چه شد که چنین حادثه ای رخ داد؟ آیا عواطف انسانی و رشد علمی اروپائیان موجب شد که حقایق را بپذیرند و به زن ، این رکن عظیم انسان ارزش قائل شوند و حقوق وی را از او مضایقه نکنند؟ ...؟ آیا آنان بر ادرک حق ، به اعمال ظالمانه خویش پی بردند و از گذشته در صدد جبران برآمدند؟
پاسخ روشنگر این پرسشها و بیان واقعیت را از آقای (ویل دورانت ) می شنویم :
... این واژگونی سریع عادات و رسوم محترم و قدیمتر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم ؟ علت عمومی این تغییر فراوانی و تعدد ماشین آلات است . آزادی زن ، از عوارض انقلاب صنعتی است ...
یک قرن پیش در انگلستان ، کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت اما اعلان ها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه ها بفرستند، کارفرمایان باید در اندیشه سود و سهام خود باشند و نباید خاطر خود را با اخلاق و رسوم حکومتها آشفته سازند.کسانی که نا آگاه بر خانه براندازی توطئه کردند، کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند...
نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون ۱۸۸۲ بود.به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و آن اینکه پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند.
این قانون اخلاقی عالی و مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند، از آن سال تا به امسال ، سود جوئی مقاومت ناپذیری ، آنان را از بندگی و جان کندن رهانیده ، گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است .(۶۳)
آیا به نوع آزادی اروپائی توجه کردید؟ و آیا در موارد این نیرنگ و ریای غیر انسانی که در ظاهری فریبنده به شکل آزادی چهره نموده است ، تعمق نمودید؟
حقیقتی را که ویل دورانت بیان داشته است ، برای ما روشن و مسلم بوده ولی ابراز این حقیقت وحشتناک از دیدگاه او برای ما بسیار ارزنده است که ما را به تعصب متهم نکنند.
در واقع از اعترافات او چنین برمی آید که اگر اخلاقی ، آزادئی دفاع از حقی را مطرح می کند، جز اخلاق انتفاعی و آزادی و حق سوداگری ، چیز دیگری مورد توجه نمی باشد.به علاوه ظلمی بدتر از گذشته به زن روا داشته و او را کاملا فریفته و به گونه ای تخدیری وی را به استثمار کشانده اند که حداقل آن را ادراک هم ننماید و به این تخدیر و استثمار، راضی هم باشد.
سرمایه داران و کارخانه داران اروپائی برای جلب منافع بیشتر و دادن مزدی کمتر، ناجوانمردانه ترین نوع اسارت و استثمار را در حق زن روا داشته اند...
▪ استقلال اقتصادی زن در قرآن
اسلام از همان آغاز و طلوع خویش ، بیش از هزاروچهارصد سال قبل ، در ادامه احیای شخصیت زن و دفاع از مقام او این قانون را نیز ابلاغ کرد که :
للرجال نصبیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن (۶۴)
(برای مردان ، از آنچه که کسب کرده و به دست آورده اند، نصیبی و بهره ای هست و برای زنان از آنچه که کسب کرده و به دست آورده اند، نصیب و بهره است .)
قرآن مجید، با صراحت کامل در این آیه شریفه ، به همانگونه که مردان را از بهره گیری از نتایج کار و فعالیتشان ذی حق دانسته ، زنان را نیز در بهره وری از ثمرات کوشش و کارشان ذی حق شمرده است .
و در مورد دیگر فرموده است :
للرجال نصیب مما ترک لوالدان و الاقربون وللنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل او کثر... (۶۵)
(برای مردان از اموال و ماترک پدران و مادران واقر با نزدیکان خویش ، ارثیه و نصیبی هست و برای زنان از اموال و ماترک پدران و مادران و بستگان ، ارثیه و نصیبی می باشند...)
حقیقت این است که اسلام نخواسته به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونی وضع کند، اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد.اسلام و قوانین خود، سعادت مرد و زن و فرزندانی که باید در دامن آنها پرورش بیابند و بالاخره سعادت جامعه بشریت را در نظر گرفته است . اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشریت را به سعادت ، در این می بیند که قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالی که به دست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده نادیده گرفته نشود.(۶۶)
▪ استقلال زن در سیاست ، عبارت و...
همچنانکه زن و مرد، در وابستگی و استقلال وجودی مساویند، در بسیاری از امور دیگر مانند استقلال سیاسی ، استقلال در تولید و... نیز یکسان هستند.
زن ، همچون مرد، در تکوین و آفرینش فرزندان ، شرکت استقلالی و جواهری دارد نه آنکه تنها ممر یا زمینه برای بذر باشد، همچنانکه مرد نیز چنین است .
قرآن پس از آنکه تصریح می کند: زن و مرد، دارای یک جنس هستند و از یکدیگر جدا نمی باشند، این حقیقت را نیز ابراز می دارد که خدای متعال از هر دوی آنان انسانهای بسیاری را آفرید:
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا و نساء... (۶۷)
در این آیه کریمه علیرغم کسانی که حق ارثی برای زن قائل نبودند، این حق را برای او تثبیت کرده که به خواست خدای متعال در جای خود مورد بحث قرار نخواهد گرفت .
و در جای دیگر استقلال زن را در امور مالی و غیر مالی بیان کرده می فرماید: همچنانکه زیان و ضرر به پای خود زنان حساب می شود، نفع و سودشان نیز برای خود آنان می باشد:
والهن مثل الذی علیهن (۶۸)
▪ استقلال در قرآن و اروپا
ملاحظه می کنید که حدود سیزده قرن پیش از اروپا، قرآن ، به زن استقلال مالی و اقتصادی داده است ولی نه مانند حرکت اروپائیان ، بلکه برای حفظ کرامت انسانی و اجرای عدالت ، محبت ، دوستی ابلاغ احکام و قوانین الهی و ابراز یک واقعیت در نظام آفرینش .
با یک دید اجمالی و مقایسه ای کوتاه بین روش اسلام در این جهت و عمل اروپا، این نکات روشن می گردد:
۱) اینکه اسلام به زن استقلال مالی و اقتصادی می دهد، نظری جز اجرای قانون الهی نظام واقعی آفرینش و رعایت جنبه های عدالت و انسانی نداشته است و همچون انگلستان ، اهدافی مانند مطامع سودجویان و کارخانه داران نداشته که برای پر کردن جیب و شکم خویش ، دست به این کار زدند و آنگاه با هیاهو و بوق و کرنا، سر و صدا براه انداختند که ما حق زن را به رسمیت شناخته ایم و حقوق زن و مرد را یکسان دانستیم .
۲) اسلام به زن استقلال اقتصادی داد ولی به گفته ویل دورانت (خانه بر اندازی ) نکرد و اساس خانواده را متزلزل نساخت و زنان را علیه شوهران و دختران را بر ضد پدران نشوراند.
بلکه با نزول این آیات ، انقلاب عظیمی در اجتماع به وجود آورد که اندیشه ها و تفکر آنان را از جهل آزاد ساخت و با آرامش و اطمینان ، مردان و زنان را متوجه این حقیقت نمود.
۳) در جهان غرب به گفته ویل دورانت زن از بندگی و جان کندن در خانه رهائی یافت ولی به بندگی و جان کندنی بدتر مبتلا شد و آن عملگی در مغازه و کارخانه بود به عبارت دیگر اروپا اگر یک غل و زنجیر را از گردن زن برداشت غل و زنجیر محکمتری را بر گردن او نهاد و وی را از ظرافت و جمال و زیبائی طبیعی خویش هم محروم ساخت .
ولی اسلام در عین اینکه این حق او را به او داد، شخصیت و کرامت او را هم از وی نگرفت و بلکه مرد را موظف کرد که باید تمام نیازهای مالی او را تاءمین نماید و مال زن هم از آن خود او باشد تا زن به ناچار تن به اعمال خشن و مخالف شئون زیبای زنانه نزند.
و بالاخره به گفته استاد شهید مرحوم مطهری :
(ای انسانها در پیشگاه پروردگارتان تقوا پیشه سازید، آن پروردگار که شما را از (نفس واحده )ای آفرید و از آن نفس جفت او را به وجود آورد، و از آن دو (جفت ) مردان و زنان بسیاری را پراکنده منتشر ساخت .)
کاملا بدیهی است که قرآن کریم آفرینش زن و مرد را نتیجه هر دو فرد از جفت در نظر گرفته و تصریح نموده است . از هر دو (منهما) و ضمیر تثیه آورده است .
در آیه (۱۳ حجرات ) که در بخشهای پیش نیز مورد بحث قرار گرفت قرآن مجید صراحت دارد که :
انا خلقنا کم من ذکر و انثی ...
(ما شما انسانها را از مذکر و مؤ نث (مرد و زن ) آفریدیم ...)
بنابراین ، زن و مرد، در تولید فرزندان و تکثیر نسل نیز از جهتی استقلال و از جهتی اگر شرکت در تولید و تکوین دارند شرکت هر دو جوهری است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند، و به عبارت دیگر هر دو در طول علل یا در عرض علتها هستند و هیچکدام بی نیاز از دیگری نیست .و بالاخره آن یکی علتی به نام پدر هست ، آن دیگری علتی به نام مادر می باشد. خدای متعال تکثیر فرزندان شخص رسول اکرم (ص ) را شاهد صدق این واقعیت قرار داده و نسل او را ناحیه دخترش حضرت فاطمه (ع ) به وجود آورده است .
در سال دوم هجری ، پس از در گذشت ابراهیم (ع ) پسر پیامبر (ص ) دشمنان ، آن حضرت را ابتر و مقطوع النسل خواندند و خداوند در پاسخ آنان این سوره کریمه را نازل فرمود و یاوه گویان رسوا گشتند:
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانک هو الابتر (۶۹)
(ما به تو خیر کثیر فاطمه و فرزندانش را عطا کرده ایم ، پس بر پروردگارت صلوات و درود بفرست و قربانی کن ! در حقیقت این دشمنان تو هستند که ابتر و بی نتیجه و مقطوع النسل می باشند.)
با توجه به آیات قرآن و مطالب بالا قرآن ، زن را تنها یک زمینه برای تولید نمی داند بلکه او برای فرزندان ، نقش مستقلی همچون مرد را دارد.
▪ استقلال در سیاست
در مسائل مهم و اساسی که با حیات انسانی انسانها ارتباط دارد و زیر بنای سعادت و خوشبختی آنان را پایه گذاری می کند و در تدبیر و سیاست زندگی نقش مؤ ثری را ایفا می نماید.
قرآن زن را همچون مرد مسئول و متعهد و طبعا مستقل معرفی کرده است و به او حق داده که در مسائل اصلی خود تصمیم گیر باشد و در انتخاب روش ‍ سیاسی و حکومتی که باید بر مبنای شناخت و اعتقاد باشد شخصا اقدام نماید.
پس از صلح حدیبیه عده ای از زنان ، از شوهران مشرک خویش جدا شده ، بدون اجازه شوهران هجرت کردند و پس از مقدماتی به حضور رسول اکرم (ص ) شرفیاب گشتند و سپس به امر خدای متعال بیعت و پیمان آنان با پیامبر (ص ) مورد پذیرش قرار گرفت و این آیه در ادامه همان آیات است :
یا ایها النبی اذا جائک المومنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیا ولا یسرفن و لا یزنین ولا یقتلن اولا دهن ولا یاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن ولا یعصییک فی معروف فیا بعهن و استغفیر لهن الله ان الله غفور رحیم (۷۰)
(هان ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤ منه به حضور تو آمدند تا بیعت نمایند و پیمان ببندند که دیگر هرگز به خدای متعال شرک نورزند، دزدی نکنند، به بی عفافی و زنا آلوده نشوند، و بچه های خویش را نکشند، بهتان و افترا بر کسی نبندند و از فرمانها و او امر تو (که همه در مسیر معروف و نیکی است ) سر پیچی نکنند، با آنان بیعت کن و از پیشگاه الهی برایشان طلب مغفرت و آمرزش بنما که بی شک خدای متعال ، آمرزشگر و بخشاینده است .)
ملاحظه می فرمائید که زنان در بیعت کردن و پیمان بستن و انتخاب راه حکومتی و سیاسی به طور مستقل خود اقدام نموده و خدای متعال دستور می دهد که این پیمان مورد پذیرش رسول اکرم (ص ) قرار گیرد. همچنان سیره و روش پیامبر (ص ) در طول حیات ، نیز نشانگر این حقیقت است که زنان ، در مسائل اعتقادی ، امور اساسی و زیربنائی ، کاملا استقلال دارند و حق انتخاب و تصمیم مربوط به خود آنان می باشد.که فعلا در این نوشتار،
تنها دیدگاه های قرآن را در این باره مورد بحث قرار می دهیم .
البته در سایر اموری که در حد مسائل زیر بنائی نیستند، برای تحکیم بنای زندگی ، و رعایت مصالح زن و مرد و حفظ شئون زن و مصونیت او چنین استقلالی نیست که در جای خود به طور تفصیل مورد بحث قرار خواهید گرفت .
▪ تکامل و ارتباط با خدا
همه موجودات به سوی مقصد و کمال نهائی در حرکتند. از جمله انسانها نیز که در میان موجودات از مسئولیت ، تکلیف و حق انتخاب برخوردار است ، کمال مطلق و مقصد نهائی را می جوید و به سوی آن در حرکت است . با توجه به اینکه با راهنمائی انبیای الهی ، عقل ، این حقیقت را دریافته است که کمال محض و مقصد نهائی ، الله است و باید انسان خود را به قرب الی الله برساند، راه وصول به این مقام را عبادت و تسلیم و اطاعت محض در مقابل او و نفی استقلال از غیر او دانسته اند. بنابراین هر انسان که بتواند این راه را بپوید، به این مقام دست خواهد یافت اکنون این مرد یا زن و هیچ تفاوتی در این جهت بین زن و مرد وجود ندارد
این بر خلاف اندیشه ها و اعتقادات سخیفی است که زن را مخلوق گناهکار دانسته و او را شایسته عبادت و به خدا رسیدن نمی دانند. در آئین تحریف شده مسیحیت و یهودیت چون عامل اصلی گناه و معصیت آدم (ع ) را زن می دانند، بر این عقیده هستند که زن ذاتا گناه آلود، بوده و پاک شدنی نیست ! و این روح زن همواره معتقد به اصالت گناه هستند!
ولی در قرآن می بینیم هیچگونه تفاوتی در این جهت میان زن و مرد نیست و هر کدام می توانند به مقام والای قرب نائل گردند و راه آن را نیز به هر دو نشان داده اند. در هر جای قرآن که سخن از مرد با ایمان و صالح به میان آمده است بلافاصله زن با ایمان و صالحه را خاطرنشان نموده است مانند این آیه مبارکه :
ان المسلمین و المسلمات و المؤ منین و المومنات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذا کرین الله کثیرا و الذکرات ، اعدا الله لهم مغفرهٔ و اجرا عظیما (۷۱)
(در حقیقت مردان و زنان مسلمان ، مردان و زنان مؤ من ، مردان و زنان صادق و راستگو، مران و زنان صابر و مقاوم ، مردان و زنان خاشع و خداترس ، مردان و زنان که دستگیر ژ هستند، مردان زنان روزه دار و آن مردان و زنانی که عفاف و عصمت خویش را نگه می دارند و از زشتی و آلودگی خود را حفظ می نمایند و آن مردان و زنانی که همواره در حال ذکر و به یاد خدا هستند، خدای متعال برای آنان اجرا و پاداشی بزرگ و مغفرت و بخشایش خویش ‍ را مهیا و آماده کرده است .)
دقت می کنید که در تحلیل هر کدام از این صفات ، حقایق والائی نهفته و هر کدام از آنها یکی از راههای وصول به (قرب الی الله ) می باشد و در طی کردن این راه ، زن و مرد یکسان می باشند.
و در تمام مسائل عبادی در آیات مختلف قرآن ، این حقیقت را به صراحت مشاهده می کنید.
تساوی و تفاوت هر دو زیبا هستند
▪ افراط و تفریط در داوری ها
زن نیز در دیدگاه های مختلف ، در طول تاریخ همواره موضوع بحث نظریات افراطی یا تفریطی بوده و هست ، سالیان متمادی ، با صدها دلیل و برهان ، او را از انسان جدا کرده وی را موجودی غیر انسان و برای مرد می دانستند! و تفاوت های او در اندام و جهات دیگر را نشانه ناقص بودن او می پنداشتند!
امروز در جهان معاصر نیز این نظریه طرفداران بسیاری دارد و گرچه به ظاهر شعارهای آزادی زن را سر می دهند ولی عملا او را به بردگی کشانده و از او برای منافع و امیال خویش سوء استفاده می کنند.
در مقابل این نظریه غیر انسانی و افراطی عده ای راه تفریط را پیموده از سوی دیگر حقیقت را زیر پا نهاده اند. برخی از معاصرین مانند اصطلاح (غرب زدگی )، (شرق زدگی ) و...، به (زن زدگی ) مبتلا شده اند و اخیرا به عنوان دفاع از زن ، او را موجودی برتر از مرد معرفی کرده و سعی کرده اند افراطها و ستمهای گذشته را بر زن به اینگونه جبران نمایند که طبعا راه افراط و تفریط هر دو غلط و هر دو غیر عاقلانه اند.
این تفریط کاران ، هر جا به تفاوتی برخورد کرده اند به گمان اینکه تفاوت دلیل نقص است از آن چشم پوشیده اند و هر جا تساوی به چشم می خورده ، انگشت روی آن نهاده با سر و صدا و آب و تاب بیش از حد، اصرار بر تساوی زن و مرد نموده اند و همه جا کوشیده اند تا زن را مساوی مرد قلمداد کنند در صورتی که اینگونه دفاع از زن ، عملا نوعی تحقیر او و اثبات کمبود و نقص در او می باشد.
این افراط و تفریطها معمولا از آنجا ناشی شده است که انسانها خواسته اند طبق تخیلات خود و با تمایلات خود، حقایق جهان را بسنجند و با اندیشه ها و تفکرات محدود خود داوری کنند به همین جهت هر روز، هر کس تحت تاءثیر یک سلسله فعل و انفعلات و شرایط محیطی و تربیتی چیزی را گفته و نظریه ای را ابراز داشته است و پس از مدتی فرد دیگری مطلب دیگری را ارائه داده و همچنان هر کدام دیگری را تخطئه کرده اند و در نتیجه امروز شاهد یک مشت افراط و تفریط در همه زمینه ها از جمله در مورد زن ، در صفحات کتب و تاریخ می باشیم .
▪ معیار، نظام آفرینش است
داوری پیرامون وجود هر فرد یا جزئی از موجودات و آفریدگان ، باید از دیدگاه نظام خلقت و آفرینش باشد و خود طبیعت مورد پرسش قرار گیرد زیرا آنچه را که او می گوید معیار صحت و واقعیت است و نه آنچه را که ما خیال می کنیم .
اشتباه دیگر دانشمندانی که با افراط و تفریط گرائیده و معمولا در تشخیص ها و داوری ها به خطا رفته اند، این است که آنان هدفی برای طبیعت و آفرینش قائل نبوده موضوع تدبیر، علم ، قدرت و حکمت را در نظام آفرینش ادراک نکرده اند و انسان را نیز مانند سایر حیوانات ، موجودی ما بین تولد و مرگ محصور دانشته اند و به همین جهت با این تفکر نازل و پست ، فلسفه وجودی انسان و زشتی و زیبائی او را تفسیر نموده اند!
دانشمندان مادی ، از جمله بسیاری از علمای غرب انسان را تا حد بهائم و حیوانات و از آن پست تر تا حد کارخانه و ماشین تنزل داده اند و غایت ، هدف و متصدی برای حیات قائل نیستند، در نتیجه درباره انسان به صورت ابزار و ادوات ماشین می نگرند و قضاوت می کنند! بنابراین طبیعی است که هر گاه می خواهند اظهار نظر نمایند به پستی و بلندی ، به درشتی و ضعیفی اندام و... و بالاخره به تفاوتها و تساوی ها بنگرند و یکی طرفدار این و دیگری طرفدار آن باشد.
اگر نخست ، جمال و زیبائی را درک نکنیم ، هرگز جمیل و زیبا را نخواهیم شناخت و هر کدام با شرایط زندگی و تخیلی خود چیزی را زیبا و چیزی دیگری را نازیبا تلقی خواهیم کرد.
اگر در آغاز حق را نشناسیم ، هرگز نخواهیم دانست که کدام بر حق و کدامین ناحق است . (۷۲) اکنون هر چند در استدلال و برهان ، روش قوی و محکمی را هم انتخاب کنیم ، باز هم به برهان ، روش قوی و محکمی را هم انتخاب کنیم ، باز هم به بیراهه رفته و به مقصد اصلی و صحیح دسترسی نخواهیم داشت .
مکتبهای مادی اینگونه به انحراف کشیده شده اند و لذا در مورد زن هرگاه خواسته اند (تساوی ) را به رخ بکشند سعی کرده اند زن را مثل مرد قلمداد کنند و شخصیت حقیقی و (زن بودن ) او را نابود کرده اند و تفاوت را محکوم نموده بسیاری از واقعیات حیات را انکار کرده اند و سرانجام شخصیت وجودی زن را نیز منکر شده ، تحقیرش نموده اند.
▪ نظام آفرینش هدفدار است
در منطق قرآن مجید، نظام جهان و کلیه موجودات ، بر مبنای تدبیر، حکمت ، قدرت علم و اراده پایه گذاری شده است و آنچه که لازمه وجودی و هر موجود بوده ، به آن اعطاء گشته و هیچگونه نقص و کمبودی در آفرینش نمی باشد.
زبنا الذی اعطی کلشی ء خلقه ثم هدی (۷۳)
(پروردگار ما آن خدائی است که آنچه را که لازمه خلقت هر چیزی بوده به آن عطا فرموده سپس (راه حرکت به سوی مقصد نهائی را) به وی نشان داده است .)
همه جهانیان از جمله انسان ، دارای مقصد و مقصودی هستند و به سوی کمال مطلق در حرکت می باشند و طبیعت دارای هدف است و هدف نهائی ، وصول به کمال مطلق قرب الی الله می باشد:
یا ایها الانسان کادح الی ربک کد حا فملاقیه (۷۴)
هان ای انسان ! تو در هر حال با هر رنج و سختی (اطاعت و عبادت ) به سوی مقام قرب او نائل خواهی گشت .
در لسان قرآن ، آفرینش انسان ، به قدرت مطلقه خدای متعال و با تدبیر، علم و حکمت الهی بوده و با دقیقترین اندازه و نظام (که جز از ذات باری تعالی از هیچ قدرتی صادر نمی شود و ساخته نیست ) به وجود آمده است :
فخلق کلشی فقدره تقدیرا (۷۵)
(پس هر چیز را آفرید و به اندازه و مقدار معینی اندازه گیری کرد)
انا کلشی ء خلقناه بقدر (۷۶)
(ما هر چیز را به اندازه و قدر مشخص آفریده ایم )
در بینش اسلامی ، چون جهان فعل خالق متعال و معلول پروردگار حکیم ، غنی قادر، جمیل و بصیر است ، به حق آفریده شده و آنچه که هست (نظام احسن ) است و زیباتر و بهتر از آن ، متصور نمی شود.
و ما خلقنا السوات و الارض و مابینهما الا بالحق (۷۷)
(آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنها است نیافریدیم مگر به حق .)
الذی احسن کلشی ء خلقه (۷۸)
(خدائی که هر چیز را به زیباترین وجه آفرید.
(جهان چون چشم و خد و خال و ابرو است
که هر چیزی به جای خویش نیکو است .)
آفرینش انسان
از دیدگاه قرآن ، انسان که یکی از جهانیان و عضو شاخص جهان می باشد،
به همین منوال بوده و به زیباترین صورت آفریده شده و آنچه که لازمه وجودی او بوده است خدای متعال به او داده و ارزانی داشته است .
لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (۷۹)
(در حقیقت ما انسان را در نیکوترین قوام آفریده ایم .)
انسان در فرهنگ قرآن (خلیفه الله ) است و تجلی اسماء و صفات الهی در جهان می باشد.
انی جاعل فی الارض خلیفه (۸۰)
(ما انسان را در زمین خلیفه خود قرار دادیم .)
انسان پرتو و شعاعی از وجود مطلق و از نشاءت گرفته و به سوی او در حرکت است .
انا الله و انا الیه راجعون . خدای متعال انسان را چه زن و چه مرد به زیباترین و بهترین صورت به تصویر کشیده است و نقصی در آفرینش آنها نیست . و صورکم فاحسن صورکم (۸۱)
بنابراین صحبت از تساوی و تفاوت زن و مرد، صحبتی است نا آگاهانه و مقایسه این دو حاکی از عدم درک صحیح از جهان آفرینش و نظام خلقت است که آنچه را که خدای جمیل آفریده است ، زیبائی است و جمال ، و تساوی تفاوت لازمه آفرینش آنها و هر دو زیبا هستند.
▪ زیبائی و تکامل به تفاوتها بستگی دارد
شکوفه ، گل و شاخه را در نظر بگیرید شاخه جمسی نسبتا خشن و ستبر دارد ولی گل و شکوفه از ظرافت و نرمش ویژه ای برخوردار است . زیبائی ، خود آرائی و خودنمائی گل چشمگیر و استحکام و توانمندی شاخه غیر قابل انکار است ، اگر شاخه چنین نباشد، گل پشتوانه محکوم و جایگاه مستحکمی برای خودنمائی نخواهد داشت و اگر گل چنان نمی بود، شاخه قادر به ابراز وجود و امید به آینده و میوه و ثمر نداشت ، گل نشانگر زندگی و حیات درخت و شاخه است و شاخه و درخت پشتیبان و نگهدارنده گل .
در اینجا صحبت از تساوی یا تفاوت بی معنی است و بکوشیم که شاخه و گل را مساوی معرفی کنیم غیر علاقلانه است زیبائی شاخه و گل و همین است که هستند و نظام خلقت به بهترین وجه آنها را تنظیم نموده است .
اصولا همیشه مساوات ، مساوی با حق و عدل نیست و تفاوت نیز همواره ظلم و ستم نمی باشد در اینجا اگر شاخه و گل یکسان و مساوی بودند، خلاف عدالت بود و اگر تفاوت نداشتند بی عدالتی می بود.
نظام حکیمانه طبیعت برای گیاهان کوهستان ، کرکهای خاص و ضخامت ویژه ای را قرار داده است تا بتواند از کمی آب و باران استفاده نموده با زندگی سخت و خشن کوهستان بسازند ولی مقابل نور خورشید و باد و طوفان کم مقاومت هستند، اکنون اگر بخواهیم طبق قانون مساوات بگوئیم چرا گیاهان لب جوی بیش از گیاهان کوه از آب برخوردار شوند ما اینها را نیز به کوهستان ببریم و در کنار گیاهان کوه بنشانیم تا مساوات اجرا گردد یا برعکس ، سخنی است غیر عادلانه و غیر عاقلانه و اینجا مساوات نشانگر عدالت و حق نیست ، بلکه قطعا ظلم و تجاوز به آنها خواهد بود.
▪ زن و مرد مساویند
پیرامون زن و مرد، در نظام خلقت نیز چنین است . اصرار ورزیدن که اینان را مساوی مساوی یا متفاوت بدانیم ، کاری است بر خلاف طبیعت قدم براشتن ، و اگر یک صورت آن را درست و به صلاح زن و دیگر را نادرست و به زیان او تلقی کنیم ، از روی غرور و جهالت سخن گفتن است .
بی تردید، زن و مرد، در بسیاری از جهات مانند جنبه های وجودی و حیات تدبیر امور و شئون زندگی و آنچه که عامل قوام حیات انسانی است مساویند و هیچگونه تفاوتی ندارند و قرآن مجید می فرماید:
... انی الا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی ، بعضکم من بعض ‍ (۸۲)
(من کار و عمل هیچ کار کننده و عاملی از شما چه زن و چه مرد را ضایع نمی سازم که برخی از شما از برخی دیگر هستند (تفاوتی در سنخ وجود ندارید.)
و خطاب به انسان می فرماید:
الذی خلقک فسویک فعدللک (۸۳)
(خدائی که تو را آفرید و به بهترین وجه کمال بیار است و معتدل و موزونت ساخت .
این خطاب به نوع انسان است و در نوع انسان بودن هم در فرهنگ قرآن ، زن و مرد یکی هستند و این آفرینش و خلقت هر دو را، آفرینشی زیبا و موزون و معتدل معرفی کرده است .▪ زن و مرد یکسان نیستند
فرهنگهای مادی که استعمار نیز همراه مبلغ آن بوده و هست بر اثر دفاعهای غیر منطقی و خلاف طبیعت ، کار را به جائی رساندند که گاهی زن آرزو کرد مرد باشد و گاهی مرد خویشتن را به شکل زن در آورد، یا گاهی مردها گفتند خدا را شکر که زن نیستیم و...
این سخن بدان می ماند که در مثال بالا، شکوفه ها و گلها آرزو کنند که کاش ‍ شاخه می بودند و یا شاخه به زیبائی گل حسرت می خورد و آرزو داشت که همچون او ظرافت و زیبا می بود.
و یا به نوعی دیگر، شاخه غرورآمیز، ستبری و خشونت خود را به رخ گل می کشید و گل به درشتی او می خندید و لطافت خود را به نمایش ‍ می گذاشت که هیچ کدام چنین نکرده و نمی کنند، این انسان مغرور است که هرگاه از مسیر حق خارج شد از همه موجودات پست تر می گردد تا آنجا که بر خلاف آفرینش و طبیعت سخن می گوید و با دید محدود خود به هر حقی تجاوز می نماید.
قرآن مجید می فرماید:
ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعضی للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن واسئلوا الله من فضله ان الله کان بکل شی ء علیما (۸۴)
(و آنچه را که خدا بواسطه آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری و فضیلت داده است ، آرزو مکنید (که ) برای مردان نصیب و بهره از چیزی است که خود کوشیده و به دست آورده اند و برای زنان نصیب و بهره از آن است که خود با سعی و کوشش به دست آورده اند.
یعنی اقتضای وجودی هر کدام از زن و مرد، در نظام حکیمانه آفرینش و خلقت نوعی خاص و دارای ویژگیهائی است و ساختمان وجودی هر کدام عملکرد وظیفه ، مسئولیت و زیبائی خاص را قضا می کند تا هر دو جای خویشتن را در واحد جهان به نحو احسن پر کنند و (نظام احسن ) جهان عرضه و ارائه شود.
بدیهی است که زن و مرد از جهات بسیاری مساوی ، اما مانند هم نیستند و در بسیاری از امور، تفاوتهای فراوانی دارند و این تساوی و تفاوت ، زمینه اختصاص حقوق ویژه ای را برای هر کدام فراهم می کند و هر کدام وظیفه و حتی متناسب با شرایط وجودی و ساختمان جسمی و خصایص روحی خود را دارا خواهند بود (که در آینده مورد بحث قرار خواهند گرفت
▪ تفاوتهای زیبا و متناسب
از آنجا که بحث پیرامون برخی از تکالیف ، وظایف و مسئولیتها و حقوق زن و مرد، بستگی به این دارد که چگونگی تساوی و تفاوتهای آنها را بدون افراط و تفریط در نگرش و با واقع بینی ، در نظر بگیریم ، و ساختمان وجودی آنان را آنطور که هست بشناسیم . به همین جهت به برخی از ظرافتهای طبیعی و ریزه کاریهای آفرینش اشاره می کنیم تا مباحث آینده (به خواست خدای متعال ) روشنتر گردد.
▪ تفاوت جسمی
به همان تناسب و زیبائی تفاوت در برگ گل و شاخه درخت ، اندام و پیکره زن و مرد با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند:
۱) مردها به طور نسبی ، معمولا بلندقدتر و زنان کوتاه ترند.
۲) رشد عضلانی مرد بیشتر از زنان است و طبعا مردها دارای عضلاتی ستبرت نیرومند و برجسته هستند و در این مورد نیز، زنان از ظرافت ، لطافت و نرمش خاصی برخوردارند.
۳) جسم و اندم مرد، دارای خشونت ویژه ای است که از سر و رویش ‍ مشخص است و آفرینش در رویش مو، در صورت مرد و درشتی عضلات ، به خوبی این حقیقت را ارائه داده است در صورتی که زن چنین نیست و همان ظرافت و لطافت مخصوصی به خود را دارا می باشد.
۴) صدای مرد متناسب خود، کلفت و خشن و از زن نازک و ظریف می باشد.
۵) در آغاز، رشد بدنی زن سریعتر از مرد است و دختران از پسران ، زودتر رشد می کنند.
۶) بدن مردان دارای توان و نیروی بیشتر از بدن زنها است .
۷) زنان در برابر بسیاری از بیماریها و مصائب ، از مردان مقاوم ترند.
۸) زن زودتر از مرد به بلوغ می رسد و از جهت تولید مثل نیز زودتر از مرد از کار می افتد.
۹) دختران ، معمولا زودتر از پسران به سخن می آیند.
۱۰) مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است .
۱۱) قدرت تنفس در ریه مردها بیش از ریه زنها است .
۱۲) سرعت ضربان و تپش قلب در زنها زیادتر از مردها است .
۱۳) محقق مشهور ویل دورانت می گوید:
نخستین نغمه صریح عشق با فرارسیدن بلوغ ، آغاز می گردد، کلمه پوبرتی که در زبان انگلیسی معنی بلوغ می دهد با توجه به اصل لاتینی آن معنی (سن و سال مو) است ، یعنی سنی که در آن مو بر بدن پسران می روید و مخصوصا موی سینه که پسران این همه به آن می نازند. و موی صورت ... کیفیت و کمیت مو (در صورت تساوی امور دیگر) ظاهرا با قدرت توالد و تناسل بستگی دارد و ناگهانی موی توام با خشونت صدا جزء صفات ثانوی جنسی است که به هنگام بلوغ عارض پسر می شود اما طبیعت در این سن ، به دختران ، نرمش اطراف و حرکات می بخشد که دیدگان را خیره می سازد و کفل آنانرا پهن تر می کند تا امر مادری آسانتر شود و سینه شان را برای شیر دادن به کودک پر و برجسته می سازد (۸۵).
۱۴) حتی موی زن و مرد، به قدری با یکردیگر تفاوت دارد که امروزه پلیس ‍ چنانچه رشته موئی در تعقیب سارقی بیابد از دیدن مو، زن بودن یا مرد بودن او را فورا به دست می آورد.
اینها مختصری از تفاوتهای جسمی زن و مرد بود، اکنون بیاندیشیم که آیا این تساویها و تفاوتها را می توان دلیل خوبی یا بدی کسی دانست ؟ و اگر این تفاوتها نبود، زیبائی معنی داشت ؟ و همه این زیبائیها نشانگر آن است که آفرینش جهان ، با تدبیر، حکمت ، نظم ، عقل و اراده خلل ناپذیری انجام گرفته و لازمه وجودی و تکامل هر چیز را به آن عطا کرده است و بالاخره همه اینها زیبائی و زیبائی است و زن باید چنین باشد که هست .
▪ تفاوتهای زن و مرد در ابعاد مختلف
ـ تفاوتهای روانی
تفاوتها، رمز نازها و نیازها هستند این تفاوتهای زیبا است که نتایجی زیبا به بار می آورد و عامل جذبه ها، کشش ها و کوشش ها می گردد. اگر تفاوت های متناسب میان زن و مرد نبود، تنوع و جذب و انجذاب ، در زندگی این دو، مفهومی نداشت . و به یک زندگی سرد و بی روح مبدل می گشت .
ویژگیها و تفاوتهای این این دو موجب گشته است که هر دو مطلوب و طالب و معشوق و عاشق یکدیگر باشند و هر کدام به شیوه مخصوص به خود، در مقام جذب دیگری و آرامش جوئی از او برآیند.
برای هر محققی مسلم است که این جذب و انجذاب تنها از طریق غریزه جنسی و اقناع آن نیست ، که بالاتر از آن و با شکوه تر از آن می باشد.
ـ مرد، پناهگاه است و زن آرامش بخش
زن و مرد از تفاوتهای لطیف و زیبای روحی برخوردارند که اگر اینها نبودند این دو موجود نمی توانستند کامل گردند زیرا آنان مکمل یکدیگرند و هر کدام بدون دیگری ناقص است .
زن علاوه بر ویژگیهای خود و علاوه بر غرائز گوناگون ، آرزو دارد که در پناه مردی قرار گیرد و آن مرد هم مخصوص به او باشد. به همین جهت از هنر دلبری برخوردار است و در صدد صید قلب مرد برمی آید و اگر دارای این خصیصه روحی و هنر نبود نمی توانست دل مرد را شکار کند و تسخیر نماید، این خصیصه یک ویژگی زنانه است و از او زیبا.
مرد علاوه بر غرائز مختلف ، دوست می دارد که قهرمان باشد و او را به این جهت بپذیرند، و نیز مرد در طوفان های زندگی ، به آرامش دل و نیروئی که او را راحتی جان ببخشد، نیازمند است که این هر دو نیاز، به وسیله زن ، رفع می گردد و آفرینش با حکمت و تدبیر، همه این تفاوت ها نبود و اگر مرد حالت زنانه داشت ، نمی توانست قهرمان زندگی زن باشد و اگر زن همچون مردان بود هرگز قادر به تسخیر دل مرد نمی گشت ...
این جهت را قرآن مجید تصریح کرده و می فرماید:
و من ژ ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا ایها و جعل بینکم مودهٔ ورحمهٔ (۸۶)
(... و از آیات و نشانه های او این است که برای شما از نفس و جان خودتان زوج آفریده است تا آرامش دل بجوئید و در میان شما مودت و رحمت قرار داده است .)
این مودت و رحمت ، همان حالت روحی است که زن و مرد، نسبت به یکدیگر دارند و بدیهی است که غیر از غریزه استخدام و غریزه جنسی و سایر غرائز می باشد، تا آنجا که در مقابل هم و برای هم ایثار و فداکاری می کنند و حتی برای حفظ هم دفاع از یکدیگر از همه منافع شخصی گذشته ، از جان نیز می گذرند.
... لمبرزو می گوید: همه احساسات و عواطفی که زنی را به مرد می پیوندد از دواعی جسمی بر نمی خیزد، بلکه از غرایز انقیاد و تسلیم (تحت حمایت مرد قرار گرفتن ) سر می زند و این غرایز برای انطباق با اوضاع به وجود آمده است . (۸۷)
ویل دورانت می گوید: ... طبیعب زن بیشتر پناه جوئی است ... (۸۸)
خانم کلیودالسون می گوید: به عنوان یک زن روانشناس ، بزرگترین علاقه ام روحیه مردها است ، چندی بیش به من ماءموریت داده شد که تحقیقاتی درباره روانی زن و مرد به عمل آورم و به این نتیجه رسیده ام که :
۱) تمام زن ها علاقمندند که تحت نظر شخصی دیگری کار کنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن ، بیشتر خوششان می آید.
۲) تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان مؤ ثر و مورد نیاز است .(۸۹)
این خانم دانشمند، ضمن ارائه یک واقعیت ، طبعا و عملا حقیقت دیگری را زیر بیان کرده و آن این است که می نویسد: من بزرگترین علاقه ام مطالعه روحیه مردها است ... که ناخود آگاه اعتراف می کند که من هم که یک بانوئی روانشناس هستم در عین حال ، این خصیصه زنانه را که اندیشه صید و شکار مرد و پناه جوئی است ، دارا هستم و این از طبیعت ما است .
ـ دلیری و دلبری
همچنانکه این مصرع معروف ، یکی از مثل های رایج و زیبا گشته و یک حقیقت قطعی را بیان می دارد که : از شیر حمله خوش بود و از غزال رم تفاوت زیبا میان زن و مرد نیز به همین گونه است ، زن دارای هنر دلبری و مرد واجد خاصیت دلیری است و هر
دو ویژگی ، از هر دو، زیبا و پسندیده است و به گفته ویل دورانت (دلیری و توانائی ، دلهای نرم را به تپش وا می دارد و نرمی و لطافت میل و کشش زورمندان را برمی انگیزد ...)(۹۰)
اگر این تفاوت ها نمی بود، این کشش ها و کوشش ها نیز مفهومی نداشت .
زن از مرد و آنچه را که از همه چیز بیشتر می پسندد و شیفته آن می گردد ویژگی های مردانگی او است و از آن ویژگی ها، دلیری و نوعی خشونت مردانه است (۹۱). این حالت از بهترین جاذبه های مردان برای زنان است ! زنان از مردی که زن صفت باشد و حتی در نظافت و آرایش زیاده روی کند، آنرا لوس و فاقد ارزش مردانگی می دانند و از او بدشان می آید! تا آنجا که با اینکه برخی از زنان بر اثر عوامل تربیتی و محیطی ، ریاست طلب می گردند و در صدد بر می آیند تا در صید شکار مرد افراط کرده تا حد تسلط کامل بر او پیش بروند و اختیارات کامل را در دست بگیرند، در عین حال پس از موفقیت در این عمل ، تدریجا از همسر خویش متنفر می گردند و از او بدشان می آید و سخنشان این است که این مرد، مرد نیست ! و آرزوی زنانی را می کشند که دارای همسری با جربزه مردانگی هستند. و مردی را که زن بر او کاملا تسلط باشد لایق همسری و پناهگاه بودن نمی دانند!...
برای مرد نیز دلبری و حجب و عفاف طبیعی زن ، نیرومندترین جاذبه است و از زنانی که حرکات مردانه دارند و در سخن گفتن بی قید و در حرکات و سکنات از آزادی بی حد استفاده می کنند، نفرت دارند، حتی مردانی که تقیدات دینی نداشته و خود در روابط، بی بند و بار هستند، هنگام انتخاب همسر، زنی را لایق این جهت می دانند که حتی در نگاههایش پاکی و حیاط طبیعی و آرامش محجوبانه ای باشد.
این تفاوتها را نظام آفرینش با حکمت ، تدبیر و عقل ، میان زن و مرد قرار داده است و این تفاوتها نه تنها نقص نیست که اگر نبودند، زیبائی و جمال و کمال به دست نمی آمد.
ـ احساسات متفاوت
زن و مرد، حتی در احساس ها و طرز برداشتها از حقایق و واقعیات متفاوتند تا آنجا که در چگونگی عشق و علاقه به یکدیگر کاملا تفاوت دارند با اینکه جذب و انجذاب طرفینی است ، معذلک نوع علاقه شان به یکدیگر مانند هم نیست . نظام حکیمانه آفرینش ، مرد را مظهر طلب ، عشق ، تقاضا و نیاز آفریده است و زن را مظهر محبوب بودن ، معشوق شدن و جلوه و ناز قرار داده است و احساسات مرد طلب انگیز و احساسات زن ناز آمیز است .
معمولا زن ، هنگامی احساس شکست می کند که مرد او را دوست نداشته و او نتوانسته است محبوب وقع گردد، در صورتی که مرد، موقعی احساس ‍ شکست می کند که زن و همسر دلخواهش را نیافته یا پس از یافتن نتوانسته است او را در اختیار داشته باشد.
باز ویل دورانت (که انصافا مباحث مفصلی را در این باره تحقیق کرده و آورده است ) می گوید اگر مزیت دختری فقط در دانش و اندیشه باشد و نه در دل انگیزی طبیعی و نیمه آگاهش ، در پیدا کردن شوهر چندان کامیاب نخواهد شد، شصت در صد زنان دانشگاهی بی شوهر می مانند. سپس ‍ می افزاید خانم (مونیاکوالوسکی ) که دانشمند برجسته ای بود شکایت می کرد که کسی با او ازدواج نمی کند و می گفت : چرا کس مرا دوست ندارد؟ من می توانم از بیشتر زنان بهتر باشم . با اینهمه بیشتر زنان کم اهمیت مورد عشق و علاقه هستند و من نیستم .
دقت می کنید که نوع احساس شکست این نوع بانو چگونه است ؟
می گوید: چرا کسی مرا دوست نمی دارد؟ (۹۲)
اصولا زن تابع احساسات و مرد تابع خرد و عقل است خانم کلیودالسون دانشمند و روانشناس ، پس از تحقیقات بسیار می گوید:
به عقیده من نیازهای روحی زن از اینجا سر چشمه می گیرد که خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شدید آنها است ، مردان همیشه عملی تر فکر می کنند، بهتر قضاوت می کنند، سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر هدایت می کنند. پس برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد هر قدر هم خانمها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فایده خواهد بود. خانمها به علت اینکه حساستر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند.
... بزرگترین هدف خانمها در زندگی (تاءمین ) است ، و وقتی به هدف خود نائل شدند، دست از فعالیت می کشند، زن برای رسیدن به این هدف از روبرو شدن با خطرات بیم دارد، ترس تنها احساسی است که زن در برطرف کردن آن به کمک احتیاج دارد... کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد، زن را کسل و خسته می کند... (۹۳)
ملاحظه می کنید با اینکه این تفاوتها را طبیعت قرار داده است ولی همه زیبا و عامل حرکت و پویائی زندگی است و در غیر این صورت ، جلوه و زیبائی طبیعی از زندگی جدا شده ، به وضعی در می آید که امروز برخی از زنان و مردان جامعه مبتلا به آن شده و خویشتن را شکست خورده و مرده می پندارند.
گرچه علل و عوامل بی همسر ماندن بعضی از دختران دانشگاهی زیاد است ولی بدون تردید، یکی از عوامل این است که برخی این دختران خواسته اند از حالت زیبای طبیعی بیرون آمده و گاهی حجب و نرمش زنانه را از دست بدهند و با معاشرتهای پسرانه و مردانه با دیگران از ارزش زن بودن محروم مانند و در نتیجه فاقد جلوه ها و جذبه ها طبیعی گردند. که سرانجام به جای اینکه محبوب مردی لایق شوند، در نظر او منفور و چیزی غیر طبیعی محسوب گردند و خنده ها و قهقهه یک دختر و بی پروائی او، برای یک مرد بزرگوار، چندش آور و حجب ذاتی و حیای فطری و طبیعی او عامل جذب مرد می گردد.
▪ قیم و سرپرست زن
قانونگذاری در آئین اسلام ، بر پایه فطرت و طبیعت بنا نهاده شده و از سوی خالق و آفریدگار جهان (که آگاه به همه آفریدگان و به صلاح و فسادشان عالم می باشد) اعلام گشته است .(۹۴) هر قانون یا هر حق و یا هر تکلیف به مقتضای طبیعت هر فرد یا افراد، قانونگذاری و ابلاغ می گردد.
در مورد زن نیز همه حقوق و تکالیف ، طبق طبیعت او و فطرت و سرشت او به وی به اعطا شده و آنچه را که لازمه تکامل وجودی و رشد و هدایت او و ضامن سعادت و نیکبختی او باشد، از جهت تکوین و تشریع به او داده شده است .
زن و مرد، از آنجا که در بسیاری از جهات وجودی و طبیعی یکسان هستند بسیاری از حقوق ، وظایف و تکالیفشان یکسان است و تفاوتی با یکدیگر ندارند، مثلا در اصول مواهب وجودی مانند فکر و اراده بوده صاحب اختیار و تصمیم و انتخاب باشند و در شئون زندگی فردی و اجتماعی ، به گونه مستقل دخل و تصرف نمایند که مورد زن قرآن مجید تصریح کرده می گوید:
ولا جناح علیکم فی ما فعلن انفسهن بالمعروف (۹۵)
(و بر شما باکی نیست (و به شما ربطی ندارد) در آنچه که زنان نسبت به خودشان در مسیر خوبی و صحیح انجام می دهند.)
یعنی در راه صحیح و دفاع از حق و جذب و جلب منافع و مصالح آزادند و کسی نمی تواند مانع آنها باشد. و در همه خطاب ها زن و مرد به طور یکسان مخاطب قرآن مجید بوده و از آنان تکلیف خواسته شده است که در بخشهای پیشین نیز به آنها اشاره شده و رد مورد مساوات این دو زوج بحث کرده ایم .
ولی در آنچه که زن و مرد تفاوت دارند طبیعی است که موفقیت آنان و وظائفشان نیز طبق طبیعت و سرشتشان متفاوت باشد تا مصالحشان محفوظ بماند و هیچگونه ستمی به آنان نشود که ادامه همین آیه یادآور می شود که وللرجال علیهم درجه و برای مردان بر زنان درجه است و با این جمله به تفاوت زن و مرد تصریح نموده است .
با توجه به تفاوتهای بسیاری که در گذشته نیز یادآوری کردیم (و خوشبختانه دانشمندان و محققان جهان نیز آن را ادراک کرده و پذیرفته اند) در برخی از امور طبعا وظیفه مرد چیزی غیر از وظیفه زن می باشد و وظیفه زن چیزی جز از وظیفه مرد. و این عین تساوی و عدالت است .
▪ چه کسی سرپرست و ناظم باشد؟
با توجه به گفته های بالا و تفاوتهائی که در میان زن و مرد هست ، قرآن مجید، مرد را قیم و سرپرست زن قرار داده و او را مسئول دفاع از وجود زن و حافظ مصالح او معرفی کرده است . و می فرماید:
الرجال قوامون علی النسای (۹۶)
(مردان ، قیم و سرپرست زنان هستند.)
برخی از غرب زدگان یا کج اندیشان ، این مطلب را نوعی توهین به مقام زن معرفی کرده اند. در صورتی که وجدانشان آن را پذیرفته و دلیلی خردپسند بر مدعای خویش ندارند.
بدیهی است که کانون خانواده ، یک واحد کوچک اجتماعی است و این واحد نیز مانند خود اجتماع ، نیاز به رهبر، مدیر، سرپرست و رئیس دارد، اکنون چه کسی این مسئولیت را به عهده داشته باشد؟
در میان عقلا مخصوصا در زمان ما، حتی هیئتهای دو نفره ای که مسئولیتی می یابند یکی از آنان رئیس و دیگری معاون یا عضو می گردد وگرنه کار به هرج و مرج و بی نظمی کشیده می شود.
در خانواده نیز یک نفر باید عنوان بزرگ و سر پرست را داشته باشد. قرآن مجید، طبق طبیعت مردانگی مرد و خشونت خاص او و طبیعت ظریفانه زن ، و نیازهای روحی و جسمی وی ، مرد را مسئول این امر قرار داده است که آفرینش و طبیعت نیز همین را ایجاب می کند.
▪ ترجیح خرد و عقل بر احساسات
قرآن ، همواره لطائف عاطفی و احساسی را مورد عنایت و توجه قرار داده و طریق گوناگونی را برای رشد عواطف انسانی ارائه داده است و آئین اسلام آئین مهر و محبت معرفی شده و پیامبر اسلام (ص ) بی محبت را دوزخی و نامسلمان معرفی نموده است .
قرآن ، محبت و رحمت را از صفات مسلمانان معرفی کرده (۹۷) و زندگی زناشوئی را با آرامش و مودت و رحمت پایه گذاری کرده (۹۸) و آنچه را که مخصوصا در کانون خانواده موجب گرمی و حرارت و محبت گردد سفارش و تجویز نموده است . (۹۹) در عین حال همیشه خرد و عقل را بر عواطف و احساسات ، ترجیع داده و آنچه را که بر تعقل ، اندیشه و خرد انسان لطمه بزند، محکوم و ممنوع نموده است مانند منع مشروبات الکلی و مواد مخدر و افراط در پیروی از هواهای نفسانی و... و عواطف و احساسات را هم به وسیله عقل و خرد، تعدیل و متعادل نموده است .
به همین جهت در موضوع پرستی در کانون خانواده فرموده است : الرجال قوامون علی النساء و جانب عقل را گرفته است .
بی تردید همچنانکه در بخشهای پیش یادآوری شدیم ، مرد، جنبه عقلانی قوی تری دارد و زن جنبه عاطفی و احساسی نیرومندتر.
پس باید آن که جنبه عقلانیش قویتر است مسئولیت قیمومیت و سر پرستی را به عهده بگیرد.
▪ ترجیع تفکر و اندیشه
قرآن در موارد مختلف به اهمیت اندیشه و تفکر توجه عمیق داشته در فرهنگ اسلام یکی از بزرگترین و بهترین وسایل وصول به (قرب ) و تکامل ، تفکر و اندیشیدن معرفی شده است و بی تردید این حالت ، نتیجه و ثمره عقل و خرد انسان می باشد، و در مقایسه زن و مرد این حقیقت غیر قابل انکار است که مرد عقلانی تر و زن عاطفی و احساسی تر است . و شاید مراد از: بمافضل الله بضهم علی بعضی را ادامه آیه شریفه : الرجال قوامون علی النساء این باشد. یعنی مردان بر زنان قیم و سرپرست هستند و به واسطه آن چه که خدا بعضی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است .
▪ بنیه و نیروی جمسی
کسی که مسئولیت سرپرستی و قیومیت دارد باید توان نیروی دفاع را داشته بعلاوه این روحیه را نیز دارا باشد که آفرینش ، این حالت را به مرد داده
وظیفه پاسداری و نگاهبانی را به او سپرده است و باز این حقیقت نیز از آیه مبارکه استفاده می شود.
▪ تعهد در برابر افراد خانواده
قرآن ، مرد را متعهد اداره امور و مخارج ، در واحد اجتماعی خانواده قرار داده است و مسئولیت دارد که نیازهای مادی آنها را نیز مرتفع نماید و خرج و مخارج زن بر مرد واجب است و به قدر ممکن باید وسایل رفاه و آسایش ‍ او را فراهم نماید.
اکنون طبیعی است که در مقابل این مسئولیت باید نظارت و قیمومیت نیز داشته باشد و این امر نیز از آیه شریفه به خوبی استفاده می گردد که :
الرجال قوامون علی انساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالیهم
(مردان بر زنان سر پرست و قیم هستند به واسطه آنچه که خدا برتری داده بعضی از آنان را بر بعضی دیگر و برای اینکه از اموالشان انفاق می کنند.)
لازم به یادآوری است که چنانچه زنی را استثنائا ببینیم که همه یا اکثر این مطالب در مورد او و همسرش برعکس است و زن از شایستگی و لیاقت بیشتری برخوردار می باشد، ناگفته پیدا است که طرح و تحلیل اینگونه مطالب ، در مورد کلی است و استثناءها به مطالب کلی لطمه ای نی زنند و خواننده گرامی ، حقایق را با مواردی اندک ، نقض نمی نمایند.
نکته دیگری که قابل ذکر می باشد این است که همچنانکه در گذشته نیز خاطرنشان ساختیم ، همه این تفاوتها زیبا و در نظام آفرینش عین زیبائی است و هیچکدام این مطالب دلیل بر بهتر بودن و برتر بودن نیست که اگر چنین نبود زن ، زن نمی شد و مرد، مرد نمی گشت .
و آیه مبارکه ... و الرجال علیهم درجهٔ ، بیانگر این حقیقت است .
▪ پیوند مهر و وداد
ازدواج ، مرز و حدت ، پیوند مهر و وداد است ، آئین زناشوئی در اسلام ظهور و تجلی یگانگی ، الفت ، یک دلی و یک زنگی است همسری در فرهنگ قرآن ، مصداق مهر و محبتی پاک ، عشق و ایثار، جذب و انجذاب و ناز و نیاز است ، وصلت زن و مرد، پرتوی از عشق و پرستش و آیتی از نظام مدبرانه و حکیمانه جهان آفرینش می باشد، که ناظم این نظام احسن با قدرت اراده ، و تدبیری خلل ناپذیر راه کمال ، سیر و حرکت به سوی مقصد و مقصود حقیقی و نهائی را ارائه نموده و چگونه سلوک داشتن و چگونه راه رفتن را هم نشان داده است .
روش حکیمانه نظام آفرینش ، آن همه تفاوتها را در زن و مرد آفریده و هم آن ها را عامل جذب و کشش قرار داده است . تا آنجا که منفعت طلبی و خود دوستی انسان ، در این مسیر، مبدل به دگردوستی گشته تدریجا به عشق و ایثار و یکدلی و یک سوئی کشانده می شود.
این واقعیت نشانگر حقیقی است که انسان ، تنها حیوان نیست که غرائزش ‍ حاکم بر او باشد. و تنها خود خواهی و استخدامگری او نیست که اشیاء را در حیطه تصرف خویش در می آورد، بلکه او دارای روح عشق و پرستش ‍ نیز می باشد و می خواهد چیزی و موجودی غیر از خود را هم دوست داشته باشد. وی جمال و زیبائی را دوست می دارد و در تمام جهان و مظاهر هستی ، زیبائی را دوست می دارد و در تمام جهان و مظاهر هستی ، زیبائی می بیند که در زیبائی و جمال و کمال در حد پرستش باشد و مقصد و مقصودی نهائی ، او است .
آری زن و مرد، خود پرتوی از همان جمال و کمال و تجلی گاه عشق و طلب و جلوه و ناز هستند.
این عجیب نیست که برخی از متفکران مادی ، تاریخ روابط زن و مرد را محکوم حس استخدام و استثمار و اصل تنازع بقاء تفسیر کنند. و جهل و نا آگاهی خود را از جهان هستی به اینگونه بنمایانند، زیرا درک مسائلی از قبیل محبت ، مودت ، جمال ، کمال ، الفت ، عشق و... فرع بر آن است که شناخت ما از جهان چه باشد؟ و کمال و جمال را امری حقیقی و وجودی یا موضوعی قرار دادی ، تشریفی و اعتباری بدانیم ؟
مادی که انسان را ناچار است حیوانی پیشرفته ، فرض کند او نمی تواند کمال حقیقی را ادراک نماید و مقصدی برای حرکت انسان و جهان قائل باشد. و در نتیجه نمی تواند مودت و عشق را ببیند و در میان انسانها و از جمله زن و مرد رابطه ای غیر از استخدام گری و غریزه جنسی درک نماید. اینگونه افراد باید هم زن را ابزار تولید بدانند و یا وسیله لذت های حیوانی و...
اینان با دیدگان ناتوان ، کم سو و تاریک به جهان می نگرند و در تاریکی دل ، داوری و قضاوت می کنند و به همین جهت ، شهوت را می فهمند ولی مودت و رحمت را ادراک نمی کنند.
▪ مهر زن و مرد از آیت های الهی است
قرآن مجید که انسان را خلیفهٔ الله دانسته بعد انسانی او را پرتوی از وجود الهی می شمارد، مقصد، مقصد، معشوق ، معبود و محبوب حقیقی و نهائی انسان را کمال و جمال مطلق ، (الله ) تعالی معرفی کرده و عشق و محبت و مهر و وداد او را برخاسته از کمال جوئی و جمال دوستی وی می داند. و مهر و علاقه ای که میان زن و شوهر هست (علاوه بر علائق و لذائذ حیوانی ) از نوع عشق به جمیل مطلق و پرستش خدای متعال می باشد که فرمود است :
و من آیاته ان لکم من النفکسم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودهٔ ورحمهٔ ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون (۱۰۰)
(و از آیتها و نشانه های او این هست که از نوع و جان خودتان برای شما جفتهایتان را آفرید تا آرامش دل بجوئید و میان شما مهر و مودت و شفقت و رحمت قرار داد، بی تردید در این جهت همواره آیتها و نشانه هائی برای اندیشه هائی برای اندیشمندان می باشد.)
در هر دو مورد، هم آفرینش همسر و جفت از نفس و جان خود انسان و هم در ایجاد مهر و محبت ، تکیه شده است بر آیت بودن که انسان آیت و نشانه خدا است و مهر و دادش آیتی دیگر.
▪ ترغیب به ازدواج
طرفداران برخی از مکتبها، ازدواج را امری برخلاف سعادت انسانی دانسته و دوست داشتن زن را گناه معرفی کرده اند و مانند مسیحیت تحریف گشته ، فضیلت را در این دانسته اند که در مبارزه با نفس ، اگر عیسی (ع ) را می خواهند کلا زن اختیار نکنند. (۱۰۱)
کلیمیت تحریف شده نیز پذیرفته است که بزرگترین گناه آنست که عشق زنی ، گونه هایت گل انداخته باشد و کلیسا قبول کرده است که هر آدمی زاده ای که حاصل آمیزش مرد و زنی باشد، با معصیت ازلی به دنیا آمده است و محکوم به شرارت و مرگ است ... (۱۰۲)
در صورتی که قرآن مجید آنچنان به این امر تشویق می کند که می فرماید: اگر کسی از جهت فقر و بی بضاعتی اقدام به ازدواج نمی نماید، بداند که یکی از نتایج این امر این است که خدای متعال آنان را بی نیاز خواهد کرد.
و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عباد کم و امائکم ، ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و لله واسع علیم (۱۰۳)
(و کسانی را که صلاحیت داشته نیاز به ازدواج دارند، وسیله ، زناشوئی برایشان فراهم کنید که اگر نیازمند و فقیر باشند، خدای متعال از فضل خویش ، آنان را غنی و بی نیاز خواهد کرد و خدا وسعت بخش ، گشایشگر و بسیار دانا است .)
و به این وسیله ، به افرادی که همه چیز و حتی خوشبختی را به ابزار مادی و مادیات می دانند، هشدار داده که همه مسائل و حقایق جهان ، آنها نیست که شما خیال می کنید و می پندارید و یکی از آثار و نتایج ازدواج ، اگر با هدف و انگیزه ای الهی انسانی باشد این است که انسان از فقر نجات خواهد یافت که البته و صد البته ، این حقیقت را نیز مادی ، نمی تواند ادراک نماید.امر ازدواج در فرهنگ اسلام ، به قدری مورد توجه قرار گرفته و کانون خانواده و همسرداری به اندازه ای خطیر و داری اهمیت است که هر چیزی که به این کانون لطمه و زیانی داشته باشد ممنوع و حرام و هر حرکت ، عمل و کار معقول که به حرارت و گرمی این کانون بیفزاید، به آن تاءکید و سفارش ‍ شده است از آنجا که اجتماع کوچک خانواده ، اساس و بنیان اجتماع بزرگ است . راههای تمام عوامل سعادت و نیکبختی مادی و معنوی را ارائه داده و در همه زشتیها را بر روی این کانون بسته است .
موضوع ازدواج در فرهنگ و بینش اسلامی ، امری مقدس و بسیار مورد تاءکید قرار گرفته است و روایات و احادیث بسیاری در این زمینه داریم که فی المثل (باب النکاح ) باب ازدواج تنها در کتاب (وسائل الشعیه ) بیش از هزار و سیصد صفحه به قطع وزیری می باشد و ما در این مقاله کوتاه تنها از دیدگاه قرآن بحث می کنیم و خوانندگان گرامی را به کتب احادیث اسلامی ارجاع می دهیم .
▪ ارزشها و ضد ارزشهای زن
زن ، در آفرینش ، یکی از مظاهر و جلوه های جمال و زیبائی حق است ، زن گل شکوفای هستی و مظهر مهر و رحمت الهی است ، از آنجا که انسان تجلی گاه صفات و اسماء خداوندی است در، در این جهت ، زن پرتوی از فروغ جمال او و نشانگر الفت و شفقت و وداد محبت است .
با اینکه زن ، یکی از دو رکن اساسی انسان در هستی و مادر همه زیبائیها در زندگی است ، مع ژ، در رشد فرهنگ استعماری و پیشرفتهای (منهای انسانیت و معنویت ) علم و تکنولوژی ، زن را از مقام والا و شامخ خویش ‍ ساقط کرده و وی را به نوعی جدید، به اسارت و بردگی کشانده اند. و در این بیداد و ستم ، کار را به جائی رسانده اند که زن به این اسارت تن در داده و زشت تر از آن ، اسارت را به جای آزادی پذیرفته است !
زن معاصر (مخصوصا در کشورهای به اصطلاح پیشرفته ولی از معنویت و انسانیت جدا گشته ) وسیله سود جوئی سودا گران و ابزار تولید و مصرف برای سرمایه داران شده است .
فرهنگ های مادی ، در فریب زن به قدری پیشرفته اند که معمولا زنها به ویژه زنهای (به اصطلاح اشرافی ) به شخصیت کاذب خویش قانع شده و ضد ارزشها را برای خویش ارزش تلقی می کنند به قدری کودکانه می اندیشند که مانند اطفال غیر ممیز و نابالغ ، از داشتن یک اسباب بازی و یک وسیله مد شده ، شاد می گردند و از دست دادن یا محروم بودن از یک مد زندگی برایشان تلخ گشته عزا می گیرد. سودا گران و شهوترانان ، آزادی را به گونه ای برای زن (در جامعه مادی ) تفسیر کرده اند که بی بندوباری و وسیله عیاشی شدن را به نام آزادی پذیرفته و مانند دلقکهائی که خود را فدای قهقهه های تماشاچیان خودپرست می کنند، خویشتن را در اختیار مرد نمایان حیوان منش قرار داده است !
ارزش و شخصیت خویش را بیشتر به زرق و برق مادی ، دکور، لباس ، و چگونگی میز و مبل و ماشین و... می دانند و هر جا می نشینند و بر می خیزند، همواره اینگونه اشیاء را به رخ یکدیگر می کشند و مدام آنان که چیزی از این اشیاء را به رخ یکدیگر می کشند و مدام آنان که چیزی از این اشیاء دارند از وحشت از دست دادن آنها و آرزوی بهتر از آنها را داشتن و آنان که ندارند در حسرت آنها زندگی مذلتباری را ادامه می دهند!
و بالاخره درد دلها و سخن در این باره بسیار است ، زن در فرهنگهای مادی ، مبدل به ابزار تولید و مصرف گشته و وسیله سوء استفاده سودجویان و شهوترانان قرار گرفته است .
▪ ارزشهای زن ، در فرهنگ قرآن
در فرهنگ قرآن ، زن مانند مرد، مورد خطاب وحی می باشد و هر ارزش که برای مرد ارزش و عمل تکامل و رشد او است ، برای زن نیز ارزش و وسیله تعالی و تکامل می باشد، جز در موارد استثنائی که به واسطه تفاوتهای خاص و ویژگیهائی که دارند (۱۰۴) به تناسب هر کدام وظیفه یا ارزش ‍ خاص قائل شده است مثلا اگر مجاهده و پیکار در میدان های جنگ در راه خدا برای مردان وظیفه و ارزش است برای حفظ شخصیت وجودی زن و ظرافت و لطافت خاصی که دارد، این کار وظیفه او شمرده نشده و در مقابل ، تمام ارزش این وظیفه ، در قبال اداره منزل و خوب شوهرداری کردن وی به او داده شده است . (۱۰۵)
▪ سمبل و الگوی زن با شخصیت
در بیان قرآن علاوه بر همه فضائل و ارزشهائی که برای انسان ابراز شده و زن و مرد هر دو مشمول آنها هستند، به برخی از ارزشها تصریح کرده و زن والا و شایسته را با ارائه الگو معرفی نموده است :
و ضرت الله مثلا الذین آمنوا امرئهٔ فرعون ، اذقالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنهٔ و نجنی من فرعون و عمله و ژ من لقوم الضالمین (۱۰۶)
(و خدای متعال برای کسانی که ایمان آوردند، همسر فرعون را مثل زده است ، هنگامی که او گفت پروردگار را برای من در جوار قرب خودت ، در بهشت منزلی فراهم کن و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و از گروه ستمکارانم برهان .)
در آیه به چندارزش توجه شده است :
۱) ادراک کمال مطلق
از آنجا که کمال حقیقی هر موجود (به فعلیت رسیدن همه امکانات و استعدادهای بالقوه او و وصول به آخرین موقعیتی است که وجود شی ء اقتضای آن را دارد) می باشد در فرهنگ قرآن ، انسان شایستگی دارد که به مقام قرب نائل گردد و آنچنان سعه وجودی بیابد که نوع وجودش ‍ از سنخ وجود الهی شود و هنگامی که تمام استعدادها و شایستگی هایش ‍ فعلیت یافت به آن درجه از کمال برسد که آئینه خدا نما گردد.
و بالاخره کمال حقیقی انسان ، وصول به مقام قرب - نزد خدا- می باشد و کسی که این حقیقت را ادراک کرد، تمام اعمال ، و حرکاتش ، در مسیر قرب و همه کمالاتش مقدمه برای وصول به کمال نهائی خواهد بود.
همسر فرعون ، اینچنین بانوئی معرفی شده است که او زنی متکامل و مقصد نهائی را ادراک کرده و در راه رسیدن به مقصد می گوید: رب ابن لی عندک بیتا خدایا در نزدت ، قربت ، جوارت منزلگاهی برایم فراهم کن .
این عالی ترین ارزش برای هر انسان است که زبان قرآن می فرماید یک زن با شخصیت دارای این ارزش است .
۲) نفرت از ارزشهای پوچ و مادی
با اینکه او همسر مرد متمکن ، ثروتمند و مقتدری است که تمام امکانات مادی را در اختیار دارد. اما چون طاغوت است در مقابل کمال مطلق قرار گرفته و خاری در مسیر حق می باشد، از او ابراز تنفر می کند و به کاخ نشینی نمی بالد و (همسر شخصی مثل فرعون بودن ) را ارزش و موجب افتخار نمی داند، به علاوه او بانوی بزرگواری است که در کنار مردی مغرور، خودپرست و جبار مثل فرعون و در میان آن همه افراد تبهکار و بیدادگر، و جامعه ای منحط، ایمان خود را حفظ کرد و هرگز همرنگ جماعت فاسد و آلوده نگشته است . چون یکه و تنها در مقابل همه شیاطین و فشارهای روحی و جسمی مقاومت کرده است تا آنجا که با دیدگانی باز و اختیاری آگاهانه ، شهادت را پذیرفته تا مسیر را کوتاهتر نماید و به مقصود خویش که همان قرب ، عندلله و وصول به کمال مطلق است دست یابد، و می گوید: ونجنی من فرعون ...!
۳) طرد فرهنگ طاغوتی و شیطانی
او با ابراز تنفر و انزجار از عمل فرعون نه تنها از مردی سیه دل ، تبه کار، مغرور و مخالفت حق مثل فرعون ، متنفر است بلکه کلا بافرهنگ فرعونی مخالفت می کند و از روش و کردار او بیزار است ! بنابراین هر کس که روشی مانند روش فرعون داشته باشد نیز برای او منفور و با تفکر و روش آنان مخالف است و به همین جهت با معبود عالمیان نیایش می کند و می گوید: ونجنی من فرعون و علمه و مرا از فرعون و عمل او خلاص بخش ، ناگفته پیدا است که عمل و کردار انسان ، نتیجه و ثمره طرز تفکر، انگیزه ، آرمان و بالاخره عقیده و بینش او و نشانگر شخصیت او است .
۴) نفرت و انزجار از ستمکاران
در فرهنگ قرآن ، همانطور که مهر و محبت ، در راه خدا و برای خدا بر بندگان خدا لازم و از علائم و صفات مؤ منان است ، نفرت و انزجار از زشتیها و زشت کاران نیز از وظایف آن شمرده شده است ، همسر فرعون این ارزش ‍ را نیز ارائه داده و به خدای جهان عرضه می دارد و نجنی من القوم الضالمین ، خدایا مرا از قوم و گروه ستمکار نجات ده ، و با این گفته ، نفرت و خشم خود را از ستم پیشگان ابراز نموده است .
بدیهی است که دوست داشتن و نفرت داشتن بی جهت نمی باشد، دوستی هنگامی است که سنخیت و تناسبی در بین و جذبه و کشش در میان باشد ولی موقعی که سنخیت نباشد بر اثر عدم انجذاب و کشش ، دفع و فرار و سرانجام نفرت خواهد بود.
۵) عشق و ایمان
هنگامی که همسر فرعون ، به وسیله هدایتها و راهنمائیها حضرت موسی (ع ) ارشاد می گردد و با نور ایمان ، قلبش نورانی می شود، به مرحله ای از ایمان دست می یابد که عاشقانه در این راه ، از جان خود نیز می گذرد و از انواع شکنجه ها و زجرهای فرعونیان نمی هراسد و با استقامت و ایمان ، سمبل عشق و ایمان و الگوئی برای بانوان جهان و حجتی بزرگ برای جهانیان می گردد و به همه زنان عالم پیام می دهد که : ولو در محیطی فاسد، در جامعه ای ستمکار، با افرادی تبهکار و...، در عین حال می توان مؤ من و پاک باقی ماند! که درود خدا بر او و زنانی همچو او باد. (۱۰۷)
مریم (ع ) سمبل زن در قرآن
فسلفه ها و مکتبهای مادی نمی توانند پیرامون ارزشها و ضد ارزشهای زن بحث و گفتگو کنند. همچنانکه نمی توانند در مورد ارزشهای مرد هم سخن بگوید و اگر بگویند، یا تناقض است و یا نیرنگی ، فریبی و شعاری بیش ‍ نیست .
متفکرین مادی ، در شرق و غرب ، سالهای متمادی است که انسان را از شرافت و کمال انسانی منخلع ساخته و او را تا حد بهائم و حیوانات تنزل داده و بدتر از آن تا حد ماشین سقوط داده اند.
هنگامی که روح و نفس انسانی و اصالت آن از سوی مادیون انکار گشته و هدف و غایتی برای آفرینش قائل نشده اند، طبیعی است که انسانیت و شرافت و کرامت انسانی چیزی تخیلی شمرده شود و در نتیجه ، ارزش ها و ضدارزشها، اخلاق و فضیلت ، هیچ و پوچ تلقی گردد و بالاخره حیات و زندگی انسانی ، نیز مانند حیات و زندگی سایر حیوانات تلقی گردد و هر زشتی و خیانتی در جهان نیز منطقی جلوه نماید، همانند حیات و زندگی وحوش در جنگل !
گرچه در اعلامیه حقوق بشر مطالب ارزنده ای در مورد انسان و از جمله درباره زن ، درج شده است ولی چنانچه نخست پیرامون تفسیر انسان و انسانیت تجدید نظر نکنند، می گوئیم این اعلامیه نیز شعار است و تناقض .
زیرا چنانچه نفس و روح ، اصالت نداشته باشند و محرک اصلی در همه امور اقتصاد یا غریزه جنسی شمرده و نیک و بد را مفاهیمی نسبی یا اعتباری بدانند چگونه می توان از حیثیت و شرافت انسانی ، از آزادی و حقوق بشر، پاکی و امانت ، اخلاق و بالاخره از ارزشها دم زد؟
متاءسفانه متفکرین مادی حاکم بر فرهنگ غرب ، هرگاه از حقوق ، اخلاق ، آزادی و...دم می زنند، جز دام و نیرنگ و اخلاق انتفاعی نمی تواند باشد (و همچنانکه در بخشهای گذشته نیز خاطرنشان ساختیم ) با اینگونه نیرنگها، توانسته اند زن را به بردگی و اسارت جدیدی بکشانند و وی را وسیله ای برای نیل به منافع گوناگون خود قرار دهند.
▪ از ارزشهای زن در قرآن
حضرت مریم (ع ) سمبل بانوان مسلمان و الگو و اسوه ای برای بانوان جهان می باشد، او تنها بانوئی است ، که نامش در قرآن در حدود بیست و چند سوره و در سی و چند مورد، برده شده و آیت و نشانه خدا معرفی گذشته است . (۱۰۸)
قرآن در مورد مختلف به چند صفت از صفات آن حضرت اشاره می کند:
۱) عبادت ، عروج یک انسان
از آنجا که انسان استعداد دارد که به مقام قرب نائل گردد و چون دارای روح و نفس الهی نیز هست ، می تواند از علم و قدرت الهی برخوردار شود و راه وصول به این موقعیت عبودیت ، و با دیده دل معبود و معشوق (خدا) را دیدن و تسلیم محض در مقابل او شدن و طبعا عبادت می باشد و عبادت واقعی حق ، عروج انسان به نزدیکی کمال نهائی است .
در مورد مریم (ع ) می فرماید:
کلما دخل علیها زکریا لمحراب وجد عندها رزقا یا مریم انا لک هذا؟ قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب (۱۰۹)
(و هرگاه زکریا در محراب عبادتش مریم را ملاقات می کرد در کنار او رزق و روزی می یافت ، گفت :ای مریم این روزی از کجا است ؟ پاسخ داد از نزد خدا که خدا هر کسی را بخواهد بی حساب روزی او را می دهد.)
این آیه مبارکه نشانگر این است که مریم (ع ) همواره در محراب عبادت و در حال عروج الی الله ، بوده است و تقرب او به خدای متعال به حدی بوده که با دخل و تصرف ، در نظام آفرینش و ولایت تکوینی ، روزیش می رسیده و نه با اسباب و مسببات عادی .
از تمام آیات قرآن ، این حقیقت به دست می آید که ارزش واقعی انسان خدائی شدن و به خدا رسیدن او است و همه انبیاء برای این آمده اند که در طی این مسیر، انسان را یاری نمایند و زن نیز می تواند به این موقعیت والا دست یابد.
۲) پاکی و برگزیدگی خدا
انسان با اختیار خویش می تواند با انجام اعمال صالحه و سیر و سلوک الی الله مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد. و به ولایت الهیه دست یابد و لطف و محبت ویژه خدا را جلب نماید که : فاذکرونی اذکرکم ... (۱۱۰) دلهایتان متوجه من باشد که من به شما توجه خواهم داشت .
و فاتعونی یحببکم الله ... (۱۱۱) مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست بدارد. این شایستگی را انسان خود به دست می آورد وگرنه خدای متعال به همه موجودات و انسانها، مهربان است .
در مورد حضرت مریم (ع ) می فرماید:
و اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین (۱۱۲)
(و هنگامی که ملائکه الهی گفتند:ای مریم در حقیقت خدا تو را برگزیده خویش و پاکی قرار داد و تو را بر همه زنان جهان برگزید.)
شایسته کیست ؟
گفتیم از آیات قرآن ، به خوبی این حقیقت روشن است که انسان می تواند به مرحله عالی از رشد و کمال دست یابد که شایستگی محبوب شدن در پیشگاه خدای متعال را پیدا کند، در آیه دیگر در پیرامون مریم (ع ) راه رسیدن به این لیاقت و این صعود را نشان داده می فرماید:
یا مریم اقنتی لربک و اسجدی وارکعی مع الراکعین (۱۱۳)
(هان ای مریم ! در مقابل پروردگارت مطیع و خاضع باشد و سجده کن و با رکوع کنندگان ، رکوع کن .)
در این آیه شریفه ، راه دست یافتن به این شایستگی ارائه شده است و هر انسانی از جمله یک زن متکامل چنین است که با اطاعت و خضوع در مقابل کمال مطلق و نماز و رکوع و سجود، می تواند به آن شایستگی توفیق یابد و حضرت مریم (ع ) به قدری در این حرکت موفق بوده اند که لیاقت دریافت وحی را یافته و هم سخن با ملائک و فرشتگان الهی شده اند. آن زن می تواند چنین باشد.
قرآن مجید در جای دیگر می فرماید:
و مریم ابنت عمران التی الحنت فرجها فنخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کته و کانت من القانتین (۱۱۴)
(و مریم دختر عمران ، بانوئی که دامن خود را پاک نگاه داشت آنگاه از روح خود در او دمیدیم و کلمات پروردگارش و کتابها و شرایع الهی را تصدیق کرد و او از اطاعت کنندگان و خاضعان بود.)
این آیه عطف به آیه قبل است که فرمود:
و ضرب الله مثلا الذین آمنوا امراهٔ فرعون ...
(خدای متعال نمونه زن با ایمان را به زن فرعون مثال آورده )
که در بخش پیش مطالعه کردید. اکنون زن نمونه دیگر را مثال می زند و مریم را معرفی می کند و در این معرفی ، می توانیم به چند ارزش توجه نمائیم :
الف) پاکدامنی
قرآن مجید در چندین مورد، به این جهت توجه کرده و مریم (ع ) را به پاکدامنی ستوده است . (۱۱۵) بدیهی است که یکی از بهترین صفات برای هر انسان ، عفاف و پاکدامنی است و این جهت یکی از ارزشها برای زن معرفی شده است .
ب) ایمان
او به همه دستورهای پروردگار و همه کتب آسمانی و قوانین و شرایع الهی ایمان است . (۱۱۶) و همچنانکه ایمان ، آن هم ایمانی بر پایه معرفت و شناخت و ایمانی صحیح و خلل ناپذیر، خطیرترین و اساسی ترین پایه و مبنای حیات انسانی است ، و زندگی منهای آن ، مساوی با پوچی و مرگ خواهد بود و شخصیت زن نیز بودن یک چنین ایمان ، بهترین ارزش را به وی داده سرچشمه همه زیبائی ها و خوبیها خواهد گشت و خوشبخت است خانواده ای که کانونش با این فروغ الهی روشن گشته و بانوی این کانون ، معلم تقوا و پاکی باشد که در نتیجه پرتوش روشنائی بخش همه اعضای خانواده و سرانجام مربی جامعه خواهد بود.
ج)عبادت و اطاعت حق
در فرهنگ قرآن - ایمانی بر مبنای معرفت و حق استوار است که - عمل و اطاعت نشانگر آن باشد وگرنه لفظ تنها و ادعاء، دلیل بر وجود ایمان قلبی نیست و در اکثر موارد آیات قرآن ، واژه و لغت ایمان با لغت و واژه عمل یا واژه اطاعت و امثال آن به کار برده شده مانند: الذین آمنوا و عملوا الصالحات (۱۱۷) مریم (ع ) نیز در این آیه از (قانتین ) از اطاعت کنندگان و عبادت پیشه گان معرفی می شود.
آری چنین زن ، سمبل و الگوی زن در قرآن است و زنان مؤ منه باید چنین بوده و دارای این صفات باشند!
د) افتخار مادر بودن
مریم افتخار داشت که فرزندی همچون حضرت عیسی مسیح (ع ) به دنیا عرضه کرده است برای هیچ عاقلی پوشیده نیست که بزرگترین رسالت یک زن ، مادر بودن او است که اگر در جامعه ، مادران نمونه انسانهای واقعی خواهند گشت که مع الاسف دنیای مادی و فلسفه های غربی ، این مقام والا را نیز لکه دار ساخته و زن دیگر این رسالت خویش را خطیر نمی شمارد. در اینجا گفتنی زیاد است و از عهده این مقاله کوتاه خارج .
ه) استقامت و شکیبائی
مریم (ع ) در مقابل ناجوانمردانه ترین تهمتها و شکنجه ها استقامت کرد و جز به ذات مقدس ربوی به هیچ قدرت دیگر تکیه نکرد و به جز او توکل ننمود و هرگز با ترس از مشکلات از میدان مبارزه حق و باطل بیرون نرفت و خود سمبل راه حق و حقیقت گشت و در مقابل باطل .
در اینجا خاطرنشان می سازم که سمبل و الگوی زن در فرهنگ و بینش ‍ اسلامی ، بانوان دیگری هستند که از حضرت مریم (ع ) نیز والاتر و بالاترند، مانند:
حضرت فاطمه زهرا (ع ) که دختری بی نظیر و نمونه ، همسری فداکار و بی مانند و مادری بی همتا و بی مثال و حجت خدا بود که اگر پیرامون شخصیت او و سرمشق بودن و الگو بودن او بخواهیم چیزی بنویسیم چندین کتاب هم از عهده آن برنخواهد آمد، ولی چون در این رساله بحث ما تنها (زن از دیدگاه قرآن ) بود لذا اینگونه به بحث پرداختیم .
در پایان این بخش خاطر خوانندگان را به یک حدیث از پیامبر اسلام (ص ) جلب می نمائیم ، آن حضرت فرمود: افضل زنان اهل بهشت خدیجه دختر خویلد و فاطمه (ع - دختر محمد (ص ) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون است و در فضیلت او همین بس که خدای تعالی داستانش را در قرآن برای ما ذکر کرده است که گفته :
رب ابن عندک بیتا فی الجنهٔ (۱۱۸)
▪ زنان شایسته
با نفوذ استعمار فرهنگی ، به گونه ای حقایق و واقعیت ها را وارونه کردند که حتی معانی و مفاهیم واژه ها و اصطلاحات را از آنها گرفته برای آنها مصادیق کاذب و تحمیلی جایگزین نمودند!
در رابطه با استعمار و استثمار هر چه بیشتر زن ، مبلغین مکتبهای مادی که طبعا اخلاق ، فضیلت و کمال را پوچ و تخیلی پنداشتند و انسان را تا حد بهائم و حیوانات تنزل داده و ساقط کردند، ارزشهای زن را نیز تنها ارزشهای حیوانی معین ساخته ، بیشتر زنهای زن را نیز تنها ارزشهای حیوانی معین ساخته ، بیشتر زنهای آلوده و کسانی را که در اختیار سوداگران قرار می گرفتند و بهتر وسیله و ابزاری برای شهوترانان می گشتند (شایسته ) معرفی نمودند!
انواع تحقیر و اهانت به مقام زن در جریان ناجوانمردانه و غیر انسانی مسابقات زنان و دختران (به اصطلاح ) شایسته در جهان به قدری تاءسفبار و غم انگیز است که نقل همه آنها را هم ، بر خلاف انسانیت و اخلاق دانسته ، از نگارش آن صرفنظر می کنیم !
▪ شایستگی در قرآن
منطق وحی (قرآن کریم ) علاوه بر اینکه برای زن و مرد، به طور یکسان معیار ارزش و کرامت و بزرگواری را، تقوا و ایمان معرفی کرده است که ثمره آن طبعا، همه فضیلت ها و پاکیها خواهد بود برای زنان یک سلسله ارزشها و شایستگی ها را مشخص ساخته است که باز با ایمان و تقوا رابطه تنگاتنگ دارند.
قرآن مجید اعلام می دارد که :
انا خلقنا کم ذکر و انثی و جعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندلله اتقاکم (۱۱۹)
ملاحظه می کنید که ملاک شایستگی ، فقط تقوا معرفی شده است و برای زن و مرد، هیچ چیز دیگر قابل مقایسه با صفت تقوا و هم وزن با آن نیست .
آنگاه تمام صفات والای الهی و ارزشهای انسانی را برای زن و مرد خاطر نشان ساخته و همواره راه رشد و حرکت تکاملی آنان را نشان داده و آنها را از آنچه که بر زیان کرامت و شرافت انسانی آنان می باشد، باز داشته است !
▪ زنان صالحه
علاوه بر صفات مشترک بین زن و مرد، به برخی از صفات ، در مورد زن تاءکید شده و ارزشهای ویژه ای نیز برای او مشخص گشته است .
یکی از آن صفات ، صالح بودن زن است ، یعنی کسی که شایستگی و لیاقت روحی و پاکی درون و روانی داشته و از ناپاکیها، آلودگیها و خبث باطن پاک و منزه باشد.
آنگاه قرآن مجید زنان صالحه را معرفی می نماید و در مصداق صالح بودن آنها به چند ارزش دیگر تصریح می کند:
... فالصالحات قانتات حافظات الغیب بما حفظ الله (۱۲۰)
(پس زنان صالحه ، کسانی هستند که با کمال تواضع و خضوع ، همواره مطیع و در غیاب همسر نیز حافظ اسرار و شئون خانواده هستند، حافظ آنچه که خدای متعال نیز به حفظ آن فرمان داده و خود حفظ کرده است .)
در این آیه کریمه یکی از معیارهای صلاحیت و شایستگی زن ، اطاعت او از همسر چنین صفت فرشته گونه را دارد بلکه در غیاب او نیز تعهد و مسئولیت خویش را ادراک کرده ، وظایف خود را در کانون خانواده به خوبی انجام می دهد و حافظ اسرار همسر و آبرو، مال ، ناموس و حیثیت او می باشد.
واضح است که مراد آیه شریفه ، اطاعت و تواضع و خضوع در مقابل همسر می باشد به دلیل اینکه در مقابل واللاتی تخافون نشوزهن ، یعنی زنان سرکش و افرادی که از فرمان همسر در امور زناشوئی سر پیچی می کنند، قرار گرفته است .
استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه ) می فرماید: از مقابله این آیه با (واللاتی تخافون نشورزهن ) معلوم می شود که مقصود از الصالحات ... زوجه صالحه می باشد... مو جمله (قانتات حافظات ) که امر به صورت توصیف است (یعنی باید حافظ و قانته باشند) یک حکم مربوط به شئون زناشوئی و معاشرت خانوادگی است . (۱۲۱)
و در تفسیر نمونه می خوانیم : صالحان و درستکاران ، و آنها کسانی هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده می باشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غیاب او حفظ الغیب می کنند، یعنی مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمی شوند و در برابر حقوقی که خداوند برای آنها قائل شده و با جمله (بما حفظ الله ) به آن اشاره گردیده ، وظایف و مسئولیتهای خود را بخوبی انجام می دهند.
بدیهی است مردان ، موظفند در برابر اینگونه زنان ، نهایت احترام و حق شناسی را انجام دهند. (۱۲۲)
در فرهنگ و بینش اسلامی به کانون گرم خانواده ، بسیار اهمیت داده شده و چون پایه و اساس پرورش انسان ها و سعادت جامعه را کانون خانواده می داند و به پاکی آن و صفا و صمیمیت در آن تاءکید نموده و رعایت حقوق همه اعضای آن را جزء دین و تفکر و ایدئولوژی دینی شمرده است و در این رابطه اطاعت از شوهر و خوب همسرداری را در حکم جهاد در راه خدا دانسته است که نگارش آن مطالب از عهده این مختصر خارج است .
▪ پاکی و شایستگی
قرآن مجید، همچنانکه به مردان دستور می فرماید که چشم و دل خود را پاک نگاه داشته هرگز آلوده دامن نگردند، به زنان نیز اکیدا می فرماید:
قل للمؤ منات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن ... (۱۲۳)
(به زنان مؤ من بگو دیدگان خود را بپوشند (از آنچه که جایز نیست ، چشم بپوشند) و دامن خود را پاک نگاه دارند و زینت های خویش را به دیگران نشان ندهند...)
در این آیه مبارکه و آیه قبل از آن ، پاکی دل و دیده ، برای زن و مرد از علائم ایمان و شایستگی شمرده شده است و برای پاکی جامعه نیز دستور داده است که زن جلوه های زیبائی خود را در منظر و دیدگاه این و آن قرار ندهد ولی برای گرمی کانون خانواده و رعایت حقوق همسر، در ادامه این آیه ، شوهر و برخی دیگر از محارم را استثناء کرده می فرماید: الا لبعولیهن ... زینت های خود را جز شوهر و محارم دیگر، به دیگران نشان ندهند.
لازم به یادآوری است که این دستور را در مقابل فرهنگ مکتبهای مادی گذاشته بیاندیشید که چگونه در این مکتبها زنان وسیله هوسرانیها و عیاشی های آدمک های مردنما شده و به عروسک های کوکی و وسائل مصرف تبدیل گشته اند؟ و متاءسفانه با نفوذ فرهنگ استعماری نام این نوع بردگی را، آزادی و روشنفکری نهاده اند و زن از خود بیگانه هم آنرا پذیرفته است ؟ و خود را در دیدگاه و تماشای این نامردمان قرار داده است .
ولی قرآن کریم زنان شایسته و مؤ منان واقعی را محصنات (کسانی که دژ مستحکم و خلل ناپذیر ایمان ، تقوا، عفاف ، حیا و پاکی هستند) معرفی کرده است و زنان با ایمان در حصن حصین الهی بوده دست و دیده هر ناپاک و آلوده ای قادر به دیدن و سوء استفاده از آنان نمی باشد.
و بالاخره پاکترین و استوارترین و با صفاترین خانواده کانون گرم خانواده مؤ منان خواهد بود.
▪ صفات شایستگان
قرآن مجید، در جای دیگر که برای رسول گرامی اسلام (ص ) زنان شایسته و بهتر را معرفی می کند، می گوید آنان چنین هستند:
... مسلمات ، مؤ منات ، قانتات ، تیبات ، عابدات ، سائحات ثیبات و ابکارا(۱۲۴)
(زنانی که در مقابل حق تسلیم گشته اند، ایمان قلبی و عملی دارند، از سر خضوع و تواضع مطیعند، همواره از زشتیها و بدی ها متنفر بوده توبه می کنند، در پیشگاه خدای معبود به عبادت و پرستش می پردازند، و برای اجرای امر الهی روزه می گیرند، چه بیوه باشند یا با کره (اینان بهترین زنها هستند.
ناگفته پیدا است که از دیدگاه قرآن ، رشد و کمال که در پرتو، توجه به کمال مطلق و خدا متعال می باشد، زنی دارای شخصیت انسانی و شایسته ترین است که به این بعد از کمال رسیده باشد و نشانگر جمال و کمال الهی و پاکی و منزه او و در عشق و ایمان به مرحله تسلیم و باور رسیده باشد.
▪ ناشایستگان
در قرآن همچنان که الگوی زن شایسته و با شخصیت را حضرت مریم (ع ) و آسیه همسر فرعون معرفی کرده دو نفر را نیز الگوی زنان بی شخصیت و ناشایست نام برده است :
ضرب الله مثلا للذین کفروا امراهٔ نوح و امراهٔ لوط کانتا تحت عبدین من عبادتا صالحین فحانتا هما فلم یغنیا عنهما من الله شیا و قیل ادخلا النار مع الداخلین (۱۲۵)
(خدا برای کسانی که کافر هستند، زن نوح و زن لوط را مثل زده است که آنان همسران دو نفر از بندگان صالح ما بودند، به آنان خیانت کردند و آن دو بنده صالح ، ذره ای در مقابل امر خدا برای آن دو فائده ای نداشتند و با دو زن گفته که : با سایر جهنمیان و کفار، داخل آتش خشم خدا شوید.)
از این آیه نیز نکته استفاده می شود که نشانگر ناشایست بودن آنان می باشد و هر کس دارای آن جهان باشد، او نیز ناشایست است :
۱) این دو زن ، در مقابل امر خدای متعال با دشمنان خدا همکاری و همفکری می کردند و برای آنان به زیان راه حق و رسالت پیامبران ، جاسوسی می نمودند.
۲) به شوهران خویش خیانت کردند و برای همسرانشان ، همسری امین نبودند.
۳) در مدتی کوتاه همرنگ جامعه فاسد و کفار گشتند و ارزشهای دروغین را بر ارزشهای راستین ، مقدم داشتند و از عبادت و اطاعت حق ، رخ تافته به بردگی هوای نفس و شیطان در آمدند.
۴) بر اثر عدم تشخیص حق یا نداشتن ادراک صحیح و یا غرور و جهل از فرصت همنشینی و معاشرت با پیامبران الهی استفاده نکردند و به جای اینکه در جوار آنان سعادتمند گردند، بدبخت و شقاوتمند گشتند!
۵) اگر کسی خود دارای ایمان و عملی صالح نباشد و شایستگی را به دست نیاورد، نزدیک بودن به افراد صالح ولو همسر بودن ، نتیجه ای به حال وی نخواهد داشت .
بنابراین هر زن ، صفات نکوهیده و زشت را داشته باشد، زنی ناشایسته می باشد و گر چه در ظاهر خود را پسندیده و شایسته نشان دهد.
بنا داشتم پیرامون موضوعات دیگری مانند:
ارث زن ، رعایت پوشش و حجاب زن ، مراعات زینت و آرایش در کانون گرم خانواده و مسائل دیگر در این زمینه ، به تفصیل مطالبی را بنویسم ، ولی با توجه به آثار ارزشمند استاد شهید علامه مطهری رضوان الله تعالی علیه ، خوانندگان گرامی را به مطالعه این آثار ارزشمند، ارجاع می دهد
الحمد لله اولا و آخرا وصلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
حوزه علمیه ، هادی دوست محمدی
منبع : سایت غدیر