شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا
حرفهای نقرهای
حرفهای نقرهای حكایت تزییناتی است كه بیشتر در بین اعراب به خصوص زنان رواج دارد. از این تزیینات زنان عرب بیشتر برای دوری از گزند، تشخیص هویت، رفع اضطراب و از همه مهمتر برای زینت استفاده میكنند. این تزیینات بیشتر به صورت انگشتر، دستبند، گردنبند، گوشواره، آویزهی بینی، سربند و … استفاده میشود.
لطفاً حكایت حرفهای نقرهای را مطالعه فرمایید.
مقدار نقرهی به كار رفته و مهارت به كار گرفته شده در آن بسته به توانایی مالی مشتری، فرق میكرد. مشتریان ثروتمند به سفارش اشیاء و جواهراتی میپرداختند كه اهمیت ویژهی آنها به خاطر زراندود كاری و یا سنگهای قیمتی بود كه ماهرانه بر روی آن جواهرات نصب میشدند یا سكههای نقرهی واقعی همچون سكههای بزرگ نقرهی ماریا ترزا (Maria Theresa) كه مقدار نقرهی به كار رفته در آنها به مقدار مشخص ارزش آنها بود.
مشتریان چادرنشین و صحراگرد كه نیاز داشتند ثروت و داراییشان قابل حمل و نقل و دم دستی باشد و به طور كلی زندگیشان با دامداری و جواهرات عجین بود، نقرهجات بیشتر و سنگینتری نسبت به شهرنشینان و ساكنین روستاها- كه راههای دیگری برای كسب درآمد داشتند- سفارش میدادند.
اما هرچه بر وزن و تعداد نقره به كار رفته در جواهرات افزوده میشد، جواهرفروش میتوانست بدون توجه به ارزش باطنی آنها، در زمینهی مهارت و استادی ساخت این اشیای بسیار نفیس زیادهروی كند. نقرهكاران به كارهایی از قبیل ملیلهكاری، نگینكاری، برجستهكاری، میناكاری، خاتمكاری و تكهدوزی بر روی نقرهها میپرداختند تا طرحهایی متمایز بر اساس اصول سازگاری و موازنه خلق نمایند. به هنرمندی و مهارت استادانهی یك كار خوب و زیبا در روی یك قطعه نقرهی نه چندان گران قیمت، در هنگام فروش مجدد كمتر توجه میشد، بلكه ملاك قیمتگذاری براساس وزن و مقدار نقره به كار رفته در آن، و بدون در نظر گرفتن ارزش هنری آن بود، چرا كه نقرههای كهنه به طور منظم راهی كارگاههای ذوب شده تا تبدیل به قطعات جدیدی شوند. جواهرات در خانوادهها دست به دست نمیشدند. زیرا یك عروس دوست نداشت كه وارث جواهرات شخص دیگری باشد بلكه میخواست جواهراتش نو، ساخته شده برای خود او و منعكس كننده دورهی مهم زندگی او در تشكیل یك پایگاه اجتماعی تازه به عنوان یك زن متاهل باشد.
نجات آثار بسیار خوب نقرهای از ذوب شدن، بخشی از برنامهای بود كه مجموعهی رانسوم را به دستیابی به اشیایی سوق داد كه خود ماریوری آنها را پوشیده و ناخودآگاه در مسیری رانده شد كه تبدیل به یكی از مجموعهداران شود. ماریوری میگوید: «تصور این موضوع بسیار دشوار بود، جواهراتی كه نقرهكاران با چنان مهارتی عالمانه بر روی آن كار كرده و با آنگونه تصورات و تكنیكهای زیاد خلق شده بودند، به یكباره ناپدید (ذوب) شوند.» و اشاره میكند به یك گردنبند نقرهای متعلق به منطقه عاصر (Asir) در عربستان سعودی كه دانههای آن به صورت مكعبهایی برش داده شده بود و او آن را در سال ۱۹۶۹ م. از دست یك كارگر ذوب نقرهجات در جده (Jiddah) نجات داده بود.
در آن زمان، جواهرات نقرهای به شكلی فزاینده به عنوان یك چیز از مد افتاده از سوی زنان ثروتمند شهرنشین، نگریسته میشد. ماریوری كه چه در هنگام كار و چه در زندگی خصوصیاش، توجه خاصی به استفاده برخی از این جواهرات داشت، هم به خاطر اینكه او آنها را دوست داشت و هم به این خاطر كه این كار در واقع نوعی سنتشكنی فرهنگی (Cultaral ice- breaker) بود. او یادآوری میكند كه: «زنان به نزد من میآمدند و با نگاه به جواهرات آویخته بر من میگفتند كه من آنچه را كه مادران و مادربزرگهایشان در گذشته استفاده میكردهاند بر تن آویختهام. آنها از اینكه من اینگونه چیزهایی استفاده میكردم بسیار مسرور و هیجان زده میشدند، اما خودشان هرگز اینكار را نمیكردند. آنها فكر میكردند كه این جواهرات نقرهای از مد افتاده و به زیبایی جواهرات طلایی نیست.»
بسام قهوهچی اشاره میكند كه در اواخر دهه ۱۹۶۰ م. ،وقتی كه او هنوز در دمشق زندگی میكرد، مقادیر بسیار زیادی نقرهجات عربی به عنوان تجارت به دست خانوادهاش میرسید. او میگوید: «من سفرهای زیادی به خارج از كشور ترتیب دادم تا آنها را به خریداران و مشتریان اروپایی و امریكایی، كه همواره دلباخته و دیوانهی این گونه لباسها و آرایههای محلی بودند، بفروشم. غرش نخستین چاههای نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ م. كنار گذاشتن نقره را تسریع كرد.»
از آنجا كه درآمد ناشی از استخراج نفت در شبه جزیرهی عربستان در سراسر جامعه رو به افزایش بود، زنان بیشتر و بیشتر به سوی خرید جواهرات طلایی وارد شده روی آوردند كه اغلب تنها یك اشاره سر برای ساخت طرحها و تزیینات سنتی كافی بود. از آنجا كه افزایش تورم بر مهریه نیز اثر گذاشته بود، برای عروس و دامادها رویارویی با مقداری طلای گرانبها و یا كالاهای مصرفی مطلوب همچون یخچال بسیار راحتتر بود. در نتیجه مقادیر بسیار زیادی از جواهرات نقرهای كه وارد بازار شده بود ، راهی كارگاههای ذوب فلزات شده و از بین رفتند. بعدها در دهه ۱۹۷۰ م وقتی تب معاملات احتكاری نقرهجات در سراسر دنیا بالا گرفت، بیشتر جواهرفروشان سنتی نیز به همان سرنوشت نقرهجات مبتلا شده و نابود شدند.
مجموعهی نقرهجات رانسوم برای این تهیسازی شهادت دادند. اصرار آنها برای نجات آنچه كه میشد آنها را نجات داد و آموختن تاریخچه این اشیاء و زمینهای مربوط به آن، ضروریتر بود. ماریوری میگوید: «اینكار تبدیل به اشتیاقی در وجود ما دو نفر شد. ما تا آنجا كه توان داشتیم سعی كردیم این جواهرات را از همه جا شكار كرده و معامله كنیم و زمانی كه به تنهایی و جداگانه سفر میكردیم، همیشه چشمانمان در پی اشیای جالب نقرهای اطرافمان بود. من لبخند پیروزمندانه دیوید را در روزی كه او یك سرپوش عروس مربوط به عمان را از یك فروشنده خانگی در مسقط (Muscat) خریده بود، هرگز فراموش نمیكنم. سرپوشی كه تا آن روز ما هرگز به آن سبك ندیده بودیم.»
ماریوری از خاطرات خود در رابطه با زنانی كه با آنها دیدار كرده بود و خاطراتشان از مادران و مادربزرگانشان و اینكه چگونه جواهراتی بر خود میآویختند صحبت میكرد. او با انسان شناسان، مورخان و جواهرفروشان گفتگو كرده و هر مقالهای كه در رابطه با این موضوع مییافت، مطالعه میكرد.
در سال ۱۹۸۵ م. زمانی كه او به دلیل یك مسافرات كاری به خاورمیانه وارد دمشق شده بود، او و دیوید كه در سر میز شام در انتظار ملاقات با یك سناتور آمریكایی بودند، به خاطر اینكه هیچكدام از كالاهای خانگیشان تحویل آنها نشده بود نگران بود اما در آخرین لحظهی تلاششان آنها موفق به دریافت یك مجموعهی بزرگ از نقرهجات شدند كه با مخملهای بورگاندی (burgundy) پوشانده شده بود و به بخشی از مجموعه خود رانسومها الحاق شده بود و تمامی آنها بر روی تختههایی از دیوارها آویزان شده بودند. او میگوید: «آنها فوقالعاده بودند، ما قدمی به عقب برداشته و ناگهان توانستیم شباهتها و تفاوتهای بین این اشیاء را لمس كنیم. موضوعات و عوامل تزیینی را تشخیص دهیم. در ضمن ما فهمیدیم كه دارای مجموعهی منحصر به فردی از جواهرات هستیم كه همچنان ناچاریم هرچه بیشتر دربارهی هویت سبكهای مناطق مختلف آنها كسب اطلاعات كرده و بدانیم.»
در دمشق آنها با جورج عبید (George Obeid)، سوداگر عتیقهجات، مورخ در زمینه جواهرات دستساز، دیدار كردند كه او آنها را در ادامه تحقیقاتشان یاری رساند.
اینكه این جواهرات بوسیله رفت و آمد بدویان و یا به وسیله زایران خانه خدا آورده شده بودند. لانها كه كه در سراسر شبه جزیرهی عربستان سفر كرده و در مسیر خود به فروش و یا معاوضه آنها با كالاهای مورد نیاز خود میپرداختند، چرا كه بیشتر آلات نقرهای مربوط به مجموعهی رانسوم از نقاطی بسیار دورتر، از جایی كه ساخته شده بودند، بدست آمده بودند، موضوعی در خور توجه بود. نقرهكاران به سرعت و بیمعطلی مرزهای خودی را پشت سر گذاشته و روستانشینان و صحراگردان اغلب به منظور خرید جواهرات از صنعتكاران ماهر و مشهور به سفرهای طولانی اقدام میكردند. به علاوه عبید خاطر نشان میكند كه نقرهكاران دمشقی و دیگر شهرها به سفرهای دوردستی میپرداختند تا به فروش محصولات خود بپردازند، به ویژه در زمان خرمن و برداشت محصول كه كشاورزان برای خرید این محصولات سرمایه داشتند.
اما سبكهای برخی مناطق معین آنچنان متمایز و برجسته هستند كه غیر قابل اشتباه با سایر سبكها میباشند. در یمن، جایی كه صنعت نقره به وسیله نقرهكاران یهودی كه هم برای یهودیان و هم برای مسلمانان كار میكردند، تكنیكها و فنون بسیار ماهرانهای استفاده میشد، مانند ملیلهكاریهای بسیار ظریف و زیبا، اشكال دانه و دانه و هندسی همچون الماس و قرصهایی كه به صورت متقارن و متناسب به سطوح صاف نقرهای چسبانده و نصب میشد تا به این وسیله لایههای نقره را هرچه بیشتر مزین و منقوش سازند، اینها همه و همه به سرعت قابل تشخیص میباشند.
جویس دیمانتی (Joyce Diamanti) مورخ و انسانشناس، در نمایشگاه موزه بید از یك صفحهی بزرگ نقرهای با كمی كندهكاری یاد میكند كه بر روی آن كلمهی آدریم (adrim) خوانده میشود و یكی از جواهرات منحصر به فرد و بیمانند مربوط به منطقهی سیوا در قرن بیستم میلادی در مصر میباشد، قهوهجی میگوید كه زنجیرهای نقرهای سوری (Syrian) كه بنام حلب (Aleppo) یا عرب (Arab) خوانده میشد هنوز، به راحتی قابل تشخیصاند، با این حال وی تاكید میكند كه شناخت درست ریشهها و صفات مربوط به جواهرات نقره به طور كلی دشوار بوده و تنها پس از چندین سال مطالعه بر روی تعداد زیادی اشیای نقرهای و گوش دادن به داستانهایی كه به همراه آنها به ما رسیده است، شدنی است او میگوید: «درك و شناخت جواهرات بسیار مهم است چرا كه شناخت فرهنگ بسیار مهم است. اگر هم یك فرهنگ را بشناسید، شما تاریخ آن را شناختهاید، چنانچه شما تاریخ آن را بشناسید، سیاستهای مربوط به آن تاریخ را فهمیدهاید.»
ماریوی رانسوم خود را وقف این پروسه دایمی یادگیری و شناخت نموده است. او هنوز مغرورانه و با افتخار نخستین دستبندی را كه در دمشق خریده، و حال میداند كه آن مربوط به شمال آفریقا نبوده بلكه اصل و ریشه تركی (Turkish) دارد، به دست خود میبندد. و در عین حالی كه نمایشگاه برپا شده در موزه بید، انگیزهای برای شروع كارهای جدی در زمینه فهرستبرداری و یادداشت برداری تمامی جواهرات مجموعهی رانسوم میباشد، او مشتاق است تا به تحقیق در رابطه با مفهوم، محتوا و تاریخ این صنعت (نقرهكاری) بیفزاید. و این همان چیزی است كه امروزه به عنوان یك پروژهی تحقیقاتی در یمن در حال انجام است.
او میگوید: «من دربارهی نقرهكارانی كه این جواهرات را میساختند متحیرم، آنها چگونه طرحهای خود را گسترش میدادند؟ از آنجا كه آنها قادر نبودند مشتریان زن خود را به مستقیماً ببینند، چگونه میتوانستند برتریهای زنان را به صورت یكپارچه و در قالب ساختههای خود، به نمایش درآورند، این پرسش دربارهی آفرینش این طرحها یا طرحهایی كه همه گونه ذائقههای بازار را ارضا كند، پیچیده و گیجكننده است.»
برنامهی ماریوری ارایهی این مجموعهی نمایشگاهی در موزهها و سالنهای دانشگاهی در سرتاسر ایالات است و همت بلند و آرمان نهایی او این است كه یك مكان عمومی و دایمی بیابد تا از آنجا بتواند بر روی آمریكاییان دریچهای از فرهنگ غنی و پایدار نهفته در دل جواهرات نقرهای را كه او را قادر ساخت تا آنجا كه میتواند آنها را بشناسد، بگشاید.
او برای این كار دلیل دیگری نیز دارد. دیوید رانسوم ناگهان در پایان سال گذشته، فوت كرد و توسط دوستان بسیار زیادی كه در خاورمیانه یافته بود به خاك سپرده شد و بدین ترتیب همگان به خاطر از دست دادن او و اینكه او نتوانست حاصل كار خود را كه در رابطه با شناخت هنر نقرهكاری در خاورمیانه در دوران زندگیاش و در زمان دولت قبلی تحت عنوان: اخبار و گزارشات مربوط به یك سوداگر و گزارشگر موفق- ارایه شده بود، ببیند. ماریوری این مجموعه را به فراخور و تناسب همراهی با دیوید و خاطراتی كه با او داشته است ارایه میدهد. او میگوید: «من وقتی در این مجموعه و نمایشگاه كار میكنم وجود دیوید را در كنارم احساس میكنم. این نمایشگاه بازتابی از علاقه و تلاشهای مشترك ما دو نفر است، مطمئناً این مجموعه بسان پیمان نامهای استوار مؤید زندگی و خدمات مشترك، و داستانی از سرگذشتهای منطقهی خاورمیانه است.
آنی مالین برنهام ANNE MULLTN BURHAM
منبع: Saudi Armco World/Nov-Dec ۲۰۰۴
مترجم: علی صفرنژاد
منبع: Saudi Armco World/Nov-Dec ۲۰۰۴
مترجم: علی صفرنژاد
منبع : مسافران
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات ایران مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور رئیس جمهور رهبر انقلاب دولت دولت سیزدهم
تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران تعطیلی مدارس سازمان هواشناسی فضای مجازی پلیس بارش باران قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت دلار بورس خودرو گاز قیمت خودرو بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات ایران خودرو پالایش و پتروشیمی بازار خودرو دلار
نمایشگاه کتاب کتاب تلویزیون نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران سینما رضا عطاران دفاع مقدس سریال حضرت معصومه (س) مهران مدیری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
فناوری
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه سازمان ملل حماس رفح اوکراین نوار غزه ترکیه جو بایدن
پرسپولیس فوتبال استقلال رئال مادرید لیگ برتر سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ بازی
هوش مصنوعی تاکسی پرنده مایکروسافت ایلان ماسک ناسا اپل فیبرنوری گوگل نخبگان
روانشناسی چاقی زیبایی توت فرنگی آسم زوال عقل سیستم ایمنی