شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


چگونگی طرح یک داستان


چگونگی طرح یک داستان
نه داستانی هست و نه فیلمی! ما در اینجا روش قصه‌گوئی را به شما آموزش می‌دهیم. نخستین و مهمترین چیز در مورد یک فیلم، موضوع آن است.
در هنگام تبدیل داستان به‌صورت یک فیلم انیمیشن، ابتدا باید فرض یا همان هسته موضوع داستان را پیدا کنید. وقتی آن را پیدا کنید، دیگر می‌دانید که چه چیزی می‌تواند در انطباق فیلم باشد و چه فاکتورهائی از انطباق آن جلوگیری می‌کند. نویسنده چه بداند و چه نداند اگر داستانش به واقع از مضمون قوی برخوردار باشد، فرض‌هائی خواهد داشت. فرض یک داستان به ما می‌گوید که داستان درباره چیست و به چه سمتی پیش می‌رود. فرض از سه بخش تشکیل می‌شود: کاراکتر، کش مکش و نتیجه‌گیری.
اگر ایده داستان را مبنای فرض پی‌ریزی کنید. آنگاه خواهید فهمید که داستان باید چگونه به پایان برسد. به یاد داشته باشید که فرض شما همیشه نباید درست باشد. ممکن است پرسش‌برانگیز باشد، اما هر چه هست همان چیزی است که شما به‌عنوان نویسنده سعی در بیان آن به شیوه‌ای دراماتیک دارید یک داستان خوب باید فرض را اثبات کند.
در اینجا چند فرض نمونه را ارائه می‌کنیم:
▪ اعتماد غلط / منجر به / نابودی می‌شود (شاه‌لیر)
▪ حسادت/ هدف‌نمائی عشق را/ نابود می‌کند (اتلو)
▪ فقر/ریشه/ گناه و فساد است (Dead End)
▪ عشق آسمانی/ حتی مرگ را نیز/ به چالش وا می‌دارد (رومیو و جولیت)
▪ جاه‌طلبی بی‌رحمانه/ منجر به/ نابودی خود فرد می‌شود (Max Beth)
شاید موارد بالا کمی عمیق باشند، اما در مورد کار نیز تنها از همان اصول مشابه استفاده می‌شود.
▪ حیله و نیرنگ/ گور خود را به‌دست خود/ حفر می‌کند (کارتون Road Runner)
▪ لات زدن/ منجر به/ تحقیر فرد می‌شود (شخصیت Bluto در کارتون POPEYE)
کارتون تام و جری نیز فرض خاص خود را داشت. یک جانور کوچک و همچنین باهوش بر یک حریف بزرگ، اما نادان غلبه می‌کد. اما آنها تنها چند موقعیت هستند یا یک سری حمله و کش مکش و تکاپو و به‌ندرت جزء داستان‌های واقعی قلمداد می‌شوند. همیشه این موش است که بر گربه غلبه می‌کند، آن هم پس از پایان زمان شش دقیقه‌ای!
در یک کارتون به‌ندرت می‌توان پیش از نوشتن داستان فرض را تعیین کرد. ایده‌های داستان به صدها شکل ممکن به ذهن خطور می‌کنند، اما همینکه به جزئیات و ایده‌های داستان افزوده می‌شود، داستان در بین چند مسیر، سرگردان می‌شود ممکن است در مسیر داستان مجبور به توقف شده و برای پیشروی داستان آن را دوباره مورد ارزیابی قرار دهید. شما باید فرض داستان را پیدا کنید، آنگاه خواهید فهمید که چگونه را به پایان برسانید.
اگر می‌خواهید داستانتان واقعی تلقی شود، نخست باید خودتان به فرض (پیام) داستان اعتقاد داشته باشید. لزومی ندارد فرض داستان تنها حقیقت موجود باشد، بلکه می‌تواند یک حقیقت محتمل باشد تا به آن دل ببندید. حتی یک فیلم داستانی نیز باید دربرگیرنده پیام خاصی باشد. فرض قوی داستان باید موضوع اصلی داستان را در خود جای دهد. اگر نتوانید داستان را به این سه بخش خلاصه کنید، آنگاه داستان شما اشکال دارد و نمی‌توانید بفهمید دقیقاً در چه مورد است.
البته فرض داستان نباید چندان هم برجسته و درخشان باشد شما باید با بهره‌گیری از حرکت‌ها، جلوه‌های ویژه و وقایع، مخاطبین خود را تحت‌تأثیر قرار دهید، اما با این حال باید از وجود پیام و فرض در آن مطمئن شوید تا موفقیت پروژه‌تان تضمین شود. به‌طور معمول در یک فیلم کارتونی نقطه شروع، کاراکتر است. اما کاراکتری که با آن کار می‌کنید نباید یک شخصیت معمولی باشد. کاراکتر شما باید از نظر جسمی، روانی یا اجتماعی به‌طور کامل متمایز و منحصربه‌فرد باشد. اگر چاق است، خیلی چاق باشد. اگر عجیب است، خیلی خیلی عجیب باشد و اگر متعصب است، بیش از حد متعصب باشد.
بهترین کاراکترها همواره تاپ هستند. انیمیشن مستلزم بزرگنمائی واقعیت‌ها است. ظاهر کاراکتر، تک تک حرکت‌های او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. نفرت، جذابیت یا طلسم کاراکتر باید بر اعمال و حرکات او تأثیر بگذارد. جایگاه کاراکتر (چه یک فرد طرد شده باشد چه جاه‌طلب و چه یک حکمران) تعیین کننده خط‌مشی او است.
اگر شما خواهان یک کاراکتر جالب و بامحتوا هستید باید از ساختار فیزیکی، روانی و اجتماعی آن آگاهی کاملی داشته باشید. وقتی شخصیت داستان خود را بشناسید، درمی‌یابید که چه‌کاری انجام می‌دهد و چه‌کاری انجام نمی‌دهد و حرکت‌ها، ژست‌ها، گفتگوها و حالت‌های صورت او، افکار و احساسات او را نشان می‌دهد.
چنین شخصیتی یک کاراکتر واقعی است. شما باید در هنگام نوشتن داستان، خلق حرکت‌ها و تصویرسازی از او خود را به‌جای او قرار دهید.
همچون سایر بازیگرها شما نیز نقش شخصیت داستان را بازی خواهید کرد. شاید یک فیلم انیمیشن همچون یک نمایشنامه پیچیده نباشد، اما باید بتواند تمام عناصر آن را به‌طور خلاصه و با سبک خاصی در خود جای دهد.
ذهن خود را با نکات فنی مغشوش نکنید و اجازه دهید ذهنتان ایده‌های درخشان را در خود بپروراند. آنها را یادداشت کنید تا قدرت الهام‌گیری خود را از دست ندهید. فرض داستان را کسب کرده و سپس داستان را با فرض آن تطبیق دهید.
یک راه برای شروع، رهیافت ”چه می‌شد؟“ است. برای مثال چه می‌شد اگر چنین شخصیتی در چنان موقعیتی قرار می‌گرفت یا چه می‌شد اگر سگ گرسنه‌ای از پنجره وارد مغازه می‌شد؟ نکته دیگری که باید خاطرنشان کرد حرکت قطار داستان شما است. وقتی داستانتان را شروع می‌کنید، ”قطار“ در حال حرکت است و وقایع نیز به روند خود ادامه می‌دهند. این امر موجب می‌شود تا فیلم شما از همان آغاز مسیر خود را پیدا کند. پس داستان را به‌طور مهیج شروع کنید و در امتداد آن به‌شرح داستان بپردازید.
در همین هنگام کش‌مکش‌ها، مشکل‌ها و موانع داستان را برطرف سازید تا به نقطه اوج و پایان آن برسید. اگر فرض و پیام داستان نیازمند دردسر است باید نشان دهید که چگونه موانع بر کاراکتر داستان غلبه می‌کنند!
منبع : نشریه تخصصی کامپیوتر و هنر


همچنین مشاهده کنید