یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


فرایند طنز در هنر دینی


فرایند طنز در هنر دینی
▪ ضمن تقدیر و تشکر از این که دعوت ما را برای انجام مصاحبه پذیرفتید، به عنوان اولین سؤال بفرمایید که ماهیت طنز چیست؟ و آیا با شوخی فرق دارد یا نه؟
ـ بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم، خداوند در قرآن می‏فرماید: «علّم الانسان ما لم یعلم» یعنی به انسان آنچه را نمی‏دانست، آموخت. یکی از شیوه‏ها و روشهائی که قرآن برای آموزش و اندیشیدن ذکر می‏کند بیان هست و برای انتقال مفاهیم، روشها و متدهای مختلفی را می‏توانیم مورد بررسی و بحث قرار بدهیم.
یکی از روشها: روش استدلال است که برای مجامع علمی، دانشگاهی، پژوهشی، دانشجویان و طلاب مورد استفاده قرار می‏گیرد.
روش دوم: تاریخ نگاری است، داستان‏گویی برای سنین مختلف با تغییر سطوح مختلف داستان تحلیلی تحقیقی. گاهی طراحی کاریکاتور خالی از خنده مطرح می‏شود. با نقاشی مفاهیم منتقل می‏شود، بعضی نقاشی‏ها پیامهای عمیق، بعضی ظاهری (و ساده برای بچه‏ها و سنین پائین) و بعضی دارای پیام نارسا می‏باشند.
گاهی همین مفاهیم از طریق شعر، نمایش و فیلم القا می‏شود و گاهی به صورت انتقاد و پیشنهاد و گاهی به صورت مناظره هست.
یکی از روشها نیز روش طنز است که باید جامع تمام این شیوه‏ها باشد، هم علمی باشد، هم تنوع ذهنی برای طرف به وجود بیاورد و هم از طریق اصول هنری از خصوصیت برخوردار باشد، اینکه ما فکر کنیم طنز همیشه باید مطالب عمیق و علمی را به صورت خنده‏دار و تمسخرآمیز مطرح کند به نظر بنده اشتباه است بلکه طنز باید تبسمی بوجود آورد که زمینه تعقل و پذیرش باشد.
از نظر لغوی طنز را مسخره کردن، خنداندن، نیش زدن معنا کرده‏اند. و همچنین ناز کردن به صورت طنازی و تعاریف مختلفی برای مسئله شده ولی اینها را باید مقداری تخصیص زد. در رابطه با مفهوم طنز گرچه همراه با خنده است ولی نباید خنده به گونه‏ای باشد که پیام طنز فراموش شود و شخص به گونه‏ای در خنده غرق شود که از اهداف طنز غافل گردد.
اگر طنز به معنای نیش زدن باشد. باز نیش نباید آن طور باشد که حالت پذیرش از شنونده یا بیننده گرفته شود، نیش نباید آنقدر تند شود، که طرف حوصله نکند بشنود و توان روحی برای پذیرش و شنیدن مطلب را نداشته باشد، پیام طنز باید غیرمستقیم باشد، یعنی اگر چه از یک فرد است ولی مصادیق آن باید دیگران را هم شامل شود. اگر طنازی دارد طنز می‏گوید و فرد مورد نظر او هم در اینجا حضور دارد باید طنز را به طور غیرمستقیم مطرح کند که علاوه بر آن فرد مورد نظر او، شامل دیگران هم بشود، تا طرف بتواند مطلب را بطور طبیعی تلقی کند. نه احساس کند که او مستقیما مورد خطاب قرار گرفته است. طنز در عین حال که گاهی ممکن است موجب مسخره شدن دیگران باشد و یا افراد را مسخره کنیم باید آموزشهایی را هم موجب بشود. زمینه ساز آموزش منفی اخلاقی نباشد، طنز باید زمینه گرایش به بیهوده‏گرایی نباشد و مخاطب از طنز استفاده‏ای مثبت ببرد، نه منفی در ذهنش پیوسته منفی تلقی بشود.
وقتی کسی طنز می‏گوید باید مواظب باشد روحیه بدبینی در افراد و کارگزاران بوجود نیاید. سوء ظن و بدبینی نسبت به کارگزاران نیز بوجود نیاید.
اگر طنز، جامع اندیشی افراد را خدشه‏دار کند حال مگس پیدا می‏کند بعضی از طنز گویان همه‏اش در نقاط منفی فرد می‏نشینند و آنرا مطرح می‏کند.
کسی که با این افکار پرورش پیدا کند کم‏کم جامعیت در نظرش نمی‏آید.
همیشه به جهات منفی نگاه می‏کند؛ طنزگو نباید منفی‏گرا باشد، منفی گرائی را نیز در مردم نباید تقویت کرد تا از کاه کوه ساخته شود.
▪ طنز همان نقد است بالاخره ما باید عیوب را مورد خطاب قرار دهیم چطور می‏فرمائید روی عیبها تکیه نکنید. آیا منظور این است که همان طور که عیبها را می‏گوئیم خوبیها را با زبان دیگر بیان کنیم. یا اینکه طنز را روی خوبیها ببریم؟
ـ ما اگر می‏خواهیم یک یا دو نقطه منفی را در فرد و یا در کار کرد یک اداره و نهاد مطرح کنیم باید مسائلی را با مقدمات قضیه یا حواشی مطرح کنیم تا وانمود شود که این آقا ده جهت مثبت دارد و حالا دو تا نقد هم روی او هست. در آیات و روایات نیز همین سیره را می‏بینید.
قرآن وقتی فردی را مورد عتاب و خطاب قرار می‏دهد. می‏گوید: «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل.»
این یک نقد است که چرا مال باطل می‏خوری؟
ولی اول نقاط مثبت مطرح می‏شود «ای ایمان آوردندگان».
به عکس، گاهی اول خطاب طنزی و انتقادی است و بعد می‏گوید اگر کار خوب انجام دادی «جنات تجری من تحتها الانهار» معلوم می‏شود که چه قبل و چه بعد و چه حین طنز باید مطلب را، طنز را، انتقاد را طوری مطرح کرد که بیننده و شنونده دید جامعی نسبت به مسئله پیدا کند نه اینکه فقط روی نقاط منفی برود.
▪ تفاوت طنز و لهو را توضیح دهید.
ـ طنز یک جلوه لهو است با این تفاوت که لهو در آن هدف نیست... در طنز هدف مثبت مدنظر است، اگر طنزی گفتیم که هدف منفی داشت، از لهو بدتر می‏شود و در آیات و روایات مورد سرزنش و نکوهش است و اگر ما طنزی گفتیم که جهت مثبت داشت این خوب است طنز هدفش عالی است. گاهی طنازها مطلبی بیان می‏کنند که معنی لعب دارد، بازی است، بازی که نتیجه مثبت بالائی ندارد مثل بچه‏ای که ساختمانی با آجر بسازد و بعد خراب کند نتیجه‏ای نمی‏گیرد. انرژی بیهوده‏ای صرف شده است اگرچه صرف وقت کرده ولی طنز در عین حال که بازی و تفریح است باید نتیجه والایی داشته باشد. طنز گاهی شامل لهو الحدیث هم می‏شود ...
طنز با مسخره کردن فرق می‏کند. اگر کسی طنز می‏گوید گاهی طرف مسخره میشود اما هدف عالی در بین است مثلاً کسی را اعدام می‏کنیم برای چی؟ درست است اعدام و قتل نفس حرام است اما چون اثر اجتماعی بالاتری بر آن مترتب است ما او را می‏کشیم یا او را شلاق می‏زنیم در حالی که اگر فردی را در حالت عادی سیلی بزنیم باید دیه بدهیم اما وقتی شلاق می‏زنیم بدن او سیاه می‏شود از حال هم می‏رود چون این کار نتیجه بالاتری دارد. پسندیده است پس طنز اگر مسخره کردنی باشد که نتیجه بالایی نداشته باشد این طنز نمی‏شود در عین حال دروغ گفتن هم نیست اگر طنزی باشد که به عنوان دروغ مطرح است. ولی هدف بالاتری در نظر است اشکال ندارد طنز از مواردی است که مجوز دروغ است. چرا به خاطر اینکه دروغ همیشه حرام نیست در چندین مورد دروغ گفتن جایز و لازم است. و نگفتنش حرام است.(۱)
اگر طنز ریشخند کردن و تمسخر کردن یک فرد و توهین به اوست در عین حال چون هدف بالاتری در نظر است این از استثنائات توهین است.
▪ فرمودید اگر هتک حرمت بشود اشکال ندارد. برخی معتقدند در طنز مخاطب ما شخصیت طرف نیست بلکه آن نقصی که در کار او مدنظر است از اینجا ما باید بگوئیم که هتک حرمت نمی‏شود یا هتک حرمت می‏شود و اشکالی ندارد؟
ـ همان حسن فاعلی و قبح فاعلی در نظرتان هست. بله اگر کسی تخلفی می‏کند درست است که تخلف از فرد صادر می‏شود و ما هم آن فرد را مورد نظر قرار می‏دهیم بلکه اگر بگوئیم پزشکان چنین کردند. پزشکان اینطوری‏اند شخصیت می‏شود، شخصی نمی‏شود اگر شخص مورد نظر باشد یک بحث دارد. اگر شخصیت را در نظر بگیریم مواردی دارد که باید آنها را در نظر بگیریم و یک استثناء هست.
▪ بالاخره اگر ما در مورد یک استاندار یا فرمانداری که نقصی در کارش باشد و نتوانسته کارش را که وظیفه‏اش بوده انجام دهد طنز بگوئیم به او هتک حرمت کنیم بالاخره او هم ناراحت میشود و ما با بعضی از آقایان مطرح کردیم می‏گفتند که آیا شما باشید ناراحت نمی‏شوید و در عین حال که او ناراحت می‏شود. باز می‏توانیم بگوئیم چون یک مسئله اهمی در کار هست لذا اشکال ندارد اگر هتک حرمت به شخصیت او شود و او ناراحت هم بشود؟
ـ مخاطبان طنز ما چه کسانی هستند این بحث مفصلی است. یک وقت مخاطب ما در این استاندار و فرماندار مؤثر است این اشکال ندارد مثلاً پیش وزیر کشور از استاندار انتقاد می‏شود این اشکال ندارد باید این کار را کرد تا وزیر بفهمد استاندارش کار اشتباهی کرده است، اگر ما می‏خواهیم در فضائی، فردی را زیر سئوال ببریم باید این فضا و زمان و مکان و حالاتی که در این طنز هست با او تناسب داشته باشد مثلاً پدری فرزندش را می‏زند. این توهین نیست تأدیب است اما یک وقت بچه به پدر می‏زند این همان هتک مقام میشود موقعیت پدر اقتضایش از نظر اجتماعی این است که بچه را ادب کند. اشکال قانونی، شرعی و عقلی ندارد. اما اگر بچه بخواهد پدرش بزند، چون تناسب عکس شده، نمی‏شود.
▪ فرق طنز با شوخی چیست؟ آیا می‏شود گفت طنز گاهی با شوخی قاطی است یا طنز همان شوخی است؟
ـ اهدافی که در طنز است در شوخی نیست. یا حداقل می‏شود گفت اهدافی که طنز دارد خیلی بالاتر از شوخی است.
گاهی در بحث شوخی علماء اخلاق گفته‏اند که ممکن است که کسی شوخی کند بصرف اینکه طرف بخندد. هیچ پیامی در آن نیست می‏خواهد مشکل و نگرانی روحیش را حل کند. این خوب است.
اما طنز با گستره‏ای که دارد می‏بینیم خیلی نتیجه دارد هر قدر نتیجه طنز بالا رود از لعب و لهو الحدیث و مسخره و حتی شوخی افقش بالاتر می‏رود. هر چه پائین باشد به آنها ملحق می‏شود و اثر الهی دنیوی و اخروی آن کم می‏شود.
▪ اهداف طنز مفید چیست؟
ـ با این اهداف که برای طنز به عنوان یک هنر مهم مطرح است، اگر ما با این اهداف کار کنیم مثلاً یکی از اهداف طنز امر به معروف است. همین امر به معروف و نهی از منکر میشود طنز واجب حتی گاهی مستحب و مکروه و مباح هم نیست.
ما گاهی می‏توانیم از طرق تذکر و توجه و راههای دیگر فردی را متوجه کنیم اما گاهی جز طنز راهی نیست، این یکی از مراتب نهی از منکر است که هم او را بخندانیم هم تذکری به او بدهیم.
▪ یکی دیگر از اهداف گسترش یک فرهنگ مثبت تبلیغ و ارشاد از طریق طنز می‏باشد.
ـ گاهی نیز هدف آن جلوگیری از یک اندیشه منفی، است ما با طنز این اندیشه منفی را به تمسخر می‏گیریم. بعنوان مثال سیگار، مشروب و لباسهای جلف در صدا و سیمای زمان شاه ملعون بعنوان ارزش مطرح بود اما حالا بعنوان یک ضد ارزش جلوه‏گر است، یک معتاد بعنوان یک انگل ضد ارزش و کم شخصیت مطرح است، کم‏کم این ارزش تبدیل به ضد ارزش واقعی شد.
گاهی هدف طنز تخریب شخصیت و بعد منفی فرد است.
گاهی طنز تقویت افراد دیگر است. افرادی هستند خوب کار می‏کنند افرادی هستند بدکار می‏کنند. ما افرادی را که بدکار می‏کنند به طنز می‏کشانیم تا افراد خوب تقویت شوند.
گاهی هدف طنز تنوع برنامه است مخصوصا برنامه‏هایی که حالت عمومی دارد مثلا در سمینارها که معمولا شخصیتها هستند و وقتشان محدود است و آمادگی پذیرش مطالب علمی خشک را هم دارند جای طنازی نیست. ولی وقتی مجلس عمومی داریم بصورت سخنرانی در رادیو و تلویزیون در اینجا اگر بخواهیم شخص را به تأمل و فکر کردن وادار کنیم نمی‏پذیرد نیاز به تنوع دارد خداوند هم در جهان هستی صبح و شب و زمستان و تابستان را برای تنوع قرار داده و در مسیر زندگی هم سختیها و خوشیها و نشیب و فرازها برای همین است.
تفریح روحی یکی از اهداف دیگر طنز است، ما می‏خواهیم مطلبی را به فردی القاء کنیم یکی از راهها این است که او را خوشحال کنیم. شاد کنیم، شاد ظاهری که بخندد یا شاد روحی. این تفریح گاهی بصورت حرفهای طنز گاهی با محبت گاهی با مسائل مختلف ایجاد می‏شود.
ممکن است هدف فرد از القای طنز صرفا اهداف علمی باشد. یا برای انتقال مفاهیم علمی باشد.
اگر طنز این خصوصیات را داشته باشد طنز مثبت و مورد تأیید است. اگر چه عنوان، طنز است اما هدف مقدس است.
▪ بفرمائید خصوصیات این طنز چیست؟
ـ طنز باید هدفدار باشد. حداقل یکی از آن اهداف در او باشد هر چه آن اهداف در آن قوی‏تر باشد، فایده و نتیجه‏اش بیشتر است. طنز باید زمینه ساز بالندگی و رشد افکار باشد. گر چه سوژه تکراری باشد.
برای مقابله با فکری که در جو و زمان خاصی از فردی مطرح شده، ما باید ابعاد مختلف آن فکر را مطرح کنیم.
نه در یک بعد حرکت کنیم که شنونده و بیننده ما نتواند آن موارد مختلف را از این اندیشه بدست بیاورد و با آن برخورد کند.
طنز باید در ابعاد مختلف به ارزشهاقدرت و نیرو دهد.
طنز باید ابزارش مخالف با اصول اعتقادی نباشد. فرض کنیم اگر می‏خواهیم از دکور، لباس، یا فضائی استفاده کنیم، این ابزاری که استفاده می‏شود باید با مسائل دینی و اجتماعی منافات نداشته باشد.
مخالف با رفتارهای صنف و قبیله و زبان خاصی نباشد. بلکه باید جامع همه گروهها باشد. و جامعیتی به مفهوم بدهد که فقط در یک قشر خاصی اثر نگذارند.
طنز باید بدآموزی نداشته باشد. زمینه‏های منفی ایجاد نشود.
اگر از بعد منفی وارد شویم باید مطالب منفی طوری نباشد که قضیه را تقویت کند مثلا فیلمهای پلیسی که روش دزدی را یاد می‏دهند. روش باز کردن گاو صندوق، از بین بردن اثر انگشت، اینها آموزش منفی است اگر ما می‏خواهیم بعد منفی یک مسئله را مطرح کنیم، باید به گونه‏ای باشد که بدآموزی نداشته باشد.
طنز نباید ایجاد غفلت کند گاهی افراد آنقدر در وادی طنز می‏روند که غلو می‏کنند. غلو اثر منفی در جامعه دارد و مردم می‏فهمند که اینها دروغ می‏گویند. در نتیجه از دقتهای کافی در طنز ارزشی جامعه باز می‏دارد.
طنز باید ضریب دقت افراد را زیاد کند نه ضریب تخریب و وازدگی و تنفر را بوجود بیاورد طنز باید توهین نباشد دروغ نباشد مسخره نباشد که بیان شد.
۱) جلوه‏های طنز
بعضی فکر می‏کنند گفتن طنز کافی است. صرف گفتار در طنز، ولی به اعتقاد بنده یکی از راههای طنز گفتار است ولی عوامل دیگری هم هست که باید آن عوامل دیگر را هم در کنار گفتار بیاوریم تا طنز تأثیر درست داشته باشد هماهنگی باشد.
جمله بندیها؛ نوع جمله بندی طنازها، باید بیانگر حالات طنز باشد.
۲) انتخاب سوژه
وقتی می‏خواهیم یک فکر و اندیشه و کردار را به طنز بکشیم زاویه این طنز و اندیشه و انتخاب سوژه بسیار مهم است.
ممکن است سوژه تبعات منفی داشته باشد، اما زاویه دید و انتخاب سوژه متناسب با آن فکر و کردار مهم است.
تن صدا می‏تواند روی شنونده تأثیر جالب‏تری داشته باشد اگر فردی طنز بگوید اما با کردار و گفتار او هماهنگ نباشد. ... طبعا نتیجه لازم را نخواهد داشت.
حالت ظاهری فرد به صرف گفتار و حالات او در نمایش و پذیرش طرف موثر است، رنگ لباس رنگ صحنه و حتی رنگهایی که در جوانب این قضیه است متناسب با حرکات طناز رنگ صحنه عوض می‏شود. گاهی حالت شادی است، گاهی گرفتگی و رکود را بوجود می‏آورد که در شنونده و بیننده موثر است. آهنگ‏های مناسب در مخاطب اثر به سزایی دارد.
لهجه خیلی موثر است. و ممکن است در برخی موارد ۸۰% نتیجه را بوجود آورد. و ممکن است آن ۲۰% مقدمه آن ۸۰% باشد.
و یا در لهجه ممکن است حالتی منفی باشد که آن ۲۰% نور و صحنه و حالات طرف در شنونده تأثیر مثبت بگذارد.
این خیلی مهم است سن فردی که می‏خواهد طنز بگوید یا اجراء کند با کسی که طنز را می‏شنود باید مناسب باشد..
جنس مهم است برای زن ـ زن و برای مرد ـ مرد، طنز بگوید.
چهره شغلی بسیار مؤثر است که ما چه چهره‏ای را می‏خواهیم به نقد و طنز بکشیم. خود طناز باید حالات و حرکاتش مناسب باشد. حالات فرد بیسواد با مهندسی که مورد طنز قرار می‏گیرند فرق دارد. یکی نیست تیپ، حالات دست، سر، نشستن، بلند شدن و حرف زدن یکی نیست ما می‏توانیم با این چند عامل طنز را کاملا جا بیندازیم.
▪ حکم طنز در پرتو احکام شرعی را لطفا بیان کنید؟
ـ طنز می‏تواند همان پنج عنوان کلی شرعی یعنی حرام و مستحب و مکروه و مباح و واجب را دارا باشد، ما می‏توانیم بعضی مواقع طنزی بگوییم که حرام یا مکروه و مستحب یا واجب باشد.
اگر طنز دارای هفت ویژگی و خاصیت زیر باشد عنوان حرام بر آن اطلاق می‏شود. اما وقتی قواعد کلی را مطرح کنیم. بعضی از این موارد استثناء می‏شود.
طنز اگر با دروغ، تهمت، توهین، تمسخر، اهانت، بدبینی و غُلُوّ کردن همراه باشد حرام است، اگر یکی از این هفت مورد در طنز باشد حرام می‏باشد. با این تفاوت که در بعضی از این موارد ممکن است طنز همراه با یکی از این موارد هم باشد اما واجب و جایز باشد.
مثل مواردی که حکم تابع موضوع است ما قبلا می‏گوییم گوشت گوسفندی حلال است، اما ذبح شرعی می‏خواهد. اگر ذبح شرعی ضمیمه شد حلال می‏شود اما اگر نشد حرام است.
ذبح در صورتی حلال است که با بسم اللّه‏ باشد، و رو به قبله و در باشد.
نمی‏شود گفت گوشت گوسفند بدون هیچ شرطی حلال است. هر ذبح شده‏ای حلال نیست باید شرایط لازم را داشته باشد.
پس اگر می‏گوییم در این موارد حرام است اینطور نیست که استثناء نداشته باشد.
مواردی داریم که تمام این هفت خصوصیت در طنز وجود دارد. ولی در عین حال واجب است و آن کجاست. موضوع فرق می‏کند قواعد کلی که گفته می‏شود اگر رعایت شود دیگر حرمت از بین می‏رود.
مواردی که طنز واجب می‏شود:
۱) دفاع از یک ارزش مشروط بر اینکه موجب جسارت و تجری به گناه برای دیگران نشود اینجا واجب است.
۲) برای جلوگیری از یک ضد ارزش اینجا واجب است.
۳) از کسی که متجاهر به فسق است و همه می‏دانند و غیبت او هم اشکال ندارد.
بعضی موارد پیش می‏آید که شما می‏دانید ولی نمی‏توانید بطور مستقیم وارد شوید ولی می‏شود بوسیله تنظیم یک طنز یک ضد ارزش را از جامعه بردارید و یا زمینه اجراء یک ارزش را در جامعه تحقق بخشید. همین که بگویید به من مربوط نیست از یک امر واجب رو گردان شده‏اید. مثل کسی که نماز نخوانده باشد مگر اینکه کسی باشد که خودش واقعا از دستش کاری نیاید، اما اگر کسی می‏تواند کاری انجام دهد باید به وظیفه خود عمل کند، زیرا به او هم مراجعه می‏شود بر او واجب است. تلاش خود را به هر صورت ممکن انجام دهد.
▪ باز در صورتی که ما راه دیگری جز طنز نداشته باشیم؟
ـ وقتی بحث می‏کنیم به ترتیب است و به موارد استثناء نمی‏پردازیم. اگر می‏گوییم واجب است با همان شرایطی که در اول بود و بیان شد و کم وجوب جاری شود.
طنز زمانی طنز دینی است که آن شرایط را داشته باشد. طبیعی است وقتی از طریق تذکر و اخطار می‏توانیم نهی از منکر کنیم دیگر جای طنز اصلا نیست. وقتی طنز در او موثر نیست اصلا طنز نیست. مثل دزدی که در شهر و استانی خیلی قدرت دارد اصلا به طنز ما گوش نمی‏دهد. طنز ما چه فایده دارد طنز باید موثر واقع شود.
در بعضی موارد موضوع و جایگاه طنز نیست، طنز در اینجاها صدق پیدا نمی‏کند طنز در مواردی است که طرف شخصیت شناخته شده‏ای است و مورد اعتماد جامعه هم هست و طنز هم در او می‏تواند تأثیر بگذارد. به طنز ما هم تا حدی توجه خواهد کرد. خود او هم گوش نکند دیگران به او می‏رسانند. برخی افراد چون خودشان فرصت ندارند دیگران روزنامه می‏خوانند و خبر انتقاد را به آنها انتقال می‏دهند.
اگر می‏گوییم اینجا واجب می‏شود به این دلیل که فرد متجاهر به فسق هست از راههای دیگر هم مأیوس شدیم اینجا از طریق طنز وارد می‏شویم، واجب می‏شود هم بر گوینده هم بر سازنده هم بر نویسنده و ...
یکی از موارد وجوب طنز در مورد افراد مغرض و معاند است، اینجا حکم وجوب در صورتی که زمینه لازم در او بوجود نیاید مثلا ما با یک فرد ملحد باید مناظره کنیم. کی مناظره تحقق پیدا می‏کند در صورتی که او راضی به مناظره شود وقتی راضی نشد از راه مناظره نمی‏توانیم باید از راه قوای قهریه عمل کنیم.
کسی هم که مغرض و معاند است و طنز در او تأثیر ندارد و حاضر نیست طنز را بشنود و ببیند مثل اوایل انقلاب که بعضی گروهها دیدن تلویزیون و خواندن روزنامه و رادیو را برای هواداران خود حرام کرده بودند.
در آن فضا جای طنز نیست.
۱) در بعضی طنزها ما هر زمان هم همین است که باید سازنده باشد.
▪ خصوصیات مکانی ومقامی سازنده طنز در چیست؟
ـ منظور از گاهی مکان خود سیماست. یعنی جایگاهی که مورد نظر است گاهی نوشتار است گاهی سخن است در چه موقعیتی این طنز مطرح می‏شود. فرض کنیم ممکن است گاهی طنز را در یک زمانی بگذاریم که این زمان برای کسی که مورد طنز قرار گرفته اهانت محسوب شود. بعنوان مثال طنزی از یک استانداری یا وکیل و وزیری در برنامه کودک مطرح کنیم. تا در برنامه‏ای که مقدمه آن مسئله منفی است شاید در روزنامه‏ها بیشتر باشد.
طنز از یک وزیر را در بخش نیازمندیها یا تبلیغاتی مطرح کنیم این مکان مناسب نیست.
مکانی که انتخاب کردیم باید مکانی باشد که با شخصیت او تناسب داشته باشد. زمان و مکان و فضای مناسبی را برای طنز انتخاب کنیم. همچنین طنز را از جهات گروه سنی، جنسی، اجتماعی هم مناسب با آن فرد مورد نظر انتخاب کنیم.
و در مجموع طنز را بگونه‏ای انتخاب کنیم که از نظر مکان، زمان و موقعیت با آن مورد، تناسب خاصی داشته باشد اگر از بچه‏ها انتقاد می‏کنیم با بچه‏ها، از خانواده در خانواده، فضای گفتگوی خانواده، وزیر، وکیل در فضای متناسب با شخصیت طرف مقابل باید باشد.
▪ ویژگیهای فرد طناز را در چه می‏دانید؟
کسی که می‏خواهد تنظیم طنز کند چه شعر چه مقاله چه کار هنری باید:
ـ به مبانی دین آگاه باشد.
ـ به قوانین اجتماعی اشراف داشته باشد.
ـ اصول و ملاکات عقلی و منطقی را بداند.
ـ روحیه متعادل و متین داشته باشد روحیه افراط و تفریط نداشته باشد.
ـ مراتب ارزشها و ضد ارزشها را بداند.
به مراحل و شرایط طنازی آگاهی داشته باشد که بعضی از طنزها را نسبت به بعضی افراد مطرح می‏کنیم. اصلا شخصیت طرف را پائین می‏آوریم. ممکن است فردی اشتباهی داشته باشد ولی به این معنی نیست که ما طرف را خراب کنیم.
وظایف افرادی را که مورد طنز قرار می‏دهد بداند. مرزها را کاملا رعایت کند. نباید در طنز افراط و تفریط مطرح کنیم و همچنین بتوانیم تشخیص دهیم که اگر دروغ است از دروغهای مجاز است. اگر غیبت است از غیبتهای مجاز می‏شود، اگر توهین است از توهین‏های مجاز است. اگر این باشد طنز نتیجه دارد. اگر ندانیم طنز کجایش حرام و کجایش حلال است از نظر قانونی چه مراحلی دارد؟ تبعا اثرات منفی خواهد داشت.
▪ بفرمایید طنز از چه کسی خوب است؟
۱) احتمال نتیجه از طریق طنز بدهیم. در امر به معروف هم همین است یکی از شرایط امر به معروف این است که احتمال تأثیر بدهیم.
۲) احتمال نتیجه برای دیگران بدهیم.
۳) از تأثیر روشهای دیگر مأیوس باشیم.
۴) اثر منفی برای اعضای دیگر جامعه نداشته باشیم. این طنز نباید عمومی مطرح شود و باید خصوصی باشد از طریق طنز مکاتبه‏ای و فردی مطرح شود.
۵) اثر منفی برای فرد مورد طنز نداشته باشد و اگر اثر منفی دارد باید مراتب طنز را پائین بیاوریم یا موقعیت انتقال را پائین بیاوریم که اثر منفی برای فرد نداشته باشد. در قالب دیگر مطرح کنیم که بپذیرد.
۶) یقین به رفتار نامطلوب فرد خاصی داشته باشیم. وقتی از کسی رفتاری می‏شنویم یا می‏بینیم یا می‏خوانیم و از نظر ما این رفتار پسندیده نیست باید یقین کنیم که این رفتار درست است واقعا این کار را کرده است.
یکی از بحثهایی که این روزها داشتیم این است که آیا ما در قرآن طنز داریم یا نه برخی معتقدند که ما در قرآن طنز نداریم برای اینکه قرآن هر چه هست حقیقت است. لذا معنا ندارد که طنز داشته باشد و برخی در مقابل می‏گویند:
که ما طنز داریم نمونه‏هایی هم مطرح کرده‏اند از جمله ... انک انت العزیز الکریم که افرادی که در این دنیا خود را عزیز و کریم می‏دانسته‏اند در آن دنیا عذابشان می‏دهند که بچشید یا داستان حضرت ابراهیم که وقتی همه بتها را شکست آمدند از او سوال کردند و گفت:
▪ نگاه کنید تبر روی دوش بت بزرگ است از او بپرسید اینها را طنز دانسته‏اند نظر شما در رابطه با طنز در قرآن چیست؟
اگر با آن شرائط و ضوابطی که برای طنز بیان شد بپذیریم بله ما در قرآن طنز داریم. و از آیات شریفه‏ای استفاده می‏شود که خداوند هم در دنیا و آخرت افرادی را مورد طنز قرار می‏دهد.
مثال: بعضی گفته‏اند که خدا چطور ما را خلق کرده ما که از دنیا رفتیم چطور ما را به دنیا می‏آورد؟
«ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنائه.»
انسان فکر می‏کند ما نمی‏توانیم استخوانهایی را جمع کنیم چطور ما می‏توانیم سرانگشت افراد و مردم را که چند میلیون انسان‏اند را بسازیم و سر انگشت هیچ کدام مثل هم نباشد.
یا در همین آیه ۳۵ سوره یونس می‏فرماید «افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع» در برابر مسئله امامت است که حضرت حق (جلّ و عَلی) می‏فرماید آیا کسی که شما را هدایت به حق و دعوت به حق می‏کند ترغیب به حق می‏کند این شایسته و بایستگی تبعیت دارد یا کسی که شما را هدایت نمی‏کند مگر هدایت بشود. پیامبر و ائمه علیهم‏السلام اینها خودشان هدایت تکوینی داشتند عصمت داشتند اینها «احق ان یتبع» هستند یا کسی که عصمت و عدالت ندارد این چطور می‏تواند شما را هدایت کند.
مثل برخی که می‏گویند هر کسی حکومت دستش بود اولواالامر است. این کسی که خودش بایستگی هدایت در او نیست چطور می‏تواند دیگران را هدایت کند. این خودش یک طنز است. که برخی فکر می‏کنند آنها از هر کسی که پیروی کردند آنها را به حق می‏رساند و به هدایت دعوت خواهند کرد.
یا آیاتی «ءانتم تخلقونه ام نحن الخالقون» شما او را خلق کردید یا ما خلق کردیم.
«ءانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون» شما آب را از آسمان آوردید یا ما آوردیم، آنها ادعا می‏کردند که ما همه چیز در اختیارمان است قدرت و توان داریم خداوند متعال این حرف را اینگونه پاسخ می‏دهد. «ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون» شما آن را کشت کردید یا ما رویاندیم.
یا «مثل الذین حُمّلوا التوریه لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا.»
بعضی فکر می‏کردند علم داشتن، آگاه بودن و عالم بودن کافیست در صورتی که قرآن می‏فرماید که اینها که علم دارند اما عمل ندارند مثل چهارپا و الاغی هستند که چیزی را حمل می‏کنند اما در حمل آنها تأثیر و نتیجه‏ای نیست. «ءانتم اشد خلقا ام السماء بنیها.»
آیا خلقت شما مشکل‏تر است یا خلقت آسمان شما می‏گویید چطور می‏شود که خدا ما را خلق کرده خدا چطور توانسته ما را خلق کند. خلقت شما سخت‏تر است یا خلقت آسمانها اینها همه در برابر حرفهایی است که هر کدام از این حرفها را کفار یا منافقین یا مشرکین به صورتی مطرح کرده‏اند و خداوند به صورتی جواب اینها را داده که نه، حق این است که خدا و اسلام و ائمه می‏گویند.
▪ با تشکر مجدد از اینکه زحمت کشیدید و به سؤالات ما جواب دادید.
پی‏نوشتها:
(۱) به کتب فقهی و اخلاقی مراجعه شود.
منبع : هنر دینی