سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

آسیب‌شناسی


آسیب‌شناسی
نه هر سوالی شایسته بررسی است و نه هر مسئله‌ای را می‌توان پاسخ گفت. مهمترین اقدام محقق در تشخیص مسئله، تمایز مسئله از “مسئله‌نما” )problem - pseudo( است. گاهی آنچه بررسی می‌شود در واقع مسئله نیست بلکه مسئله پنداشته شده است. مسئله‌ای که محقق از طریق تجزیه و توزین انتخاب کرده است، ممکن است از جهات مختلفی رخنه منطقی داشته باشد؛ به گونه‌ای که اساسا راه‌ بررسی و تحقیق را بر روی خود ببندد. برخی از معماهایی که نزد پیشینیان در زمینه‌های کلامی‌،‌ منطقی و فلسفی طرح شده و همچنان لاینحل مانده است، به همین امر بر می‌گردد. بنابراین، محقق باید رخنه‌های مسئله را بشناسد.
برای این منظور، آزمون‌های مختلفی وجود دارد. در اینجا به ذکر دو آزمون بسنده می‌کنیم:
۱) آزمون معناداری:
اگر مسئله‌ای به دلیل ساختار خودستیزانه و یا به دلیل ربط دادن امور بی‌ربط، بی‌معنا باشد، نباید به حل آن همت گماشت، بلکه هشیاری در این است که بی‌معنایی مسئله را نشان بدهیم. وقتی از ما می‌پرسند آیا دایره با سه‌شنبه موازی است یا نه؟ آیا سخاوت در اسید حل می‌شود؟ آیا جیغ بنفش است؟ تنها کافی است بی‌معنایی سوال را نشان بدهیم. بی‌معنا بودن نشانه آن است که با شبه مسئله مواجه باشیم نه مسئله.
بنابراین در مواجهه با هر مسئله‌ای بایداز خود بپرسیم: آیا این مسئله معنای محصلی دارد؟ به عنوان نمونه مواجهه استاد مطهری را با مسئله‌ای در خصوص علت نخستین گزارش می‌کنیم: “سوال از اینکه چرا علت نخستین،‌ علت نخستین شد - که در فلسفه غرب یک سوال بلا جواب تلقی شده است - سوالی است که بی‌معنا ...” (مطهری، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۵۱۰.) ایشان در توضیح مطلب عدم توجه بسیاری از محققان به بی‌معنایی سوال یاد شده را عامل ابهام‌ها و بن‌بست‌های پژوهشی در عرصه‌های الهیات و دین‌پژوهی غرب می‌داند. دیوید هیوم سرآغاز توجه جدی به اصل روش شناختی “تقدم پرسش از معناداری بر جستجو از صدق” است. از روزگار وی تاکنون در ملاک تمایز معناداری از بی‌معنایی دیدگاه‌های فراوان به میان آمده است. در اینکه خود ستیزی ملاک بی معنایی است، تقریبا اتفا‌ق‌نظر وجود دارد، اما ملاک هیوم (گزاره‌ معنادار، انحصارا یا تجربی است و یا تحلیلی) که بعدها به وسیله پوزیتویست‌ها تقویت شد مورد نقد و تردید فیلسوفان قرار گرفت. مثال زیر اهمیت توجه به معنا داری مسئله تحقیق را نشان می‌دهد. می‌دانیم، یکی از مسائلی که دیوید هیوم مطالعات فراوانی در تحلیل آن داشت، مسئله استقرا است. صورت مسئله چنین است: آیا استدلال استقرایی به لحاظ معرفتی موجه است؟ نتیجه پژوهش هیوم این بود که راهی وجود ندارد که خود اصل استقرا از نظر معرفتی موجه باشد؛ بنابراین دلیل استقرایی هم به دلیل ابتنا برچنین اصلی، توجیه‌ناپذیر است. توجیه‌ناپذیری استقرا به افراطی‌‌ترین نوع شک‌گرایی می‌انجامد و اعتبار عقلی دیدگاه‌های علمی و حتی دیدگاه‌های مبتنی بر فهم متعارف جهان را تضعیف می‌کند. نتیجه پژوهش هیوم، از روزگار وی تاکنون، مسئله عمده و زنده معرفت‌شناسی است. کسانی که چون سی.دی.براد(۱) و لورنس بونجور(۲) تلاش همه فیلسوفان را در حل این مسئله عقیم دانسته و آن را مایه رسوایی فلسفه تلقی کردند. برخی از فیلسوفان تحلیل زبانی چون آیر(۳)،‌ پل ادواردز(۴) و استراوسون(۵) با تحلیل ساختار مسئله نشان دادند که پرسش از توجیه استقرا را نمی‌توان به شکل معناداری طرح کرد. بنابراین‌،‌‌ آن را باید “شبه مسئله” دانست که ارزش حل ندارد.
۲) آزمون القا کننده بودن مسئله:
یکی از آسیب‌های عمده در ساختار مسئله، القا کنندگی آن است که در صورت غفلت محقق، خط پژوهش را به انحراف می‌کشاند. مسئله القا کننده در واقع نه مسئله است و نه مسئله‌نما؛ بلکه پاسخی است پنهان که ظاهر آن صورت مسئله را دارا است. به عبارت دیگر، مسئله به دلیل تضمن به پاسخ تحقیق نشده ، تحریف یافته است. محقق در این مقام نه در پی حل مسئله است و نه در جستجوی ابطال و یا اثبات فرضیه می‌باشد بلکه در پی تائید نظریه‌ای است که صحت و سقم آن مورد تحقیق واقع شده است.
دکتر احد فرامرز قراملکی
پی‌نوشت‌ها:
۱-Broad, C.D, Ethics and the Hidstory of philosophy, ص۱۴۳
۲-Bon jour, Laurence , In defence of pure reason, ص ۱۸۸
۳- ۱۹۴۹ Ayer , A.L, Language , Truth and logic, New York: Dover,
۴-Edwards , Pqul, “s Doubts about InductionپRussel”.۱۹۴۹ , ۵۸ , mind,
۵- ۱۹۵۲ Starwson , P.F. Introduction to logical Theory, London: methuen,
منبع : روزنامه رسالت