پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سریال یوسف(ع)، عشق زمینی ـ عشق آسمانی


سریال یوسف(ع)، عشق زمینی ـ عشق آسمانی
درباره آن بخش از قصه یوسف که پای زلیخا در میان است دو نوع روایت و حکایت وجود دارد. یکی روایت «قرآنی و حدیثی» و دیگری روایت «عرفانی و صوفیانه»، و سریال پر جذبه یوسف ساخته برادر و دوست هنرمند و ارجمندم جناب آقای سلحشور مخلوطی از این دو نحوه روایت است. این که چرا آقای سلحشور با شناختی که از ایشان در تعلقشان به مبانی قرآن و عترت وجود دارد و در این سریال نیز این تعهد و تعلق به چشم می خورد و کارهای سینمایی وی نیز موید این امر است، سریالش را منحصر به روایت قرآنی و آنچه در منابع حدیثی آمده، نکرده است، برای حقیر روشن نیست. شاید ایشان تعارضی بین این دو نوع روایت نمی دیده اند؛ شاید به این دلیل که مایه های درام روایت عرفانی بیشتر بوده است؛ شاید به این دلیل که اقتضائات سینما چنین امری را می طلبیده است و شاید هم ترکیبی از همه این عوامل. قبل از ورود به اصل بحث، اشاره ای به این دو روایت و تفاوت آنها کرده و سپس مطالبی را عرضه خواهم داشت.
● روایت قرآنی قصه یوسف
در روایت قرآنی، مساله این است که زلیخا زنی هوس آلود و شهوت ران بوده که نظر سوء و آلوده به یوسف پیدا می کند و در پی آن بوده است که پرده عصمت یوسف را دریده و او را به عملی زشت و گناهی بزرگ وادار نماید اما یوسف در سایه لطف و دستگیری خداوند، از این ورطه هولناک و جهنمی رسته و زلیخای بی پروا و هوسباز را ناکام می گذارد و در پرتو این کف نفس و مقاومت جانانه و نیز تحمل مجازاتهای انتقام آمیز زلیخا و عزیز مصر، مشمول عنایتهای ویژه الهی قرار گرفته و به اوج عزت می رسد. قرآن کریم در احسن القصص خود که از ویژگی های برجسته آن نقل و حکایت کاملا عفیفانه این ماجرا است، اشاره ای به ازدواج زلیخا و یوسف در مراحل بعدی ندارد اما در روایات ما به این مساله اشاره شده است که زلیخا بعدا نسبت به کار زشت و معصیت آلود خود متنبه شده و خداوند از یوسف می خواهد که زلیخا را به همسری برگزیند.
● روایت عرفانی قصه یوسف
در روایت عرفانی از سرگذشت یوسف پیامبر نه تنها در بخش مربوط به مسائل یوسف و زلیخا بلکه کل داستان که حاوی نکات و آموزه های متعددی است، نکته محوری، عشق است، عشق آتشین زلیخا به یوسف، و از انجا که عشق در عرفان و تصوف، طنینی بس قوی دارد و بلکه اساسا مذهب و مسلک عرفا و صوفیان چیزی جز عشق نیست، ما با داستانی کاملا عشقی مواجه هستیم و زلیخا نه یک زن هوسباز و گناه آلود و طاغی در برابر خداوند که عاشقی دلسوخته و شایسته ستایش است که جذبه جمال و حسن یوسف او را به میدان عشق و عاشقی می کشد و او را وادار به آن رفتار با یوسف می کند:
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
جامی (عارف و صوفی قرن نهم) از جمله شعرایی است که قصه قرآنی یوسف را با محوریت عشق زلیخا به یوسف به نظم در اورده است و از زلیخا عاشقی قابل ستایش ساخته است:
چو طوطی طبع را سازم شکرخا
ز حسن یوسف و عشق زلیخا
خدا از قصه‌ها چون «احسن»اش خواند
به احسن وجه از آن خواهم سخن راند...
ز معشوقان چو یوسف کس نبوده
جمالش از همه خوبان فزوده...
نبود از عاشقان کس چون زلیخا
به عشق از جمله بود افزون زلیخا
ز طفلی تا به پیری عشق ورزید
به شاهی و امیری عشق ورزید
پس از پیری و عجز و ناتوانی
چو بازش تازه شد عهد جوانی،
به جز راه وفای عشق نسپرد
بر آن زاد و بر آن بود و بر آن مرد
در بیان جامی مشهود است که زلیخا قهرمان عشق و الگوی عاشقان است و هیچ تفاوتی بین حرکت آغازین زلیخا آن گاه که همسر عزیز مصر بود و در یک اقدام گناه آلود می خواست پرده عصمت یوسف را بدرد با آنگاه که زنی پیر و بیوه بود و از حرکت زشت و معصیت بزرگ خود آگاه و پشیمان شده بود و بر اساس بعضی از گزاره های تاریخی (با فرض صحت آن) مجددا به یوسف علاقمند می شود و تمنای ازدواج با او را دارد، نیست.
در واقع احسن القصص قرآن که حاوی عالیترین درسهای معرفتی و معنوی است در بیان اغلب عرفا در حد منظومه های عاشقانه لیلی و مجنون و خسرو وشیرین تنزل یافته است.
البته تاکید عرفا بر مساله عشق و تقدیس آن حتی اگر از نوع عشق شهوانی و گناه آلود زلیخا به یوسف باشد بر اساس یک مبنای عرفانی و صوفیانه است که عشق مجازی و زمینی در هر صورت آن، مقدمه و پلی به سوی عشق حقیقی و آسمانی است و به قول مولوی:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
چنین به نظر می رسد که تمایل کارگردان محترم سریال یوسف به روایت عرفانی قصه یوسف که در بخشهایی از سریال بروز یافته است ـ و البته صبغه روایت قرآنی سریال غالب است ـ از این جهت بوده است که وی نیز متأثر از این نظریه بوده است. به عنوان مثال در قسمت پخش شده مورخ ۲۸/۱/۸۸ از زبان زلیخا می شنویم:
« گاه با خود می گویم با وجود عشق معبود آسمانی چه نیازی به عشق زمینی است. از طرفی می گویم اگر عشق یوسف نبود، من الان عاشق معبودم نبودم. من از یوسف به معبود رهنمون شدم، با مهر یوسف عشق را تجربه کردم و با ایمان، معشوق حقیقی را درک نمودم. من خود را مدیون عشق یوسف می دانم». مالک، پیشکار یوسف که برای جلب نظر موافق زلیخا برای ازدواج با یوسف به سراغ او آمده است، در پاسخ این اظهارات زلیخا می گوید: «تردید نکن عشقی که شما را به معشوق حقیقی رهنمون شده مقدس است. بین عشق زمینی و آسمانی پیوندی است ستودنی، مشروط به اینکه عشق زمینی شما را از آسمان غافل نکند».
اکنون با این مقدمه در پی آنیم که جایگاه این ایده و نظریه صوفیانه را در قرآن و عترت ـ که یگانه محک تشخیص سره از ناسره در چنین مباحثی است ـ دریابیم و اساسا جایگاه مساله عشق را در معارف وحیانی و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ تحلیل نماییم.
● جایگاه موضوع عشق در قرآن و عترت
مطلب را در دو بخش پی می گیریم. یکی جایگاه مساله عشق در پردازش قرآن و عترت به قصه یوسف و دیگری جایگاه مقوله عشق به طور عام در این دو منبع الهی و وحیانی.
الف) روشن و آشکار است که در سوره یوسف و نیز روایات، کمترین اشاره ای دال بر اینکه علاقه زلیخا به یوسف یک دلدادگی به اصطلاح عرفا عاشقانه که در نهایت به عشقی آسمانی می انجامد نیست. در بیان قرآن، ابراز تمایل زلیخا به یوسف در حالی که شوهر داشت، چیزی جز سوء و فحشاء (آیه ۲۴ یوسف) نبوده است و یوسف به دلیل مقاومت در برابر یک امر حرام و گناه بزرگ به آن همه عزت و عظمت می رسد. حتی زلیخا نیز بعد از تنبه و بیداری نسبت به عمل زشت خود آن گاه که در دوران پیری بر سر راه یوسف نشست، در اولین ملاقات با یوسف چنین گفت: منزه است خدایی که شاهان و صاحب منصبان را به خاطر گناه و معصیت جزء بردگان قرار داد و بردگان را به خاطر طاعت خداوند، در زمره شاهان قرار داد. (بحار الانوار ج ۱۲ ص ۲۵۳) بنا بر این باید بگوییم که احسن القصص قرآن نه قصه عشق که قصه عفاف است. این قصه، تقبیح گر عشق و شهوت زلیخا و تحسین گر عفاف و کف نفس یوسف است.
ب) سیری در قرآن و احادیث وارده از اهل البیت (علیهم السلام) بیانگر این است که نه تنها معارف ثقلین، با آنچه که عرفا و صوفیه تحت عنوان عشق مطرح می کنند، نسبتی ندارد بلکه حتی از به کار بردن واژه عشق تحاشی داشته اند. نه تنها در قرآن کریم بلکه در کتب معتبر و مشهور حدیثی نیز ـ جز چند مورد اندک که خواهیم گفت ـ از این واژه استفاده نشده است و به جای آن از واژه حب و محبت استفاده کرده اند (والذین آمنوا اشد حبا لله...). در صحیفه سجادیه که مشحون از مضامین محبت ورزی و اشتیاق شدید نسبت به خداوند است، اثری از واژه عشق و مشتقات آن نیست. یکی از مناجاتهای خمسه عشر مناجات المحبین است که اگر قرار بر استفاده از واژه عشق بود، این مناجات عرصه ای فراخ برای آن بود اما اثری از این واژه پر طنین و قدرتمند در آثار عرفا، در آن نیست. به دعای امام حسین (علیه السلام ) در روز عرفه بنگرید که چه مضامین بلند حب ورزی نسبت به محبوب ازلی از زبان محبی چون سید الشهدا در آن مطرح می شود اما باز هم نشانی از واژه عشق نیست. همچنین است مناجات شعبانیه و دیگر ادعیه نورانی وارده از کانون وحی.
البته منظور این نیست که کاربرد این واژه مجاز و مشروع نیست چرا که حد اقل در چند مورد از احادیث که خواهیم گفت این واژه در معنایی مثبت به کار رفته است؛ مقصود ما توضیح این مساله است که موضوع عشق آن گونه که عرفا و متصوفه به آن پرداخته اند، جایگاهی در معارف قرآن و عترت ندارد و این دو ثقل الهی مواجهه ای ویژه خود با مساله توحید و خداپرستی و محبت ورزی نسبت به خداوند متعال داشته اند و ما نیز به عنوان پیروان آنان باید بر ممشای آنان سیر نماییم.
● عشق در روایات
برای وضوح بیشتر اشاره ای به چند روایتی خواهیم داشت که در متون روایی ما آمده و حاوی واژه عشق و یا مشتقات آن است. ابتدا روایاتی را ذکر خواهیم کرد که واژه مزبور با معنایی مثبت به کار رفته است و سپس روایاتی که در معنایی مذموم و منفی از این واژه استفاده کرده اند:
▪ قال رسول الله (ص): ان الجنة اعشق لسلمان من سلمان للجنة (سفینة البحار ج ۶ ص ۲۷۰)
عشق بهشت به سلمان بیشتر از عشق سلمان به بهشت است.
▪ قال الصادق (ع): افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما أصبح من الدنیا علی عسر ام علی یسر(همان /۲۷۱)
برترین مردم کسی است که عاشق عبادت بوده و همدوش آن است، آن را با دلش دوست داشته و با بدنش به جا آورنده آن است و وقت خویش را صرف آن می کند. و (آن قدر غرق در پرستش است که) برایش سختی و آسانی دنیا مساوی است.
▪ قال الراوی سالت أبا عبدالله (ع) عن العشق، قال قلوب خلت عن ذکر الله فاذاقها الله حب غیره. (سفینة البحار ج ۶ ص ۲۷۱ )
راوی می گوید از امام صادق ـ علیه السلام ـ در باره عشق پرسیدم، امام فرمود: دلهایی که از یاد خدا خالی شده و خداوند محبت غیر خود را به آنها چشانده است!
▪ قال امیرالمؤمنین (ع): من عشق شیئا أعشی بصره، و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة، و یسمع بأذن غیر سمیعة، قد خرقت الشهوات عقله، و أماتت الدنیا قلبه (نهج البلاغه خطبه ۱۰۹)
آن که عاشق چیزی می شود، عشق چشمش را کور و دلش را بیمار می کند و در نتیجه با چشمی ناسالم به امور می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود. شهوتها عقلش را گرفته و دنیا دلش را میرانده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب سفینة البحار به نقل از استاد خود محدث نوری در باره موضوع عشق می نویسد:
«عشق عبارت است از افراط در محبت که اطبا از آن به عنوان بیماری ای وسواسی که گاه انسانی را مبتلا می کند یاد می کنند. این عشق برای ازدواج نکرده ها و خوش گذرانان حاصل می شود و با نظر به معشوق و شنیدن صدای او تشدید و با آمیزش با معشوق و گردش و مسافرت کاهش می یابد. بعضی از آنان (صوفیه) گفته اند: گاهی عشق، عاری از تمایل جنسی است و مطلوب عاشق، صرف دیدن شمایل معشوق و وصال اوست که این نوع از عشق ویژه عارفان است. عارفان از این عشق مجازی به عشق حقیقی که معرفت الله است منتقل می شوند. مرحوم محدث نوری در رد این سخن می گوید: این راهی است که هرچه رونده آن پیشتر رود جز بر دوری خویش از ساحت معرفت خداوند که مقصد سیر سالکان است، نمی افزاید. چنین عشق ورزی ای که نتیجه خالی بودن قلب شخص از محبت خداوند است چگونه می تواند راهی به سوی محبت او باشد. اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که معرفت خداوند از مسیر معرفت آنان می گذرد، راههای وصول به معرفت الله را برشمرده اند اما هرگز عشق ورزی به زیبا رویان و امردان را از جمله این راهها ذکر نکرده اند. مگر اینکه بگوییم این رهزنان (صوفیان) دین و شریعت سید مرسلین (ص) تکمیل کنندگان دین خدایند! از همین رو اگر از معرفت شدید خداوند تعبیر به عشق نماییم، از شیوه سخن گفتن ائمه ـ علیهم السلام ـ و اصطلاحات آنها خارج شده ایم. آیا شما احدی از سالکان را عاشقترـ در اصطلاح صوفیه ـ از امام سجاد (ع) نسبت به خداوند دیده اید اما آیا واژه عشق در ادعیه و مناجاتهای او یافت می شود؟» (سفینة البحار ج ۶ ص ۲۷۳)
اما اینکه چرا قرآن و عترت از محبت شدید با لفظ عشق یاد نکرده اند، شاید از این جهت بوده است که این لفظ به دلیل ریشه اشتقاقی آن نمی تواند ظرف مناسبی برای حکایت محبت به خداوند باشد. اهل لغت گفته اند که واژه عشق از عشقة است و آن گیاهی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و به هر درختی پیچد خشک کند، لهذا عشق مشتق از اوست. (لغت نامه دهخدا). از سوی دیگر به گفته دمیری مولف حیاة الحیوان عشق نزد اهل طب بر بیماری ای اطلاق می شود که از نظر و استماع زاده می شود و اطبا برای او چون دیگر امراض معالجاتی را توصیه می کنند.
شاید بتوان گفت علاوه بر این، قرآن و عترت نمی خواسته اند از واژه ای استفاده کنند که در آثار صوفیانی که به زودی در عالم اسلام یافت می شدند، نقشی محوری و اساسی در عقاید و دیدگاههای آنان داشت. در واقع این امتناع از بکارگیری واژه عشق یک مرزبندی بسیار حساب شده با جریان فکری ای بوده است که خاستگاه آن عرفان هندی و یونانی قبل از اسلام است. این جریان اساسا مذهب خویش را مذهب عشق می نامد و برای آن اصول و فروعی قائل است که بسیاری از آنها در تعارض با تعالیم و آموزه های وحیانی است:
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
از مهمترین اصول مذهب عشق نفی مرزبندی های عقیدتی است:
عاشق تو یقین دان که مسلمان نبود
در مذهب عشق کفر و ایمان نبود
در عشق تن و عقل و دل و جان نبود
هرکس که چنین نگشت او آن نبود
آنچه در روزگار ما با عنوان پلورالیسم ـ به مفهوم نسبیت اعتقادی و نفی حقیقت مطلق ـ از آن یاد می شود و روشنفکران لاییک و سکولار مبلغ آنند، در تصوف نیز نوعی دیگر از آن جایگاهی رفیع دارد. عارفی بزرگ و مشهور گفته است:
عقد الخلائق فی الاله عقائدا
و انا اعتقدت جمیع ما عقدوا
هر گروهی از مردم در باره خداوند عقایدی دارند ومن به همه آنها معتقدم!
البته بحث پیرامون مذهب عشق مجالی واسع می طلبد که اینک مجال آن نیست.
ج) اگر این عقیده صوفیانه ـ که از مهمترین راههای کسب معرفت و محبت خداوند عشق زمینی و مجازی است ـ بهره ای از درستی و حقیقت داشت، می بایست در آموزه های قرآن و عترت حد اقل بدان اشاره ای می شد اما بدون تردید کمترین نشانه ای از آن یافت نشده و شواهد بر خلاف آن است. هیچ آیه ای و هیچ حدیثی و هیچ سیره ای از معصومین ـ علیهم السلام ـ دال بر این نیست که با عشق ورزی انسانی به انسان دیگر(مردی نسبت به زنی ـ اعم بی همسر یا همسر دار ـ و یا زنی با شوهر یا بی شوهر نسبت به مردی، و یا مردی نسبت به مردی دیگر!) که عاشق در پی نظر بازی و وصال معشوق است، می توان راهی به سوی معبود و محبوب ازلی ـ جل و علا ـ گشود. بلکه هر گونه رابطه ای از این دست اگر در چارچوب ازدواج مشروع قرار نگیرد حرام بوده و مستوجب عقوبت است. امیر المؤمنین (ع) فرمود:
النظر سهم من سهام الشیطان
نگاه از سر ریبه و لذت به نامحرم تیری از تیرهای شیطان است.
حتی اگر کسی مدعی شود که عشق مجازی بدون هر گونه شهوت و تمایل جنسی نیز متصور و ممکن است با زهم باید تاکید کنیم که کمترین اشاره ای دال بر اینکه این نوع عشق مقدمه ای برای رسیدن به عشق حقیقی (به اصطلاح صوفیان) است، در قرآن و احادیث شیعه و حتی اهل سنت وجود ندارد. در بالا دیدیم که وقتی مفضل بن عمر از امام صادق ـ علیه السلام ـ از عشق و عشاق می پرسد، امام بلا فاصله بدون هر گونه تفکیکی بین شهوانی و غیر شهوانی بودن عشق می فرماید: دلهایی که از یاد خدا خالی شده و خداوند نیز به عنوان مجازات، حب غیر خود را به آنها چشانده است.
د) نکته دیگری که در ارتباط با سریال قابل ذکر است مساله همسر حضرت یوسف (ع) است. آرسنات سهل و راحت همراه یوسف در محافل عمومی حضوری دائم دارد و در مرأی ومنظر عام است. اگر ماجرای فیلم مربوط به روزگار ما بود شاید می شد استدلالهایی از این قبیل که زمانه عوض شده است و امروز زنان به حقوق خود دست یافته اند و نباید استعدادها ی آنها را سرکوب کرد و زنان را باید از پستوها بیرون آورد و...! ارائه کرد، اما آنچه ما در سیره انبیا و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و بلکه در سیره علمای اسلام و بلکه متدینین مشاهده می کنیم حکایتی غیر از این دارد و حتی در همین روزگار اگر چه ماجرا در بین برخی متدینین، تحت تاثیر زمانه عوض شده است و یا رو به تغییر دارد اما همچنان در بین خیل عظیمی از آنان، حریمهای بین زن و مرد تا حد ممکن رعایت می شود و از اختلاطهای بی مورد و بدون وجود مصلحت برترِ زنان با مردان نامحرم حتی با حفظ کامل حجاب پرهیز می شود. حال چگونه می توان در باره پیامبری باور نمود که این گونه همسر خود را در معرض دید عمومی بدون هیچ ضرورتی قرار می دهد.
در اینجا جا دارد به خاطره ای از دوران مسئولیتم در روزنامه کیهان اشاره کنم. تا آنجا که بنده مطلعم هر گز تصویری و یا فیلمی از همسر گرامی امام خمینی (ره) که اخیرا دار فانی را وداع گفتند ـ و رحمت و مغفرت خداوند نثار او باد ـ در هیچ روزنامه و مجله ای و کانال تلویزیونی منتشر و پخش نشد و ظاهرا این امر خواست مشترک امام و آن بانوی مؤمنه و عفیفه بود. در چهلم حضرت امام مراسمی ویژه بانوان از سوی گروهی از بانوان، در بزرگداشت ارتحال ایشان برگزار شده بود. ما در روزنامه کیهان تصویری از این مراسم ـ که همسر حضرت امام نیز در ردیف مقدم این مراسم شرکت داشتند و ایشان نیز با حجابی کامل و البته بدون نمایی درشت در تصویر حضور داشتند ـ به چاپ رساندیم. عصر همان روز جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای خاتمی به عنوان نماینده حضرت امام در مؤسسه کیهان با بنده تماس گرفته و با نگرانی و عتاب آلود گفتند چرا عکس همسر حضرت امام را در روزنامه چاپ کرده اید؟ بیت امام هرگز از این کار راضی نیستند. اگر حاج احمد آقا از من بپرسد، من چه جوابی به او بدهم؟»
در پایان لازم می دانم بر این نکته تاکید کنم که این نقد هرگز به مفهوم تخطئه سریال موثر و مفید یوسف که با استقبالی کم نظیر مواجه بوده و تاثیراتی بسیار مثبت و سازنده داشته است و نیز تلاشهای خالصانه برادر متعهد و ارجمندم جناب آقای سلحشور نیست بلکه تذکراتی است که به ذهن حقیر رسیده بود. برای آقای سلحشور و همه دست اندرکاران سریال آرزوی توفیق روز افزون دارم. والسلام
منبع : باشگاه اندیشه