پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جام جهانی محلات


جام جهانی محلات
نخستین بار كه ملوانان انگلیسی از راه دریا پدیده فوتبال را وارد كشور ما كردند و شهر آبادان دروازه آن شد، شاید كمتر كسی، آن زمان تصور می كرد كه فوتبال بخشی از زندگی مردم شود و خواسته و ناخواسته ساعات بسیاری از اوقات مردم صرف آن شود.
در حقیقت پدیده فوتبال در شكل نخست آن به دل محلات ما جوش خورد و از همان جا جوشید و قهرمانان بسیاری را راهی باشگاه های بزرگ ایران و خارج از ایران كرد. باید اذعان داشت، توپ و زمین دو واژه نام آشنای همه محله ها از قدیم تا اكنون است، هر چند كه رفته رفته با مدرنیزه شدن شهرها و زندگی و بافت اجتماعی عرصه تاخت و تاز گسترده فوتبال كه زمانی همه جای محله از آن او بود كوچك و كوچك تر شد! با این وصف هنوز هم در میان محله ها و بازی های محلی یكی از پرطرفدارترین ورزش ها، فوتبال است.
كارشناسان ورزش و آنانی كه عمر خود را صرف توپ و زمین كرده اند همگی اذعان می دارند كه باید فكری كرد تا عنصر حركت و بازی و ورزش در محلات خشك نشود و با تدابیر جدیدتر و منطبق با زندگی امروزی و فقط با كمی تغییر شكل در آن ورزش را همچون گذشته در محلات جاودانه ساخت.
رضا رجبی پیشكسوت فوتبال كه از اوایل دهه ۱۳۴۰ در جنوب تهران و از دل محله جوادیه به عرصه فوتبال محله پیوست و از آنجا به باشگاه های بزرگ راه یافت ناگفته های بسیاری از ورزش محلات با ما در میان گذاشت. او می گوید كه ورزش محلات را باید به دل ورزش مدارس جوش داد و استعدادها را با جدی گرفتن ورزش مدارس كشف كرد.
● فوتبال را از كجا و در كدام محله شروع كردید؟
- من در سال ۱۳۳۷ در محله جوادیه تهران به دنیا آمدم. مدتهاست كه دوران كودكی را مرور می كنم و از مرور این بخش از زندگیم بسیار خوشحالم. یادم هست كه وقتی ۶ ساله بودم و برای اولین بار همراه مادرم به مدرسه می رفتم به دلیل وابستگی شدید به مادر، در مدرسه شروع به گریه كردن كردم و یك ساعتی داد و فغان من بلند بود تا این كه به من یك توپ دادند. من همیشه این را این گونه تعبیر كرده ام كه وابستگی مادر جایش را به توپ در زندگی من داد. توپ موجب انس و الفت و دوستی من با مدرسه شد.
● در كدام مدرسه بودید؟
- از مدرسه نادر در نازی آباد بود كه من فوتبال را شروع كردم.
از اواسط كلاس اول دبستان با توپ پلاستیكی ۲۰۰-۳۰۰ تا روپایی می زدم. در كلاس دوم دبستان در سن هشت سالگی طوری شده بود كه همه جمع می شدند و من حدود ۳۰ دقیقه روپایی می زدم.
● در محله چطور ورزش می كردید؟
- آن وقت ها تیمی در نازی آباد وجود داشت كه برای بزرگسالان بود. ابراهیم آشتیانی، علی جباری، نادر تجلی، حسن ابراهیمی و... بزرگان فوتبال نازی آباد بودند و آن موقع جا برای بازی فوتبال خیلی وسیع بود اما گاهی اوقات آنها فوتبال دروازه كوچك هم بازی می كردند. یك روز اتفاقی كه من مشغول تماشای بازی آنها بودم به من گفتند بیا در دروازه بایست.
آن وقت من ۹ ساله بودم و یادم هست در آن دروازه كوچك من پاها را خوب می خواندم و بعد از آن بازی بود كه از من آدرس منزل را پرسیدند و گفتند بعد از این می آییم تا با ما بازی كنی! البته در آن زمان قد و قواره و وضعیت جسمانی من از همسالان خودم بزرگتر بود و یازده ساله نشان می دادم. من انتخاب شدم و هفتگی در تمرینات آنها حاضر می شدم. محل تمرین ها هم نازی آباد پارك ۲۵ شهریور بود.سپس با فوتبال جلو و جلوتر رفتم. در ۱۵ سالگی كاپیتان تیم ملی نوجوانان شدم. در ۱۶ سالگی در جام تخت جمشید بازی كردم و در ۱۸ سالگی عضو تیم تاج، استقلال فعلی شدم. اما در مدرسه كه بودم به عنوان لیدر اولین تیم فوتبال مدرسه را درست كردم و شروع به خریدن كاپ كردیم و بازی را به سایر محلات هم كشاندیم. البته محل بازی ما آسفالت های خیابان های بیرون مدرسه بود و آن وقت ها خودرو و شلوغی مثل امروز نبود. باید بگویم كه كاپ های آن وقت ها و پیروزی و به دست آوردن كاپ ها برای ما به اندازه جام جهانی امروز شاید مهم بود و به ما انگیزه می داد!
من به سن ۱۳ سالگی رسیده بودم كه یك تیم منتخب خانی آباد و نازی آباد تشكیل و انتخاب شد كه قرار شد با تیم منتخب پاكستانی های مقیم تهران بازی كنند و من هم انتخاب شدم. در این سال بود كه در خانی آباد ما در یك زمین خاكی بازی را انجام دادیم و تیم ما ۱۱ بر یك بازی را برد و هر ۱۱ گل را من زدم. آن وقت ها من به دلیل قدرت تصمیم گیری، سرعت بالا و تكنیك در گوشه راست بازی می كردم.
● الگوی فوتبال دوران كودكی شما چه كسی بود؟
- آن وقت ها در ذهنم بكن بائر را به عنوان الگوی ورزشی فوتبال قبول داشتم. او فوتبال را خیلی خونسرد بازی می كرد و من همه بازیهای او را از تلویزیون همیشه دنبال می كردم.
●بازی فوتبال را چگونه ادامه دادید؟
- پدر من در سازمان گوشت كار می كرد و تیم كارگران سازمان گوشت در آن زمان اسم من را هم به عنوان عضو تیم برای مسابقات قهرمانی كشور در سن ۱۳ سالگی در تیم بزرگسالان خود رد كرده بودند.
در آن تیم افرادی مثل كریم پاژخ، محمد علی پاژخ، جعفر علیقلیان، جعفر عسگری كه بازیكنانی در حد تیم ملی و باشگاهی بودند حضور داشتند.یادم هست در زمین راه آهن با تیم مركبات بازی داشتیم كه در ۱۰ دقیقه آخر وقتی من را به زمین آوردند در كرنر من توپ را وارد دروازه حریف كردم و بازی را بردیم. بعدها یك روزی هم در شهر ری تیم سازمان گوشت با تیم اقبال بازی داشت و عباس رضوی مربی آنها بود و من آن وقت ۱۴ ساله بودم، البته درس هم می خواندم و خیلی هم خوب درس می خواندم و در حقیقت فوتبال انگیزه مرا برای بهتر درس خواندن شدیدتر كرده بود و تلاش من قرار گرفتن در مثلث زندگی بود كه یك رأس آن تحصیل، یك رأس ورزش و یك رأس خانواده بود. در هر صورت، بعد از این بازی بود كه عباس رضوی با من صحبت كرد و به منزل ما آمد و برای ابومسلم مشهد از من دعوت كرد و از پدرم خواست كه با او به تیم ابومسلم بروم اما چون فرزند بزرگ خانواده بودم مرحوم پدرم اجازه ندادند.
آن دوره من خیلی ناراحت شدم و در ضمن زندگی خانوادگی ما هم خیلی سخت شده بود و باعث شد كه من كار هم می كردم.یادم هست كه از اینجا زندگی من تغییر كرد. من برای كار به بانك ملی شعبه سبزه میدان رفتم و در رستوران آن كار می كردم. یك روز شنیدم محمود اعتمادی بازیكن سابق بانك ملی، شاهین و تیم ملی به شعبه ما منتقل شده است. آن روز وقتی برای سرو غذا به بخش اعتبارات رفتم افسانه رویاهایم داشت محقق می شد.وقتی ساندویچ را روی میز ایشان گذاشتم و عرض خوش آمدگویی، گفتم من هم به فوتبال علاقه مند هستم و می توانید شما به من كمك كنید؟ كه گفت فردا عصر ساك لباست را بیاور كه با شهباز در زمین شاهین بازی داریم!
برای من خیلی اتفاق بزرگی بود و با اعتماد به نفس ساكم را بردم و یادم هست كه ربع آخر بازی من را بك راست زمین گذاشتند و عادل خانی كه آن وقت در بایرن مونیخ هم بود روبه روی من بود و طبیعتاً كار من خیلی سخت بود. من با شرمندگی به رختكن رفتم و گفتم ببخشید، اما او كار من را پسندیده بود و گفت شناسنامه ات را فردا بیاور. آن زمان من ۱۶ ساله بودم. همزمان در تیم نوجوان و جوانان بانك ملی و هم در جام تخت جمشید بازی كردم. همان سال انتخاب شدم برای تیم ملی نوجوان به عنوان كاپیتان تیم و بازیهای كن فرانسه در سال ۱۳۵۵ اولین سفرم بود. از آنجا كه برگشتم بلافاصله به عنوان كاپیتان تیم ملی جوانان با مربیگری یورگوویچ در بازی های آسیایی تهران رفتم. همزمان كاپیتان تیم ملی ۲۱ ساله ها در بازی های جهانی تونس هم بودم.در سال ۱۳۵۷ به تیم ملی دعوت شدم و برای جام جهانی آرژانتین و در تمام بازی های مقدماتی حضور داشتم. در آن وقت سن من حدود۲۰ سال بود و آقای مهاجرانی به من گفتند با آقای علی دوستی بروید كمك تیم ملی ۲۳ ساله ها در فستیوال جهانی تولون فرانسه و ما هم به تولون رفتیم و در كنار همه اینها تحصیلات دانشگاهی را هم پی گرفتم.●چه رشته ای تحصیل كردید؟
- من ورودی سال ۱۳۵۵ رشته تربیت بدنی بودم و كارشناسی ارشد آن را گرفتم. در آن زمان سیستم ورزش كشور اندیشه ای را داشت كه دانشگاه تربیت بدنی باید متعلق به ورزشكاران ملی باشد كه به نظر من تدبیر بسیار درستی بود و با امكانات بسیار خوب و البته با تعداد فارغ التحصیلان محدود بسیار خوب عمل می كرد.
من همراه با آقایان خوردبین، علی حیدری، محرم عاشوری، منصور برزگر و... وارد دانشگاه شدیم و جزو اولین كاروان ورزشی بعد از انقلاب به المپیك مسكو رفتیم.
اواخر سال ۱۳۵۶ بود كه با یك قرارداد به تیم تاج رفتم و رفتن به تیم تاج با وجود افرادی مثل آندرانیك اسكندریان، حسن نظری، مصطفی مسلمی، اصغر حاجی لو، دانایی فر، حسن روشن، مسعود مژده ای، شاهرخ مطیعی و.. كه اسطوره های فوتبال آن زمان بودند برای من بسیار مغتنم بود و با این تیم به دور اروپا رفتیم و در جام موستاد بلگراد بازی عالی از خود نشان دادیم.بعد از انقلاب هم كه فقط در تیم استقلال بازی كردم و تا اواخر سال ۱۳۶۶ حضور داشتم و در سن ۲۸ سالگی از فوتبال و عشقم دور شدم، در حالی كه پیشنهادهای زیادی داشتم اما من به پیراهنم خیلی عشق داشتم. به هر حال هنوز هم فوتبال در درون من است و با آن زندگی می كنم و اكنون هم مدیریت دو مدرسه فوتبال را برعهده دارم.
● با شرایط امروزی چگونه می توان به ورزش محلات در آن سطح و اندازه ای كه به شما اجازه داد و كمك كرد، دست یافت و آیا اصولاً از این روش می توان به ورزش حرفه ای رسید؟
- به هیچ عنوان به دلیل اینكه اجتماع امروز هم اجتماع سابق نیست.آدمها بسیار گرفتارترند و شرایط شخصیتی افراد و خانواده ها بسیار متفاوت تر شده است. پدران امروزی با وجود چند شغل آیا وقت می كنند كه به ورزش فرزندانشان علاقه و توجه نشان دهند.
به نظر من امروز بار توسعه و رشد ورزش باید بر دوش دولت باشد زیرا بنیه ورزش محلات، امروز بسیار نحیف و ضعیف شده است. ورزش در محلات با كدام مكان باید احیاء شود و متاسفانه همین میزان اندك زمین های چمن و یا ورزشگاههای موجود هم مثل هویزه، استقلال جنوب به اجاره رفته است و بررسی كنید چگونه مورد بهره برداری قرار می گیرند! بچه هایی كه خانواده آنان درآمد مالی خوبی ندارند و قادر به استفاده از این نوع اماكن نیستند كجا باید ورزش كنند!امروز نحوه ورزش كردن برای خانواده ها فاجعه آمیز است. همین عملكرد مدرسه های فوتبال را بررسی كنید كه چقدر خانواده ها از آنها استقبال كرده اند. من خود در دو تا مدرسه فوتبال حضور دارم و میزان شهریه ها در حدی است كه امكان پرداخت آن توسط خانواده ها مقدور نیست. من خودم بچه هایی را دیده ام كه با استعداد بوده اند اما نتوانستند فوتبال را ادامه دهند. خب طبیعی است كه برای این كار دولت باید وارد عمل شود. ورزش محلات با شیوه سابق قابل اجرا نیست. من حكم بازرس پایگاههای قهرمانی استان تهران را هم دارم. اما متاسفانه نه تنها رونقی ندارد بلكه باید بگویم وجود هم ندارد.
●چند پایگاه قهرمانی ورزشی در استان تهران داریم؟
- آمار دقیق آن را ندارم، اما تقریباً در هر منطقه پایگاه داریم. اما اصولی جا نیفتاده است.
● دلیل آن چیست؟
- به خیلی دلایل، هم مالی، هم تشكیلاتی، كادر فنی و مربیان.
در حقیقت آمده اند كه كاری را شروع كنند، اما باید در نظر داشت كه پایگاههای قهرمانی باید زیربنا و ساخت آكادمیك داشته باشند و با علم روز تطبیق داشته باشد و گرنه آن را پایگاه قهرمانی نمی توان نامید و بهتر است كه در این صورت آن را پایگاه همگانی نامید!ابزار و نیازهای قهرمانی را باید در پایگاههای قهرمانی منظور كرد و گرنه با گرفتن یك زمین یا مكان و چند مربی بنام استان تهران نمی توان به قهرمانی دست یافت. به نظر من بهترین پایگاه برای یافتن و رشد استعدادهای قهرمانی آموزش و پرورش است. اما در سطح مناطق آموزش و پرورش نگاه كنید هیچ آموزش و پرورشی در منطقه خود زمین مختص فوتبال در خارج از مدرسه ندارد. در حالی كه قدیم ترها این نكته در آموزش و پرورش مورد توجه بود. به عنوان مثال زمین اكبرآباد در خیابان قزوین متعلق به آموزش و پرورش بود. اما اكنون بچه ها در زمین های آسفالت مدارس، تازه اگر وجود داشته باشد چه قدر جای رشد دارند؟!
● ارتباط پایگاه های قهرمانی با مدارس و آموزش و پرورش چگونه است؟
- باید از مدارس تزریق شود، اما تعاملی با هم ندارند و اساسی و زیربنایی كار نمی شود.
● چه باید كرد؟
- ما باید بیائیم برنامه سخت افزاری آن را ایجاد كنیم؛ به این مفهوم كه اول استعدادیابی كنیم. من از همه معلم های ورزش مدارس سؤال دارم كه چه استانداردهایی برای استعدادیابی وجود دارد و آنها چگونه عمل می كنند؟ اصولاً چنین چیزی در ایران وجود ندارد و رعایت نمی شود. متأسفانه در استان تهران و فدراسیون بررسی كنید چه كسانی مسئول استعدادیابی هستند. كسانی كه با ارتباطات كار كرده اند یا به شكل اصولی!به نظر من باید در هر منطقه ای شبكه ای را فراهم آوریم كه متشكل از یك تیم روان شناس، جامعه شناس و بدنساز و برای هر پایگاه قهرمانی به صورت یك دبیرستان طراحی شود كه آنها در ارتباط با والدین و با برگزاری كلاسهای تئوری، كلاسهای اصلاحی، آسیب شناسی و بررسی آمادگی سلامت جسمانی بچه ها به شكل دقیق پرورش دهند.باید در رأس سازمان تربیت بدنی، تربیت بدنی استان و فدراسیون و آموزش و پرورش یك ارتباط تنگاتنگی را برقرار كنند و استعداد یابی كنند و پرورش دهند و حتی با مدارس فوتبال تعامل برقرار شود تا روند قهرمان پروری به شكل اصولی و قابل اجرا پی گرفته شود. به هر حال می توان برای هر منطقه برنامه ریزی كرد و طرح آموزش تمرینی برای مدارس داد و استانداردها را برای رسیدن به ورزش قهرمانی هموار كرد.
● سن مناسب برای مدارس فوتبال چه قدر است؟
- سن برای مدارس فوتبال طبق استانداردهای بین المللی ۷ تا ۱۴ سال است، كه دوران پیش از بلوغ است و بعد از دوران بلوغ می رویم به سوی تاكتیك، مسئولیت پذیری، شرح وظایف دادن كه بازیكن شكل می گیرد و یك بازی قابل قبول از خود نشان دهد.خوشبختانه امروز بسیاری از بازیكنان اسبق تیم ملی دارای مدرسه فوتبال شده اند و به شكلی در حوزه علاقه مندی حرفه ای خود ادای دین هم می كنند.
● آیا در دوره مدیریت شما در مدرسه فوتبال، استعدادهایی هم بوده اند كه به تیم های باشگاهی دست یابند و یا معرفی شوند؟
- بله، در برخی موارد داشته ایم كه برای تیم نوجوانان پاس معرفی شده اند. البته بیشتر استعدادها در جنوب شهر مستقر است. در یك سالی هم كه در زمین مرغوبكار در جنوب تهران، مدتی فعال بودم تعدادی را معرفی كردیم كه جذب تیم های پایه ای استقلال شدند.طرحی كه من دارم بازیكن سازی است كه در مناطق آموزش و پرورش با تعامل آنها استعدادیابی شود و مسابقات بین مدارس برگزار شود و جوایز تعیین شود تا در نهایت بتوان استعدادها را به باشگاه ها معرفی كرد.شاید با این نوع طرح ها بتوان جایگزین مناسبی برای ورزش محلات فراهم كرد.یك نكته را هم كه باید تأكید كنم این است كه متأسفانه مدیران باشگاه های ما فقط به تیم های دسته یك خود می پردازند و تیم های پایه نادیده گرفته می شود.شاید از تیم فولاد بتوان یك نمونه مدیریت موفق پایه ای را مثال زد كه از ۶ سال پیش، این برنامه پایه ای را شروع كرد و اكنون در جایگاهی است كه نه تنها بازیكن نمی خرد بلكه بازیكن هم می فروشد. این تیم در یك استان محروم اما با یك كار زیربنایی توانسته است موفق عمل كند و جوانان را هم در استان خوزستان از آسیب های اجتماعی دور كند و چه قدر نوجوان جذب فوتبال شده اند.ببینید بودجه مواد مخدر در سازمان تربیت بدنی ۶ میلیارد تومان است. چرا از این مبالغ در جهت پیشگیری استفاده نكنیم.متأسفانه باید بگویم كه برخی از بچه ها به دلیل تبعیض و ناعدالتی و نداشتن پول حتی در تیم های پایه ای هروئینی شده اند! مسئولیت ما این است كه برای مسائل پایه ای و تیم های پایه ای بیش از این حرف ها هزینه كنیم.در یك كلام ما نباید اصول را فدای شخصیت ها كنیم وگرنه رویه فعلی ادامه خواهد یافت و این خطرناك است.
مریم رضایی
منبع : روزنامه همشهری