پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مشرب «دنده‌عقب نیامدن»


مشرب «دنده‌عقب نیامدن»
چندی است که به تلخی عادت کرده‌ایم؛ از هر باغی بری می‌رسد به این کشور که کلیدواژه ورود به هر سرای سیاسی و اجتماعی‌اش دین و اخلاق و ایمان شده است. چندی است که ایمان بر بستر کودک رنجور سیاست تا سحرگاهان شب‌زنده‌داری می‌کند تا مبادا تب تند «سیاست‌ورزی دور از اخلاق» فروکش نکند و هر روز اندیشه‌ای، باوری، اعتقادی یا اعتمادی قربانی ناپرهیزی اهالی این خانه شود. چندی است که بی‌وقفه و بی‌امان از انبان واژگان مقدس برای قدسی ساختن‌های مکرر اهالی سیاست بهره برده می‌شود. در این میان اما، هیچ ضرورتی نیست که به‌حاشیه‌نشستگان عرصه سیاسی هربار برای به یاد و خاطر آوردن آنچه دراین کوتاه سال‌ها گذشت، توان و همتی مضاعف به خدمت گیرند تا در رفتار و سکنات دیروز ساکنان امروزحاکمیت یکپارچه اصولگرایی کنکاش کنند و خرده بر بهره‌وری سیاسی‌شان از اعتقادات و باورهای مذهبی روا دارند، چرا که هر روز و هنوز قطار مقدس‌مابی و قدسی‌سازی در این دایره بی‌تامل و توقف می‌رود و هر چقدر هم یاران همسو و غیر همسو یا علمای قم و زعمای قوم انذار و هشدار دهند، گویی در بر همان باشنه خواهد چرخید و سیستم «دورانداختن ترمز» و مرام «دنده‌عقب نیامدن» به مشربی در این طایفه تبدیل شده است. در این رهگذر که هنوز سوالات موهن ضمن خدمت معلمان در سال ۸۵ در وهن جایگاه پیامبر اسلام (ص) راتوسط دولت نهم متزلزل ساخته، از یادها نرفته بود که این‌بار توسط معاون رئیس‌جمهور و سخنانش درباره دوستی و مودت کشور ایران با مردم اسرائیل در صدر اخبار مخالفان قرار گرفت و این تراژدی با اعلام جعلی بودن مدرک دکترا و اخیرا مدرک لیسانس و فوق لیسانس آقای وزیر کشور وارد فاز جدیدی شده است که اظهارات اخیر ایشان در مورد مدارکش جایگاه دینمدارانه دولت را در پایین‌ترین موقعیت خویش قرار داده است.
دولتی که در شروع به کارش همواره خواستار محو اسرائیل از نقشه جهان و بین‌الملل بود و برای این دشمنی افتخار برگزاری سمینار هولوکاست را در پرونده‌اش بایگانی نموده است و از هر تریبونی در جهت نابودی قریب‌الوقوع اسرائیل سخن به میان می‌آورد، اینک ناگهان و در چرخشی بی‌سابقه در دوران جمهوری اسلامی به جایی می‌رسد که معاون همان رئیس دولت، از دوستی با مردم اسرائیل می‌گوید و در نهایت هم، با وجود تردیدهایی که حتی در باب انگیزه‌های وی مطرح است، در جایگاه خود می‌ماند و حتی شخص رئیس دولت، موضع بحث‌بر‌انگیز او را «موضع دولت» معرفی می‌کند.
اینجاست که به نظر می‌رسد در نظر و عمل این جریان، ارزش‌های اخلاقی با معیار سیاست و قدرت (و حتی از آن مهم‌تر «میزان قرابت و همراهی با جریان سیاسی») سنجیده می‌شود؛ نه بالعکس! همین محور شدن سیاست و جریان‌بندی‌های سیاسی به جای اخلاق است که باعث می‌شود کفن‌پوشان در برابر ماجراهایی چون کردان و رحیم‌مشایی ساکت بنشینند. حال آنکه باید پرسید: اگر چنین اتفاقاتی ولو بسیار خفیف‌تر از آن در زمان اصلاح‌طلبان رخ داده بود، کفن‌پوشان با تحصن یا با فریاد «وااسلاما» چه بر سر خاتمی و دولتش می‌آوردند؟
در مقابل، حاکم بودن و محوریت مبانی اخلاقی و دینی در طیف مقابل باعث شده که اصلاح‌طلبان در حاشیه، از خطای آنانی که روزی برای کف و سوت‌زدن اینان، خیل عظیم کفن‌پوشان راعازم خیابان‌ها می‌کردند، ابراز شور و شعف نکنند و به بهانه دستمالی، قیصریه به آتش نکشند. در مقابل، نمی‌توان سکوت حق‌به‌جانب کسانی که روزی جام باده می ‌‌و مسکرات به دست خاتمی یا دست دادن خاتمی با آن زن را می‌دیدند، نادیده گرفت.
اینک محک تجربه به میان آمده است تا مدعیان انحصاری دیانت، میزان و معیارهای خود را بسنجند و حداقل باخود صادق باشند و فراموش نکنند آنان که می‌باید در این واقعه چشم‌پوشی کنند، مردمند راستی می‌دانید که مردم کره‌جنوبی باسقوط پلی عادت به استعفای وزیر دولت دارند؟ اما در اینجا حتی با سقوط همه پل‌ها و مبانی و معیارهای اخلاقی و پشت پا زدن به همه موارد تعهد و شعارهای داده شده خطاب به مردم (و حتی حامیان)، ظاهرا استعفایی در کار نیست.
امیرعباس میرزاخانی
منبع : روزنامه کارگزاران