پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از لا‌ریجانی تا لا‌ریجانی


از لا‌ریجانی تا لا‌ریجانی
مجلس هشتم هنوز تشکیل نشده بود که مسیر تازه‌ای را برگزید. نخست حدادعادل رئیس مجلس هفتم، منتخبین مجلس هشتم را دعوت به میهمانی خصوصی نمود تا تفکر جمعی تازه‌واردها را رصد کند؛ شامی که غایبی بزرگ به نام لا‌ریجانی داشت؛ شامی که باید شام آخرش نامید، حداقل برای حدادعادل. این شام سیاسی علا‌وه بر غیبت مدعی پرآوازه‌ای که از مدت‌ها قبل کرسی ریاست را نشانه رفته بود و نمایندگی تهران را برای جلوگیری از نشستن پشت نام حدادعادل در لیست نامزدهای تهرانی، رها کرده و به قم - کانون قدرت مذهبی - کوچیده بود، جنجالی مطبوعاتی هم به همراه داشت؛ شامی میلیونی که حدادعادل مجبور شد به نوعی شام سیاسی خود را به نشستی خصوصی برای تازه‌واردهایی که حال و هوای مجلس را نمی‌شناختند تا با هم گپی دوستانه بزنند، تعبیر کند.
لا‌ریجانی فلسفه‌خوانده، مسیر سیاسی را از ارشاد شروع کرده. او در کارنامه خود تجاربی دارد که دیگران ندارند. او روحانی نیست، اما آیت‌الله‌زاده است. او مشق فقه را به همراه فلسفه آموخته و زباندان است. علا‌وه بر تبار پدری و برادرانی صاحبنام و عنوان که از وزارت خارجه تا قوه قضاییه و شورای نگهبان و دانشگاه را پشتوانه خود دارند، عضو خانواده معروف‌ترین چهره غایب انقلا‌ب اسلا‌می ایران است. انقلا‌ب ایران از فردای پیروزی خود در دو جبهه داخلی و جنگ شهدایی داشت، بسیاری از آنان تنها نام و یادی - هرچند پرآوازه - دارند اما اولین آنان یعنی شهید مرتضی مطهری که امام (ره) از او به <پاره‌تن خود> یاد کرد همانند امام، مرگش در غبار سال‌ها محو نشده بلکه حضور معنوی وی پررنگ‌تر شد؛ نامی که در جمهوری اسلا‌می هر روز بلندآوازه‌تر می‌شود و امروز علا‌وه بر تفکر او، بستگان و فرزندانش هم به بالندگی رسیده‌اند. یکی از فرزندانش - علی مطهری - که هرازگاهی خبرساز می‌شد به مجلس راه یافته است. دامادش علی لا‌ریجانی از همان آغاز مسیر ترقی را طی کرد. از وزارت ارشاد به رادیو و تلویزیون کوچید و در آغاز تغییراتی عمیق به وجود آورد تا جایی که رادیو و تلویزیون <لا‌ریجانی> در اذهان عمومی جا گرفت. برنامه‌هایی متنوع از سریال‌ها و فیلم‌ها تا برنامه همیشه پرمساله <هویت.> وقتی مساله اتمی ایران پرسر و صدا شد، لا‌ریجانی به شورای‌عالی امنیت ملی کوچید و علا‌وه بر دبیری، عنوان نماینده مقام معظم رهبری را هم همراه داشت. او مشق سیاسی را در دوره دبیری خود در شورای‌عالی امنیت ملی به لحاظ ذهن فلسفی خوب بازی کرد و خروج او از این شورا، هنوز رازگونه است. او آیا خود خارج شد یا نتوانست به کار ادامه دهد یا برنامه خود را در آن مقطع تمام شده تلقی می‌کرد؟ آخرین حضور وی در کنار دبیر جدید شورا، بر ابهامات بالا‌ افزود.
او فلسفه را وارد سیاست روزمره خود کرد شاید هم ذهن فلسفی او بر سیاستش اثر گذاشت اما حضورش در انتخابات نهمین دوره ریاست‌جمهوری با تکیه بر اینکه در اردوگاه اصولگرایان علا‌وه بر وی چندین نفر دیگر بودند را باید کلا‌ف سر درگمی دانست؛ اینکه چرا لا‌ریجانی دست به بازی‌ای زد که بازندگی او با حضور چهره‌ای همانند هاشمی‌رفسنجانی، پررنگ بود. در آن روزگار کسی از احمدی‌نژاد نمی‌گفت که دو سه سالی با چراغ خاموش اما آگاهانه از ساختمان شهرداری تهران، کاخ ریاست‌جمهوری را نشانه رفته و خوب توانسته بود از طریق شهرداری حوزه‌هایی که کانون جمع‌آوری رای بودند را شناسایی کند و با آنها همسو شود؛ کاری که لا‌ریجانی باهوش، قالیباف طراح جبهه جنگ یا احمد توکلی منتقد و اقتصاددان و محسن رضایی فرمانده از آن غافل بودند. هاشمی‌رفسنجانی هم گفته مشاوران خود را پذیرفته بود که نام شما نیازی به دلجویی از این و آن ندارد که شما را استوانه انقلا‌ب می‌شناسند و مردم ادامه راه سازندگی را خواستارند. بالا‌خره یکی باید پیروز می‌شد و این فرد لا‌ریجانی نبود.
لا‌ریجانی که برای رسیدن به ریاست‌جمهوری راه رفته محمد خاتمی را برگزیده بود از وزارت ارشاد با پشتوانه ۱۰ سال حضور پررنگش در رادیو و تلویزیون، مطمئن بود که همانند سیدمحمد خاتمی بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه خواهد زد و این برنامه عملی نشد. او به باور من راه دیگری را برگزیده و از همان راهی می‌رود که هاشمی‌رفسنجانی آن را پیمود؛ از ریاست مجلس به ریاست‌جمهوری، با این تفاوت که هاشمی‌رفسنجانی وقتی از مجلس به قوه مجریه رفت که گزینه دیگری برای تصدی پست ریاست‌جمهوری نبود و هاشمی که سال‌ها پیش درباره امیرکبیر نوشته بود این فرصت را پیدا کرد که آرزوهای دور و درازش را برای سازندگی کشور پیاده کند اما خرابی‌های جنگ و قیمت پایین نفت و ده‌ها مساله دیگر هرچند او را <سردار سازندگی> ساخت ولی او هنوز کارهایش را ناتمام می‌دانست که دوباره به میدان آمد. لا‌ریجانی که بعد از ناکامی برای رسیدن به ریاست قوه مجریه به یکی از پست‌های کلیدی یعنی دبیری شورای‌عالی امنیت ملی، آن هم در ایام پرغوغای مساله اتمی رسیده بود نشان داد که بازیگری ماهر در عرصه سیاسی است و می‌تواند بازی باخت را به بازی برد و یا لا‌اقل <نه برد- نه باخت> تبدیل کند. او با چهره‌ای فکور که کارکشته‌ترین سیاستمداران از سیمای وی افکارش را نمی‌خواندند، مرزهای ایران را درنوردید و خود را به جهان خارج شناساند. لا‌ریجانی این بار به واقعیت دیگری هم رسیده بود، او متوجه شد که تکیه بر صندلی سیاست ادبیات خاص خود را دارد؛ باید به‌موقع بر صندلی تکیه زد و زمان برخاستن را هم به درستی رصد کرد. وقتی پرونده اتمی می‌رفت که با قطعنامه‌ها تمام شود صندلی‌ را رها کرد. مدتی خلوت گزید و گذشته‌ها را مرور نمود. با اطمینان، هدف نهایی او کرسی ریاست‌جمهوری است. او نمایندگی قم را به نمایندگی تهران که لیستی ۳۰ نفره دارد ترجیح داد؛ آیت‌الله‌زاده‌ای که بسیاری از شاگردان پدر و پدرزنش در قم نام و آوازه‌ای دارند،کانون پرقدرت سیاسی که بر سیاست اجرایی تهران تاثیر انکارناپذیری دارد. همه سیاست‌نشینان تهران خود را مجبور به حضور هر از گاهی در قم و نشستن در بیوت تاثیرگذار قم می‌بینند. لا‌ریجانی خود را نماینده این شهر می‌خواست. ‌
وقتی لا‌ریجانی قم را انتخاب کرد شاید کسی فکر نمی‌کرد در ذهن فلسفی او چه منطق پنهانی‌ای او را به قم کشانده است. امروز که او بر کرسی ریاست مجلس تکیه زده رازگشایی این مساله ساده است. برای نخستین بار نماینده‌ای خارج از حوزه تهران که ۳۰ نماینده دارد، بر کرسی ریاست مجلس تکیه می‌زند. شاید این پایان سیطره تهران بر مجلس باشد. هاشمی رفسنجانی، ناطق‌نوری، مهدی کروبی و حدادعادل روسای پیشین مجلس همه از تهران برخاستند. لا‌ریجانی توانست این سنت ۳۰ ساله را بشکند. او سنت‌شکنی دیگری هم پیش گرفت. تنها ریاست هاشمی‌رفسنجانی بر مجلس را در مجالس گذشته می‌شد از قبل پیش‌بینی کرد. البته تا اندازه‌ای مجلس پنجم هم که با شعار حمایت از هاشمی روی کار آمد، راه را برای ریاست ناطق‌نوری هموار کرده بود. بقیه مجالس با بازی برد و باخت، روسای خود را انتخاب کردند. لا‌ریجانی اما راهی تازه برگزید. شاید این راه بدعتی ناصواب باشد که تصمیمهای مهم مجلس در خارج از آن گرفته شود که به باور من هست. لا‌ریجانی قبل از تشکیل مجلس هشتم، به صورت نمادین مجلس را بدون حضور اصلا‌ح‌طلبان و مستقل‌ها تشکیل داد و حریف خود- حداد عادل- را با ۱۶۱ رای در مقابل ۵۰ رای وادار کرد برای اولین بار رئیس مجلس ایران از کرسی ریاست در دوره نمایندگی خود خداحافظی و تنها به پست نمایندگی بسنده کند. حدادعادل کدام کمیسیون را انتخاب کند مهم است. لا‌ریجانی تقریبا همه پله‌ها را پشت‌سر گذاشته است و آخرین پله صبر و گذشت زمان است . او یک سال صبر خواهد کرد؟ یا می‌ماند تا انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری زیر سیطره مجلسی که او ریاستش را بر عهده دارد. با جدال رقبا پایان یابد و آنگاه در یازدهمین دوره رقابت‌ها با دنیایی از تجربه پارلمانی و ریاست یکی از قوای سه‌گانه صندلی خود را عوض کند؟ بازی‌های سیاسی را در کشوری مانند ایران که سرعت تغییرات بالا‌ست برای سال‌ها نمی‌توان به قاعده پیش برد. ‌
نعمت احمدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی